متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1368/3/25
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
چون بعد از رحلت امام بحث ميكنيم و از طرفي هم خدا كند كه من معلم قرآن باشم امروز مقداري آياتي كه راجع به حضرت ابراهيم ديدم بررسي كردم بعد ديدم كه ميتوانيم بعنوان يك شاگرد خوبي براي حضرت ابراهيم رهبر كبير انقلاب را معنا كنيم.
اينكه ميگويم ابراهيم چون حضرت ابراهيم بين انبياء مقام خاصي دارد حتي ما وقتي به پيغمبر سلام ميكنيم ميگوئيم خدايا درود و سلام و صلواتت را بر پيغمبر نازل كن همان سلامهايي كه به ابراهيم دادي به پيغمبر هم بده، پيداست كه سلام و صلواتهايي كه به ابراهيم داده چيز برجستهاي است كه ميگوئيم از آن نوع سلامها به پيغمبر بده.
وقتي سيماي ابراهيم را در قرآن ميفهميم هم با قرآن آشنا ميشويم هم با يكي از پيغمبران الوالعزم آشنا ميشويم بعد نگاه ميكنيم كه چقدر رهبر انقلاب شاگرد خوبي بود براي ابرهيم و چگونه رهبر انقلاب پايش را جاي پاي ابراهيم گذاشت و چگونه حركت كرد.
مقام ابراهيم: خداوند پنج حادثــة مهم را براي ابرهيم پيش آورد در هر حادثه روسفيد بيرون آمد و يك مدال گرفت بنابراين مقاماتي كه ابراهيم گرفت اين است: عبدالله، بنده خوب خدا، بعد نبي الله، بعد شد رسول الله بالاتر از نبي الله بعد شد خليل الله بعد شد رهبر كل، امتحان اول اين بود كه از زن و فرزندت دست بكش، توي آتش بيفت، اسماعيل را با دست خودت قرباني كن، هر چه خدا گفت، گفت چشم در مقابل هم چَشمي هم يك مقام و مدال گرفت آخرين مدال هم اين بود «إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» البقرة/124 من تو را رهبر قرار دادم چون هر حادثــة تلخي پيش آمد روسفيد بيرون آمدي تو حقش اين است كه به مقام امامت برسي كسي از خواب بيدار نميشود كه به مقام امامت برسد مقام رهبري بالاترين مقامها است حتي حضرت ابراهيم خواست كه اين مقام در طول تاريخ براي ذريهاش باشد فرمود نه ما به بعضي از ذريه مقام رهبري ميدهيم اما اينطور نيست كه هر كس كه از ذريــة تو باشد به مقام امامت برسد.
مسئوليت ابراهيم: يكي از مسئوليتها اين بود كه ابرهيم و اسماعيل «طَهِّرَا بَيْتِي لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ» البقرة/125 يكي از مسئوليتهاي شما اين است كه اين مكه و مسجد الحرام را كه پر از بت شده است تطهير كنيد براي آنهايي كه آمدهاند طواف كنند يكي از مسئوليتها اين است كه بايد شرك زدايي كنيد حالا ابراهيم وقتي شرك زدايي ميكند نه فقط آن شرك را بلكه هر شركي كه باشد هر بُتي باشد، خورشيد پرستي و ماه پرستي شرك است امام آدم پرستي و طاغوت پرستي هم شرك است مسئوليت حضرت ابراهيم اين است كه زمين را از طاغوت و شرك پاك كند.
«وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنْ الْبَيْتِ» البقرة/127 پايههاي كعبه را ابراهيم با اسماعيل بالا برد. در دعايش گفت «رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً» البقرة/128 در دعايش گفت خدايا من امتي ميخواهم كه مسلمان باشد هر چي كه تو دوست داشته باشي امت همان را انجام دهد. حضرت ابراهيم با اينكه خودش زنده بود و رهبر بود فرمود خدايا من كعبه را ساختم امت را امت مسلمان قرار بده اما بعد از مرگ من هم يك رهبر خوبي به مردم بده «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ» البقرة/129 خدايا بعد از من رهبري به مردم بده كه مردم را تربيت كند حضرت ابراهيم هم زنده است و هم امام است اما براي بعد از خودش از خدا ميخواهد كه يك رهبر لايقي بعد از فوتش خدا به مردم بدهد.
