متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1360/12/7
بسم الله الرحمن الرحيم
«الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد وعلي اهل بيته و لعنه الله علي اعدائهم اجمعين»
در اين جلسه بنا دارم يك مقدار درباره تقليد و فتوا و مرجعيت و حكم و… صحبت كنم. قبل از آن بايد بگويم که يك سري اصول عقايد است كه تقليدي نيست. عقايد از عقد است عقايد جمع عقيده است، عقيده از عقد است و عقد يعني گره. ميگويند فلاني عقدهاش اين است يعني قلبش با فلان مطلب گره خورده است. عقيدهاش اين است يعني قلبش با اين مطلب عقد بسته است. همين طور كه زن و شوهر عقد ميكنند، يعني به هم گره ميخوردند. كسي كه ميگويد فلاني عقيدهاش اين است يعني قلبش با فلان مطلب عقد بسته است و گره خورده است. و وقتي بنا شد که دل من گره بخورد، ديگر تقليد نميشود كرد. چون با تقليد دل گره نميخورد. تقليد يعني شما ميگوييد اينكار را بكن و من هم ميكنم. اما قلبم گره نميخورد. وقتي انسان قلبش گره ميخورد كه خودش هم دليلش را بداند. يك وقت ميدانم كه اين ترشي برايم بد است. خوردم و امتحان كردم و با تجربه ميدانم، قلبم با اين حرف گره ميخورد كه ترشي براي من بد است. يك وقت خودم نميدانم چرا بد است. دكتر ميگويد كه فلان ميوه را نخور، خودم نميدانم ولي چون او كارشناس است، من از او تبعيت و پيروي ميكنم. اينجا قلبم گره نميخورد ولي چون كارشناسي گفته است قبول ميكنم. ما در يك سري چيزها(عقايد، جهان بيني) بايد از عقلمان استفاده كنيم. در جهان بيني هركسي بايد از عقل خود استفاده كند. جهان بيني همان اصول عقايد است. اصول عقايد را در قديم بكار ميبردند و اكنون ميگويند جهان بيني. اين هستي خدا دارد و اين هستي زير نظر است، اين هستي هدف دارد و آينده دارد و من بي دليل آفريده نشدهام، من هدفي دارم و براي من خط هست. (نبوت، خط وحي و انبياء) اصول دين مو به مو ترجمهاش جهان بيني است. جهان بيني و اصول دين خيلي بهم نزديك هستند. اينگونه بايد بگوييم يعني داراي معناي نزديكي است كه اگر ميگوييم اصول دين، يعني جهان بيني. جهان بيني شما چيست؟ يا بگوئيم اصول دين چيست؟ اصول دين پنج تاست: اول «توحيد» است يعني اين هستي خدا دارد. يعني جهان بيني ديني من درباره اين جهان اين است كه خدا دارد. و معاد و نبوت نيز همين گونه است.
در مورد تقليد چند مسئله را ميخواهيم طرح كنيم: 1- آيا لازم است تقليد كنيم؟ 2- دليل تقليد چيست؟ 3ـ معناي تقليد چيست 4ـ ازچه كسي تقليد كنيم 5ـ در چه مواردي تقليد كنيم 6ـ شرايط تكليف 7ـ چه كسي تقليد كند.
شرايط تكليف؟ چه كسي تقليد كند؟ معناي تقليد چيست؟ چه كسي تقليد كند؟ در چه چيزهايي تقليد كند؟ اينها همه بحثهاي جداگانهاي دارد.
