متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1359/8/26
بســم اللّه الرّحمن الرّحــيم
بحث امشب ما درباره شايعه سازي است که خيلي مسئله مهمي است، مسئلهاي كه در موضوعات سياسي و در جنگ رواني بسيار از آن استفاده ميكنند. قرآن بسياري مسائل را درباره شايعه سازي مطرح كرده است و يك بحث خيلي مهم است. خيلي مفيد است و دوست دارم كه شما برادران اين آيه ها را خوب ياد بگيريد و يادداشت بفرمائيد و بعد هم منتقل كنيد. اگر يك امت مسلمان درباره شايعه سازي اطلاعاتي داشته باشد و بداند كه چه مسئله مهمي است از نظر قرآن و اسلام و چه خطرات و آثاري دارد ديگر هيچ شايعهاي در ميان ملت مسلمان و امت مسلمان گل نميكند. و اين امت يك حالت نشكن پيدا ميكند، يعني هر كاري ميكنند، ولوله، دلهره، اضطراب در ميان ملت بيافتد، تأثيري ندارد. اگر خواستيم امت ما، امت نشكن بشود بايد مسئله شايعه سازي را عميقاً بررسي كنيم، آيه هم در قرآن زياد است. اصل كلمه شايعه از شياع است، شياع يعني تقويت کردن. يعني حرفي را اينقدر ميگوئيم، تا اين حرف در جامعه تقويت ميشود. اين كه ميگويند شيعه يعني گروهي كه يكنفر را تقويت ميكنند، ميگويند شيعه آن شخص است، شايعه، شياع، شيعه همهاش يكي است يعني حرفي كه تقويت بشود.
شايعه سازي مسئلهاي اجتماعي، اخلاقي و بسيار مهم است. مسئله شايعه در ارتش خيلي مهم است. در مسائل سياسي خيلي مهم است. در روابط اقتصادي خيلي مهم است و در مجموع مسئله بسيار مورد توجهي است.
آيات: در سوره نساء ميفرمايد: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً»(نساء/86)(خداوند از مردم گله ميكند) ميگويد يك عده از مردم هستند يك چيز را سريع شايعه سازي ميكنند. تا چيزي را شنيدند زود پخش ميكنند و اينها بد مردمي هستند. خداوند در مقام انتقاد ميگويد: «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ» زمانيكه براي مردم پيامي آمد، سريع شايعه ميکنند. حالا اين خبر چه خبري باشد كه آدم خوشحال بشود، امنيت در آن باشد، خبر امنيتي باشد كه مردم دشمن شكست خورد، ما پيروز شديم، يك خبري آورد كه مردم امنيت و غرور پيدا كردند «أَوِ الْخَوْفِ» يا يك خبري آمد كه مردم ترسيدند. مردم بد مردمي هستند چون يك گروهي هستند كه همين كه زماني كه براي اين ها پيام و امري آمد، چه از جنبه امنيت و چه از جنبه خطر، اينها فوراً پخش ميکند. «أَذاعُوا بِهِ» يعني فوراً پخش ميكنند. عربها به راديو و تلويزيون ميگويند «اضاعة» يعني وسيله پخش. خوب چه كنيم؟ پخش نكنيم، نه! بايد هر چه شنيدي هيچ نگويي! بايد در جامعه و امت اسلامي و حكومت اسلامي يك منبع خبري باشد. يك فيلتري باشد كه همه خبرها در آن برود و مركز نقادي بشود. حق و باطلش جدا باشد، حقش را بگويند و باطلش را نگويند. «وَ لَوْ رَدُّوهُ» بايد خبري را كه آمد به يك مركزي رد كنند. «إِلَى الرَّسُولِ» اگر خبر را به پيغمبر بگويند، مثلاً در زمان ما خبري که ميآيد، ببينيم دفتر امام تصديق ميكند يا نه! «وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ» خبر را خودشان پخش نميكنند. هر كسي خبر را شنيد مراجعه كند به رسول يا اولي الامري كه از ميان مردم است «لَعَلِمَهُ» آن وقت رسول و اولي الامر خبر را نشر ميدهد. «لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ» استنباط يعني چه؟ استنباط از بنط است. يعني دل زمين را بشكاف تا به آب برسي! به بيرون کشيدن آب از زمين ميگويند: «نبط» استنباط يعني شکم مطالب را بشكاف تا حق را از آن بيرون بياوري. اين كه ميگويند فلاني استنباط ميكند يعني مدام حرفها را پس ميزند تا حرف حق را از وسط حرفها در بياورد. همينطور كه ما خاك را كنار ميزنيم تا تا به آب برسيم.
