مجله امان شماره 15 .:::. مقالات
دكتر روح الله شاكري زواردهي
استاد و عضو هيئت علمي دانشگاه.
پيش از آنكه گفتوگو دربارة منجي را از ديدگاه اديان پيگيري نماييم، لازم است به چند پرسش، پاسخ دهيم:
1. دين چيست؟
2. آيا ميشود از واژة اديان به صورت جمعي استفاده كرد؟ ديدگاه قرآن در اين زمينه چيست؟
3. در صورت دستهبندي كردن دين به اديان گوناگون، بهترين دستهبندي كدام است؟
پرسشهاي بالا در ميان متكلمان، فلاسفة دين، جامعهشناسان، روانشناسان و مورخان، جاي گفتوگو و آراي گوناگون است؛ پس براي روشن شدن موضوع، از پرسش نخست شروع ميكنيم:
بنياديترين پرسشي كه مطرح ميشود، اين است كه دين چيست؟
دين در لغت به مفهومهاي گوناگوني مانند جزا، اطاعت، مكافات، بندگي، رسم، عادت، حسابرسي، ادارة امور، چيرگي، برتري و آيين بهكار رفته است.1
دربارة مفهوم اصطلاحي دين، بايد گفت در ميان متفكران و انديشمندان، مفهومي جامع و كامل ـ كه بر آن اتفاق كرده باشند ـ وجود ندارد؛ بلكه در اين زمينه با تعاريف گوناگون از سوي متكلمان، فيلسوفان و … روبهرو هستيم و اين اختصاص به جهان اسلام ندارد؛ بلكه ميان متكلمان اسلامي با متكلمان مسيحي و يهودي هم در اين زمينه، اختلاف نظر وجود دارد و2 دليل اين مطلب، آن است كه دين از زوايايي گوناگون تعريف شده است. گاهي تعاريف دين، وجودي و ماهيتي و گاهي تعاريف، درون ديني و برون ديني است و گاهي هم، لغوي و اصطلاحي و … .
البته اين بدان مفهوم نيست كه نشود، تعريفي ارائه كرد؛ پس از ميان تعاريف گوناگون ميان انديشمندان و حكماي مسلمان، تعريفي ارائه ميدهيم و آن، عبارت است از:
«مجموعة عقايد، اخلاق و قوانين و مقرراتي است كه براي ادارة فرد، جامعة انساني و پرورش انسانها از راه وحي و عقل در اختيار آنان قرار دارد.»3 به عبارت ديگر «مراد از دين، مكتبي است كه از مجموعة عقايد، اخلاق و قوانين و مقررات اجرايي تشكيل شده است و هدف آن، راهنمايي انسان براي رستگاري است.»4
از تعريف بالا ميفهميم كه دين سه ركن اساسي دارد: اعتقادات، اخلاق و قوانين و مقررات يا همان بايدها و نبايدها.
نكتة مهم در جامع بودن اين تعريف، آن است كه اخلاق را از قوانين و مقررات، جدا كرده است؛ زيرا گفتوگويي جدّي ميان شيعة اماميه و اشاعره وجود دارد و آن اين است كه آيا اخلاق، امري فرا ديني است يا ثمرة دين ميباشد؟ اعتقاد ما شيعيان بر آن است كه دين در گسترش اخلاق، نقش جدّي دارد؛ ولي اخلاق، امري فرا ديني است، مؤيد اين مطلب، آموزههاي روايي ما است مانند:
الف. امام علي عليه السلام در عبارتي فرمودند: «اگر به بهشت و جهنم معتقد نيستيد، باز شايسته است به فضايل اخلاقي آراسته شويد.»
ب. امام حسين عليه السلام در عصر عاشورا فرمود: «اي طرفداران ابوسفيان! اگر دين نداريد و از معاد نميترسيد، لااقل آزاده باشيد.» در همة اين موارد، فضايل، آزادي و … ـ كه اموري اخلاقي هستند ـ مطلوب ميباشند، اگرچه ابوالحسن اشعري، متفكر اشاعره يا ويليام آكامي انديشمند و متكلم مسيحي، اعتقاد دارند كه اخلاق، ميوة درخت دين است.
