متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1390/5/18
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
رمضان نود در خدمت برادران و خواهران سمناني بحثهاي ماه رمضان را ضبط ميكنيم. بينندهها رمضان ميبينند ولي ضبط قبل از رمضان است. در اين جلسه ميخواهم راجع به بركت صحبت كنم. در مقابل بركت، هدر دادن است. چيزي كه هدر ميرود بركت ندارد. عمر، پول، فكر، قلم، كاغذ، آب، زمين، هرچه هدر ميرود بركت ندارد، هرچه خوب از آن استفاده ميشود معلوم ميشود بركت دارد. كلمهي بركت را هم در فارسي خيلي ميگوييم. مثلاً ميگوييم: «بارك الله». بارك الله يعني خدا بركتت بدهد. يا عيد كه ميشود مثلاً ميگوييم: مبارك باشد. عروسي كه ميشود ميگوييم: تبريك! «تبريك، مبارك، بارك، بركه» بركه به جايي ميگويند كه آب جمع شود. مثل منبع آب، چون آب هم خير در آن است.
در بركت معناي طهارت، زياد شدن دائمي است. يك دعا ميكنم آمين بگوييد. خدايا به اين حرفها هم بركت بده. چون خيلي از سخنرانيها من اسمش را گذاشتم سخنراني خاراندني! يعني چه؟ يك دست كه ميخارد، آدم در يك لحظه ميخاراند، آنوقت كه ميخاراند حال ميآيد. بعد از يكي دو دقيقه نه اينجا چيزي است، نه اينجا! يعني يك لحظه ميخارد، بعدش نه اينجا چيزي است نه اينجا! بعضي سخنرانيها هم خاراندني است. يعني در يك لحظه آدم گوش ميدهد بعدش هم هيچي به هيچي! هيچ بار ندارد. اما بعضي وقتها يك كلمه سرنوشت يك نفر را عوض ميكند.
خوب موضوع بحث: بركت.
1- حضرت ابوطالب، وجود با بركت
علت اينكه اين بحث را انتخاب كرديم اين است كه من حساب كردم يكي از وجودهاي با بركتي كه مورد غفلت هم قرار ميگيرد، پدر عليبن ابي طالب است. علي بن ابي طالب، پدرش ابوطالب است. اين ابيطالب را در خطش رفتم ببينم چقدر بركت داشته است. چون يك پسرش حضرت علي بود، كه خود حضرت علي پدر يازده معصوم است، كه يكي امام زمان است. كه يكي از شاگردهايش امام خميني است. كه يكي از كارهاي امام خميني انقلاب ايران بود. كه در سايهي انقلاب ايران مثلاً دفاع مقدس، ابتكار، اعتكاف، پيشرفتها، شجاعت، عزت سياسي، استقلال،… يك پسر ديگر ابوطالب جعفر بود. جعفر طيار كه او هم بنيانگذار اسلام در آفريقا بود. در جبهه هم دو تا دستش قطع شد. مثل ابالفضل در كربلا، دو دستش قطع شد. يكي از پسرهايش عقيل بود كه خود عقيل پسرهايي دارد، مسلمبن عقيل، مسلم طفلان مسلمي دارد. يعني هرچه نگاه ميكنم اين چه خانوادهي با بركتي است.
هرچيز زيادي بركت نيست. زياد ارزشي بركت است، وگرنه شنهاي بيابان هم زياد است. شنهاي بيابان هم خيلي زياد است. هر زيادي، خيليها ميلياردر هستند، ولي ُامالشان بركت ندارد. اتاق مهمانخانه دارد. قاليهاي چه قيمتي، قاليهاي بزرگ، يكدست، همه ابريشم. اما سال ميآيد و ميرود يك گنجشك روي اين قاليها سير نميشود. آدمهايي هستند خانهشان يك فرش ساده هست مرتب ميآيند ميروند، غذا ميخورند، گرسنهها سير ميشوند، فاميلها ميآيند، همسايهها ميآيند. اين بركت يك چيزي است.