در اين آيه سه نكته است:
سطر اول آيه شكايت ميكند: ميگويد زماني كه براي مردم يك خبري آمد، چه خبر خوفي و چه خبر امني، فوري قبل از تحقيق پخش ميكنند و اين مردم بد مردمي هستند كه شايعه را پخش ميكنند. بعد قرآن شروع ميكند راه نشان ميدهد. هميشه قرآن وقتي انتقاد ميكند ميگويد اين راه غلط است، بايد يك راه سالمي هم نشان بدهد. اگر راه اول غلط است راه صحيح چيست؟ راه صحيح اين است كه: «لو رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ» بايد خبر را به سوي رسول ببرند. يکي از آنها نزد رسول و اولي الامر برود و خبر را بدهد و بگويد: يا رسول! يا امام صادق! مايك چنين خبري شنيديم، حق است يا باطل؟ «لَعَلِمَهُ الَّذينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُم» دانستند کساني كه قدرت استنباط و شناخت خبر حق از خبر باطل را دارند. آنهايي كه قدرت شناخت دارند، استنباط ميكنند. ضمناً اين آيه يك پلاكارد و يك دستورالعمل براي اخبار راديو و تلويزيون هم هست كه هر خبري و هر خبرگزاري اگر خبري را اعلام کرد، بايد يك گروهي باشند که اين اخبار را بسنجند. خبرها را با قرينه ها و با تحقيق ها بررسي كنند. هر خبري حق است بگويند و هر خبري باطل است، نگويند. و اين باعث ميشود که كمتر نياز به تكذيب داشته باشند. اين آيه دستورالعمل راديو و تلويزيون جمهوري اسلامي را معين ميكند. دستورالعمل فرد فرد ما را معين ميكند. بايد يك گروه خبري كارشناس و خبرشناس مطمئن در مركز باشند و خبرنگارها همه خبرها را به اين مرکز وارد كنند، و آنها اين خبرها را استنباط كنند و بعد از اينكه حق روشن شد، براي ملت ما پخش كنند و ملت هم گوشششان به گروه خبرشناس باشد، اين راه کار سوره نساء آيه83 است. اين كه ميگويند قرآن كتابي است كه درسهاي اجتماعي دارد، به خاطر همين دستورالعمل هاست.
گاهي اوقات ما در سخنراني ميگوئيم: در قرآن مسائل اخلاقي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و نظامي هست. حالا اگر كسي گفت در مورد همه مسائل كه شما ميگويي قرآن آيه دارد، يكي از درسهاي اجتماعي قرآن چيست؟ ميگوئيم: يكي از درسهاي اجتماعي سياسي و اخلاقي قرآن اين است كه در جامعه اخبار بايد تحقيق شود و زود پخش نشود و جالب اين است كه ميگويد: خبر پخش كن ها اگر خبر دروغ پخش كنند، شيطان هستند. «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً» اگر لطف خدا بالاي سرتان نباشد شما پيرو شيطان هستيد. معلوم ميشود هر كس خبري را پخش كند، پيرو شيطان است يا خود شيطان است.
