دربارهى دفاع مقدس، آنچه كه ملت ما پس از گذشتن دوران سخت جنگ هشتساله بايد مورد تدبر قرار بدهد، اين است كه اين جنگ را چه كسى به وجود آورد، و چرا به وجود آورد، و چه شد كه موفق نشد؟ اين، سه نقطهى اساسى است.
سؤال اول: جنگ را چه كسى به وجود آورد؟ نمىشود گفت جنگ را فقط عراق به وجود آورد. همهى قراين از اول كار نشان مىداد كه استكبار پشت سر عراق است؛ او را كمك نظامى كردند؛ از لحاظ تبليغاتى به او كمك كردند و شوراى امنيت را در خدمت متجاوز قرار دادند. با اينكه جنگِ به اين اهميت در اين نقطهى حساس واقع شده بود، اما روزهايى گذشت كه سازمان ملل در آن روزها، هيچ عكسالعملى نشان نداد؛ اين عادى نيست. در حملهى عراق به كويت، بعد از چند ساعت شوراى امنيت موضعگيرى كرد؛ اما در حملهى عراق به ايران، تا وقتى كه تانكهاى عراقى پيشروى مىكردند، شوراى امنيت ساكت و تماشاچى نشست؛ بعد از آنكه هزاران كيلومتر را تصرف كرده بودند، شوراى امنيت يك كلمه حرف زد، كه آن هم تقبيح تجاوز نبود؛ عراق را ملامت نكرد كه چرا تجاوز كرده و جنگ را شروع كرده است؛ به دو طرف گفت كه حالا بياييد دست از جنگ بكشيد و آتشبس كنيد! يعنى درحقيقت، تثبيت عراق در اراضى اشغالى ما. البته ما قبول نكرديم و آن قطعنامه را رد كرديم.
شوراى امنيت به خاطر اينكه در دست قدرتهاى بزرگ بود و آنها هم پشت سر رژيم عراق بودند، تا آخر هم هيچوقت نسبت به جنگ يك موضع كاملاً و صددرصد عادلانه نگرفت؛ تا اينكه در اين اواخر، آن هم با زحمات زياد و با تلاشهاى فراوانى كه از همه طرف كشيده شد، قطعنامهى 598 از شوراى امنيت صادر شد.
شرق و غرب پشت سر عراق قرار داشتند. تقريباً تمام اروپا به عراق كمك كردند. در ايام جنگ، ما اينها را از روى حدس مىگفتيم، قراين دلالت مىكرد؛ ولى در اين يكى، دو سال اخير، شواهد قطعى براى آن پيدا شد؛ همه اعتراف كردند و يكى يكى سندها بيرون آمد؛ كمك امريكا، كمك ناتو، كمك شوروى هم كه از روز اول معلوم بود. بلوك شرق، همين كشورهاى اروپاى شرقى كه امروز دچار اين مصيبتها(10) هستند، بزرگترين خدمت را در طول جنگ به رژيم عراق كردند؛ ارتجاع منطقه هم كه جاى خود دارد. بنابراين، جنگ را رژيم عراق به تنهايى به وجود نياورد – رژيم عراق يك عامل بود – جنگ را همهى دنياى استكبارى و من تبع او به وجود آوردند؛ اين امروز چيز روشنى است و احتياج به بحث زيادى ندارد.
سؤال دوم: چرا جنگ را به وجود آوردند؟ اين هم امر روشنى است: جنگ را به وجود آوردند، تا نظام اسلامى را از بين ببرند، يا وادار به تسليم كنند؛ براى آنها فرقى نمىكرد. مىخواستند يا جمهورى اسلامى به خاطر اشغال و گرفتاريهاى جنگ ساقط بشود، يا اگر ساقط نمىشود، همانطورى كه بيشتر كشورهايى كه به اين مصيبتها دچار مىشوند و بالاخره رو به يك قدرتمند مىكنند و پيش او دست دراز مىكنند، شايد ملت ايران و امام عظيمالشأن اين ملت هم مجبور بشوند در مقابل دشمنان تسليم بشوند، دست دراز كنند و بگويند خيلى خوب، ما تسليم هستيم؛ نگذاريد ديگر عراق اينقدر ما را بكوبد. بدون ترديد هدفشان اين بود؛ اما اين آرزو هم به دلشان ماند.
