به نام خدا
واقعیت دیگری که درشناخت مسئله « طول عمر» ، و امکان آن ، باید موردنظرباشد، تجربه تار یخ طولانی بشر یت است، درادوار و اعصار. اگر مسئله درازعمری درتار یخ زندگی بشر اتفاق افتاده باشد _ اگرچه درمواردی نه چندان بسیار_ تکرار یافتن موارد، یا مورد مشابه آن، امری خواهد بود طبیعی ومعقول وقابل تحقق وقبول. فلاسفه می گو يند:
بهترین دلیل، برای امکان چیزی واقع شدن آن چیزا ست.
املبلسلام) در علوم تجربي
امام زمان (عليه السلام) در علوم تجربي زمان (عليه السلام) در علوم تجربي
1) نظرگاههای علوم تجربی
موضوع دیگری که باید، درباره«مهدی موعود» مورد پژوهش قرارگیرد، «طول عمر» است. شاید این مسئله، برای برخی ، نیازیه توضیح داشته باشد. پس بدنیست آن را ازنظرگاههایی چند، موردرسیدگی قراردهیم.
در این مقام، می خواهیم ببینیم: آیا دلیلی عقلی ، یا برهانی علمی ، یا نوعی آزمایشی ، وصد درصد کلی ، وجو دارد که ثابت کند طول عمر، امری است محال، وغیرقابل وقوع، یا نه. چنین دلیلی ، وچنین برهانی ، وچنین قانوني وجودندارد؟ همچنین ببینیم: آیا تجربه بشری – درطول تار یخ بزرگ انسان – ، چه حکم می کند؟ آیا طول عمردرهیچ مورد اتفاق نیفتاده است، یا اتفاق افتاده است؟
می خواهیم بدانیم: طول عمر، ازنظردلایل عقلی ، ازنظر قوانین زيست شناسي و بیو لوژ یکی، ازنظر تجربه بشری وواقعیات تار یخی ، ازنظر چگونگی نوامیس وقوانین طبیعی ،و ازنظر متفکران بزرگ ودانشسندان علوم چگونه است؟
بدانیم: دراز عمریف ووقوع آن، درهمه شرایط و احوال، ونسبت به همه اشخاص ، یک حکم کلی ، وقانون تخلف ناپذیر وقاعده بی استثناء دارد، یا نه ، چنین نیست ؟ وپس ازاینها همه، آیا رابطه طول عمر، با قدرت الهی چیست و چگونه است ؟
الف) در زيست شناسي
زيست شناسان مي گويند: عمر بشر اندازه و حد ثابتي ندارد . در طبيعت همه گونه عمر بوده است و ممكن است باشد . وايزمن، عالم آلماني، مي گويد:
مرگ لازمه قوانين طبيعي نيست.ودر عالم طبيعت، از عمر ابد گرفته تا عمر يك لحظه اي همه نوعش هست.آنچه طبيعي وفطري است ،عمر جاوداني وابدي است. بنابراين ، افسانه عمر 969 ساله متوشلح(متوشالح)، نه مردود عقل است و نه مردود علم. در همين دوه ما ميزان طول عمر بالا رفته است، ودليلي ندارد كه ازاين هم بالاتر نرود،ويك روز نيايد كه بشر ب عمر 900 ساله برسد.
پس به نظر متخصصين ، طول عمر انسان بر هر اندازه هم باشد،برخلاف اصول علمي نيست ، بلكه علم آن را تاييد مي كند.تآييد طول عمر،از نظر علم جديد،تا جايي است كه در اين دوره اخير، درصددبرآمده اند تا حد و مرز را از زندگي انسان بردارندو با پيدا كردن راه سالم نگه داشتن سلولهاي بدن،برطول عمر انسان ، سالهاي مديد بيفزايند.(طول عمرکه درقرنهای اخیر مورد قبول برخی نبوده وچون رویا تلقی شده است، اکنون_ ازنظر علم اصطلاحی خود آقایان نیز_ تا حدی تحقق یافته وبه واقع نزدیک شده است. مطلبی که درزیر نقل می شود، درخورتأمل ودقت بسیار است: « كيميای نوین، گه درنتیجه تحقیقات مربوط به اتم شکنی پيدايش یافت، با تحقیقاتی که درباب انرژی اتمی به عمل آمد، از 1940 ببعد، به صورت علمی پردامنه درآمد. این علم کیمیای جديد پا را فراتر نهاد؛ دانشمندان عناصر جدیدی ساختند، ورؤیای تبدل عناصر تحقق یافت. رؤیای دیگر، یعنی افزودن طول حیات، نیزبا كشف داروها، ویتامینها،هورمونها وآنتی بیوتیکها تا حدی تحقق یافته است » _«دایره المعارف فارسي ا»،ج 1 ،ص 609) عده اي پا فراتر نهاده اند، ودر راه تحصيل عمر جاوداني براي بشر (با پيدا كردن هورمونهاي مخصوص و استعمال آنها در انسان) به كوشش افتاده اند ، و حتي مي توانند تا حدودي جواني را به پيران فرتوت باز گردانند.
ب) در قوانين طبيعي
قوانین ونواميس طبيعت نیز، بطلان طول عمر زیاد را به ثبوت نمی رساند. اصولآ حکمهایی که راجع به قوانین طبيعت داده مي شود، اغلب، منشأ آنها استقرائهای ناقص است، ومحدود است به حدود دید ودرک وتجربه اشخاص، نه شامل همه واقعیات وسيع طبیعت، درهمه موارد. علمای منطق می گویند: «استقرای ناقص نمی تواند دلیل حکم کلی گردد.». به عنوان مثال: اگرما درمحیط زندگی خود درختانی دیده ایم که تلقیح وبارورشدن آنها،دراثرعوامل خارجی ( ازقبیل دخالت اشخاص) نبوده است، به صرف این نمی توانیم بگوییم همه درختان جهان اینسان است. زیرا که ما يك یک درختان همه جای جهان را ندیده ایم، و ازچگونگیها وکیفیات همه آنها آگاه نیستیم. ممکن است درمیان آنچه ما ندیده ایم وتجربه نکرده ایم، درختانی باشد که عمل تلقیح درآنها نیازبه دخالت پرورشکاران وکشاورزان داشته باشد. پس هنگامی می توانیم درباره موضوعی، حکمی کلی بدهيم، که همه مواردآن را _موارد معمولی وموارد نادروغیرمعمولی را _ رسید گی کرده باشيم، واحکام همه را شناخته باشيم.