برخوردهاي ابراهيم: يك روز ابرقدرت زمان ابراهيم با ابراهيم نشست بحث كند گفت خداي تو كي است؟ گفت خداي من كسي است كه هم زنده ميكند و هم ميميراند گفت من هم ميتوانم مرگ بدهم و زنده كنم دو نفر را از زندان بياوريد دو نفر را از زندان آوردند گفت اين زنداني را را اعدام كنيد اين زنداني را هم آزاد كنيد به ابراهيم گفت من هم مرگ دادم و هم زنده كردم پس نگو خداي من مرگ و حيات دست او است من هم كه شاه هستم مرگ و حيات دست من هم هست ابراهيم يك خورده نگاه كرد و گفت خداي من حركت را جوري قرار داده كه خورشيد از اينطرف طلوع ميكند لطفاً شما دستور بده كه فردا خورشيد از آنطرف طلوع كند «فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ» البقرة/258 يعني ابراهيم حركتي ميكرد كه آن ابرقدرتها بهتشان ميزد آيا رهبر انقلاب در حركتها و تصميمهايي كه ميگرفت ابرقدرتها را مبهوت نكرد؟ صبح بلند ميشدند ميديدند دستور اعدام سلمان رشدي صادر شد هميشه امام در دستور جنگ در قبول قطعنامه در دعوت گورباچف به اسلام در حذف قائم مقام رهبري يك كارهايي امام ميكرد كه همه را مبهوت ميكرد. و دشمنان انقلاب گفتند كه ما نميتوانيم ببينيم رهبر انقلاب يك ساعت ديگر برنامهاش چيه و روي ايشان نميتوانيم برنامه ريزي كنيم چون همه كارهايمان را كه كرديم ايشان ميايد يك پاتك ميزند و همه را روي هم ميريزد.
طرفداران واقعي ابراهيم كي هستند؟ مثلاً يهوديها ميگفتند زنده باد ما، مسيحيها هم ميگفتند زنده باد ما كه ما توي خط ابراهيم هستيم، ابراهيم قبل از موسي و عيسي(عليهم السلام) بوده است پس نميتواند يهودي يا مسيحي باشد بيخود هم شما نگوئيد كه توي خط ايشان هستيم «فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي» إبراهيم/36 هر كسي تابع من است او از من است اگر شما ميخواهيد با امام بيعت كنيد آن كارگر با همان لباس سياه بهتر كار بكند سر هم بندي نكنيد شما كه در عزاي امام سوختيد مگر اين نبود كه امام ميخواست وضع كشاورزي خوب بشود. بيعت عملي توي كارخانه، بيعت عملي توي تحصيل، مگر امام نگفت كه همه با هم باشيد؟ معلم خوب درس بدهد منبري مطالعه كند و برود منبر، اينها بيعت عملي است ما يك بيعت ظاهري داريم كه برويم سر خاك اين حق است اشك بريزيم حق است اينها همه يك بعد بيعت است مهمترين بيعتها اين است كه خط امام را دنبال كنيم.
صفات ابرهيم: «وَمَا كَانَ مِنْ الْمُشْرِكِينَ» البقرة/135 ابراهيم مشرك نبود هر چي بود براي خدا بود خودش را نميديد امام سي چهل صفحه وصيت كرده يك سطر مال خودش نيست الله اكبر، كه كجا خاكم كنيد، آنچه توي وصيت نامهاش هست يا اسلام است يا مسلمين در زمان حيات خودش را نديد بعد از حيات هم خودش را نديد چون خودش را نديد و خدا را ديد مردم او را ديدند ميگويند كدخدا را ببين ده را بچاپ امام خدا را ديد دل را چاپيد كدخدا كسي نيست، كدخدا از ترس پشه ميرود توي پشه بند، ده هم چيزي نيست آب است و گل، دل مهم است.
امام دو سه تا من گفت، تا من زنده هستم نميگذارم ليبرالها حكومت كنند تا من هستم خواب راحت را از آمريكا خواهم گرفت، در مقابل دوستان كلمــة من نگفت. عشقي كه مردم به امام دارند عشق آئين نامه و تبصره نيست شما حساب كنيد اگر مسئولي خواسته باشد در يكي از كشورها بميرد چقدر بايد ماشين بياورند بخشنامه كنند كه يك تشيع جنازه ده هزار نفري راه بيندازند اخلاص كه بود اينطور ميشود.