قبل از اينكه بگوئيم از چه كسي و در چه مواردي تقليد کنيم. ابتدا مسئله لزوم تقليد را بررسي كنيم. معنا تقليد چيست؟ تقليد از قلاده ميآيد گردنبند معناي قلاده است تقليد ميكني يعني كارهايت را به گردن آقا مياندازي، روز قيامت اگر از تو سوال كردند كه چرا اينگونه عمل كردي ميگويي من نميدانم ايشان گفتند يعني كارهايت را بيانداز به گردن آقا كارهايت را قلاده كن بيانداز به گردن آقا تقليد يعني كارت راقلاده كن بيانداز به گردن مقلد يعني مسئليت را به ديگري واگذار كن تقليد يعني واگذار كردن مسئوليت يعني من پيروي ميكنم، ميگويند كه يك زني آمد سهم امام و خمس بيت المال از صد بيت داد به يكي ازعلمايي كه مرحوم شده است(خدا رحمتش كند)ماليات اسلامي، صد توماني بود، صد توماني پيرزنيام دداد به آقا و وقتي از اتاق آقا ميخواست خارج شود پشت به آقا نكرد همانطور كه رو به آقا داشت به عقب رفت. اقا به او گفت خواهر پول را دادي به سلامت خوش آمدي چرا اينگونه ميروي ميرفت و به آقا نگاه ميكرد آقا به او گفت چرا اينقدر نگاه ميكني، چرا اينقدر خيره شدي وعقب ميروي؟ گفت ميخواهم خوب يادم بماني ميخواهم خوب شناساني كنم و روز قيامت يقه شما را بگيريم خدايا من جان كندم كاركردم خمس و سهم امام را دادم به ايشان كه ايشان از دين من حمايت كند. اگر كوتاهي كند. اگر كوتاه يكني در امور دين ميخواهم شما را تحويل جهنم دهم. اين آقا شروع كرد به گريه كردن اين معناي تقليد است يعني ميخواهم در روز قيامت تو را لو بدهم. و به همين ترتيب هر چه مهمتر است كه ميليون راي آورده يا 10 ميليون يا 7 ميليون هرچه بيشتر به شما مراجعه كنند همين طور است. پس معناي تقليد يعني كارت را قلاده كن گردن ديگران.
آيا لازم است تقليد كنيم؟ بله انسان يا بايد خودش بلد باشد. شما لازم نيست تقليد كنيد. اين قرآن است وشما بندهي خدا هستيد. بندهي خدا بايد از كتاب خدا عمل كند، نه كتاب خدا كه حديث پيامبر اهل بيت عليه السلام و روايات ايشان. شما بايد كتاب و عترت و كتاب و سنت را عمل كنيد. يا بايد خودت بفهمي يااگر خودت نميداني بايد از كسي كه ميداند تقليد كني اين معناي تقليد است. يك چيز خيلي طبيعي است. آدم موهايش را بدست سلماني ميسپارد، لباسش را به خياط ميدهد. ساختمانش را به بنا ميدهد. ساختمانش را به بنا ميدهد. خوب حالا اگر ما خودمان يك جوري نماز خوانديم، درست نيست، يان مثل اين است كه خودمان ساختماني بسازيم يك وقت هم ميبيني معمار ميآيد و ميگويد خوب ساختي، اگر من هم ميآمده همين طور ميساختم و همين را ميگفتم بساز و همين اگر اينگونه نه باشد كه عملي رابدون تقليد انجام داديم. بعد هم كه مراجعه ميكنيم ميبينيم كه اتفاقا خوب در آمده است. از جادهاي رفتهاي كه اتفاقا هم وقتي ميفهمي معلوم ميشود كه تصادفي درست شده است. اگر معلوم شد كه درست شده كه هيچ اما اگر نه تكليف اين است. عمل بدون تقليد درست نيست. بايد شخصيت حقوقي داشته باشد. نسخه تا آرم پزشك نداشته باشد داروخانه دارو نميدهد. گرچه ممكن است يك پيرزني درخانه اتفاقا چيزي بگويم كه دكتر نيز اگر بيايد همان را بگويد. اما داروخانه داروي زن و مزد غير پزشك رانبايد بدهد. قرآن ميگويد«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ»(نحل/43) البتهشان نزول اين آيه مربوط به جاي ديگر است. اما ميشود از آن استفاده كرده «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ» شما كه نميدانيد از كساني كه ميدانند بپرسيد سوال كنيد ازكسي كه ميداند «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»(انعام/90) به پيامبر ميگويند راه حقي را كه قرآن به پيامبر ميگويد راه حقي راه هدايتي را كه ديرگان پذيرفتهاند راه حقي را كه پيامبران پيش از تو رفتهاند تو هم راه انها را ادامه بده اقتداكن آيا لازم است تقليد كنيم؟ شما لازم است خط خدا را بروي و چون خط خدا را از قرآن و حديث نميدانيم بايد تقليد كني از كسي كه ميداند. يك چيز آيان است مسئلهي ديگر تقليد قرآن تقليد را مذمت كرده سات. شاعر نيز ميگويداي دو صد لعنت بر اين تقليد باد خلق را تقليدشان بر باد داد. اي دو صد لعنت براي تقليد باد. تثليد مذمت شده است. آيات زيادي دارد قرآن كه وقتي به بت پرستان ميگفتيم چرا بت ميپرستيد ميگفتند پدران ما بت ميپرستيدند ما هم بت ميپرستيم. جالب اينكه گاهي اوقات كسي كه ميگويد گوش نده معنايش ايناست كه گوش بده. سازمان مجاهدين به پيروانش ميگويد گوش به راديو وتلويزيون ندهيد چرا؟ ممكن است تحت تاثير قرار گيريد تقليد است. گوش به ارتجاع ندهيد يا تقليد نكنيداگر من به شما بگويم تقليد نكن و شما بخواهي تقليد او را نكني اول بايد تقليد مرا در اين مورد انجام دهي. من به اين برادرم ميگويم كه شما گوش به حرف ايشان نده تقليد ايشان نكن تا بخواهي تقليد آن فرد را نكني قبلا بايد تقليد مرا بكني. تو بايد اواول مقلد من باشي، گوش به حرف من بدهي بعد كه گوش به رحف من دادي من ميگويم گوش به حرف ايشان نكن. پس همان فردي كه ميگويد تقليد نه به طور ناخود اگاه ميگويد تقليد آري تقليد از من بله تقليد از ديگران خير. كلمه مد معناي تقليد است. الان مذهبيهاي ميگويندتقليد امروزيها ميگويند مد است مداست يعني ديگران انجام دادند و ما هم ميخواهيم تقليد چهار رقم است يا تقليد عالم از عالم است يا جاهل از جاهل است يا عالم از جاهل است يا جاهل از عالم است ـعالم از عالم ـ جاهل از جاهل ـ عالم از جاهل ـ جاهل از عالم است.
تقليد عالم از عالم بد است. براي اينكه ريشه تقليد عالم از عالم دو چيز است و اين است كه ميگوئيم بداست. چرا بد است زيرا 1ـ ريا تن پرور است يا نميخواهد زحمت بكشد براي اينكه دليلي براي حرفهايش پيدا كند ميگويد گرچه خودم ميتوانم جستجو كنم، ميتوانم لغت را بررسي كنم ولي ميگويم آقا اين لغت يعني چه يا نميخواهد خودش تحقيق كند و تن پرور است يا خود كم بين است كه با اينكه ميداند اعتماد به خودش ندارد. شخصيت زده است خدش را باخته است تقليد عالم از عالم بد است به دليل اينكه يا تن پرور است يا خود كم بين عالمي كه از علمش استفاده نكند يا تنبل است و تن پرور يا خودكم بين.
2ـ تقليد جاهل از جاهل بد است قرآن كه ميگويد به بت پرستها انبياء ميگفتند چرا بت ميپرستي ميگفتند سازمان به ما گفته است پدران ما بت ميپرستيدند ما بت ميپرستيم. تقلدي جاهل از جاهل نيز بداست قرآن ميگويد «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ»(اعراف/71) خودتان و پدرانتان نميفهميد. كيست كه براي تو تصميم ميگيريد. آن فردي كه براي تو تصميم ميگيرد كيست به چه كسي خودت را فروختهاي به يكي از زندانها رفته بوديم. پسرهاي نوجوان يا 17 ساله را ديدم و دلم براي ايشان سوخت. گفتم