همچنين است قوانین زیست شناختی معرفه الحیات. هنوز همه اين قوانين وموارد شناخته نشده است ، چه از جهت داخله علوم زيستي و زيستشناختي ، و چه از جهت ارتباط مسائل این علوم با علوم دیگر. چون در قلمرو علوم مسائل ناشناخته بسیار است. وقوانین و كشفها و شناختها ي علوم ، در تكميل و رد و اثبات مسائل یکديگرنقش دارد. وچه بسا قانونها وحقایقی درفیزیک، در آسمان شناسی، درشناخت انو ار جوی و آثار آنها، درز يست شناسی ، و . . .کشف شود ، که همه ، درچگونگی حیات انسانی ومسائل زیست شناسي مؤثر باشد. تازه، که نظریات گذشته را عوض کرده است، فراوان اتفاق افتاده است. حیات و زیست انسان، درروی زمین، هنوزقوانین مجهول بسیار دارد. وبا وجود این قوانین ناشناخته ف چگونه می توان درباره مسائل متفاوت زيست، در موارد کاملآ متفاوت ، به احكامی کلی وتخلف ناپذیر معتقد گشت؟ وچیزی را صد درصد ممکن، وچیزی را صد درصد، محال دانست ؟
ج) قوانین طبیعی وانواع آن
قانونهايی که درطبیعت وجو دارد، بطور کلی، دونوع است:
1) قوانین عام وظاهر
2) قوانین خاص ومخفی
بخش نخست، قانونها یی است که درهمه، یا بیشترا فراد دسته یا صنفی که قانون درأن یافت می شود، جاری است، وبا مطالعه وآزمایشها یی – نه چندان دشوارووسيع وطولانی – کشف می شود.
بخش دوم، قانونهایی است که دربعضی افراد، دربعضی شرایط، یافت می شود. برای قوانین نوع دوم، به نمونه های بسیاری می توان دست یافت، درعلوم طبیعی، در روانشناسی، در ستاره شناسی، در شیمی، و… ودراختلافات گونا گونی که حتی درافراد انسان_که ازیک جنسند_ وجود دارد، درمثال: اختلاف درقوه بینایی، اختلاف درقوه شنوا یی، اختلاف درنیروی حافظه، اختلاف درجای قلب، ریه، کبد، طحال، وجزآنها. این امور همه ثابت می کند که ممکن است، درطبیعت، برخلاف آنچه متعارف است ودرموارد بسیار دیده شده است، چیزها یی به وقوع برسد، وبرای قوانین متعارف، استثناهایی پیدا بشود.
د) درتجربه تاریخی
واقعیت دیگری که درشناخت مسئله « طول عمر» ، و امکان آن ، باید موردنظرباشد، تجربه تار یخ طولانی بشر یت است، درادوار و اعصار. اگر مسئله درازعمری درتار یخ زندگی بشر اتفاق افتاده باشد _ اگرچه درمواردی نه چندان بسیار_ تکرار یافتن موارد، یا مورد مشابه آن، امری خواهد بود طبیعی ومعقول وقابل تحقق وقبول. فلاسفه می گو يند:
بهترین دلیل، برای امکان چیزی واقع شدن آن چیزا ست.
نیازمند توضیح نیست که امکان وقوعی، ناظربه «وقوع نوعی»است، نه « وقوع شخصی»، ودلیل است برصحت امکان امثال وموارد دیگر.
همچنین روشن است که نقل تار یخی ، بویژه نقل متواتر، ونقل مشهور، سبب یقین وباورمی گردد. ما به استناد نقل تار یخی قبول می کنیم که قرنها پیش، درسرزمین میهن عزیزما، حکیم یا وخشوری به نام زردشت پدید آمده است، یا خاندانها یی به نام اشکانی، وسامانی ، وجود داشته اند. حتی انتساب آثاری را که به آنان منسوب است، ازطریق نقل تار یخی باورمی کنیم، با اینکه خود« نه آنان را دیده ایم، ونه پدید آمدن آن آثار را به دست خود آنان ، یا کارگران وکارگزاران ایشان، مشاهده کرده ایم. ما اینها همه را ازراه « نقل تار یخی» پذیرفته ایم. معلومات بشر، درباره گذشته، ازهمین طریق است.
نقل تار یخی ، یکی ازراههای حصول علم ویقین، ویکی ازمهمترین منابع اطلاعات بشر است. حتی درباره کسانی مانند سعدی وحافظ ، که تا این اندازه مورد یقینند، آیا ما بجز ازراه نقل به وجود آنان علم پیدا کرده ایم؟ آیا ما خود دیده ایم که سدی وحافظی درجهان باشند، وزندگی کنند، واین اشعار را بسرایندوخود براوراقی بنویسند؟
پس، نقل تار یخی، یکی از مهمتر ین منابع علم و اطلاع، حتی اطلاعات یقینی انسانها، درهمه عصرها و دورانهاست. ومامی بینیم که منابع نقل، وکتب تار یخ، کسان بسیاری از«معمر ین» را نام برده اند، وشرح نسب و احوال زندگی و فرزندان وحوادث حیات آنان را ثبت کرده اند، کسانی كه عمر هایی بسیاردرازداشته اند. این گونه کسان هم درمیان مردم عادی بوده اند، و هم درمیان مشاهیرتار یخ، و ازجمله درمیان پیامبران. چنانکه«قرأن کر يم» نیز، عمرطولانی حضرت نوح(ع) را، بصراحت ، ذکرفرموده است. پس مسئله امكان عمرطولانی، وتحقق یافتن آن، درمواردی متعدد، امری است که ازنظر وقوع خارجی ، و تحقق عینی، نیزمصداقهایی دارد، و ازنظر نقل تار یخی، مسلم است وقطعی.
ه) معمرین
معمر ین ( ومعمرون) ، جمح « معمر» است، بر وزن «مکرر» یعنی :دراز زی، انسان درازعمر، ،« دراز زندگانی »، کسی که عمردرازکرده است. این کلمه، در کتابهای تار یخ وسیره و انساب، اصطلاح شده است. ( اين كلمه در قرآن كريم به كاررفته است «فاطر/11») و این به دلیل داشتن مصادیق بسیار است. آری، در مآخذ تار یخی ومنابع معتبرنقل و استناد، کسان بسیاری معرفی گشته اند، که عمر هایی بس طولانی داشته اند، وروزگارانی دراز زيسته اند، و بهارها وپاییزهایی بسیار دیده اند. اینگونه کسان با عنوان «معمرین» مشهورگشته اند.
مورخان و پژوهشیانی که در صدد جمح آوری توارخ و اخبارو احوال مردمان بوده اند، و ازسرگذشت انسا نهای پیشین _ و بویژه ازقبایل وانساب، درمحیط عربی _ آگاهیهای فراوان گرد آورده اند، نمونه های بسیار از معمرين و دراز زیان برشمرده اند. مور خان این کسان را بخوبی شناسانده اند، و نام ونشان، نسب و قبیله، سالهای عمر، مکان ز يست، شماره فرزندان، سفرها، برخوردها و ملاقاتهاي آنان ، همه را صبط كرده اند ، وحتي كلمات و سخنان و وصايا ( پندها و سفارشها و وصيتها) يي از ايشان نقل كرده اند .اينك به شماري از مورخان مورد اعتبار ، كه در كتابهاي خويش ، برخي از معمرين را ياد كرده اند :
1) عبدالله ابن قتیبه در کتاب التعارف.