شبي كه ميخواستند قطعنامه 598 را قبول كنند خيلي روي آن فكر شد گفتند آخر ما گفتهايم جنگ جنگ تا پيروزي حالا بيائيم بگوئيم جنگ نميكنيم ممكن است خانوادههاي شهدا بيايند توي خيابان و بگويند بچههاي ما چي شدند؟ امام فرمود چون وظيفــة شرعي است من قبول ميكنم خودم هم ميآيم قربانگاه و فرمود اگر آبرويي داشتم با خدا معامله كردم يعني امام قطعنامه را قبول كرد با توجه به اينكه احتمال داد كل آبرويش از بين برود. فرمود جام زهر است كه مينوشم امام بعد از قبول قطعنامه ديگر در حسينـــة جماران صحبت نكرد واقعاً جام زهر بود اما به وظيفهاش عمل كرد و خدا هم گفت حالا كه آبرويت را بخاطر من دادي من آبروي تو را چندين برابر ميكنم در تشيع جنازه مسيحيها و ارمنيها را ديدند كه گريه ميكنند.
گاهي كه ما موفق ميشديم براي زيارت رزمندهها برويم جبهه آنجا براي ورود به پادگان كارت لازم بود من كارت نداشتم به هواي اينكه آقاي قرائتي مشهور است دَم در هر دژباني ما را ميشناسد و ديگر جلوي ما را نميگيرد يك جا يك بسيجي بود به ما راه نداد اين پاسدارهايي كه با ما بودند گفتند آقاي قرائتي است گفت هر كس ميخواهي باش ما هم يك خورده نگاه كرديم و گفتيم خيلي خوب برگرديم ما را راه نميدهند بعد گفتم حتماً اين بسيجي بچــة روستايي است كه توي اين روستا برق نيست تلويزيون هم نيست و ايشان من را توي تلويزيون نديده اگر ميشناخت من را بر نميگرداند دو مرتبه برگشتيم گفتيم آقا شما بچــة روستا هستي؟ گفت بله گفتم برق داري؟ گفت نه گفت برق نداريم تلويزيون هم نداريم گفتم من را نديدهاي؟ گفت نه، بعد گفتيم امام را ديدهاي؟ گفت نه، ولي عكس امام را ديدهام گفتم اگر الان امام بيايد و بگويد شما خودت را از هواپيما پرت كن حاضري پرت كني؟ گفت فوري، اين هدايت باطني است يعني دو نفر همديگر را نديدهاند ولي دلشان جذب هم شده است. اويس قرني پيغمبر را نديد ولي در عشق پيغمبر سوخت نصف روز اجازه گرفت از مادرش كه بيايد و پيغمبر را ببيند آمد ظهر شد ديد پيغمبر نيامد گفت چون به مادرم قول دادهام بر ميگردم پيغمبر را نديده برگشت پيغمبر هم كه آمد يك خورده بو كشيد گفت بوي اويس قرني ميايد همديگر را درك كردند اولياء خدا هدايت باطني دارند معنايش اين است كه ممكن است كسي با كسي حرف نزند اما هدايت باطني داشته باشد من چقدر توي تلويزيون گفتهام نماز جمعه يادتان نرود چقدر اثر كرد؟ هيچي يا خيلي كم اما امام نميگويد نماز جمعه يادتان نرود، بعد از رحلت ايشان نماز جمعه چند برابر ميشود يعني گاهي كسي حرف نميزند سكوتش فايده دارد گاهي يك كسي فريادش فايدهاي ندارد.
ما به ابراهيم چيزهايي ياد داديم كه «وَلِيَكُونَ مِنْ الْمُوقِنِينَ» الأنعام/75 يعني يقين داشت و يقين غير از علم است ما ممكن است علم داشته باشيم اما يقين نداريم يقين يعني باور و علم يعني دانستن مثلاً كسي ميايد خانه ميگويد بنده توي بانك بدهكارم فردا چكم بر ميگردد و آبرويم ميريزد اينرا مرد ميايد توي خانه و به زن و بچهاش ميگويد همه ميدانند كه ايشان بدهكار است پول هم توي بانك ندارد اما وقتي شام ميخورند و ميروند توي رختخواب خواب از سر كي ميپرد؟ مرد، يعني مرد غير از دانستن باور هم كرده كه فردا آبرويش ميريزد باقيها خبردار شدند كه ايشان آبرويش ميريزد اما هنوز باورشان نشده است اگر به ما گفتند مرده دندان ميگيرد لگد ميزند ميگوئيم ما علم داريم كه مرده با ما كاري ندارد اما به ما بگويند پهلوي مرده بخواب ميترسيم يعني ميدانيم كه مرده با ما كاري ندارد اما هنوز باور نكردهايم علم غير از دانستن است امام هم علم داشت هم باور داشت يعني وقتي ميگفت دنيا ارزش ندارد باور داشت كه دنيا ارزش ندارد آخر گاهي وقتها من ميگويم دنيا كه ارزشي ندارد بعد ميبينيد چاي كم رنگ كه ميدهند قهر ميكنم تو كه گفتي دنيا ارزش ندارد پس چرا بخاطر يك چاي كم رنگ قهر كردي؟ ما علم داريم باور نكردهايم.
