متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1360/11/30
بسم اللّه الّرحمن الّرحيم
«الحمد للّه رب العالمين و صلي اللّه علي سيّدنا و نبيّنا محمّد و علي اهل بيته و لعنة اللّه علي اعدائهم اجمعين من الآن الي قيام يوم الّدين»
بحث ما در بارهي درسهايي از قرآن و در رابطه با اعمال ما بود، افرادي كه نبودند بدانند كه ما چه گفتيم! انسان وقتي وارد يك مؤسسه ميشود، چند مرحله را ميگذراند تا استخدام شود. اول يك كارت ورودي ميدهند كه ايشان اجازه داشته باشد وارد اين مؤسسه بشود. در كارت ورودي جنس و پايهي تحصيلات و سن و سلامتي و معرفي مطرح است. بعد از كارت ورودي آئين نامهاي دارد و مقرراتي دارد كه بايد مقررات و آيين نامه را بپذيرد و عمل كند. بعد يك مصاحبه و پذيرش هم هست. گاهي طبق مقررات عمل ميكند، ولي از لحاظ تفكر و ايده با آن شركتي كه ميخواهد ايشان را استخدام كند، نظامي كه ميخواهد ايشان را استخدام كند جور در نميآيد. بنابر اين مصاحبه ميكند و پذيرش ميشود. بعد در افرادي كه پذيرفته شدهاند يك نفر كه لياقتش بهتر است، مسئول ميشود. در فقه هم شبيه اين كار به چشم ميخورد. احكام كه يعني چه؟ شرايط تكليف چيست؟ چه كساني وارد ميدان ميشوند؟ بكن، نكن قرآن، دستورات و فرمانهاي قرآن متوجه كيست؟ مكلفين چه كساني هستند؟ چه كسي مكلف به دستور اسلام است؟ بالغ باشد، عاقل و آزاد و… بعد كه وارد مدار تكليف شد و كارت ورودي گرفت و آمد. عمل چه كسي درست است؟ اعمالي درست است كه هدفش، هدفهاي خدايي باشد. طرز كار هم طرز كار خدايي باشد. هدفها و شكلها، با اين كه بالغ است و هدف و شكل نيز خدايي است، اعمال هر كسي در دم قبول نميشود. نمازخواني كه ماليات اسلامي ندهد، نماز او قبول نميشود. زن و مرد نمازخواني كه به هم نيش ميزنند، و همديگر را اذيت ميكنند، نمازشان قبول نميشود. پسر و دختري كه خشم آلود با پدر و مادر برخورد ميكنند، نماز اين آقازادهها و دختر خانمها قبول نميشود. و معناي قبول نشدن اين نيست كه خوب، پس نخوانيم. واجب است بخوانيم گر چه قبول نشود.
شرايط كمال: در شرايط كمال، ميان اين همه آدمي كه به جبهه ميروند، چه كسي از همه بهتر است؟ ميان اين همه فردي كه به نماز جمعه ميروند، چه كسي از همه بهتر است؟ اين همه شاگرد دختر و پسري كه به مدرسه ميروند، اين همه دبير و آموزگار و كارمند اداري و ارتشي و پاسدار بهترين اينها كيست؟
درباره بهترين افراد حديثهايي داريم. شرايط اعمال ممتاز چيست؟ عمل ممتاز از كيست؟ اين بحث به درد همه ميخورد. شما كه پاي تلويزيون نشستي، خيلي نماز خواندي، خيلي پول دادي، خيلي حرف حق زدي، خيلي كار خوب كردي! كدام كارهايت از همه بهتر است؟ بهترين كار در عمرت چيست؟ آدم بايد فكر كند كه بهترين كار در تمام عمرش چيست؟
شما از صبح تا شب 20 الي 30 سلام ميكني. بهترين سلام كدام است؟ آن سلامي است كه به شخصي سلام كني كه هيچ هدفي جز خدا نباشد. نگويي چون اين چنين، چون اين چنان و اين چون گفتنها در آن نباشد.
شرط كمال عمل را گفتيم:
1- آن عملي از همه بهتر است كه مشكلتر باشد. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَكْرَهْتَ نَفْسَكَ عَلَيْهِ»(نهجالبلاغه، حكمت249) بهترين كارها آن كاري است كه مطابق ميلت نباشد و با هوس تو جور در نيايد. چون افرادي هستند كه ميخواهند پول خرج كنند، به شرطي كه طبق ميلشان باشد. مثلاً من دوست دارم پول خرج كاشي كاري مسجد كنم. دلم ميخواهد يك محراب خوب براي آقا در مسجد بسازم. به او ميگويند برادر، چه خوب است كه شما اين هزار توماني كه ميخواهي خرج كاشي كاري كني، يك درمانگاه در ده بسازيم. ميگويد: نه من ميخواهم محراب بسازم، دوست دارم. اگر دوست داري، ديگر دل است. خدا نيست. يك وقت نيز ما دوست داريم چون خدا دوست دارد. يك وقت نيز دوست داريم چون دل دوست دارد.