2) احمدبن یحیی بلاذری در کتاب آنساب الاشراف.
3) محمدبن جریرطبری در کتاب تار یخ الأمم والملوک.
4) علی بن حسین مسعودی در کتاب مروج الذهب.
5) ابوعبدالله حمزه اصنهانی در کتاب تار یخ سنی ملوک الآرض والآنبیاء.
6) شیخ صدوق در کتاب اكمال الدین.
7) شیخ طوسی در کتاب الغیبه.
ابوالفرج ابن جوزي در کتاب آلمنتظم فی تار یخ الملوک والأمم
9) عزالدین ابن اثیر در کتاب الکامل فی التار یخ.
10) عمادالدین ابوالفداء دمشقی در کتاب مختصر تار یخ البشر.
همچنین برخی ازمور خان، به نوشتن كتابهایی ویژه احوال معمرین دست يازیده اند، مانند:
1) هشام بن محمدبن سائب کلبی نو يسنده کتاب المعمر ین
2) ابوحاتم سهل بن محمدسجستانی المعمرون و الوصایا .
عالمان و نو یسندگان عصرهای اخیر ومعاصر نیز، با استناد به منابع پیشینیان، به ذکر معمرین پرداخته اند، مانند:
1) علامه مجلسی در بحارالانوار(ج 51).
2) سیداسماعیل عقیلی طبرسی در کفایه الموحدین(ج 3) .
3) سيدمحسن امين عاملی در البرهان علی وجود صاحب الزمان.
از نو یسندگان معاصر اخیرنیزگروهی ، در کتابهای خو یش به یاد کرد معمر ین مبادرت ورز یده اند، ازجمله، نو يسنده فاضل عراقی ، علی محمدعلی دخيل، درکتاب پر ماده «الامام المهدی».
درکتاب اخیر، 223 تن، ازمعمر ین – براساس مآخذ تار یخ ومنابع نقل و استناد – شناسانده شده اند، و ذکر نام و نشان و سالهای عمرو شمار فرزندان و خصوصیات دیگر آنان آمده است.
و خود توجه دار يم که این شماری بر پایه مآخذعربی است،و تا آنجایي است که اطلاع حاصل شده است، ومربوط است به بخشی ازبشر یت، که همان مناطق سکونت عرب است ، یعنی جاهایی که توار یخ را بیشترضبط می کرده اند، و به علم انساب و روابط نژادی وقبیله ای توجهی مخصوص داشته اند. پس اگر این پژوهش وآمارگیری و ثبت، در دیگرمناطق سکونت انسان، جر یان می یافت چه آنجاها که توار یخی داشته اند ، وچه مناطق بسیاری که توار یخ شرف گذشته های دور آنان دردست نیست – شمار معمرین به تعدادی بسیار بیش از آنچه هست می رسید.
البته عمر بشر- بطور معتدد ومتعارف – اندازه ای دارد معین، ونوسانی محدود. لیکن آنچه ازطرح مسئله «معمرین» مقصود است، این است که نشان داده شود که مقدارعمر دو جریان دارد:
1) جر یان معمولی ومتعارف، که در اغلب افراد انسان وجود دا شته است ، و وجود دارد.
2) جر یان نادرالوقوع ومخیرمعمولی واستثنایی، که درپاره ای ازافراد انسان وجود داشته است، ووجود دارد. پس دراز عمری، دارای یک قاعده قطعی و ضابطه کلی نیست، ومواردی ازآن، قابل نفی نیست.
و) در زندگی حاضر
بجز تجربه تار یخی و واقعیات گذشته ونقلهای مکرر، درروزگارمعاصر و حال حاضر نیز، نمونه هایی از دراز عمری وقوع یافته است، درازعمری که برخلاف میزان متعارف است. درهمین 50 سال اخیر، در روزنامه ها ومجلات داخلی وخارجی، موارد فراوانی ازعمر های نسبتأ طولانی، ومعرفی اشخاص معمر وکهن سال دیده شده است، وشرح زندگانی، تصویر، شماره فرزندان و نوادگان، ومحل سکونت آنان درج گشته است.
من، دراین باره، قصد تتبع ندارم، وگرنه نمونه های مستند بسیارمی توان یاد کرد. در برخی ازکتابها ورساله های که درموضوع حضرت مهدی(ع) نوشته اند، شماری ازنمونه های یادشده را ذکر کرده اند. دراینجا فقط یک نمونه ازکتاب« شیعه چه می گوید» می آوريم. عالم مجاهد، حاج شیخ مهدی سراج انصاری، درکتاب یاد شده، چنین آورده است.
لی چینک چینی، که گراور عکس اورا بیشترمجله ها وروزنامه های جهان و کشور چاپ ومنتشر نمودند وهمه نوشتند که این مرد 252 سال عمر دارد… کسانی که «سالنامه پارس» را دارند(سال 1311، بخش دوم، مصفحه 100، چاپ تهران) می توانن) عکس این مرد را ببینند، وشرح حال اورا بخوانند.( « شیعه چه می گوید»،ص343،چاپ سوم)
ز) چگونگی ارتباط میان پيری ومرگ
همواره چنین به نظرمی آید، که میان پیری ومرگ، ارتباطی حتمی و قطعی وجود دارد، به طوری که به محض رسیدن عمربه مراحل بالا،بایدصددرصد، مرگ فرا برسد، این تصور، به دلیل وضع جاری وعرف وعادت است. درزندگانیهای معتدد بشری چنین است که پیری ( درحد متعارف، از 80- 90 سال تا 120) همراه با مرگ است، لیکن این وضع معتدد، نمی تواند دلیل کليت آن باشد. میان « کلیت» و«عمومیت »فرق است. کلیت آن است که حتی یک مورد استثنا نداشته باشد، وما دیدیم که درگذشته وحال، میان پیری متعارف و مرگ، رابطه ای کلی نبوده است، بلکه درمواردی استثنا پیش آمده است، پیری منجربه مرگ نگشته است، بلکه آنان سالخورده کهن، سالهای سال دیگرنیز، زندگی کرده است، واین موارد، متعدد هم بوده است، همچنین میان طول عمرو پیری نیز، رابطه ای چندان قطعی وکلی وجود ندارد، رابطه ای که بی اسثنا باشد . در تحقیقات جدید نیز ، به این مسائل اشاره شده است، چنانکه در یکی از منابع اطلاعاتی می خو انیم:
لزومی ندارد که پیرشدن را، درهمه موارد یک «سیرطبيعي» تلقی کرد.به، دنبال سایان درازتحقیقات ژرف وگسترده، انجمن انژیولوژی آلمان فدرال، گزارش امیدبخشی بدین گونه منتشرکرد، که اکنون می توان با اقدام بهنگام، ازپیر شدن مغزجلوگیری کرد.