شما در بركت كتاب نگاه كن. يكي پنجاه، شصت سال پيش به نام حاج شيخ عباس قمي زندگي ميكرده است. اينكه ميگويم: 50، 60 سال پيش، چون يك كسي پرسيدند: حاج شيخ عباس قمي كيه؟ گفت: يكي از اصحاب پيغمبر. نه بابا حاج شيخ عباس قمي براي 40، 50 سال پيش است. ميليونها كتاب نوشته شده است. ولي ايشان يك كتاب مفاتيح نوشت، همهي كتابها را كنار زد، هرجا يك قرآن است كنارش هم يك مفاتيح است. رفتم نجف سر قبر كميل، گفتم: كميل جان، تو يك دعاي كميل نقل كردي. هيچ پژوهشي هم نكردي، يك چند صفحه دعا از حضرت علي نقل كردي. از خودت هم نيست. فقط رونويس كردي. اما اين دعاي كميل فعلاً شب جمعه رابطهي بين خلق و خالق دعاي كميل شده است. اينقدر پژوهشكدهها كتاب سنگين پژوهش ميكنند، و چيزي از آن خروجي ندارد.
2- مال زياد، نشانهي بركت نيست
عرض كنم اينكه ميگويند: مال زياد ارزش ندارد، چون قرآن ميفرمايد: «ما أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ» (مسد/2) «ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ» (حاقه/28) «هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ» (حاقه/29) اينها آيهي قرآن است كه خواندم. يعني افرادي ميگويند: خاك بر سرم! اين همه پول داشتم ولي از پولم استفاده نكردم.
وجود حضرت عيسي مبارك بود. در پيغمبرها عيسي يك بركت خاصي داشت. چون حضرت عيسي هنوز هم زنده است. به دارش كشيدند، كه بكشند مشابهاش را. خداوند حضرت عيسي را مثل پيغمبر در آسمانها برد كه آخر الزمان هم از آسمان پايين ميآيد، هميشه هم زنده است، پشت سر امام زمان نماز ميخواند. يك عمر معلوم نيست چند هزار ساله! با بركت است. ياران حضرت عيسي، عدد مسيحيها خيلي زياد است.
سال مبارك داريم. در قرآن كلمهي بركت 32 بار آمده، كلمهي زكات هم 32 بار آمده است. اين يعني چه؟ يعني هركس زكات بده مالش بركت دارد. خيلي حديث داريم هرجا مالي تلف ميشود، معلوم ميشود زكاتش را ندادند. «مَا تَلِفَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِمَنْعِ الزَّكَاةِ» (وسايل الشيعه/ج9/ص24) هرجا ديديد مالي سوخت پيداست كه… امام كاظم(ع) فرمود: هرجا ديديد مالتان سوخت پيداست يك مبلغي بايد در راه حق بدهيد، ندادي بخل كردي دو برابرش در راه باطل سوخته است.
گاهي درخت بركت دارد. مثل زيتون! گاهي زمين بركت دارد. «بارَكْنا حَوْلَه» (اسرا/1) «إِلَى الْأَرْضِ الَّتي بارَكْنا» (انبيا/71) گاهي كتاب بركت دارد. گاهي باران بركت دارد. «ماءً مُبارَكا» (ق/9) اينها نمونههاي بركت است.
دو رقم پولدار داريم، گاهي مؤمنين پول دارند. گاهي غير مؤمنين پول دارند. خدا راجع به مؤمنين پولدار ميفرمايد كه «فَتَحْنا» براي مؤمن پولدار، خدا ميفرمايد: «فَتَحْنا» فتح، باز كرديم براي او «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكات» (اعراف/96) بعضي غير مؤمنين هم پولدار هستند.غير مؤمن پولدار را، قرآن ميگويد: «فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ كُلِّ شَيْءٍ» (انعام/44) به مؤمن پولي كه ميدهم بركت هم دارد. به غير مؤمن درها را باز ميكنيم. پول زيادي هم به او ميدهيم. اما از پولش خير نميبيند. از پولش خير نميبيند. افرادي هستند خير از عمرشان نميبينند. خير از خانهشان نميبينند. خير از ماشينشان نميبينند. راجع به بركت مطالبي داريم. يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
3- دوري از اسراف، زمينهي بركت
دربارهي بركت آنچه مهم است اين است كه چه كنيم كارهاي ما مبارك باشد؟ عوامل بركت را خدمتتان بگويم. چه چيزهايي بركت دارد؟ چه چيزهايي بركت ندارد؟ سعي كنيم هديه ميدهيم هديهاي با بركت بدهيم. شخصي ميميرد فاتحه برايش ميگيرند، چقدر گل ميبرند. گلها بعد از يكي دو روز پرپر ميشود، هيچي به هيچي! اين بودجهاي كه براي گل داديم، يك شب يك محله را غذا بدهيم. آن آقايي كه ميخواهد يك گل بخرد يك چك بكشد، يك دانشجويي كه بيپول است، زندگياش را اداره كند. يك دختر را جهاز بدهد. گل مثل همان سخنرانيهاي، نصفش را من ميگويم، نصفش را شما بگوييد… سخنرانيها خاراندني است. يك لحظه گل هيچي به هيچي… اگر به من نخنديد يك چيزي ميگويم. نخنديد.