آيا واژة «اديان» صحيح است، ديدگاه اسلام در اين زمينه چيست؟
1. در قرآن كريم، واژة «اديان» بهكار نرفته است، آنچه در قرآن آمده، واژة «دين» است در آياتي مانند (مالك يوم الدين)،5 (قل اني امرت ان اعبد الله مخلصاً له الدين)،6 (يكون الدين كلّه لله)،7 (لكم دينكم ولي دين)،8 (ان الدين عندالله الاسلام)9 و … در همة موارد، واژه، مفرد بهكار رفته است و بر اساس ديدگاه پژوهشگران، بيش از نود بار، واژة دين در قرآن تكرار شده است.
2. امروزه واژة «اديان» در گفتوگوهاي علمي، بسيار استفاده ميشود؛ برخي خواستند، بگويند، اين واژه در قرآن مفرد آمده، ولي اين امر براي پيروان قرآن، تكليفي به وجود نميآورد كه حتماً از واژة «دين» استفاده كنند، نه از «اديان». همچنين استدلال كردند كه قرآن كريم، بارها به اديان به نحوي اشاره كرده است براي مثال آنجا كه فرمود: (لكم دينكم ولي دين)10 تعبير اديان در برخي از روايات ما هم آمده است.11
3. اگر كسي بپرسد: آيا گوناگوني اديان، ممكن است؟ در پاسخ بايد گفت: گوناگوني اديان، فرض ندارد؛ زيرا دين براي تربيت انسان است و ثابت شده كه انسان، حقيقت واحد است از اين رو، ديني كه براي تربيت انسان است، بايد واحد باشد.
انسان شناسي با دين شناسي، ارتباط عميقي دارد بهگونهاي كه اگر انسان، دقيق شناخته شود، دين نيز درست شناخته ميشود براي مثال اگر ثابت شود، انسانها در سدهها، حقايق گوناگون دارند، اديان گوناگون نيز خواهند داشت؛ ولي اگر اثبات شود كه انسان، داراي فطرت الهي ثابتي است كه در سدهها نيز در اقليمهاي گوناگون، دگرگون نخواهد شد و تنها بدن خاكي و طبيعياش دگرگون ميشود، دين نيز، چون به فطرتِ ثابتِ انسان مربوط است، بايد ثابت و واحد باشد بر اين اساس، همواره اصول دين، بايد ثابت باشد، گرچه فروع دين ـ كه از آن به منهاج و شريعت تعبير ميشود ـ ناپايدار است.12
از موارد بالا نتيجه ميگيريم كه به حكم فطرت، دين واحد است؛ زيرا به فطرتِ ثابتِ انسان مربوط ميشود و آنچه گوناگوني دارد، شريعت است، نه دين. مضمون آية مباركه (لكم دينكم وليدين) در سورة مباركة كافرون، اديان را اثبات ميكند؛ زيرا روش مشركان، دين نيست و اگر فرض،دين باشد، دين باطل است به هر حال، امروزه واژة «اديان» در حوزههاي علمي به ويژه كلام تطبيقي، مقارن و فلسفة دين بسيار به كار ميرود كه در همة اين موارد، منظور همان شريعتها است.
آيا اديان، دستهبندي ميشود؟
در توضيح اين مطلب بايد گفت: در طول تاريخ براي آنكه مورخان دربارة دينهاي گوناگون،راحتتر گفتوگو كنند آن را به صورتهاي گوناگون دستهبندي كردند. اصل دستهبندي، امري لازم است؛ ولي اينكه اين دستهبندي تا چه اندازه با واقعيتها سازگاري دارد، امر ديگري است با مطالعة كتابهايي ـ كه در زمينة اديان نوشته شده ـ دسته بندي به اين صورت است:
1. ابتدايي و پيشرفته 2. اديان مرده و زنده 3. الهي و غير الهي 4. وحياني و غير وحياني5. توحيدي و غير توحيدي.
گاهي اديان را بر اساس شخصيتها دستهبندي كردهاند مانند اديان ابراهيمي و غير ابراهيمي.