در آيه دوم درباره پخش شايعات ميفرمايد: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»(حجرات/6)(اين هم يكي از آيات اخلاقي است)
يك قصه برايتان بگويم. پيغمبر اكرم(ص) يك نفر را در يك منطقهاي فرستاد که از پولدارها به نفع طبقه محروم و مستضعف زكات بگيرد. البته معني مستضعف گدا نيست. حدود بيست و چند مرتبه در قرآن مستضعف آمده که بيشتر براي آنهايي است كه از نظر فكري ضعيف هستند يا آنهايي كه قوي هستند و ضعيف نگه داشته اند. و کلمه مستضعف به معناي فقير يکي دوبار بيشتر بكار نرفته است و 20 مرتبه ديگر در قرآن کلمه مستضعف به معناي فقير نسيت، كساني هستند كه از نظر فكر ضعيف هستند و نه اينكه ضعيف هستند، بلكه فكر اينها را خرد كردهاند يا جلو رشد فكر اينها را گرفته اند. اين فرد كه رفت زكات جمع كند، مردم ديدند نماينده رسول خداست که براي گرفتن ماليات اسلامي و زكات ميآيد، به استقبال ايشان آمدند. اين ترسيد و خيال كرد ميآيند او را بزنند و فرار كرد و به پيغمبر گفت مردم بسيج شدهاند ميخواهند به اسلام حمله كنند. پيغمبر فكري كرد و فوري آيه نازل شد کهاي محمد! اين كسيكه گفت مردم بسيج شدند، اين آدم فاسق است و اگر براي شما يك آدم فاسق خبر آورد تحقيق كنيد و زود به شايعه ها اعتناء نكنيد. بعد ميگويد: «أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمين»(حجرات/6) چه بسا يك كارهايي ميكنيد، تصميمي ميگيريد، عجله ميكنيد، بعد معلوم ميشود خبر از ريشه دروغ بوده است. «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا»(حجرات/6) در جمهوري و حكومت اسلامي و امت اسلامي بايد خبرنگارش فاسق نباشد و اگر فاسقي خبر آورد قبل از تحقيق به هيچ كس خبر را نگوئيم.
آيه سوم براي شايعه ساز است. آيه در سوره نور است. همين سورهاي كه اسلام سفارش كرده است که دختر خانم هاياد بگيرند. چون آياتش بيشتر مربوط به عفت است، سوره نور آيه 19 ميفرمايد: «إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ»(نور/19) براستي كه كسانيكه دوست دارند شايعه بياندازند. . .
يعني كار غلطي شده است، يك كسي خلافي كرده است، ميگويد فهميدي يا نه؟ به تو بگويم؟ نه نميگويم؟ يك جوري ميگويد كه طرف را تشنه كند، بعد طرف بگويد: بگو ببينم قصه چيست؟ چون گاهي اوقات طرف سبحان الله ميگويد و با سبحان الله خود طرف تحريك ميي ند كه حرف هايش را بزند. مثلاً شما نزد من ميآييد و ميگوئيد: يك خبري دارم، ولي خوب وضع بد شده است و مردم الآن فلان شده اند. ميگويم: عجب! سبحان الله! سبحان الله ميگويم تا شما وادار شويد اين حرفها را بزنيد. با گوشه با چشم و با ابرو و با تلفن و با نامه تحريک به گفتن ميکنند. خلاصه دوست دارد كه فساد و فحشاء را پخش كند. «فِي الَّذينَ آمَنُوا» درباره مومنين، صبر ميكند تا يك خلافي صورت بگيرد، بعد عكس آن را بر ميدارد. مثلاً صد كار خير كرده و يك كار خلاف هم در اين ميان كرده است. فوري سعي ميكند از آن چند دقيقهاي كه كارخلاف را كرد، تصوير بردارد و همان را پخش كند. خوب اين درست نيست. البته كار خلاف بد است و هر كس هم هر چقدر مهم باشد، اگر گناه كند، عذابش بيشتر است. اگر معلم گناه بكند دو برابر عذاب دارد. اگر آخوند گناه كند، چند برابر عذاب دارد. قرآن به زنان پيغمبر ميگويد: «يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَها الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ»(احزاب/30)اي زنان پيغمبر! اگر شما گناه بكنيد، عذابتان دو برابر است، شما زن پيغمبريد، عنوان اجتماعي و ديني داريد، هر كس قيافه مذهبي و اسلامي و اجتماعي داشته باشد عذاب و گناهش بيشتر است. ولي من هم نبايد سعي كنم كه اگر يك عيبي از کسي ديدم، فوراً عيب ها را پخش كنم. قرآن در ادامه ميگويد: «لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» براي اين ها عذاب است دردناك است. «فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ» هم دردنيا و هم در آخرت ما اينها را عذاب ميكنيم. اين هم مربوط به شايعه سازي است.