نیزدرهمان منبع آمده است:
دکترمورتون، استاد روانپزشکی دانشگاه شيکا گو، دریک کنفرانس اعلام داشت که مرگ انسان مدتها قبل از حادث شدن آن، در بدن انسان جایگزین می شود ، اما این موضوع هیچگونه ارتباطی به سن اشخاص ندا رد.
دراینجا خوب است اشاره کنم به بحث عمیق وزبیای عالم ومتفکر اسلامی شهید، أیت الله، سيد محمدباقرصدر درباره مسائل مربوط به مهدی(ع)، دررساله «بحث حول المهدی». ( این رساله ،ازجمله ،درآغازکتاب« البرهان فی علامات مهدي آخرالزمان»- تألیف عالم ومحدث معروف اهل سنت، علی بن حسام الدین متقی هندی (درگذشته 975) به چاپ رسیده است، ازص 5 تا45، چاپ قم،با تحقیق وتعلیقات فاضل متتبع گرانقدر، وازجمله مصححان دقیق وصدیق متون احادیث ، آقای علی اكبرغفاری.)
وی دراین رساله، از جمله، مباحثی در باره طول عمر مطرح می کند، و این موضوع را، از نظر منطقی _ فلسفی ، و از نظر علمی ، و ازنظر عملی ، مورد گفتگوقرارمی دهد، و آشكارمی کند که امکان طول عمر، علاوه برنظرگاه فلسفی، ازنظرگاه علمی نیز قابل قبول است. وی در همین جا اشاره می کند به دو نظريه «سببیت» و« اقتران» وعدم رابطه ضروری میان پدیده ها _ بنابر نظر یات علم جدید _ و امکان هرگونه استثنا وتخلف، درقوانین علمی و استقرائی.
عالم و متفکر شهید، سپس، در خلال همین بحثها، به مسئله ای ژرف لطیف نیز اشاره می کند، می گو ید:
نمی دانم، آیا این _ بواقع_ یک تصادف است که دوتن، فقط دوتن، در تار یخ انسان بپاخیزند، وعالم بشریت را، ازمحتوای فاسد خود خالی کنند، و سپس آن را ازنوبسازند؟ و این هردو، عمری درازداشته باشند، بسیاردرازتر ازعمر های متعارف! یکی نقش خود را، درگذشته تار یخ ایفا کند، یعنی: نوح پیغمبر، که قران کريم،بصراحت ، می فرماید كه 950سال درمیان قوم،خود ز يست. وپس ازطوفان ، جهان بشر یت را ازنوبنا کرد. ودیگری، نقش خود را، درآینده تار یخ ایفا نماید، یعنی: مهدی، كه تاکنون بیش از1000سال، درمیان قوم خود ز يسته است. و اونیزبه هنگام ظهورخود، جهان بشر یت را ازنوبنا خواهد کرد.
ما که طبق فرمرد: «قران کريم» نوح را با 1000سال عمرمی پذیريم، چگونه مهدی را نپذیریم؟!
ح ) اسرارتغذيه
واقع این است که علل مرگ و اسرارپیری، مرموزتر ازآن است که بتوان درباره همه عوامل ومقتضیات، و همه موارد ومصداقهای آن، اطلاعی جزمی حاصل کرد. آنچه ما می دانیم برخی ازعلل_ یا شبه علل_مرگ است، همانگونه که علل حیات نیزهنوزناشناخته است. یکی ازامور مهم، درمقابله با پیری ومرگ، تغذیه است. تغذیه دارای چگونگیها وانواعی است. استفاده ازانوارخورشید وكواکب_ وبویژه استفاده ازانوارکواکب به طرق خاص_ درامر سلامت جسم، وتوانایی آن برای بقا، تاثیرهایی عظیم دارد. بجزاشعه خورشید، اشعه دیگری نیزبه ما می رسد. دانستن چگونگی استفاده ازانوارواشعه، درکاراستوارساختن نیرو های بدنی وسالم نگاهداری آنها، امری مهم و رازی عظیم است. مثلاً دیگر، مسئله ادویه وترکیبات آنها ست ،چه گیاهی، وچه حیوانی ، وچه کسانی. در برخی ازکا نیها و کیفیت پروردن آنها فوایدی مهم نهفته است. گاه ممکن است درازعمری ، مستند به رازها وچیزها وخوراکها وآبهای موجود درطبیعت باشد. البته اگرکسی علم آن را داشته باشد. بشر، درگذشته ، مسافتها را با زحمت ومشقت بسیاری ودرمدتها یی درازهی پیمود. امروز که تو انسته است نیروها یی را درمخلوقات خدا، ودرعالم طبیعی، بشناسد وبه کارگیرد، مسافتهای عظیم را، درزمانی بسیار اندک، با راحتی و آسایش، طی می کند… اگرصد سال پیش می گفتند، وسیله ای خواهد بود که علاوه برحجم سنگین خود، 500 – 600 انسان را، وبارها ووسائل آنان را، حمل کند، وبا پروازدرهوا، وسیراز روی کوهها وهامونها ودریاها، در مدتی کوتاه، ازاین سوی کره خاک به آن سوی کره خاک ببرد، وهیچ اتصالی به زمین نداشته باشد، چه کسی بساد گی باورمی کرد؟اگرصد سال پیش، بلکه پنجاه سال پیش، ازرادیو، تلویزیون، سفربه ماه ودیگرکرات، عکسبرداری ازته دریا، عکسبرداری ازکرات، گفتگوبا انسان پیاده شده درماه اززمین، راهنمایی خودودرماه اززمین،وامثال این امور، سخن گفته می شد، مردمان چه عکس العملی نشان می دادند. وامروز، این مسائل ، برای مردم عصرها عادی است،و شگفتیی بر نمی انگیزد.