ابراهيم(عليه السلام) به چيزي جذب نشد «لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ» الأنعام/76 هر چي خواستند. . . بختيار را آورند سر كار شريف امامي را سر كار آوردند هر كاري كردند گفت هيچكدام را قبول ندارم. قاطعيت، «فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» التوبة/114 عموي حضرت ابراهيم كج بود بارها او را نصيحت كرد كه اگر تو بيائي و ايمان بياوري دست از بت پرستي برداري ولي هر كاري كرد دست از بت برنداشت وقتي ديد واقعاً دست از بت بر نميدارد از او جدا شد و امام اين صفت را داشت افرادي را نصيحت ميكرد اگر گوش نميدادند با هيچكس رودربايستي نداشت.
بعضي از مسئولين دفتر رفتند خدمت امام و گفتند آقا شما از ما راضي هستي يا نه؟ نكند كه شما از ما راضي نباشي امام فرمود اگر يك لحظه بفهمم شما براي اسلام ضرر داريد ميگويم كه فوري از خانــة من بيرون برويد من با كسي رودربايستي نداريم.
ابليس خيلي خوب آدمي بود اينكه ميگوئيم لعنت خدا بر شيطان، شيطان خوب آدمي بود حضرت امير در نهج البلاغه ميفرمايد شيطان شش هزار سال در كنار ملائكه و با ملائكه عبادت ميكرد منتهي يك مرتبه خدا گفت شما كه عبادت من را ميكنيد حالا به آدم سجده كنيد ابليس گفت ما براي خودت حرفي نداريم كه سجده كنيم اما خواسته باشيد به اين سجده كنيم ما يكي كه نيستيم شما مقلد امام بودهاي حالا امام ميگويد آقاي خامنهاي لياقت رهبري دارد اگر كسي بگويد ما يكي نيستيم قيافهاش شبيه آن آقايي ميشود كه ميگويد به خودت سجده ميكنم اما به آدم سجده نميكنم آن كسي سجده به خدا ميكند اگر خدا هم دستور داد كه به آدم سجده كن آدم بايد سجده كند قرآن ميفرمايد همه اعلام حمايت كردند جز ابليس ما بنده خدا هستيم.
نام نيك: «وَاجْعَلْ لِي لِسَانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرِينَ» الشعراء/84 ابراهيم گفت خدايا نام من را در تاريخ زنده بدار و حالا نام امام هم در تاريخ زنده خواهد ماند.
حضرت ابراهيم پايههاي كعبه را بالا برد امام پايههاي انقلاب را بالا برد ابراهيم از خدا امت مسلمان خواست بدون نژاد شهري و روستايي شاگردش امام هم امت مسلمان تشكيل داد ابراهيم تا زنده بود گفت خدايا من زنده هستم بعد از من رهبري به مردم بده امام هم تا زنده بود رهبري روشن را نشان داد ابراهيم در مباحثهاش جوري حرف ميزند كه نمرود بهت زده شده بود حركت امام كه شاگرد ابراهيم است كارهايش كاري بود كه كفار بهت زده ميشدند.
ابراهيم مخلص بود خودش را نميديد خدا را ميديد حضرت امام كه شاگرد ابراهيم است چهل صفحه وصيت نامه مينويسد يك سطر آن مال خودش نيست هر چه ميبيند اسلام را ميبيند ابراهيم باور كرده بود علم نداشت باور داشت يقين داشت امام بالاتر از علم داشت به يقين رسيده بود ابرهيم فرمود من اين ستاره و ماه و خورشيدي را كه غروب ميكند نميپرستم امام هم فرمود هر حكومتي روي كار بيايد كه رنگ الهي نداشته باشد من قبول نميكنم ابراهيم با هيچكس رودربايستي نداشت عمويش را نصيحت كرد اما ديد توي راه نميآيد قيچي كرد امام با احدي رودربايستي ندارد آيت الله حكيم به نمايندهاش بابا اينقدر اسم من را نبر به فكر اسلام باش ما هم بايد اينطور باشيم اصل براي ما اسلام است آخر حرفم اين بود كه بنده خدا اين نيست كه فقط عبادت خدا كند اگر خدا گفت كه سجده كن به آدم بايد بگوئيم چشم، مقلد و كسي كه در خط امام است كسي نيست كه بگويد اگر امام باشد من به حرف او گوش ميكنم اگر امام فرمود اطاعت از ايشان واجب است ما هم بايد اطاعت كنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»