حالا غيبت را برايتان شرح بدهم. اگر كسي ازمسلماني غيبت كند. . .
ابتدا بد نيست به شما بگويم، گناه دو قسم است: گناه كبيره و گناه صغيره. گناه كبيره يعني گناه بزرگ و گناه صغيره يعني كوچك، هر گناهي را كه قرآن ميگويد: «عَذابٌ أَليمٌ» و وعده عذاب داده است، گناه كبيره است. پس كسي كه شايعه كند و كسي كه گناه مردم را پخش كند، براي اين عذاب اليم است. چون قرآن وعده عذاب داده است وگناه كبيره است. براي چنين کسي هم در دنيا و هم در آخرت عذاب است. حديث داريم؛ ميفرمايد هر كس كسي را مسخره و تحقير كند، توهين، تحقير، مسخره، استهزاء نمايد، هر كس سر به سر كسي بگذارد نميميرد مگر اينكه خودش به همان مرض دچار شود.
كسي وسواس داشت و هرگاه ميخواست بگويد: «وَ لاَ الضَّالِّين» تا ميگفت: (والاالض) به دلش نميچسبد و هي ميگفت: (غير المغضوب عليهم ولاالض)(ولاالض)(ولاالض) يكي هم وقتي اينرا ميديد از پشت سرش ميگفت: (مرض)! (مرض)! جلويي در(ولاالض) گير ميكرد و پشت سري مسخرهاش ميكرد و ميگفت: (مرض) گفته شده که خودش هم به همين بلا دچار شد. نمونه زياد داريم افرادي كه سر بسر كسي گذاشتهاند و چوبش را خورده اند.
ظاهراً در اصول كافي است که كسي سر به سر مسلماني بگذارد، نميميرد مگر اينكه به همان بلا دچار بشود. و لذا عذاب در دنياي او اين است که مسخرهاش ميكنند و در آخرت هم كه حسابش جداست. اما اگر كسي فاسق بود، طوري نيست. مثلاً اگر كسي جنايتكار است نسبت به افراد جنايتكار طوري نيست. خدا به پيغمبر ميفرمايد: «وَ لِتَسْتَبينَ سَبيلُ الْمُجْرِمينَ»(انعام/55) تو كه پيغمبر هستي يكي از كارهايت افشاگري است. يعني راه مجرمين را بايد براي مردم تشريح كني. اگر كسي مجرم است، طوري نيست. مثلاً يكي روبروي مردم آبجو ميخورد، حالا اگر شما رفتي گفتي فلاني آبجو ميخورد، اين اشکالي ندارد. يا اگر كسي شما را كتك زد و بشما ظلم كرد و شما رفتي و گفتي: ايها الناس فلاني بمن ظلم كرده است. . . اگر مظلوم فرياد بزند و شكايت ظالم را بكند، طوري نيست. كسي هم كه علني خلاف بكند، بگويد طوري نيست. اما كسي كه خلاف و گناهي مخفي كرده، شما با خبر شدي، دليلي ندارد كه شما پخش كنيد.
يك حديث هم داريم ميگويد: «من اضاع فاحشة كان كمن اتاها» پيغمبر فرمود: كسي كه ميان دخترها و پسر ها، ميان مردم بازاري و كشاورز گناهي را پخش کند، هر كس گناه كسي را پخش كند، مثل كسي است كه خودش اين كار را كرده است. اگر بنده گناهي كردم شما رفتي و پخش كردي، مثل اين ميماند كه خودت اين كار را كرده اي. پس بعضي ها خيال ميكنند آدم خوبي هستند، اما روزي چندين گناهان افراد را اينطرف و آنطرف پخش ميكنند.