دنبال روي چه كسي را شما كرديدكه گرفتار شديد چرا رفتيد به چه دليل گفتم دينتان را بگوئيد گفتند ما مسلمانيم مسلمان داد زدند گفتم آقااسلام ميگويد عقب هركس ميخواهيد برويد شرط دارد. 1ـ بايد من با سوادتر از شما باشم ـ بايد تقوايم بيشتر باشد 3ـ بايد سابقهي انقلابي بودنم بيشتر باشد 4ـ بايد هجرت بيشتر كرده باشد بايد بينش بيشتري داشته باشم آيا روي كرهي زمين بهتر از فلاني با سوادتر از فلاني نبود. با تقواتر از فلاني نبود. شما كه ميگوييد ما مسلمانيم، مسلمان قرآن را قبول دارد قرآن ميگويد ملاك فضيلت علم و تقوا و سابقهي هجرت وايمان و. . . ملاكهاي اسلامي معلوم است. گفتم شما به چه دليل عاشق فلاني شديد، سواد او از همهي ايرانيها بيشتر بود، تقواي او از همه افرادي كه روي كرهي زمين هستندبيشتر بود. تقليد جاهل از جاهل اينهم بد است كه كار ميمون است تقليد كار ميمون است چون ميمون نميداند از ميمون ديگر تقليد ميكندكه آنهم نميداند. 3ـ عالم از جاهل چي؟ بد است عالم ا زجاهل هم بد است. آني كه خوب است چيست؟ جاهل از عالم و ما تقليد عالم از جاهل هم داريم منتها رويم نميشود بگويم. ميترسم بگويم ناراحت شويد. همهي ما ميدانيم كه ران انسان كلفت است وساق انسان باريكتر اين يك چيز روشن است و علم نميخواهد. همه براي شلوار آنجايي كه كلفت است تنگ ميدوزيم و پاچه را گشاد. همين ميگويند مداست. ديگران چنين كردهاند تو چه كار به ديگران داري؟ ببين چه شلواري به پايت ميخورد. اگر يك زماني گرچه ديگر حال خودمان را كشف كردهايم و از اين حالات بيرون آمدهايم. يك وقت اگر يم گفتندفلاني اينگونه اصلاح كرده همه همانگونه اصلاح ميكردند حل چه برسد به ما بيايد و چه نيايد چه زيباشويم و چه زشت؟ بقدري ما را شستشوي مغزي داده بودند كه اصلاح ريش و سبيلمان نيز دست خودمان نبود. و اختيار در دست خودمان نبود؟ جواني از سينما آمد بيرون و وقتي ميخواست كبريت را روشن كند به طريقي خاص روشن كرد دوستش به او گفت چرا در كارت تغيير دادي گفت مگر نديدي فيلم هنر پيشه چگونه كبريت را روشن كرد و نگه داشت يعني جوان ساله را بگونهاي روي فكرش كار كرده بودند كه طريقه نگه داري چوب كبريتش از خودش اراده نداشت. و اين انقلاب بود كه حالا به نزد فرمانده لشگرش ميرود و ميگويد شما يك طرح داريد و ميدهيد و من هم يك طرح ميدهم اين همان جواني است كه اختيا رچوب كبريتش را نيز نداشت طرح يمدهد و فرمانده هم كه قبلا جرات نداشتيم با او حرف بزنيم طرح سرباز را قبول ميكند. اين رامي گويند رشد. البته روغن نباتي و قند كوپني شده اما اين رشد است كه يك جوان ساله د رنگه داشتن چوب كبريت بي اراده بود زمان شاه و اكنون طرح ميدهد به فرمانده آفرين به اين مغز و آفرين به آن فرمانده كه طرح جوان را ميپذيرد وقتي ميفهمد كه خوب است اينها رشد است وانبياء نيز آمدهاند براي همين رشد. و ابر قدرتهايي كه ميخواهند بر ما حكومت كنند ناراحت هستند كه چرا ما رشد كردهايم آنها ميخواهند ما مثل فتيلهي چراغ در اختيار آنها باشيم. عالم از عالم بد يا تن پروراست و يا خود كم بين جاهل از جاهل بد چرا كه كار بت پرستهاست كه ميگفتند پدرنمان بت ميپرشتيد ماهم بت ميپرستيم. يا عالم از جاهل بد بين چه شلواري به پايت ميخورد چه كار داري چه حد است و كي چه ميگويد. و جاهل از عالم اين جاهل از عالم يعني رجوع به كارشناس رجوع به متخصص كار عقلي وقرآني از چه كسي تقليد كنيم؟ از كسي كه اعلم باشد اعلم را با لاخره بايد از مدرسين حوزهي علميه قم بپرسيم كه اعلم كيست؟ چون اعلم را بايد خبر بگويد خبره كسي كه خودش سالها 20 سال همهي مجتهدين و فقها ء را درسهايشان را زيرو رو كرده و ميداند كدام استان بهتر است از كي تقليد كنيم؟ از اعلم نيم دانيم اعلم كيست؟ ببين خبره چه ميگويد؟ خبره كيست؟ مدرسين حوزههاي علميه و يك حديث ني طرح كنيم. منتهي اعلم به چه قران ما 6000 تا آيه تقريبا نه تحقيقي، 6000 آيه قرآن داريم كه عددازاينها مربوط به مسائل احكام است كه چه جوري وضو بگيريم چه جوري غسل كنيم؟ زن اگر گل شد وعادت ماهانه چه كند آيات جهاد، آيات غسل و وضو و نماز و جهاد وزكات و روزه و خمس و. . . يعني آيه فروع دين است وضو، غسل، روزه، زكات، جهاد حج، نماز امر به معروف و نهي از منكر. . . 500 آيه مربوط به اينهاست از 500 را از 6000 كم كنيم ميماند 5500 عدد يعني آيه مربوط به توضيح المسائل است توضيح المسائل كه اولش از نماز و مقدمات نماز شروع ميشودو نماز و روزه و احكام روزه و. . . 500آيه كه البته آيه تنها نيست حديث هم هست. از اين تا ميشود 5500 آيه آيات زيادي داريم مربوط به اخلاق و صدها(دهها پيش از 100داريم مربوط به اخلاق) آياتي داريم مربوط به حقوق آياتي داريم مربوط به اداره اجتماع و سياست آنوقت وقتي كه ميگوييم مجتهد بايد اعلم باشد يعني اعلم باشد به اين آيه يا اعلم باشد نسبت به آيه اعلم باشد نسبت يا خياط خوب كسي است كه بتواند همه چيز راخوب بدوزد. خياط اعلم و متخصص كسي است كه نه فقط كت خوب بدوزد كه شلوار خوب و جليقه خوب خياط خوب خياط مسلط به همه چيز است بنابراين ما بايد از كسي تقليد كنيم كه اعلم باشد. اعلم باشد يعني هم احكام خدا را بهتر بداند و هم مسائل سياسي را بهتر بداند و هم در مسائل اخلاقي و هم درمسائل و. . . شايد معنايش اين باشد در اينكه بايد از اعلم تقليد كنيم. حديثي داريم. اين حديث از جلد 8الغدير سات جلد 8 الغدير صفحه كه ار(الحياء) من نقل ميكنم ميگويد(من تقدم) قال النبي پيامبرفرمود(من تقدم علي المسلمين) اگر يادتان باشد حدود يكسال و نيم دو سال پيش كه افرادي خودشان راكانديد رياست جمهوري كردند، زماني هم دورههاي بني صدر كه آدمهايي خودشان را كانديداي رياست جمهوري و كانديداي مجلس كردند. كساني كه خودشن را كانديدا ميكردند در موردشان اين مطلب راگفتيم به مناسبت اينكه چه كسي بايد كانديدا شود. و چه كسي بايد كانديداي مرجعيت بشود؟ حال بحث راجع به اين مطلب است(من تقدم رسول الله فرمود من تقدم) يعني كسي كه پيشي بگيرد(علي المسلمين)بر مسلمانان كسي كه خودش را جلو بياندازد، كانديدا كند، مقدم بداند، امام، وكيل، رياست جمهور، مرجع، كسي كه خودش را به يك نحويي برمسلمانها مقدم بدارد ولي ميداند كه د رجامعه از او بهتر هم هست(و هو يري) و حال آنكه او ميبيند(ان فيهم من هو افضل منه فقد خان الله) مع لز لئ بعار تيز عسا(ورسوله و المسلمين) حديث جالبي است من يعني كسي كه(تقدم)پيشي بگيرد(علي مسلمين) بر مسلمانان و(هو يري)در حالي كه او ميبيند كسي كه پيشي بگيرد بر مسلمين و حال آنكه او ميبيند كه در ميان مسلمانها كسي هست كه او فضيلتش بيشتر است(فقد خان الله) اين فرد خيانت به خدا و رسولش كرده است و خيانت به مسلمانها