من از مكه ميآمدم ميخواستم براي پاسدارها هم سوغاتي بياورم. براي هر پاسدار يك جعبه پيچ گوشتي آوردم. خيلي به من خنديدند. آخر، كسي از مكه آهن برميدارد ميآورد. گفتم: حساب كردم پيراهن را سه سال بپوشد، پاره ميشود. ساعت گم ميشود، خراب ميشود. تنها چيزي كه نه ميپوسد نه ميترشد تا آخر عمر مصرف ميشود جعبه آچار است. آن روز خيلي به من خنديدند، ولي الآن بيست سال است از ماجرا ميگذرد به من ميگويند: حاج آقا جعبهي آچارت به درد ميخورد.
در عروسيها چقدر ولخرجي ميشود. بابا چقدر خانوادهي داماد ميخواهد خرج كند؟ چقدر خانوادهي عروس ميخواهد خرج كند، اينها هم ما داشته ايم، من الان نمونههايش در ذهنم هست. پدر عروس، پدر داماد، گفته: آقا چقدر ميخواهي خرج كني براي دامادي پسرت؟ بياييد آقا پول بگذاريم يك قطعه زمين براي اينها بخريم. سه دنگ به اسم او، سه دنگ به اسم او. بياييم يك قلكي درست كنيم، يك خانهاي بخريم. يك آپارتمان كوچكي بخريم. يك جايي را رهن كنيم. اينها اول زندگيشان است، خواسته باشند يك فلس يك فلس پول جمع كنند، طول ميكشد تا اينها خانهدار شوند. ما كه ميخواهيم خرج كنيم، حالا من يك آرزو دارم، عرض كردم آرزوها يك شب ميآيند. اينطور هم نيست كه به آرزويت برسي. خيلي از جشنهايي كه ميگيرند، اگر سيصد نفر دعوت كنند، سيصد تا حرف مفت هم در آن هست. يعني سيصد تا هم غصه، به گردن سيصد نفر هم خرج ميگذارند چون يك قانوني بعضيها دارند ميگويند: يك پيراهن را در يك عروسي بپوشي عروس دوم باطل است. بايد حتماً براي هر عروسي… هرچه ميگويي: بابا درست است، ميگويد: نه باطل است.
يك كسي آمده بود ميگفت: ما تعزيه داشتيم، اسب نداشتيم. شمر را سوار دوچرخه كرديم. گفتم: درست است. گاهي وقتها فكر ميكنيم كه… سعي كنيم سوغاتيهايمان، هديههايمان مبارك باشد.
4- حق الناس، عامل رفع بركت
2- اگر كسي مال مردم در جيبش است نميدهد، خدا بركت را از او ميگيرد. اين حديث را من امروز ديدم. «مَنْ حَبَسَ عَنْ أَخِيهِ الْمُسْلِمِ شَيْئاً» (بحارالانوار/ج73/ص335) مال من دست شماست، داري نميدهي. فرش را گرفتي، عاريه، دو روزه حالا پس نميدهي. ماشين را ميگويي: يك ساعته ميروي، ده ساعت ديگر ميآيي. كسي اگر مال مردم را گرفته، بايد سر موعد بدهد، نميدهد حديث داريم «حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ بَرَكَةَ الرِّزْقِ» (بحارالانوار/ج73/ص335) خدا بركت را از زندگياش ميگيرد. حديث داريم اگر من از شما طلب دارم، هر شبي كه ميخوابي داري بدهي نميدهي، هر شبي كه ميخوابي گناه دزد پايت مينويسند. ما اينقدر آدم داريم، سينه ميزند، روزه هم ميگيرد، ولي هرشب كه ميخوابد انگار دزد است. چون مال مردم را دارد بدهد، نميدهد.