زماني به شهري رفته بودم، يك فردي ساختماني ساخته بود حدود 40 ميليون تومان خرج آن جا كرده بود و حال آن كه تمام افراد آن جا، آب آشاميدني نداشتند و حدود سه فرسخ جادهي خوب تا سر جادهي اصلي لازم داشت و آبي كه داشتند، آب خوبي نبود. آن وقت شهرداري شهر با ماشين آب ميبرد در يك انباري ميريخت، بعد لب انبار كسي ميايستاد و سطلي يك تومان آب را به مردم ميفروخت. آب ندارند، دكتر ندارند و مدرسه نداشتند، همه چيز كمبود بود، و اين فرد در آن منطقه با سنگ مرمر حسينيه 40 ميليوني ساخته بود. چه حسينيهي با عظمتي! حال ميگويم 40 ميليون. كسي نگويد: نه 40 ميليون، چهل و پنج ميليون. ولي همانطور كه گفتم حسينيهاش از بهترين حسينيههايي است كه من در ايران ديدهام. حال در چنين منطقهاي، اگر به صاحبش بگويند(البته صاحبش را نيز متهم نميكنم): خدا از اين راضيتر است، اگر در فلان جا انجام شود و بگويد: نه من كار به خدا ندارم. دلم ميخواهد. آن وقت اين ديگر براي خدا نيست. البته ان شاءالله كه اين گونه نباشد.
در مورد تغيير شغل بگويم، به بعضيها ميگويند كه اين شغل، شغل خوبي نيست. ميگويد: من ديگر حال عوض كردن كار را ندارم. ما نيامدهايم هر كاري را كه حال داريم انجام دهيم. يك كارهايي را حال نداريم، ولي بايد انجام بدهيم. بايد يك مقدار مخالفت با نفس و ميل كنيم. و لذا قرآن تعريف ميكند: «الَّذينَ اتَّبَعُوهُ في ساعَةِ الْعُسْرَة»(توبه/117) اين آيه تناسب با اين موضوع دارد. كساني كه تبعيت كردهاند از رسول الله آن هم در يك ساعت سختي، كساني كه در آن شرايط سخت پيروي رسول الله را كردند، قرآن از آنها تعريف ميكند. چرا؟ از آنها تعريف ميكند. زيرا «في ساعَةِ الْعُسْرَة» ساعت سخت خيلي مهم است. مشكل ترين است.
2- نظم و تقسيم كار: بهترين كارها، آن كاري است كه نظم و تقسيم داشته باشد. رواياتي داريم كه مؤمن ساعاتي را تفريح ميكند و ساعاتي را كار ميكند. يعني مؤمن بايد نظم داشته باشد. خدا شهيد بهشتي را رحمت كند. زمان طاغوت ساعت سه و نيم قرار ملاقات با ايشان داشتيم، حتي زماني كه مسئوليت ايشان خيلي سنگين نيز نبود. سه و نيم بعد از ظهر بنا بود به خدمت ايشان برسم، گفتم: حالا كه قرار است بروم منزل ايشان مقدري زودتر برويم تا از محضر ايشان بيشتر برخوردار شوم. 15/3 دقيقه رفتم. شايد 10 سال پيش باشد. در را زدم، ايشان آمدند و گفتند: قرار ما با شما ساعت 3 بود و الآن يك ربع زود آمدهايد پس شما اين جا در اتاقي تشريف داشته باشيد. خواستيد داخل تشريف بياوريد يا بيرون باشيد. در هر حال قرار ما30/3 دقيقه است. خيلي آدم منظمي بود.
3 – محليت اهم و مهم: در ميان كارها مهم ترين كار چيست؟ حديثي دارم در بارهي اهم و مهم. اين حديث در اين مورد حديث خوبي است: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ»(نهجالبلاغه، حكمت39)
نوافل(نمازهاي نافله مستحبي) نافله يعني چيزي كه زائد بر واجب است. نمازي كه زائد بر واجب است و مستحبي است. انفال يعني چيزهايي كه زيادي است. زائد بر نيازهاي شخصي است. جامعه نياز دارد ولي فرد، فرد ما به آن نياز نداريم. مثل جنگلها و كوه هاو… ميگويند: فلاني غذاها را نفله ميكند. نفله يعني زياده روي ميكند در مصرف غدا و كنترل مصرف يكي از آثار و خيرات جمهوري اسلامي است. برادران كارمند شهرداري كه زبالهها را جمع آوري ميكنند، به من گفتند: قبل از كوپني شدن برنج، كمتر سطل زبالهاي بود كه از 1 سير تا 1 كيلو برنج پخته در آن نباشد و بعد از كوپني شدن ما نميبينيم يا كمتر ميبينيم.
«لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ» نماز نافله، شما را قريب و نزديك به خدا نميكند زماني كه «أَضَرَّتْ»: به واجبات ضرر بزند. فريضه يعني واجب. فرائض يعني واجبات طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ»(كافى، ج1، ص30) فريضه واجب است.
آن نافلهاي كه ضرر به واجبات بزند فايدهاي ندارد. آن مطالعهي دو بعد از نيمه شبي كه نماز صبح فرد قضا ميشود، هيچ فايده ندارد. آن عزاداري كه در آن سينه زن امام حسين(ع) نمازش قضا ميشود، فايده ندارد. آن بريز و بپاشها و سوغاتي كه انسان براي افراد ميآورد و باعث عقب افتادن حج او ميشود، هيچ فايدهاي ندارد. به فرد ميگوييم شما واجب الحج هستيد، چرا نميرويد؟ ميگويد: بله من ميتوانم به حج بروم، ولي وقتي برگردم بايد حتماً بنشينم و بايد چه كنم و چه كنم و يك سري بايدهاي تشريفاتي به اين مسئله ميبندد، و چون نميتواند بار را بكشد، در نتيجه مكه نميرود. مثلاً حديث داريم كه اگر فاميل هايت نيازمند باشند و شما پول هايت را اين طرف و آن طرف خرج كني، پول هايت ارزش چندان ندارد. دختر خانم در جهاد سازندگي گندم در ده جمع ميكند و مادرت صد دفعه ميگويد: «اتاق را جارو كن» و جارو نميكند. آقا پسر يك سطل آب پدرت ميخواهد كه از انبار بياوري، نان بروي بگيري، خدمتي بكني. در خانه كار نميكني، اما بيرون خانه كار ميكني. نماز نميخواند اما در گشت شب، شب تا صبح بيداري ميكشد. اگر دو دقيقه نماز نخواني 8 ساعت گشت بدهي ارزش ندارد. به رحمت كمك نكني، ميليون، ميليون به غريبه كمك كني، فايدهاي ندارد. تا ذو رحم و نزديكان محتاج هستند، ما نبايد به ديگران كمك كنيم. و البته معناي اين مطلب اين نيست كه پس ما كمك به جهاد سازندگي و كشاورز نكنيم. معنايش اين است كه اگر ميخواهيم به جهاد سازندگي برويم، اگر خواستيد به بالاي بام برويد، بايد پلههاي اولي و دومي را فراموش نكنيم و آنها را زير پا بگذاريم.
4- بركت كار: كار ممتاز كاري است كه بركت داشته باشد. چقدر درس خواندهها داريم كه از درس و علمشان هيچ استفاده نكردهاند؟ البته استفاده معنايش اين نيست كه پاي سخنراني او خيلي جمع شوند. نه گاهي كار بركت ندارد. مثل مال و عمر كه گاهي بركت دارد و گاهي خير، بركت ندارد. حاج شيخ عباس قمي كتابي به نام مفاتيح نوشت، اين كتاب مفاتيح ديگر كتابها را كنار زد و كنار قرآن رفت. به نحوي كه در هر خانهاي يك قرآن هست و يك مفاتيح و هر كس دلش ميخواهد يك نيم ساعتي بين خود و خدا خلوت كند، رابط بين خلق و خدا اين كتاب، يعني مفاتيح است. اين كتاب با بركت است. ازهمهي كتابها بيشتر چاپ شده و اثرش در ميليونها دل خلق و گره زدن آن با خدا بوده است. آقاي حاج شيخ عباس قمي 20سال زحمت كشيد براي كتاب سفينة البحار و گفت: من بيست سال زحمت كشيدم تا اين كتاب را نوشتم. اما اخلاصي كه در نوشتن كتاب مفاتيح داشتم در كتاب سفينه نداشتم.