كرده است. خائن به مسلمانها خائن به رسول اللهو خائن به خداست. كسي كه ميداند از او بهتر است اما كنار نميرود بگويد مردم ايشان از من بهتر است. آنوقت اين را اگر بخواهيم دايرهاش را وسيع كنيم به يك جاهاي باريكي ميرسد كه ديگر باز ميترسم در تلويزيون بگويم گاهي اوقات من در مسجدي هستم كه نفر پشت سرم نماز ميخوانند به يك دليلي مردم مرا قبول ندارند گاهي واقعا مردم لوس هستند و توقع بي خود دارند گاهي نه توقع آنهانيز بجاست گاهي توقع نابجاست. يكي ازامامها مثل اينكه امام صادق(ع) بود يك نفر را فرستاد به يك منطقه ايشان را نصب كرده بود كه برود امام جمعه فلان جا باشد يا نماز جماعت بخواند امام يك نفر را فرستاد براي منطقهاي و مردم آن منطقه گفتندآقا اين فردي را كه فرستادهاي نميخواهيم امام گفت اين فرد خوبي است توقع شما بي جاست گاهي توقع نا بجاست حساب آن جداست. و گاهي توقع بجاست. من در اين مسجدي كه ايستادهام د رجوار من دركنار من كسي است كه از من بهتر است و بهتر ميتواند اداره كند. اگر من كه در مسجدي كه هستم نفر ميآيند مسجد را به ديگري واگذار كنم نماز جماعت خوانها به نفر ميرسند و او هم با تقواتر از من است اگر علم و تقوي ولياقت از من بهتر بود و من مسجد را به او نسپردم و عوض نماز جماعت نفري مسجدرا با 20نفر معطل نگه داشتم اين هم كار درستي نيست اين مثال مربوط به روحانيون بود شما به همه جا ميتوانيد آن را گسترش دهيد فرضا اداره، پستي كه داريد، شغلي كه داريد، مسئوليتي كه داريد گاهي فردي مسئوليتي را پذيرفته است و به دلايلي موفق نيست ولي شهادت رها كردن ندارد. خوب موفق نيستي كناربرو. اگر ميدانيد ديگري بهتر است كنار رويد اين خيلي مهم است عمل به اين حديث بسيار دشواراست چون بايد انسان ازپست و مقام خود صرف نظر كند. كسي كه پيشي بگيرد و برمسلمانها و حال آنكه ميداندكه در ميان مسلمانها كسي هست كه از او بهتر است ولي پشت را رها نيم كند كسي كه ميداند فلاني لياقتش بيشتر است و پست را رها نكند(خان الله و رسوله و المسلمين)خيانت به خدا و رسول و مسلمانها كرده است. اين درس است براي همه پيش گامان جامعه، از پيش نماز محله گرفته تا مرجعيت تا كانديدا، وكيل، وزير، يك خطي است كه بايد كسي باشد كه افضل باشد. افرادي معناي حديث را از آقا سوال ميكند. جواب معنا را گفتم لغت لغت و جمعانيز گفتم دو سه با معنا كردم. گاهي رفتهايد به ميدان بار فروشها، ميدان ميوه فروشها گاهي يك ميوه فروش داد ميزند كه كيلويي تومان، و فردي باز ميپرسد آقا هندوانهها را كيلوي چند ميدهي، وسط دادهاي او يك فردي ميپرسد كيلويي چند حال ما داريم داد ميزنيم كسي كه پيشي بگيرد بر ديگران در حالي كه ميداند ديگري از او بهتر است خائن است. حديث ديگر از پيامبر(ص) «مَنْ صَلَّى بِقَوْمٍ وَ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ إِلَى سَفَالٍ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»(من لايحضرهالفقيه، ج1، ص378) كسي كه امامت قوي را داشته باشد كسي كه رهبري مردم را به عهده بگيرد «وَ فِيهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ» با اينكه ميداند در جامعه كسي هست كه از او بهتراست «لَمْ يَزَلْ أَمْرُهُمْ إِلَى سَفَالٍ» دائما اين جامعه رو به سقوط ميروند. اگر رهبري رهبري را به عهده بگيرد وآن ميداند كه در جامعه از او بهتر است دائما اين جامعه رو به سقوط ميرود. «زَلَّةُ الْعَالِمِ كَانْكِسَارِ السَّفِينَةِ تَغْرِقُ وَ تُغْرِقُ»(كنزالفوائد، ج1، ص319) حضرت علي امير المومنين علي عليه السلام ميفرمايد عالم وقتي لغزش پيدا كند مثل اين است كه كشتي بشكند. كشتي كه بشكند هم خودش غرق ميشود و هم مردم را غرق ميكند. درچه تقليد كنيم. ؟ وشرايط تقليد چيست؟ كسي كه ميخواهد تقليد كند. شرايط تكليف پس گفتيم اعلم نميشود فقط گفت شايدمعناي اعلم اين نباشد كه فقط اين آيه را بداند آيات اخلاقي، حقوقي، و. . . را نيز بايد بداند شايدمعناي اعلم اين باشد. و من نميدانم شايد بگويم نيم دانم بهتر باشد اجمالا قرآن آيه دارد يك دوازدهم قرآن مربوط به مسائل احكام است يازده دوازدهم مربوط به مسائل ديگر است آيا ميتوانيدبگوئيد اعلم كسي است كه يك دوازدهم قرآن را بلد باشد ميتوانيم بگوئيم با خبر نميدانم بماند. درباره شرايط تكليف. مكلف كيست يكي از شرايط تكليف بلوغ است. از بلوغ پسر 15 سال تمام بالغ است ودختر 9 سال تمام بالغ است. دختر خانمها كه بحث را ميخوانيد هر كدام سال تمام داريد بايد حتما نمازبخوانيد بايد روزه بگيريد تابستان گرم است سحر چيزي بخوريد كه تشنه نشويد و روز را نيز استراحت كنيد. بايد روزه بگيريد گرچه به قيمت اين باشد كه صبح تا شب بخوابيد و شبها كار كنيد و بيدار باشيد. از بلوغ منتهي پسر ممكن است بهاين سن نرسيده نيز بالغ شود. ممكن است قبل از 15 سالگي بالغ شود. چگونه يك پسر تا قبل از 15 سالگي بالغ ميشود. فعلا بماند. پدرهاي دين دار ومعلمين متدين و دوستان و جوانان ديندار براي پسرها بايد بگويند. امام از نظر سياسي بالغ نيستند. يعني نميشود در مسائل سياسي با آنهامشورت كرد. بلوغ سياسي. گاهي بلوغ اقتصادي است مثلا پول يتيم دست ولي اوست. قرآن ميگويدوقتي اين ولي «فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً»(نساء/6) اگر اين يتيم به رشد رسيد ميتوانيد پول او را به خودش بدهيد. ولي ممكن است دختري ساله داشته باشد و پول اگر به دست او داده شود نميتواند دادو ستد كند بلوغ اقتصادي بلوغ سياسي و يكي هم بلوغ براي ازدواج وقتي ميگوئيم ساله بالغ است معنايش اين نيست كه ميتواند ازدواج كند ممكن است سال داشته باشد ولي نميتواند ازدواج كند. ازدواج يك سن ديگر دارد. پس يكي از شرطها بلوغ است. 2ـ عقل است كه انسان بايد عاقل باشد تا تكليفي داشته باشد اسلام براي عقل خيلي ارزش قائل است يكي از شرايط قدرت است. 3ـ قدرت است كه روي اين مطلب حرف است قدرت بعضيها را ميپرسيم كه چرا نماز نخواندي چرا روزه نگرفتي چرا حج نرفتي ميگويد قدرت نداشتم آخر خدا وقتي به من تكليف ميكند كه قدرت داشته باشم. گاهي وقتها فرد سستي ميكند خيال ميكند قدرت ندارد. بي ارادگي ناتواني نيست. به يك زني گفتيم كه نماز را بخوان به پيرزني گفتم كه نمازت را بخوان نماز را خواند و مشاهده كردم كه چند غلط دارد و به او گفتم كه نمازت را درست كن گفت من نيم تواند در قدرت من نيست. گفتم اگر بگويم هزار تومان به تو ميدهيم اگر اين دو يا سه كلمه را درست بگويي گفت حال اگر 2 هزار تومان بدهيد من تمرين ميكنم گفتم پس ميتواني. گاهي افرادي نميخواهندتمرين كنند ميگويند ما كه نميتوانيم به اين افراد ميگوئيم كه ميتوانيد بخوانيد. دليل نيز اين است كه همه ميتوانند گاهي