تواضع بيجا، آقا سلام قربانت بروم. جيرجيركتم، مخلصتم، برايت بميرم، بيا! چه خبر است؟ چه خبر است؟ حديث داريم كساني كه تملّق ميگويند براي آدمهاي پولدار و زوردار، «مَنْ خَضَعَ» خضوع كند، «لِصَاحِبِ سُلْطَانٍ» چون مثلاً حالا رييس جمهور است، شاه است، كدخدا است، استاندار است، نميدانم وكيل است، وزير است، يك پزي دارد، يك پولي دارد، اگر كسي نسبت به اينها تواضع كند، يا «لِمَنْ يُخَالِفُهُ عَلَى دِينِه» (كافي/ج5/ص105) همفكر او از نظر اعتقادي نيست. ولي به خاطر مقامي كه دارد، پولي كه دارد بله قربان ميگويد، روايت داريم «أَخْمَلَهُ اللَّه…مَقَّتَه» خداوند او را خوار ميكند. با او قهر ميكند. «وَكَلَهُ إِلَيْه» زندگياش را به اين وابسته ميكند، به همين آقاي كذايي، بعد ميفرمايد كه «نَزَعَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ اسْمُهُ الْبَرَكَةَ مِنْهُ» خدا بركت را از عمرش ميگيرد. از پولش خير نميبيند.
مواظب باشيد امام رضا فرمود: حالا شما سمنانيها در راه امام رضا هم هستيد. امام رضا فرمود: اگر كسي به پولدار سلام گرم بكند، فرق بكند سلامي كه به پولدار بكند با سلامي كه به فقير ميكند، خداوند روز قيامت بر او غضب ميكند. از چيزهايي كه بركت را ميبرد، بله قربانگويي، تملق، عزت خودت را ميشكني، حتي حديث داريم اسلام دستور داده كه اگر ميخواهي وضو بگيري آب نداري، كسي به تو آب ميدهد، اما فردا منت ميگذارد ميگويد: ببين من بودم كه تو را آب دادم. اسلام ميگويد: تيمم كن، نماز بخوان، آبي كه منت در آن است با آن وضو نگير. ميخواهد روي پاي خودت باشي. آدم سالم اگر نماز ميخواند تكيه بدهد، «مَلِكِ يَوْمِ الدِّينِ،إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» (فاتحه/4 و5) نمازش باطل است. روي پاي خودت بايست. مريض هستي طوري نيست. آدم سالم بايد خود اتكا باشد. در نماز گفتند: روي پاي خودت باش. نمازخوان بايد عزيز باشد. آبي كه منت در آن است با آن وضو نگير. چرا اينقدر مثل گربه جلوي اين خم ميشويد؟ از امام جواد ياد بگيريم. مأمون داشت ميرفت، همهي بچهها فرار كردند. امام جواد كوچولو بود فرار نكرد. مأمون رسيد گفت: پسر! نميدانست چه كسي است؟ گفت: چرا فرار نكردي؟ گفت: كوچه بزرگ است. تنگ نيست. گناهي هم نكردم كه فرار كنم. نه من گناه كردم نه كوچه تنگ است. بيا برو! مأمون الرشيد گفت: اين كيه؟ گفت: بايد پسر امام رضا باشد. اينها هستند كه بچه هايشان را حر تربيت ميكنند.
با مردم رفيق باشيم، به مدارا رفتار كنيم، روايت داريم «إِنَّ فِي الرِّفْقِ الزِّيَادَةَ وَ الْبَرَكَة» (كافي/ج2/ص119) با مردم رفيق باشيد، كوتاه بياييد. حالا ذرهاش را نگير، حالا گير نده. گير ندهيد. اگر كسي در معامله قسم بخورد، حتي قسم دروغ، قسم دروغ كه حرام است. بگويد: والله اينطور است، به خدا، به ابالفضل، كساني كه تند تند قسم ميخورند ولو قسمشان حق باشد، خدا بركت را از آنها ميگيرد. گناه هم بركت را ميگيرد. اميرالمؤمنين در خطبهي 143 ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى ابْتَلَى عِبَادَهُ عِنْدَ ظُهُورِ الْأَعْمَالِ السَّيِّئَةِ بِنَقْصِ الثَّمَرَاتِ وَ حَبْسِ الْبَرَكَاتِ» انسان همين كه گناه ميكند خدا بركات را از عمرش ميگيرد. جوانياش ميرود، اِ… من از جوانيام بيش از اين نميتوانم استفاده كنم. من از اين كتابخانه بهتر از اين نميتوانم استفاده كنم.