گاهي يك آه بركت دارد. گاهي يك نگاه بركت دارد. گاهي يك زمان بركت دارد. ما مطالعه ميكنيم. گاهي اوقات يك ساعت مطالعه ميكنيم و در اين يك ساعت مطلب زيادي ميفهميم، و جرقه پشت جرقه به مغزمان ميخورد. گاهي اوقات 10 ساعت فكر ميكنيم، اصلاً چيزي به مغز ما نميآيد و كلهي ما خشك شده است. مثل ماشين در سربالايي. گاهي هر چه فكر ميكنيم، چيزي نميفهميم و گاهي با يك برخورد، يك چيزهايي جرقه ميخورد.
زمان با بركت، اولاد با بركت و آدمهايي هستند يك بچه دارند و اين يك بچه خدماتي بسيار ميكند كه جامعهها و افراد(خيلي انسان ها) را به خير و نوا ميرساند. خدمات فكري، الهي، علمي، فرهنگي، مالي، امدادي، اصلاً وجود اين فرزند خير است.
حضرت رسول يك دختر داشت و خدا به اين يك دختر كوثر گفته است. «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر»(كوثر/1) كوثر يعني خير كثير. ما يك دختر داديم، ولي اين دختر بركت دارد. آدمي هست پسر رشيد دارد و يك ذره به درد او نميخورند. بركت كار خيلي مهم است. گاهي يك دقيقه سخنراني به دل مينشيند و گاهي 10 ساعت سخنراني دل را تكان نميدهد. گاهي نيم ساعت شما فكر ميكنيد كه من عمرم گذشت، جوانيام دارد ميگذرد، اين چه دوستي است من گرفتهام؟ اين چه شغلي من پيدا كردهام؟ چرا مردم عوض شدند و من هنوز عوض نشدهام؟ ده دقيقه فكر ميكني و مثل دو سه دقيقه كه حر قبل از ظهر عاشورا فكر كرد و 180 درجه تغيير كرد، تغيير ميكني. گاهي نيز فكرها بي بركت است. مينشينيم جدول روزنامه را حل ميكنيم. مثلاً خيابان قديمي دو حرفي در تهران كدام است؟ بيست دقيقه فكر ميكنيم! 20 دقيقه جواني را صرف چه كردي؟ ساعاتي كه پاي شطرنج نشستيم! سه ساعت مينشينيم پاي تلويزيون براي چه؟ اين گل زد. خودت برو گل بزن. لااقل خودت تفريحي ميكني. من نگاه ميكنم كه او كيف ميكند. صد هزار نفر، هر آدمي 4 ساعت و 400 هزار ساعت جواني صرف اين ميشود كه اين بازي را ببينند. ورزش خوب است. بعضيها شغلشان تماشاچي است. گاهي اوقات آدم 2 يا 3 ساعت تماشا ميكند و بعد خود لخت ميشود و داخل ميدان ميرود. جيهه را ميبيند، بعد اسلحه دست ميگيرد و جبهه ميرود. بعضيها رسمشان اين است كه شبها پاي تلويزيون جبهه را تماشا ميكنند. اصلاً ميگويند چه كاره هستي؟ يك سري آدمها شغلشان اين است كه پاي منبر بروند. اين روضه تمام شد ميرود پاي روضهي بعدي. اصلاً مثل اين كه شغل شده است. پاي تلويزيون نشستن براي بعضيها شغل شده است. تماشاي ورزش شغل شده است. نه تلويزيون و نه منبر و نه ورزش، اينها هيچ كدام نبايد به صورت شغل در بيايند. ورزش به مقداري كه تفريح كنم يا بروم ميدان و اينكه خودم وارد گود شوم و تفريح كنم، مفيد است. درسهاي تلويزيون را چنان گوش دهيد كه خودتان بتوانيد حرف بزنيد. خطبهي نماز جمعه را چنان گوش بده كه بتواني نقل كني. ورزش را چنان نگاه كن كه خودت بتواني بازي كني. يك حالت خرفت و افتادگي و از درد بي كارگي، اين گونه نباشد. از اين آبها كشت كنيد. مثل سيل نيايد و برود و ما از آن استفاده نكنيم.
