داشتن مهر هم ممنوع شد. يك عده از بچه ها از قبل با خودشان مهر داشتند، اما اكثريت مهر نداشتند. براي همين مجبور شديم از سنگ استفاده كنيم. روز كه مي رفتيم هواخوري، مي گشتيم و سنگ هايي كه براي مه... ادامه مطلب
درست يادم است 12شب بود؛ 29/12/68. داشتم با خداي خود راز و نياز مي كردم كه خوابم برد. در خواب سيدي را ديدم كه شال سبزي بر گردن داشت. اوازراجع به آزاديمان پرسيد. گفت:9ماه ديگر آزاد خواهيد شد.... ادامه مطلب
هر کسی که مراجعه می کرد یک چک می کشید و بخشی از حقوقش را به او می بخشید.یک بار آخر ماه بود به یکی از بچه ها که پیشش کار می کرد گفت برو ببین توی حساب چقدر پول مانده است ، آمد و گفت حاج آقا 40... ادامه مطلب