نمونههاي بركت، دلّالي ازدواج مبارك است. خيلي از جوانها هستند، دنبال دختر خوب ميگردند. خيلي از دخترها هستند دنبال شوهر خوب ميگردند. و شما سراغ داري، بعضي از پيرزنهاي قديم اين كار را ميكردند، اصلاً روضه كه ميرفتند، خواستگاري ميرفتند. گريه ميكردند ولي با گريه كانديد ميكردند. در جلسههاي روضه اين كار خوبي است. حديث داريم «مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَة» (نساء/85) آيه قرآن است. هركس دلالي خير بكند، چه ثوابهايي دارد. بهترين دلاليها حديث داريم اين است كه انسان دخترها و پسرها را براي همديگر كانديدا كند. البته حالا ديگر پارك و اينها خودشان كانديدا ميكنند. ولي خودشان اشتباه ميكنند. رفيقي كه با يك بستني بيايد، با يك فالوه ميرود. دلالي خوب است.
5- معلّمي، با بركتترين شغلها
آموزش و تدريس، معلمي شغل بابركتي است. به خصوص معلم كلاس اول، يك كسي يك كتابخانهاي داشت. يك كتاب را در يك جعبه آينه گذاشت دكوري مثل لوستر آويزان كرده بود. هركس ميآمد بازديد ميگفت: به نظر شما چه كتابي است؟ مهمترين كتابها در اين است. ميگفتند: لابد از اين كتابهاي قديمي، خطي، نميدانم پوست آهو، آب طلا، خط ميخي، سيخي، كوفي، نميدانم از اين حرفها… گفت: نه، اين كتاب آب، بابا است. كتاب كلاس اول، گفت: بله. گفت: اينكه مهم نيست. گفت: اتفاقاً آن مهم است. من اگر اين كتاب را نميخواندم، سر از اين كتابخانه درنميآوردم. تدريس، آموزش و تدريس شغل با بركتي است. نميدانم پاي تلويزيون حتماً جمعي از معلمين هستند. كارتان را با هيچكس عوض نكنيد. شغلتان را با هيچكس عوض نكنيد.
«مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً» (كافي/ج5/ص9) اگر كسي راه خيري را ايجاد كند، مثل مثلاً ميگويند: طرح شهيد رجايي، كه به روستاييهاي پيرمرد بالاي 60 سال است. سنت حسنه يعني راهي را باز كند كه در طول تاريخ مردم از آن راه بروند. در طول تاريخ هركس از آن راه برود، ثوابش را به آن مؤسس هم ميدهند. وقف سنت حسنهاي است. زمينهايي كه وقف كردند قرنهاي قبل، شما استفاده ميكنيد، ضمن اينكه شما ثواب داريد، بدون اينكه از شما كم شود به آن مؤسس هم ميدهند. نيت باز، شما چرا براي سلامتي خودت صدقه ميدهي؟ براي سلامتي همه انسانها، دفع بلا از بشر، شما مگر اين پول را نميدهي. همين پول را نيت كن. ما با نيت ميتوانيم كارمان را مبارك كنيم. آب به صورتتان ميريزي براي خنك شدن، يا آب به صورت ميريزي به قصد وضو. هردو را آب به صورت ميريزي. اگر نيتت وضو باشد، عبادت است. آنوقت اين عبادت تا قيامت ميماند. اگر خنك شدن باشد يك ربع، نيم ساعت خنك هستي، بعد خلاص! ما ميتوانيم با نيت خوب…
يك كسي آشپزخانهاش را سوراخ ميكرد. حضرت فرمود: چه ميكني؟ گفت: آشپزخانهام را سوراخ ميكنم. گفت: براي چه؟ گفت: براي اينكه دودها بيرون برود. گفت: تو كه آشپزخانه را سوراخ ميكني، خوب بگو سوراخ ميكنم نور داخل بيايد. چرا دود بيرون برود؟ گرچه دود هم بيرون ميرود، اما نيت تو نور باشد. نه دود! كسي كه چاه ميكند نيتش چيست؟ بگوييد… ولي خاك هم گيرش ميآيد. شما نيتت آب باشد، چاه ميكنم كه به آب برسم. اما هركس چاه بكند براي آب، خاك هم گيرش ميآيد. براي آجر، براي خشت، براي سفال، سراميك، براي كاهگل پشت بام، نيت شما خاك نباشد. نيتتان، بعضيها نيتشان فاسد است.