آيه چهارم: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ»(اسراء/36)اي انسان! چيزي را كه كه نميداني نگو. همين دكترهاي ما اگر به اين آيه عمل كنند روزي چند ميليون به ثروت ايران اضافه ميشود. مريضي را نزد تو آورده اند، مرض را تشخيص نميدهي، با كمال شهامت بگو نميدانم. (انقلاب فرهنگي اين است) يعني شما كه دكتر شدي اهل صفا و صميمت هستي، سعي كن از صفا و صداقت بيرون نروي. صاف بگو مريض عزيز! اي برادر! خواهر من! مرض تو را تشخيص ندادم. بيا پولت را بگير و نزد فلاني برو. «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً»(اسراء/36) اگر از تو چيزي پرسيدند، راست بگو. چنان بگو سرم نميشود كه طرف جگرش حال بيايد. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» هر چيزي را که نميداني، پخش نكن. خدا روز قيامت از گوش و چشم سؤال ميكند. از من ميپرسد: گوشت را در اختيار چه كسي قرار دادي؟ چشم و دلت را در اختيار چه كسي قراردادي؟
شخصي گوشه خانهاش کاري داشت و به آنجا ميرفت، از گوشه خانه خانه همسايه ها را نگاه ميكرد و ميديد که نوازنده ها ميزدند و ميرقصيدند و عيش و نوشي داشتند. او كنار خانه كه مشغول بود كارش را ادامه ميداد، كه صداي نوازنده ها را هم بشنود. بعد خدمت امام رسيد، گفت: آقا من خانه خودم اين بازيها نيست، اما خانه همسايه است، من هم كه ميروم پاي ديوار، كاري دارم، بالاخره يكقدري طولش ميدهم و صداهايشان را ميشنوم. امام اين آيه را برايش خواند و گفت: مگر قرآن نخوانده اي؟ گوش و چشم و دل روز قيامت مورد سؤال هستند. از گوش ميپرسند: چه گوش دادي؟ از چشم ميپرسند: چه ديدي؟ و از دل ميپرسند.
گناه شايعه سازي چيست؟ گناه شايعه سازي خيلي جالب است. سوره احزاب آيه 60 تا 62 كيفر آدمهايي است كه در جامعه شايعه پخش ميكنند و اگر يكي دو تا از اين شايعه سازها به كيفر برسند در جامعه ما ديگر كسي جرأت شايعه سازي ندارد. قرآن ميگويد: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ» ان شاءالله در حكومت اسلامي به اين دستورات عمل بشود. خيلي جالب است، چون اين مسئله كه امروز ميگويند: «جنگ رواني» از اثر همين شايعه سازيها است. «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلاً»(احزاب/60) اگر منافقان و افرادي كه در قلبشان مرض است دست بر ندارند. آدمهايي كه ريگي در كفششان است، با امت اسلام خرده حساب دارند و كساني كه «الْمُرْجِفُونَ» يعني در جامعه دلهره به وجود ميآورند، (کلمهي مرجفون از رجف است. رجف به معني دلهره است. اينکه ميگويند اينقدر اراجيف نباف، يعني كلماتي كه در جامعه دلهره بوجود ميآورند) «الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ» چون افرادي در مدينه ميآمدند و شايعه پخش ميكردند. مثل اينكه در اول انقلاب ميگفتند: شاه ميخواهد بيايد. قرار است که حمله شروع بشود. بختيار چه كرده است؟ «الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ» كساني كه اخباري را پخش ميكنند و در شهر دلهره بوجود ميآورند «لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ» يعني تو را بر ايشان مسلط ميكنيم. يعني دماغ آنها را بخاك ميماليم. اي پيغمبر به اين شايعه سازان و به اينها كه جنگ رواني و دلهره در ملت بوجود ميآوردند، بگو دماغشان را بخاك ميماليم و بر آنها پيروز ميشويم. «ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها» اينها ديگر حق مجاورت و همسايگي تو را در مدينه ندارند. بايد تبعيد شوند. پس ببينيد در جمهوري اسلامي شايعه سازان حكم شرعيشان چيست. قرآن ميگويد: حق ندارند در مدينه در مجاورت تو باشند، «إِلاَّ قَليلاً» مگر دو سه روزي! «ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلاً» حق ندارند همسايه تو باشند مگر براي يك زمان كم. ديگر چه؟ «مَلْعُونينَ» يعني اينها هر كجا كه پيدا شدند، مورد لعنت هستند. «مَلْعُونينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً»(احزاب/61) بايد جوانان انقلابي اينها را دستگير كنند. «وَ قُتِّلُوا» افراد شايعه ساز بايد تحت عنوان «مفسدفي الارض» كشته شوند «وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً» با يك گلوله هم كشته نشوند، بايد با زجر كشته بشوند. چون خطر جنگ رواني از جنگ اسلحهاي كمتر نيست. چون در جنگ نظامي فقط آنهايي كه در جبهه و جنگ هستند، متوجه خطر آن ميشوند ولي در جنگ رواني مريض در بيمارستان، پيرزن و كودك هم ناراحت ميشوند. كساني كه با شايعه سازي ميان امت دلهره بوجود ميآورند:
1- «لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ» يعني تو را بر ايشان مسلط ميكنيم.