ما باید ازاين اتفاقات واکتشا فات ، تجربه بیاموزیم، وبرسعه دید ودرك خود بیفزاییم، ووسعت نیروهای جهان واسرارزمان را بپذیریم. انسان خردمند، هیچگاه، اسرارنامحدود جهان را، محدود به آزمایشها واطلاعات فعلی ، و وسایل کنونی نمی کند، وخود را ازشناخت وسیع جهان وسیع، محروم نمی سازد. درمطلبی که سپس ازاستاد خود نقل می کنم، اشاره شده است به اهمیت «نور»، درکارتغذیه وحفظ قوت وسلامت مزاج. وقتی، همین مطلب را، با یکی ازپزشكان درمیان گذاشتم ،اوبراهمیت این مطلب تاکید کرد، وبااظهار تعجب گفت، چگونه عالمی روحانی، ودوراز محیط آزمایشی،به نورو اهمیت آن درامرتغذیه وتأثیر آن درمزاج وبدن، توجه کرده است، وبه این مطلب پی برده است؟ آری، آن پزشك تعجب کرد. وچه بسیار مطالب وحقایق مسلم بود که آن عالم روحانی دور ازمحیط آزمایشگاه می دانست، وصدها دانشمند تجربی و آزمایشگاهی ازدانستن وپی بردن به آن حقایق ومطالب محروم بودند، ومحروم هستند. این محرومیت به دلیل همان محدوداندیشی، و غروری است که در برخی پدید می آید، وسبب می شود تا هردری را برروی خود ببندند، ودرچهارچوبه دانستنیهای بسیار محدود خویش محبوس گردند. البته باید یاد کرد که بسیاری ازفرزانگان این علوم، به محدودیت ونارساییهای علوم تجربی و آزمایشگاهی بصراحت اعتراف کرده اند. اين محدوديت ، درخود این علوم نیز، وکشفهایی که بیوسته مسائل تازه ای مطرح می سازد، وداده های کذشته را مخدوش می کند، ومجهولات دیگری درپی می آورد، بخوبی نمایان است.
2) بيان ديگري درباره امكان دراز عمري
برای امكان درازعمری ، بیان دیگری درخورتقریراست، كه اینک از آموزگاربزرک معارف حقه، متاله اخیرخراسان ، حضرت شیخ مجتبی قزوينی خراسان، نقل می کنیم: وی می گوید:
مطابق قواعد فلسفه وحکمت ،هرطبیعتی که درعالم موجود شود، وقابل زیاده ونقض باشد، به مقتضای اینکه طبیعت، کمال اقصای خود را طالب است ، باید فرد کامل ازآن، موجودگردد. بر این قاعده، مسائل فلسفی چندی پيریزی شده، که ازآئجمله است وجود فردکامل دربشر، که ازچنین فردی به «نبی» یا« حکیم» تعبیر شده است. مطابق این قانون مبرهن فلسفی، مزاج و استعداد عمروزندگی، دربشر، مراتبی دارد. وزندگی هزارسال یا دوهزارسال، یقینا اقصی مراتب امکان زندگی نیست، بلکه بیش ازاینها هم امکان دارد.
قطع نظر از این قانون، طول عمر بعضی، خلاف طبیعت نیست، زيرا واضح است که زندگانی هرفرد بستگی دارد به صحت قوای مزاجی او، هرمقدار مزاج صحیح و قویتر باشد، مقتضی بقا بیشترخواهد بود. وتولید مزاج قوی در انسان وصحت آن به واسطه موجوداتی ازقبیل نور، آب، هوا، خاک، اغذیه، ادويه وغیر اینهاست، وبقا وصلاح مزاج، درهرآنی، محتاج به بدل مايتحلل، و حفظ اعتدال است. پس چه مانعی دارد اگرکسی درقوای روحی وعلمی چنان قوی باشد که به کیفیت تولید مزاج صحيح وقوی، وحفظ آن، و خصوصیات نافع ومضر مزاج، وبدل مایتحلل، علم داشته باشد، که بتواند مزاج خود را به حد اعتدال نگاه دارد، وبه زندگانی خود بیشترا دامه دهد. و امروزنیزبسیاری ازدانشمندان برای حصول این مقصود، درسعی وکوشش می باشند. (بيان الفرقان ، ج5،ص11-12)
3) درازعمري واقسام آن
برای تکمیل نسبی بحثهای پیشین، باید یادآورشویم که درازعمری تنها ، یک گونه نیست. دراینجا برای بیشتر روشن شدن موضوع، به اقسامی ازطول عمر اشاره می کنیم. تشخیص این اقسام وجدا ساختن هریک ازدیگری، صورتهای ممکن را قابل توجه وقبول می سازد. اینک اقسامی ازطول عمر:
1) طول عمر محال.
2) طول عمر ممکن.
قسم دوم نیزدوقسم است:
1) ممکن عادی.
2) ممکن غیر عادی.
قسم دوم نیزدوقسم است:
1) غیر عادی فعلیت نیافته.
2) غیرعاذی فعلیت یافته
قسم دوم نیز دوقسم است:
1) فعلیت یافته درکذشته.
2) فعلیت یافته درحال.
اینک توضیحی درباره این اقسام.
1) طول عمرمحال: مانند طول عمر، درمورد کسي که علم به طرق مختلف حفظ مزاج نداشته باشد، و اراده الاهی نیز، به آن تعلق نگرفته باشد.
2) طول عمرممکن عادی: مانند طول عمر، از 80 سال تا 120سال.
3) طول عمرممکن غیرعادی فعلیت نیافته: مانند عمر500 سال و 1000 سال، درمور داغلب افراد بشر.
4) طول عمرممكن غيرعادی فعلیت یافته درگذشته: مانند عمرهای معمرین، چه پیامبران وچه دیگران.
5) طول عمرممکن غیرعادی فعلیت یافته درحال: مانند عمر حضرت حجت بن الحسن المهدی(عليه السلام)
پس طول عمر،دارای یک قسم ودارای یک حکم نیست. برخی از اقسام طول عمرعقلآ محال نیست، یعنی عقل آن را محال نمی بیند، نهایت ازنظر عرف و احوال عادی محال به نظرمی آید، چون درمورد همه افراد بشر، یا جمح بسیاری، اتفاق نیفتاده است. اینگونه طول عمر، با اینکه برحسب عرف وعادت ، و نگرش محدود وسطحی ، بعید وچه بسا محال به نظرآید، برحسب مواز ین عقلی ، وقوانین امکانی ، هرگزمحال نیست.
4 ) سنجش با كدام ميزان
آنچه اکنون درمیان مردم وجود دارد، قسم دوم است: طول عمرممکن عادی. و معلوم است که این قسم، نمی تواند معیار حکم همه أقسام باشد ، زيرا فرد مقید ازطبیعت و كلی ، نمی تواند میزان سنجش همه افراد آن طبیعت وکلی درباره به شناختی درست برسیم، باید نخست معیاراندازه گیری را پیدا کنیم،همچنین اقسام موردنظررا ازهم جدا سازیم، تا حکم هرکدام را، جداگانه، تشخیص دهیم. ما نمی توانیم یک میزان کلی پیدا کنیم، وآن را درهمه جا قابل انطباق بدانیم. چنین کاری، هم ازنظر عقل صحیح نیست، هم ازنظر علم، وهم ازنظر تجربه تاریخی. آیا به حکم عقل، این کلیت را ثابت می کنیم؟ عقل که ، همه اقسام را محتمل می داند. آیا به مدد استقرا چنین کاری می کنیم ؟ ازاستقرا که حکم کلی استنباط نمی شود ؟ آیا به واقعیت خارجی وآنچه اتفاق افتاده است استناد می کنیم؟ واقع که دهها معمررا به ما معرفی می کند، که همه وهمه نقض اندازه ومعیاری است که متعارف است.