محيط زده هستند. ميگويند در اين محيط كه نميشود ما كه قدرت نداشتيم بخاطراينكه در محيطي بوديم كه قدرت نداشتيم. محيط زدگي دليل بر قدرت و عدم آن نيست. اگر يادتان باشد درجلسه قبل گفتم محيط فرعون همه طاغوتي بودند. اما در اين محيط طاغوتي و در دربار فرعون و در خانه وسر سفري فرعون زن فرعون عليه قيام كرد. پس محيط زدگي اگر شما تحت شرايطي(خواهي نشوي رسواهمرنگ جماعت شو) دوستان گفتند التماس كردند جو حاكم اينگونه بود جو حاكم و محيط اينگونه نيست كه شما را از قدرت بياندازد. گاهي اوقات سخت است ميگويي من كه قدرت ندارم. آقا دستش زخم شده است تادستش زخم شده است ميگويد فوري تيمم ميكند. اقا چرا تيمم ميكني. ميگويد چون دستم زخم است. و خون ميآيد. خوب اگر دستت خون است نميتواني تيمم كني آستين خود را بالا ميزني دست ديگرت كه زخم نيست با اين دست صورت خود را ميشويي مقداري از دست را كه زخم نيست ميشوري بعد دست ديگر را ميشويي و قسمت زخم را نايلون ميگذاري و روي آن را ميشويي. يا دست غدار را روي آن ميكشيم اگر ميتواني دستت را زير شير ميگيري و يا دستت را در حوض ميكني و بيرون ميآوري تا دستت زخم است كه نميتواني تيمم كني. از او سوال ميكنيم چرا تيمم ميكني؟ ميگويد من قدرت نداشتم پاسخ قدرت داشتي ولي كار مشكل بود. . .
ما اگر اين مقدار كه در صف نان ميايستيم و در صف قند و شكر و گوشت هستيم اگر يك دهم يا يك بيستم آن را اگر آن مقدرا كه در آرايشگاه مينشينيم تا نوبت به ما برسد و موهايمان را كوتاه كنيم. و موهايمان را ازشمال شرقي به جنوب غربي ببرد. . . اگر آن مقدرا كه به واكس و اتو شلوار ومسواك و آن مقدار كه به شستشوي ماشين اگر آن مقدار كه به تغيير فرش و موكت و كمد ميپردازيد و آن مقدار كه وقت پاي قصه وفيلم صرف ميكنيم. همه قدرت داريم كه مو به مو احكام را اجرا كنيم شما قدرت نداريد روزي يك حديث ياد بگيريد شما قدرت نداريد كه هفتهاي يك آيه ياد بگيريد. اگر همه مردم ما خود را كشف كنند تا سال ديگر در ايران ما 10 ميليون اسلام شناس داريم تقريبا نه اسلام شناس بالا ولي انس با قرآن و حديث و. . . پيدامي كنندقدرت هست ولي همت و اراده نيست. و لذا گفتم كه نميتوانم بايستم ايستاده نماز ميخوانم. كسي كه نميتواند بايستد اگر ميتواند دست به ديوار بگيرد و نماز بخواند بايد اين كار را بكند. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»(فاتحه/6-5) تا ميتواني حكم اين است. معناي قدرت اين است بنابراين خواهش ميكنم مقداري در انجام برنامهها مقداري دقت كنيد. تا يك مقدار كاري دشوار شد يك كسي در اتاق تيمم ميكرد. گفتم چرا بيرون نميروي گفت بيرون يخ بسته است سرما ميخورم. اين كه نميشود شما اگر يك توماني شما بيرون بيافتد لخت از زير لحاف بيرون ميروي. آقا ماشين ميرود نماز نخواندهاي. ماشين رانگه دار گفت آقانمي شود چرا؟ شما اگر يك چمدانتان از روي ماشين بيافتد داد ميزني و ماشين را نگه ميداري. آقا لباس نداشتم چگونه بنزين نداشتي كوپن گدايي كردي، سيگار، قندو. . . نداشتي همه چيز را گدايي ميكني ميتوانستي بروي يك دست لباس از دوستت بگيري. خلاصه اين است كه ما به خدا كه ميرسيم قدرت نداريم ولي براي همه كارهايمان قدرت داريم خدا ان شاءالله يك مقدار بيشتر به ماارادهي مذهبي بدهد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»