2- «ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها» حق مجاورت در اين شهر با تو را ندارند مگر براي دو يا سه روز! بايد از اينجا بيرون بروند.
3- «مَلْعُونينَ» اينها مورد لعنت هستند.
4- «أُخِذُوا» گرفتار بشوند.
5- «وَ قُتِّلُوا تَقْتيلاً» بايد كشته شوند.
بعد ميگويد «سُنَّةَ اللَّهِ» اين مربوط به امت مسلمان نيست، بلکه در تمام امت ها و در تمام دينها و مكتب ها، اگر هركس ميان امت دلهره بوجود بياورد بايد گرفتار بشود. «سُنَّةَ اللَّهِ» يعني برنامه و سنت خداست. «سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً»(احزاب/62) آيه «لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ» را مجمع البيان درباره پاكسازي هم معنا ميكند. درمجمع البيان، جلد هشتم داريم «لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ» و اينطور معنا كرده است. «لنسلطنك عليهماي أمرناك بقتلهم حتى تقتلهم و تخلي عنهم المدينة»(بحارالأنوار، ج22، ص50) «تخلي عنهم المدينة» يعني بايد مدينه را از وجود افراد شايعه ساز پاكسازي كني. قرآن هم كه ميگويد: «مَلْعُونينَ» خدا شايعه پراكن را لعنت كند و در قرآن ميدانيم كه خداوند هيچ وقت آدم مومن را لعنت نميكند. پس وقتي شايعه ساز را لعنت ميکند، معلوم ميشود که شايعه ساز مومن نيست. نميشود كسي بگويد: من مومن هستم، بعد هرچه كه شنيد نقل كند.
حالا چگونه با شايعه سازي مبارزه كنيم. آيه شايعه سازي زياد است. مثلاً «وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثيمٍ»(جاثيه/7) حالا اين را هم به شما بگويم که شايعه دو نوع است: يك موقع به جامعه شايعه ميبندند. يك موقع به شخصيت و فرد شايعه ميبندند. يك موقع نسبت به يك امتي شايعه پخش ميكنند. مثلاً ميگويند: ميداني يا نه؟ فلان شخص استعفاء داده است يا فلاني در جنگ احد كشته شده است؟ شايعه پخش كردند كه پيغمبر كشته شده است تا مردم بترسند و از جنگ فرار كنند. يك شايعه پخش ميكنند كه از نظر اقتصادي يا از نظر نظامي دلهره بيفتد. قرآن ميگويد: ميآمدند ميگفتند و مسلمانها حركت نكنيد. «اِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ»(آل عمران/173) دشمنان خيلي هستند. كشتي آمده تا در خليج شايعه بياندازد. «فَاخْشَوْهُمْ» اينها نميترسيدند. يك عده از مسلمانان در مکه در فشار قرار گرفتند. پيغمبر گفت: حالا كه در فشار هستيد به حبشه برويد. مسلمانها به حبشه رفتند. اين ها(كفار) دو سه كارگاه(جاسوس) به حبشه فرستادند. درحبشه شايعه پخش كردند كه كفار مكه همه مسلمان شده اند، تا مسلمانهايي كه فرار كردهاند به خيال اينكه مسلمان شده اند، همه برگردند. تا وقتي برگشتند اين ها را بگيرند. اين هم يك شايعه پراكني بود.