به يك كسي گفتند: برويم روضه، گفت: شام خوردم. خوب اين پيداست هروقت هم روضه ميرود براي شام ميرود.
6- تحصيل براي رشد و كمال، نه اخذ مدرك
درس ميخواند ولي فقط براي مدرك. صبح به او بگويند: آقا مدرك نيست، استادها سر جايشان هستند، درسها، ولي مدرك نيست. همان صبح از در دبيرستان يا دانشگاه برميگرديم. مدرك چيزي نيست. مدرك بگويم مثل چيست؟ چون من خودم بالاترين مدركها را دارم. ولي مدرك چيزي نيست. مدرك مثل شناسنامه است. شناسنامه چيزي نيست. مورد نياز است. هرجا ميروي ميگويند: آقا شناسنامه، گذرنامه، ميخواهي از ايران بيرون بروي، گذرنامه… شناسنامه و گذرنامه لازم است. مدرك براي ادارهها، براي كارگزيني، براي استخدام مدرك لازم است، اما مدرك سرمايه نيست. اگر با كسي مصاحبه كرديد، سلام عليكم حال شما خوب است، ببخشيد شما سرمايهتان چيست؟ هيچكس نميگويد: والله سرمايهي من يك شناسنامه است، يك گذرنامه. به او ميخندند. شناسنامه و گذرنامه لازم هست اما سرمايه نيست. حالا يك پاياننامه بنويس يك مدركي بگيري. ولي اين كف است، سقف نيست. بارها من گفتم: ليسانس مثل دندان است. دندان كه درآمد حالا اول خوردن است نه آخر خوردن. بنده ببينيد دندان دارم. خوب چه چيزي ميخوري؟ ليسانس داري؟ خوب چه چيزي مطالعه كردي؟ سي، چهل تا كتاب خواندي براي نمره. بعد از نمرهات چه چيزي مطالعه كردي؟ بعد از انكه دندانهايت درآمد چه كردي؟ آخر در هواي داغ تابستان كه نميشود مطالعه كرد. چرا روي ميخ نشستي ميگويي: آخ! بلند شو آن طرف بنشين. ميتوانند همهي نيروهاي فرهنگي با يك برنامهريزي كه بين ارشاد و اوقاف و سازمان تبليغات و استانداري و آموزش و پرورش و دانشگاه بنشينند، من ديشب گفتم به بعضي از مسئولين استان، كه حوزهي علميهي اينجا تا شهميرزاد بيست دقيقه راه است. صبح زود با اتوبوس بروند آنجا مطالعه كنند آخر شب برگردند. ما روي ميخ مينشينيم ميگوييم: آخ! خوب برو آن طرف بنشين. جابه جا شويم. «رِحْلَةَ الشِّتاءِ…» بگوييد… «وَ الصَّيْفِ» (قريش/2) قوم قريش 1400 سال پيش جابه جا ميشدند، خوب شما هم جا به جا شويد. ساعت را عوض كنيد. آقا روز داغ است، شبها كار ميكنيم. خميرگيرها چه ميكنند؟ سحر خمير ميكنند تا هفت صبح، هفت صبح ميروند ميخوابند دو سه ساعت. ساعت را عوض كنيم. مكان را عوض كنيم. شب و ساعت را عوض كنيم.
تكفل خانواده، يك ضرب المثلي است كاشان ميگويند. لابد شهرهاي ديگر هم ميگويند. ميگويند: هركسي را دوست نداري ماهي به او بده. اين را خدمت بيبركت ميگويند. ميخورد و دوباره شب گرسنه است. هركسي را دوست داري تور به او بده. يعني شغل كليدي خودش برود ماهي بگيرد. هركسي را خيلي دوست داري، توربافي يادش بده. ماهي بده، يا تور ماهي، يا توربافي. زنده باد كسي كه بتواند ايجاد اشتغال ميكند، البته شغل كاذب نباشد. شغل كليدي باشد. شغلي موقت نباشد.