اشکال کاراین است که منکران طول عمر، أن را نسبت به خود و حدود خود می سنجند. باید این امررا نسبت به تاریخ بشرسنجید، ونمونه هایش را در امتداد جاری تاریخ جست.
5) نوادر طبيعت ، اسرارمجهول
پیشتر اشاره کردیم که طبیعت دارای نوادر است. جهان، چه درمقیاس وجود انسان، چه درمقیاس این سیاره و این منظومه، وچه درمقیاس کهکشانها و کرات و منظومه های پهناور و بينهایت دیگر، همه وهمه ، حاکی از شگفتیهاوقدرتها ست، و شامل نمونه هایی است نادرالوقوع. چگونه ممکن است انسان باخرد، جز آنچه با دانش محدود، وبینش مسدود، درک وکشف شده است ( و همواره با صدها مجهول توام است)، چيزي ديگر را نپذيرد؟ يا دست كم ،احتمال وقوع ندهد؟ آيا بشر امروز ،همه اسرار زيست انساني را ،و انواع حيات وعمر را، و همه علل بقاي سلامت و دراززيستن ، يا عوامل انحلال جسم ومرگ را، كشف كرده است؟آيا ديگر در علوم ، مجهولي باقي نمانده است؟ چنين ادعاهايي ندارد. آنان خود فرياد ميزنند كه واحد هايي كه بشر – به عنوان معيار – شناخته است ، در برابر حجم واقعيت بسيار كوچك است . يك معلوم ، غرق در هزاران مجهول است وبا هجوم اينهمه اسرار مجهول ، و علامت سئوال ، گويي هنوز انسان به علمي نرسيده است ، و چيزي نمي داند . آري:
وَماآًتيتم من العلم الا قليلا(اسرا/85)
_شما ازدانش بهره ای اندک دارید.
ازکهکشانها و بیکرانها بگذريم، وبه جهان طبیعت بنگريم. همین جهان وهمین منظومه، با همه اکتشافها وتحقیقها یی که درباره آنها شده است، باز اسراری را، اندک اندک، مکشوف می دارد، که بشر تاکنون آنها را نمی دانسته است. این داده های تازه علم وتجربه وشناخت، ما را به این نتیجه می رساند که با « زادن در بهاران ومرگ دردی» نمی توان به زوایای اسرارآمیز، وگوشه های بیکران«این باغ»پی برد، وبرهمه قوانین حاکم برآن تسلط یافت:
آدمی داند که خانه حادث است
عنكبوتی نی، که در وی، عابث است
پشه کی داند که این باغ ازکي است
کو بهاران زاد ومرگش دردی است
کرم کاندر چوب زاید، سست حال
کی بداندچوب را، وقت نهال
6) مجهولات علم
چه بسیار اتفاق افتاده است، و اتفاق می افتد، که کشف تازه ای، در علوم تجربی گوناگون،قوانین وفورمولها ونظريه هایی راکه درست می دانستند، برهم می زند، و مطالبی که کسی را زهره مخالفت با آنها نبود برباد هوا می دهد. و این کار باید پیوسته اتفاق بیفتد، وگرنه علم، علم نیست. دانشمندان ژرفبین بخوبی دانسته اند که محدود انگاری حقایق، و دانشزدگی بیرون از اندازه، علم را به جهل مبدل می سازد. و اينجاست که می گويند: فیزیکدان فیلسوف، باید درورای فیز یک، به حد فاصل جهان مادی وروحي ، ناظرباشد.(فلسفه علمي،ج2 ، ص117)
ودرمقام تدبردرعظمت عالم ، وژرفنگری در هزاران قانون و راز است که خردپیشگان این قوم _ یعنی اصحاب علوم آزمایشی _ با شهامت وصراحت می گو يند:
تحقیقات علمی، منجربه معرفت برهانیت باطنی اشیاء نمی شود. درهرموقع که خواص یک جسم را به زبان کمیات فیزیکی بیان می کنیم، ما فقط عکس العمل وسایل مختلف اندازه گیری را، دربرابر وجود جسم مزبور، عرضه می داريم ولاغیر(فلسفه علمي،ج2 ، ص155)
همچنین می گو يند:
باید درنظر داشت که فیزیک وفلسفه، حداکثریث ازچند هزار سال ازعمرشان نمی گذرد، ولی شاید هزاران میلیون سال دیگردرپیش داشته باشند. این دو رشته دارند تازه به راه می افتند. وما هنوزبه قول« نیوتن»، چون کودکانی هستیم كه درساحل دریای پهناوری به ریگبای مشغولند، و حال آنكه اقیانوس عظیم حقیقت، با امواج کوه پیکرش، دربرابر مان همچنان نامکشوف مانده، ودرعین نزدیکی، ازدسترس ما خارج است. (فلسفه علمي،ج2 ، ص264)
همچنین می گو يند:
فیزیک درقرن نوزدهم معتقد بود که همه مسائل حيات را، حتي شعررا، می تواند توجیه کند. و امروز فیزیک معتقد است كه حتي ماده را هرگز نخواهد توانست شناخت(سخن یکی از ریاضیدانان بزرگ فرانسوي، «نگاهی به تار یخ فردا »_ دکترعلی شر یعتی ، مجموعه آثار، ج 31، ص 277)
آری، درست گفت قرآن كريم:
… و مأ أویتم من العلم الا قلیلا.
7) ژرفبيني فرزانگان
دانشمندان بزرگ ، وفرزانگان ژرف انديش، به هیچ روی، دستخوش غرورهای کاذب نکشته اند. آنان با اسرار طبیعت، ونوادر وجود ، وقوانین مجهول عالم، ژرفبینانه وبا بصیرت برخورد کرده اند. واز«ممکن نیست »،و«نمی شود» گفتنهای بچگانه احتراز جسته اند. همچنین، حد علم وآزمایشی را نگاه داشته اند، واحتمالات وامکانات هستی را درمد نظر قرارداده اند. سخن ابن سينا دراین باره معروف است. (ألاشارات والتنبیهات “همراه شرح خواجه نصیرطوسی وشرح فخررازی” ،ج 2 ، ص 143، چاپ مصر). گفته ملای رومی را نیزدیدیم. نظرنیوتن وبرخی دیگراز دانشمندان جدید را نگریستیم. نیوتن نویسنده کتاب «فلسفه طبیعی اصول ریاضیات» وکاشف «قانون جاذبه عمومی »، واز بنیانگذاران ریاضیات عالیه درقرن جدید(بزرگان فلسفه ،ص412)، دانشمند آزمایشگر را به كودكی تشبیه می کند، که برساحل اقیانوسی نشسته است وسرگرم بازی است ، وگاه دانه ای شن، یا سنگی براق، نظراورا جلب می کند، اما دریای مجهول معرفت ف همچنان دربرابر اوامتداد دارد…
پس ازاین نیز، نظریه دواندیشه بزرگ بشریت، ابوریحان بیرونی، و خواجه نصیرطوسی را خواهیم دید.