در مورد بركت، قرآن ميگويد: «نكتب ما قدموا و آثارهم» بهترين كار آن است كه در آن كار شهامت داشته باشيد. شهامت در كار، ارزش به كار ميدهد. كار ممتاز كاري است كه در آن شهامت داريد. خدا ميگويد ما كارهايي كه انجام دادهاند و آثارشان را مينويسيم. بعضي كارها با اثر است و بعضي كارها بي اثر است. كارها و اثرات آنها را مينويسيم و اين جا به شما به مادران كه پاي تلويزيون هستيد، يك بشارت بدهم. مادر اگر بچه خوب تربيت كنيد تمام كارهاي خيري كه بچه ميكند، از اثر شماست. هر ثوابي بچه انجام دهد براي پدر و مادرش نيز مينويسند، بدون اين كه از ثواب فرزند كم كنند. بياييد بچهتان را با حق، و با صداقت، با قرآن و با عدالت و تقوا آشنا كنيد و بهترين راه آشنا كردن اين است كه خودت آشنا باشي و خودت با تقوا باشي. اگر جلوي بچه به شوهر توهين كردي، بچه نگاه ميكند. بچه هفت سال با چشم هايش فيلم برداري ميكند و بعد از هفت سال تمام كارهايش عكس العمل آن فيلمهاي هفت سال است. توهين پدر به مادر، به زن، جلوي بچه، پسر نيز توهين كننده بار ميآيد و توهين زن به شوهر جلوي بچه، بچه هم توهين كننده بار ميآيد. اگر ميخواهيد مادراني باشيد كه بعد از مرگتان لحظه به لحظه خير و بركت برايتان بيايد، بچه هايتان را خوب تربيت كنيد. بچهي خوب نيز معنايش اين نيست كه او را بزنيم تا خوب تربيت شود. كتك زدن بچه او را پر رو ميكند، بعضيها با كتك بچه را بزرگ ميكنند. كتك نبايد باشد. تنبيه در اسلام داريم، گوش مالي در اسلام داريم، در اسلام داريم كه اگر دختر 8 ساله نماز نخواند، مادر يك پس گردني يواش بزند و پدرتنبيه كنند. ولي اسلام گفته زياد نيش به بچه نزنيد، گرچه رفوزه شد. بچهي شما رفوزه يا تجديد شده، اگر نان ميخورد به او نگوييد لقمه را كوچك بگير، تو كه رفوزه شدهاي. كم آب بخور تو كه رفوزه شدي. برو در را باز كن، تو كه رفوزه شدي. هي نيش ميزند. امام صادق فرمود: اگر پدر و مادر زياد به بچه نيش بزنند، بچه لجباز ميشود. زيادي ملامت شعلهي لجاجت را در بچه شعله ور ميكند. خطا كرد، زياد عيب هايش رابه رخ او نكش. (صبح يك ليوان شكستي، عصري فلان و. . .) پر رو ميشود. پرخاشگر ميشود.
بچه را كتك نزن، بچه اگر خلاف كرد، با او قهر بكنيد، ولي قهر زياد طول نكشد. با وقار قهر كنيد، با وقار صلح كنيد. همانطوري كه امام برخورد دارد. امام اكنون چگونه برخورد ميكند. يا يك مرتبه ميگوييم زنده باد. . . ! يا يك مرتبه ميگوييم مرده باد. . . ! امام آرام كار خويش را انجام ميدهد اما با يك اقيانوس وقار. ما جيغ ميزنيم. يك مقدار باوقار با بچهها برخورد كنيم. «رب يسير عن ما من كثير» اين هم در مورد بركت است. چه بسيار كمي كه كمش از زياد بيشتر است. نميدانم شما كه پاي حرفهاي من نشستهايد چقدر پول داريد؟ من كه شما را نميشناسم. اما ميخواهيد يك لحظه فكر كنيد كه با اين پول چه كردهايد؟ چند جاده را آسفالت كردهايد؟ ريش هايتان سفيد شده است، پول را ميخواهيد به چه كسي بدهيد؟ آن قدر ميتواني از پولهايي كه داريد كار خير انجام دهيد. البته انسان براي بچه هايش نيز بايد بگذارد. حديث داريم پدرها هر چه دارند براي كار خير وصيت نكنند. بد است پدر و مادري كه تمام پول هايش را براي كار خير بدهد و براي بچه هايش هيچ نگذارد. بايد براي بچهها چيزي گذاشت. ولي آن مقداري كه ميتوانيد كار خير كنيد. ما اگر پول دارهاي مملكتمان، هر كدام يك قدم بردارند و شروع كنند، همه جا آباد ميشود.