گاهي هم با فاشيستي و زور متهم ميكنند. گاهي هم شايعه نسبت به شخص است، فلاني مرتجع است. كساني كه ميگويند فلاني مرتجع است، شايعه است. ميخواهند شما از او چيز ياد نگيري. چون مادام كه آدم دستش در دست بابايش باشد، كسي نميتواند كاري به او داشته باشد. ميخواهند دستت را از دست بابا بيرون بكشند تا هر جا خواستند تو را ببرند و لذا ميخواهند دستت را از در دست اسلامشناس بيرن بكشند، وقتي دستت را از دست اسلامشناس بيرن كشيدند با دو نوار و سخنراني و مقاله و پوستر و عكس هر جا خواستند گولمان ميزنند، فكرمان را ميخرند. براي اينكه کسي نگويد: آهاي مردم! اين جزوه نويسندهاش بي سواد است، و اين دليل حرف من است. اين مطلب هم غلط است، اين آيه را هم اشتباه گفته است و كج نوشته است و اشتباه معنا كرده است. براي اينكه اگر بيايي پيش من، من مشت او را باز ميكنم و رسوايش ميكنم. از اول ميگويد: اين آخوند مرتجع است كه تو پيش من نيايي. يا ميگويند: فلاني وهابي است و ولايتش ضعيف است يا ميگويند فلاني ارتباط با خارج دارد يا به فلاني نسبت جنسي ميدهند. حضرت مريم را نسبت جنسي به او دادند و گفتند: «ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ»(مريم/28) مريم پدرت كه آدم بدي نبود تو چرا چنين کردي؟ چون حضرت مريم بي شوهر بچه دار شد به او نسبت زنا دادند. به يوسف نسبت زنا دادند. قارون به يك زن فاحشه پول داد و گفت: برو در جامعه و بگو حضرت موسي با من كار بدكرده است. نسبت كار بد به موسي دادند، نسبت كار بد به يوسف دادند، نسبت دزدي به يوسف دادند. گفتند: «قالُوا إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ فَأَسَرَّها يُوسُفُ في نَفْسِهِ وَ لَمْ يُبْدِها»(يوسف/77) يك پارچه قيمتي گم شد و گفتند: پيغمبر دزديده است. آيه نازل شد که خجالت بكشيد، برنامه دروغ اندازي برنامه تازهاي نيست. حالا به شخصيتها از خود امام گرفته تا بازوي امام و مشاورين امام و رهبرانقلاب هر چه بتوانند تهمت ميزنند و اين تهمتها براي اين است كه مردم علاقهشان از اينها كم بشود. از اينها كه علاقهشان كم شد، بعد قدرت مركزي را تضعيف كنند. رهبر انقلاب را با ترور شخصيتها تضعيف كنند و اين يك برنامه ايست که در جامعه ما وجود دارد.
شما در اين درس فهميديد كه شايعه ساز را بايد گرفت و كشت! منتها از هوسها و فكرهاي شوم دوري بكنيم و هر چه شنيديم تحقيق كنيم. عيبهاي شخصي را بپوشانيم. شايعه سازان حرفهاي را معرفي كنيم. خبرها را به منابع خبرشناس ارجاع بدهيم و هر چه شنيديم با عقلمان بسنجيم و كيفرهاي شايعه سازان اگر اجرا بشود دماغ شايعه سازان بخاك ماليده ميشود. ديگر دشمنان جنگ رواني و جنگ سرد در جامعه نميتوانند بوجود بياورند. هم نسبت به شخصيتها و هم نسبت به امت اسلامي براي مبارزه با شايعه سازان همه ما مسئول هستيم. تا جلسه بعد هم شما را بخدا ميسپارم.
«والسلام عليکم و رحمه الله و بركاته»