برخي هم اديان را بر اساس مناطق گوناگون جغرافيايي به اديان شرقي و غربي دستهبندي نمودند.
برخي ديگر نيز متأسفانه اديان را بر اساس نژاد مانند سامي و غير سامي يا آريايي و غير آريايي و … دستهبندي نمودند و بدتر از آن، اديان بر اساس طرفداران آن به رنگهاي سفيد، سياه، سرخ و زرد دستهبندي شدند و اين، بدترين نوع دستهبندي است، دستهبنديهاي ديگري نيز در منابع دين شناسي وجود دارد.13
به نظر نگارنده، بهترين دستهبندي در اين زمينه، دستهبندي اديان به ابراهيمي و غير ابراهيمي است، گرچه برخي معتقدند، اين دستهبندي، داراي اشكالاتي است مانند اينكه ابراهيمي بودن يا نبودن، ملاك و معياري روشن براي سه دين اسلام، يهوديت و مسيحيت است؛ ولي ساير اديان در آن راهي ندارند و يا اينكه اين دستهبندي بهگونهاي است كه مورخ، بيطرف نيست.14
آنچه در پاسخ بايد گفت، اين است كه هر يك از دستهبنديها را كه گزينش كنيم از سوي مخالفان، نقد ميشود براي مثال برخي مدعياند، دستهبندي اديان به توحيدي و غير توحيدي، دستهبندي درستي نيست؛ زيرا هيچ ديني در بخش غير توحيدي قرار نميگيرد و همة اديان به اعتباري، توحيدي هستند؛ چون هر ديني به هر حال، مركز ساحت قدسي دارد كه دينداران آن دين به آن معتقدند و اين ساحت قدسي ـ به حكم فطرت ـ جز ساحتي واحد نيست.15
به نظر ميرسد، دستهبندي ما، اشكالات كمتري دارد همچنين ما براي پيگيري گفتوگوهاي خودمان در آينده ناچاريم، دستهبندي را بپذيريم؛ پس اديان را به اديان ابراهيمي و غير ابراهيمي دستهبندي ميكنيم كه ابراهيمي شامل يهوديت، مسيحيت، اسلام و فرقههاي دروني و غير ابراهيمي شامل ساير اديان ياد شده ميباشند.
پي نوشت
*. استاد و عضو هيئت علمي دانشگاه.
1. لسان العرب، ج5، ص339 و 340، ابن منظور، محمد بن مكرم، دارصادر، بيروت، 2000م.
2. جان هيك، نمونههايي از تعريف دين را ـ كه در گرايشهاي گوناگون ارائه شده ـ در كتاب فلسفه دين، ترجمه بهزاد سالكي، ص15 و 16 آورده است.
3. جوادي آملي، عبد الله، دين شناسي، ص27، نشر اسراء، چاپ سوم، سال 1383ش.
4. جوادي آملي، عبدالله، انتظار بشر از دين، نشر اسراء، چاپ سوم، سال 1384ش.
5. سوره حمد، آيه4.
6. سوره زمر، آيه11.
7. سوره انفال، آيه 39.
8. سوره كافرون، آيه 6.
9. سوره آل عمران، آيه19.
10. سوره كافرون، آيه 6.
11. توفيقي، حسين، اديان بزرگ، ص4، نشر سازمان سمت، چاپ پنجم، سال 1385ش.
12. جوادي آملي، عبد الله، دين شناسي، ص189، نشر اسرا، چاپ سوم، سال 1383ش.
13. سليماني اردستاني، عبدالرحيم، سيري در اديان زنده جهان، ص23 ـ 28 و توفيقي، حسين، اديان بزرگ، ص 6 ـ 8 و جوادي آملي، انتظار بشر از دين، ص24.
14. سليماني اردستاني، عبدالرحيم، سيري در اديان زنده جهان، ص27، نشر انجمن معارف اسلامي ايران، چاپ اول، سال 1383ش.
15. مجله هفت آسمان، شماره 18، مصاحبه با آقاي دكتر فتحالله مجتبايي، ص20.