و من در اين جا تشكر كنم از يك پول دار، ولي اسم نميبرم. من يك وقت در تلويزيون يك خاطرهاي از يك طلبه گفتم، طلبه هم برادر آيت الله مشكيني است كه مرحوم شده است(چون مرحوم شده نامش را بردم) برادر آيت الله مشكيني يك روحاني بود در ملاير، ايشان ميگفت: زمان شاه به دهي رفتيم براي تبليغ و مشاهده كرديم كه مردم ده آب آشاميدني ندارند. غروب كه ميشود، اسب و الاغ و گاو و. . . را بر ميدارند و با سطل و مشك ميبرند چند كيلومتري و از چشمه آب ميآورند. ميفرمود دلم سوخت و در قم خانهاي داشتم، خانهي شخصيام را فروختم، حدود 10 يا 12سال پيش، رفتم در آن منطقه و استخري ساختم. آب را از چند كيلومتري با لوله به ده آوردم تا مردم ده براي يك ذره آب نروند از چند كيلومتري آب بياورند و الآن 10 يا 12 سال است خانوادهام در خانه اجارهاي مينشينند و خانهي شخصي ندارم. و من بااين كه، 8 يا 6 بچه داشتم. خانه شخصيام را ول كردم براي اين كه يك ده به آب برسند، آنرا فروختم. من وقتي اين صحنه را ديدم و تحقيق كردم ديدم چنين است كه از اين كارها زياد در جامعه ديده ميشود ولي نميتوان آن را تعريف كرد. چون انسان تا زنده هستند نميتواند بگويد. براي اين كه گير اين حرفها نيفتيم نميگوييم. خدا رحمت كند مرحوم مطهري را ميگفت: اگرآدم خوب هم بميرد من فاتحهاش نميروم، از ترس اين كه فردا يك آدم بدي ميميرد و ميگويند: برو فاتحهي او. من تعريف خوب را نميكنم كه گير بد نيز نيفتم. ما اين قصه را بعد از فوت اخوي آيت الله مشكيني گفتيم. يك وقت نامهاي آمد از يك شخصي، فقط شماره تلفن داده است. با هم برخورد هم نكرديم كه شما تحقيق كنيد كه اين خانهاي كه ايشان دارد آيا بچه هايش توانستند خانه تهيه كنند يا خير، بعد از مردنش 8يا 9 بچه دارد، آيا بچه هايش خانهي اجارهاي مينشينند؟ فقط يك تلفن به او كرديم كه بله خانوادهي آن مرحوم در خانهي اجارهاي مينشينند و ايشان پولي فرستاد پهلوي شخصي و فرستاد براي بچههاي آن مرحوم يك خانه خريد. يك شخصي بود، توانست 100 تومان كمتر و بيشتر از كنار زندگي خود قيچي كند، 7، 8 نفر آدمي كه خانه ندارند خانه دار شوند. شما كه پاي تلويزيون هستي حتماً ميتوانيد 2 تا دختر را جهيزيه بدهيد يا 2 كيلومتر جاده را جاده سازي كرد. در 18 سالگي چنين كاري كرد و شما 43 سال يا 57 سال يا 75 سال داريد و هيچ كار نكردهايد. هفتهي آينده يا من نيستم يا شما نيستيد. چقدر خانوادههايي هستند كه وضع مالي خوبي دارند و از كنار زندگيشان ميتوانند قدمي بردارند. بياييد ماهي يك كار خير بكنيم. هفتهاي يك كار خير بكنيم. سالي يك كار خير بكنيم. طوري نيست. همين قالي منزل من اگر مبدل به قالي ارزانتري شود، يك پسر و دخترداماد ميشوند. بياييد اين كار را بكنيم. اگر جمهوري اسلامي را دوست داريم، اگر اين خواهر و برادرها را دوست داريم، چنين كارهايي بكنيم. جوانها خون دادند، تو هم پول بده. البته خيليها به انقلاب و اسلام كمك كردند، ولي هيچ وقت نگوييد بس است. ما در فرهنگمان كلمهي بس وجود ندارد. آخر بعضيها كه پاي تلويزيون حرف ما را ميشنوند ميگويند: ما كه رفتيم يك بار جبهه يا يك كاميون پتو فرستاديم، بس است. نه كلمهي بس در فرهنگ ما نيست.
«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً»(انشراح/6-5) با مشكلات آساني است «فاذا فرغت فانصب» وقتي فارغ شدي از كاري شروع به كار نو بكن. هيچ وقت نگو بس است. نگو ما درس دادهايم و حالا وقت بازنشستگي ما است. آقاي بازنشسته هنوز آيا نميتواني كار بكني؟ نميتواني در يك صندوق خيريه در يك درمانگاهي، در يك آمپول زني، در يك كتابي، در نهضت سوادآموزي، ديگر نميتواني كار بكني؟ الآن ديگر هيچ حركتي نداري؟ بس است ندارد. خدا به پيامبرش ميگويد: نگو بس است «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»(انشراح/7) وقتي فارغ شدي، دورهي استخدامي تو تمام شد و بازنشسته شدي «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ»(انشراح/8-7) كار نو شروع كن. نگو بس است، بس است يعني چه؟ رهبر انقلاب در سن پيري مطالعه ميكند. مراجع ما كارشان از 75 سالگي شروع ميشود. يعني بعد از 75 سالگي تازه اول كارشان است. از 75سالگي اول كار است. شما از 50 سالگي آخر كارتان است. درست نيست.