فرزانگان، درهرباره، با نهایت دقت واحتیاط، اظهازنظرکرده اند. ایکاش، برخی ازمدعیان،، وبتبع آنان، برخی ازجوانان، به خود می آمدند، وهمه چیزرا، اعتقادات واخلاق را،و دیگراصول خویش را، فدای این «علم ناقص» وگاه «علم غلط»(فلسفه علمي،ج2،ص162) نمی کردند. حد اطلاعات روز را آگاه می داشتند، وکاسه از آش داغترنمی شدند. البته، آنان که این علوم را «می دانند» آنگونه اند، که خود گفتند، و یاد شد. لیکن برخی از آنان که این علوم را «می خوانند» اینگونه اند.کسانی ، چند کتاب، در این باره ها ازنظر عبور می دهند _ و گاه درهمین حد هم نیست _ وسپس درباره همه چیزو همه عالم وآدم، از ازل تا ابد، و ازکران تا بیکران فتوی می دهند، و اظهارنظرمی فرمایند! همین مدعیان باعث می شوند تا گروهی جوانان بی اطلاع ازموازین شناختی و اصول مطا لعات علمی ، تحت تاثیر قرارگیرند، وچه بسا فریب خورند و« غیرعلم» را به جای «علم ناقص توام با مجهو لات» را به جای «علم کامل خالص» پذیرند. وبدیگونه مطالب ودر یافتهای خويش را، علم وعلمی بداند وعلم وعلمی بخوانند، تا بدانجا که تصور کنند هیچ چیزجز آنچه آنان دانسته اند درست نیست، و املآ علمی جز آنچه آنان درکتابها مرور کرده اند نیست!! علمزدگی خود نوعی جهل است. و این حالت که بدان اشارت رفت، هزار مرتبه ازعلمزدگی نیز، منحط تراست.
نظر ابوریحان بیرونی
پس از بحثهای گذشته، که دیدیم طول عمرومقدارواقعی زندگی انسان را نمی توان دراندازه های معین، برای همه موردها ومصداقها. منحصرکرد، خوب است که سخن یکی ازبزرگتر ین دانشمندان تاریخ علم را نقل کنیم. دانای بزرگ، ابور یحان بیرونی را بیانی است که یادآوری آن بس سودمند است. او می گوید:
برخی ازنادانان حشويه، ودهر یان سبکسر، طول عمری را که درباده مردمان گذشته گفته می شود… انکار كرده اند. همچنین این امررا که گذشتگان دارای پیكرهایی عظیم بوده اند، نادرست پنداشته اند. وبه قیاس مردمی که در عصر خود می بینند ، طول عمر وبزرگی جثه برخی ازپیشینیان را، بیرون ازدايره امكان وداخل در ممتنعات دانسته اند… اينان سخن منجمان را نفهميده اند ، و برخلاف مباني صحيح تاثير نجوم در عالم طبيعت ، استدلال كرده اند.
بيروني ، آنگاه ف به تشريح مباني صحيح اين مقوله مي پردازد و عمر نهصد و شصت ساله، و هزار ساله را ممکن می سارد. بعد، این نظر علمی را مطرح می کند، که اتفاقات و حوادث عالم چندین گونه است. و به صرف اینکه ما گونه ای ازآنها را می شنا میم، گونه های دیگر را نمی توانیم منکر گشت. سپس به ذکر انواع اموری می پردازد، که در انسان و جانوران وگیاهان روی داده است، و روی می دهد، وغیرعادی است. آنگاه پس از بحثهایی چند، می گو ید:
بنابراین، دلیلی که دهر یان ازگفته منجمان آورده اند، درست نیست، ز يرا _ چنانکه گفتیم _ دانشمندان نجوم، طول عمر را ممتنع نمی دانند، بلکه مطابق اقوال و آراء آنان، كه نقل شد، ان را امری ثابت شده می شناسد. اگر کار انکار به این سخافت باشد، که اشخاص هرچه درغیرزمان آنان یا شهر آنان اتفاق افتاده باشدمنکرشوند_باانکه عقل آن رامحال نداند_ واگربنا باشدکه هرچه درپیش چشم مردم اتفاق نیفتد، قابل قبول نباشد، باید خلقها، حوادث بزرگ را باور نکنند، زيرا حوادث بزرگ، هردم و هرساعت اتفاق نمی افتد. ودرصورتی كه درقرنی اتفاق افتا د به آیندگان ومردم پس ازآن قرن وپس ازآن زمان، جزازراه خبرمتواترونقل تاریخ نخواهد رسید. پس نمی توان همه آنچه را که ما ندیدیم و ازراه گوش بدان می رسیم منکرشد، که این، سوفسطاییگری محض است وانکار حقایق است. چنین مردمی لازم است که شهرها ومر دمی را که خود ندیده اند نیز باورنکنند. . .