اگر ايران در مقابل امريكا تسليم مىشد، جنگ زود تمام مىشد. البته مصيبت سلطهى امريكا، صد برابر از مصيبت جنگ سختتر است. مصيبت تسلط بيگانه، از مصيبت هر گونه جنگى با هر خسارتى، براى يك ملت سنگينتر و سختتر است. امروز ببينيد با رژيم عراق چگونه برخورد مىكنند. همين كه مسلط شدند، همينكه در مقابلشان تسليم انجام گرفت، استكبار ديگر هيچ حدى نمىشناسد. از ايستادگى مردم است كه اينها حساب مىبرند و مجبورند حريم بگيرند. هر ملتى كه كوچكترين نشانهى تسليمى از خود در مقابل استكبار نشان داد، باخت؛ باختى بسيار سنگين. هدفشان اين بود كه جمهورى اسلامى را وادار به تسليم كنند؛ ولى نتوانستند.
بعد از هشت سال جنگ، لازم نيست ما قسم و آيه بخوريم كه در جنگ پيروز شدهايم. پيروزى در جنگ مگر چيست؟ اگر دشمنى با آن حجم قدرت و با آن عظمت مادّى به يك ملت حمله كند، هشت سال هم عليه او مبارزه كند، اما بعد از هشت سال همه چيز مثل روز اول باشد؛ نه يك قدم از سرزمين اين ملت دست ديگرى باشد، نه اين ملت كوچكترين تحميلى را از دشمن قبول كرده باشد، آيا اين پيروزى اين ملت نيست؟ ملت ما با جوانانش، با رزمندگانش، با ارتش و سپاه و بسيج مردميش، با عشاير دلاورش، با مردم كوچه و بازارش، با خانوادههاى ايثارگرش، با زنان و مردان آگاه و هوشيارش، با شجاعت و ايمان و توكل بىنظير رهبر عظيمالشأنش، توانست در مقابل امريكا و اروپا و شوروىِ آن روز و امپراتورى شرق و غرب بايستد و بعد از هشت سال همهى آنها را وادار بكند كه به پيروزى ملت ايران و به شكست خودشان اعتراف كنند.
و اما سؤال سوم: چه شد كه اين پيروزى به دست آمد؟ برادران و خواهران عزيز در سراسر كشور! چه شد كه شما پيروز شديد؟ آيا جز ايمان شما، توكل شما به خدا، تصميم شما براى ايستادگى در مقابل دشمنان خدا، وحدت كلمهى شما – كه به هيچ وسيلهيى نتوانستند آن را در هم بشكنند – فداكارى قهرمانانهى جوانان شما؛ جوانانى كه در عين جوانى، از لذتهاى دنيا گذشتند و تسليم وسوسهها نشدند؛ و پدر و مادرى كه از جوانانشان گذشتند و تسليم وسوسهى محبت و عشق به اولادشان نشدند؛ و بىاعتنايى به زخارف دنيا و نگريستن به هدف عالى – يعنى سربلندى اسلام و مسلمين – پيروزى ملت ايران عامل ديگرى داشت؟ اگر ايران در آن روزى كه دشمن از همه طرف به آن حمله كرد، به شرق يا به غرب، به امريكا، به اروپا، به شوروى رو مىآورد، باز هم پيروز شده بود؟ نمىگذاشتند پيروز بشود. جنگ تمام مىشد، اما جنگ بدون پيروزى و بدون افتخار؛ سلطهى خودشان را بر اين ملت از سر مىگرفتند.
بیانات در خطبههاى نمازجمعه
1370/07/05