يك قصهي تاريخي برايتان بگويم. امام حسين شب عاشورا به بچههاي مسلم گفت: شما بلند شويد و برويد. ازخانوادهي شما يك نفر شهيد شده. حضرت مسلم شهيد شد، شما بچههاي مسلم هستيد، خانوادهي شهيد هستيد. از خانوادهي شما يك شهيد است بس است. تا امام حسين(ع) فرمود: بس! بچههاي خانوادهي مسلم گفتند: بس در اسلام نيست. پدرمان شهيد شده، از خانواده ما يك شهيد داده، يكي ديگر حال شهيد ميشود، ما هم ميخواهيم در كربلا شهيد شويم. بچهي كوچك به امام حسين(ع) ميگويد: بس نداريم! آن خون پدرش را داد ميگويد: بس نيست، اين آقا با يك پتو ميگويد: بس است. نه آقا بس نيست. بلند شو و حركت كن. با هم برويم.
بركت كار را گفتيم. «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ»(يس/12) مينويسيم با آثارش «رُبَّ يَسِيرٍ أَنْمَى مِنْ كَثِيرٍ»(نهجالبلاغه، نامه31) چه بسا كمي كه رشدش از بسيار بيش تراست.
5- شهامت در كار است: كاري كه انسان انجام دهد و از نيش و نوش اين و آن نترسد ارزش آن زياد است. «لا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ»(مائده/54) قرآن تعريف افرادي را ميكند، ميگويد: اينها كاري را كه فهميدند انجام ميدهند و از نيش اين و آن هم نميترسند و من نميدانم در تلويزيون بود و يا يكي از سخنرانيهاي معمولي كه يك جمله گفتم. گفتم اكنون چند هزار مسلمان داريم كه گرفتار حرف مردم هستند. يعني فرض كنيد يك صد نفري در خيابان ميرويم، يك مرتبه يادمان آمد كه نماز نخوانديم. ميخواهيم بپريم كنار خيابان يك روزنامه بيندازيم يا روي زمين، نماز بخوانيم، ميترسيم مردم بيايند بگويند چرا؟ به خاطر حرف مردم نماز نميخوانيم. يعني نماز خوانهايي كه با يك تعجب يا اعتراض مردم نمازشان قضا ميود، مرخص هستند. ما الآن پاي تلويزيون ميليونها آدم نشسته است كه اگر مسافرت كند، چمدانش از ماشين بيفتد، داد ميزند آقاي راننده تو را به خدا نگهدار. اما اگر نمازش را نخوانده باشد، بلند نميشود بگويد تو را به خدا نگهدار. يعني حرصي را كه براي چمدان ميزند براي نماز نميزند. شهامت نداريم.
اميرالمؤمنين علي(ع) چنين شهامتي داشت. ان شاءالله رزمندگان ما پيروز به كربلا ميروند، در جوار قبر حضرت علي(ع) ميايستيم، ميگوييم: سلام بر تواي كسي كه راه حق را رفتي و از حرف مردم نترسيدي. شهامت در راه و نترسيدن از كسي جز خدا «لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ»(احزاب/39)
6- در خط سنت باشيم. هر كاري كه ما ميكنيم، آداب آن كار را بايد مراعات كنيم، چون حديث داريم كه پيغمبر گفت: «لَا قَوْلَ وَ لَا عَمَلَ وَ لَا نِيَّةَ إِلَّا بِإِصَابَةِ السُّنَّةِ»(كافى، ج1، ص70) آن قول و گفتار و كرداري ارزش دارد كه در خط رسول الله باشد. رسول الله در يك كار جزئي به جنگ ميرفت، ميخوابيد، صلح ميكرد، غذا ميخورد در خط سنت، يعني مو به مو مواظب دستورات اسلام باشيد. مستحبات را انجام بدهيد. يك مرتبه اگر در جبهه شنيد پيغمبر چنين ميكردند، ديگر عمل ميكند. در ازدواج، در كارهاي معمولي، خوردن وخوابيدن، رفتن به بازار، لذا گاهي اوقات با خودم فكر ميكنم كه حال وقت تبليغ است. تذكري ميدهم كه هر كه حالش را داشت انجام دهد. خدا ان شاءالله توفيق دهد كه همه انجام دهيم. ما اگر الآن آداب اسلامي را پياده نكنيم، چه وقت ميشود پياده كنيم. 1400 سال مجلسيها، طوسيها، فيض كاشانيها، شيخ حر آمليها، خواجه نصيرالدينيها، علامه حليها، طباطبائيها، مطهريها، هزار و چهار صد سال نوشتند. اينها دوربين تلويزيون نداشتند. اينها آنتن راديو نداشتند. اينها وزارت ارشاد اسلامي نداشتند. اينها در يك چنين نظام جمهوري اسلامي نبودند. 