ابور یحان بیرونی ، پس از این مباحث، به این سخن كه بشر دارای چند بلوغ است، وعمرانسان چند برابرسن بلوغ اوست می پردازد،و این مقیاس را برای تعیین قطعی طول عمر یاوه می داند. می گو ید:
مقاله ای دیدم از ابوعبدالله حسین بن ابراهیم طبری ناتلی ، که درآن مقاله، مقدارعمرطبیعی را معین كرده بود، ومنتهای عمر را، صد وچهل سال خورشیدی گرفته وگفته بود: « بیشتر ازاین امکان ندارد»، با آنکه کسی که بطور مطلق می گوید:« امکان ندارد» باید دلیل بیاورد، تا انسان اطمینان یابد. ناتلی برای این سخن دلیلی نیاورده است، جز اینکه گفته است: «آدمی را سه کمال است:یکی أنکه به حدی رسد که بتواند تولیدمثل کند. واین درچهارده سالگی است. دوم آنکه نفس ناطقه( ومتفکر) اوتام و کامل شود و عقلش ازقوه به فعل آید. و این درآغازچهل ودوسالگی است. سوم آنکه بتواند خود را _درحالت انفراد_ وخانواده را _ درحالت تاهل _ وتوده را _ درحالت فرمانروا یی _ اداره ورهبری كند، وشایسته چنین امری باشد. ودوران رسیدن به این سه کمال 140 سال است» .دانسته نشد که وی این اعداد را به چه نسبتی استخراج کرده است، با أنکه نه درخود آنها، ونه درتفاضل أنها، تناسبی وجود ندارد. در این صورت، اگرما کمال انسان را دارای سه مرحله بدانیم وبرای هرکدام – مانند ناتلی _ عددی قائل شویم، وآخر کار_ اگرازما دلیل بطلبند نترسیم و_ بگوییم مدت رسیدن به این کما لات صدسال است یا هزارسال و امثال آن، میان ما وناتلی [دربی دلیل سخن گفتن] تفاوتی نخواهد ماند. ما درروزگارخود، می بینیم كه انسانها یی درغیرآن سالها واوقاتی که او گفت، به آن مراحل وکمالات می رسند. . . (آثارالباقيه،ص78-84 )
ازسخنان این حکیم بزرگ، می توان بهره بسیار برد، ونکته های ژرف آموخت. من دراینجا، به یکی ازآنها اشاره می کنم. وآن این است که حوادث عالم، ازنظر وقوع عینی، ومنطق تسلسل مناسب هوشی ،درطبیعت، دارای انواع و اقسام گوناگون است. مثلا برخی حوادث چنان است که لحظه به لحظه اتفاق می افتد، برخی ساعت به ساعت، برخی روزبه روز، برخی ماه به ماه، برخی سال به سال،برخی قرن به قرن، وبرخی هزارسال به هزارسال، یا دیرتر. پس چنانکه ملاحظه می کنیم، ممکن است حوادثی، با فاصله چندین قرن یكباراتفاق بیفتد. ازاینجا پی می بریم که ممکن است حوادثی درعالم رخ دهد که وقوع أن در«ادوا» باشد، وحوادثی که در« اکوار» وقوع یابد، وچه بسا درعالم یکبار اتفاق افتد… جای تفصیل این مسئله درعلوم مربوط به آن است. فقط باید دانست که این خود، نوعی محدودیت فکری است که ما نتوانیم بفهمیم که ممكن است جهان صدها گونه پدیده و رویداد دیگرداشته باشد، که حتی دست تجربه نسلهای بسیار نیز، بدانها نرسیده است.
9) نظرخواجه نصیرالدین طوسی
خواجه نصيرالدین طوسی _ عقل بزرگ _ نیز، دراز عمری را قابل تحقق شمرده است، و انکارآن را، « جهل محض» خوانده است. و این به دلیل وسعت ديد علمی اوست. عین سخن او را نقل می کنیم، تا معلوم شود که مغزهاي غول آسای تار یخ علوم، ومراجع بزرگ عقلیات و ر یاضیات عالیه، و اندیشه هاي پر هیمنه بشر یت، چگونه با واقعیات پهناورجهان برخورد می کنند. اوچنين می گوید:
فایده :حرمان خلق ازامام، وعلت غیبت او، چون معلوم است كه از جهت خدای سبحانه نباشد، وازجهت امام نبود، پس لابد ازجهت رعیت بود. وتا آن از علت زایل نشود، ظاهر نگردد ، چه بعد از ازاحت علت، وکشف حقیقت،خدای را باشد برخلق، نه خلق را بروي. واستبعاد از درازي عمر حضرت مهدی _ علیه السلام _ نمودن ، چون امکانش معلوم است وازغیر او، متفق، جهل محض بود.
10) در قلمرو قدرت الهي
تا اینجا مسیرطبیعی بحث را، درباره طول عمر، دنبال کردیم. ودیدیم که دراز عمری، به هیچ دلیل وضابطه ای محال نیست، بلکه ازنظر عقلی، وديد وسیع علمی، وامکان وقوعی، چندان بعید نیزنباید شمرده شود. اکنون ازنظر قدرت الهی بدان نظرمی افکنیم. پیداست که ازاین نظر، هیچ امری ناممكن نیست. همه مردمانی که معتقد به خدا ومبدئي برای عالم هستند، ازهر مذهب وملت، به قدرت مطلقأ خدا قائلند. ومي دانند که همه چیز درید قدرت الهی است، ازجمله مقدارعمرانسان. أجلها وعمرها، همه، دردست خدا وبه اراده خداست. ازعمر یکروزه، عمریکماهه، عمریكساله، تا عمرهای بسيار طولانی … همه وهمه، دربرابر قدرت خداوند، يكسان است. برای خدا، کوچک و بزرگ، سخت و آسان ، کم وبسیار، همه يکی است. در قدرت خدا،عجزوناتوانیی تصورندارد.
بنابراین، خداوند، همانگونه که به کسی 70 سال عمرمی دهد، واورا در این مدت زنده نگاه می دارد وحفظ می کند، می تواند170 سال عمر دهد، و زنده نگاه دارد، ومی تواند 1700 سال عمر دهد، وزنده نگاه دارد، و اجل اورا نرساند. اینها، وکمترازاینها وبیشتراز اینها، دربرابر قدرت مطلقه الهی ، با هم مساوی است.
خداوند برهمه چیز تواناست ،ان الله علئ کل شیء قدیر. « تمام آثارو نتايج نجومی ، و ارضی، ومادی، با یک اراده خداوند تولید می شود».
البته، حکمت کل عالم بر این قرار گرفته است که آنان دارای عمری محدود باشد، زيرا این جهان ،سرای عبور است وتالار بزرگ امتحان. اینجا جای امتحان شدن است و رفتن به مرکزرسیدگی به کار نامه ها ونمره ها، و اعلام نتایج. . .
بنابراین، مدت وفرصت، محدود است وعمرها کوتاه. لیکن استثنأ هست. گاه همان حکمت کلی عالم، درمواردی، اقتضا مي کند که به کسی _ یا کسانی _ عمر درازتر داده شود، مانند عمر حضرت نوح(ع)درپیشينيان،عمر حضرت مهدی(ع)درآخرالزمان. وهرچه اراده الهي به آن تعلق گر فت، شدنی است.
غیبت امام دوازدهم، وطولانی شدن اين غيبت ، وامتداد يافتن حيات امام تا به هنگام ظهور وبعد ازظهور… اینها همه – طبق روایات مسلم _ حقیقت است ، ومورد ارداه ازلی الهی أست، و واقع است وواقعيت.
طبق حکمت الهی، امام دوازدهم، مهدی موعود(ع) ، باید ازانظار غایب شود، وسالهای سال زنده بماند،و رازدارجهان وبقای جهان باشد، وپس از گذراندن غیبتی طولانی. ظاهرگردد، وجهان آکنده ازستم وبیداد را، آكنده، ازعدالت و داد بسازد.
برگرفته از سايت :المهدويه