1400 سال نوشتند كتابها گرد گرفته است. الآن من و تو بايد دست به دست هم بدهيم. تمام ادب اسلام را بريزيم در جامعه از جزئيات تا كليات، تمام مقررات نظامي، تمام دستورات رزمي زيبا نوشته شود در پادگانها كه يك جوان سرباز كه ميرود 2، 3 ماه دوره ميبيند با تمام كلماتي كه اسلام در جبهه و در جنگ گفته آشنا شود، آيات رزمي در پادگانها، ادب غذا خوردن، يك صفحه درست شود مثل يك شاخهي گل در تمام چلوكبابيها، آدم همينطور كه نشسته و چلوكباب را ميخورد قاشق را كه برمي دارد و ميخورد با دستورات اسلام آشنا ميشود. در ترمينالها و گاراژهاي ما دستور سفر قشنگ روي تابلو نوشته شود. من بليط گرفتهام، 10 دقيقه ديگر ميخواهم سوار شوم. اين 10 دقيقه را چه كنم؟ اين 10دقيقه اين تابلو را بخوانم. در بازاري كه انسان راه ميرود تمام دستورات اسلام براي بازاري از كشيدن، چانه زدن، قسم خوردن، ربا، غش، كلك، حقه، فرق گذاشتن بين مشتريها، سود زياد، احتكار، تمام ريزه كاريهايي كه اسلام گفته است با خطراتش همه تابلو بشود، قدم به قدم در بازار اسلامي بايد نصب شود. 150 هزار شهيد دادهايم. اگر بعد از 150 هزار شهيد، حديث امام صادق(ع) دربازار نيايد، پس چه زماني بيايد. بايد يك نفر كه در بازار راه ميرود، از اين طرف بازار كه وارد ميشود، نگويد16 رقم كفش ديدم، 34 رقم آينه و چراغ و 17 رقم بايد از اول بازار تا آخر بازار با 50 تا 100 مورد از سخنان امام صادق(ع) آشنا شود. بايد حديث امام صادق(ع) برود در بازار، در پادگان، در حمام، در حالي كه دارد دكمهي لباسش را باز ميكند، يك تابلو هم ديده باشد. من يك وقت شمردم كه چه تعداد دستور اسلام براي مسافرت داده است. 235 تا دربارهي حمايت از حيوان داده است. ميروي شير بدوشي ناخن هايت را بگير. اگر حاجي يك روز زودتر آمد مكه امضايش را قبول نكن. معلوم ميشود كه اسبش را خسته كرده و آن را دوانده است و حاجي كه اسبش را خسته كند، معلوم ميشود كه قلبش سخت است كه قابل قبول نيست. امضايش قابل قبول نيست. يك دستورات دقيقي داده شده است. پيامبرمشغول وضو گرفتن هستند گربه صدا ميكند. پيامبر وضو را تعطيل ميكند و به گربه آب ميدهد. يك دستورات عالي كه انسان كيف ميكند از اين دستورات و از اين رهبران الهي.
ما بايد وزارت ارشاد اسلامي كشورمان و ايدئولوژي سياسي ارتش كشورمان و حوزهي علميه ما و بازاري ما و كارخانههاي ما، روايتهاي مربوط به كار، به سالنهاي كارخانهها و… بايد نصب شود، مسائل مزرعه، در بارهي كوهنوردي، تمام جملات كوهنوردي بايد به كوههايي كه جوانها ميروند نوشته شود. دهها جمله دربارهي كوهنوردي داريم. در بارهي كوه، در بارهي نقش كوه، و ما 1400 سال از رسول اكرم تا شهيد دستغيب، تا آيت الله مدني، تا شهيد هاشمي نژاد و مدني و مفتح و تا و تا… علما نوشتند و 150 هزار جوان ناب ما شهيد شد. اكنون بايد از اين خونها استفاده كنيم و اسلام را از غربت بيرون آوريم و اسلام و قرآن را در بوق كنيم. ايران را از فرهنگ اسلامي پركنيم و بعد از پر شدن صادر نيز ميشود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»