7- دعا براي خير و بركت در ازدواج
يك حديث ديگر هم ما ديشب شنيديم حديث قشنگي است تا ديشب اين را بلد نبودم. در ازدواج عروس و دامادي حضرت علي و حضرت زهرا(صلوات الله عليهما) گفتند كه: ما ميگوييم به پاي هم پير شويد. اينجا نميگويند؟ به پاي هم پير شويد. مردم گفتند: پاي هم پير شويد. پاي هم پير شويد اين است. «بالوفا» يعني انشاءالله هردو عروس و داماد با هم وفادار باشيد. تا آخر عمر با هم… «وَ الْبَنينَ» خدا انشاءالله پسرهاي خوب به شما بدهد. انشاءالله به پاي هم پير شويد، و خدا پسرهاي خوبي به شما بدهد. پيغمبر فرمود: من اين دعا را قبول ندارم. گفتند: پس چطور دعا كنيم؟ گفت: اينطور دعا كنيد. «لَا بَلْ عَلَى الْخَيْرِ وَ الْبَرَكَة» (وسايل الشيعه/ج20/ص246) بگو خدا به ازدواجتان خير و بركت بدهد. خير بدهد و بركت بدهد. حضرت زهرا و اميرالمومنين نه سال بيشتر با هم نبودند. پاي هم پير نشدند. اما حضرت زهرا يك امام حسن و يك امام حسين داد، امام حسين تا حضرت مهدي. نه سال همسر بودند. اما يازده معصوم از اين نسل پيدا شد.
آنها گفتند: «بِالرِّفَاءِ وَ الْبَنِينَ» (وسايل الشيعه/ج20/ص246) پاي هم پير شويد. خدا پسرتان بدهد، حضرت فرمود: «لَا» يعني اين رقمي دعا نكنيد. بگو: «عَلَى الْخَيْرِ وَ الْبَرَكَةِ» انشاءالله ازدواج خير داشته باشد، انشاءالله اين ازدواج بركت داشته باشد. خير و بركت مهم است.
من يكوقت به كسي گفتم: خدا طول عمرت بدهد. گفت: خدا عرض عمرت بدهد. من يك خرده جا خوردم گفتم: متلك گفت، دعا كرد، فحش داد، نشستم فكر كردم اين خدا عرض عمرت بدهد يعني چه؟ بعد ديدم حق با او است.
8- بركت، عامل توسعه در عمر
طول عمر مهم نيست، عرض عمر مهم است. مهم نيست كه كسي نود سالش است، ممكن است كسي نود سال داشته باشد، ولي ده سال بيشتر به درد مردم نخورد. ممكن است كسي يك كار لحظهاي بكند، ولي اين كار لحظهاي تاريخ را بشكافد. در طول تاريخ اثر بگذارد. حسين فهميده 13 ساله بود. اما يك مكتب شد. نسل نو ايران به او افتخار ميكنند. در بسياري از شهرها اسمش است. سيزده سالش هم بيشتر نبود. تار عنكبوت كه پيغمبر را حفظ كرد مگر ارزش داشت؟ ولي خدا به اين تار عنكبوت چه بركتي داد؟ بزرگترين شخصيتهاي جهان را اين تار عنكبوت حفظ كرد.
دعبل يك شاعري بود كه تحت تعقيب بني عباس بود. ميخواستند بگيرند او را اعدام كنند. بيست سال فراري بود. خدمت امام رضا رسيد، امام رضا يك پيراهن درآورد، به او داد گفت: اين پيراهن، پيراهن ساده نيست. من هزار شب اين پيراهن را پوشيدم، هر شبي هم هزار ركعت نماز خواندم. يك ميليون ركعت نماز در اين پيراهن خواندم. اين را با باقي پيراهنها فرق بگذاريد. خاك كربلا خاك است ولي چه بركتي دارد. سه چيز باعث ميشود نماز قبول شود. يا آدم سر نماز حواسش جمع باشد، يا اگر حواسش پرت است، لااقل نافله بخواند، نمازهاي مستحبي، اگر هم حواسش پرت است، هم حال نماز مستحبي ندارد، لااقل مهر كربلا. مهر كربلا، خاك است. ولي اين خاك كليدي است كه نماز مرا قبول باشد. شن طبس شن بود، اما طرح آمريكا را سقوط داد. هليكوپترها پايين افتاد. گاهي يك پنبه پنبه است، عمامهي پيغمبر ميشود. گاهي يك چوب، چوب است، در حرم امام حسين ميشود… گفتند به پاي هم پير شويد. خدا پسرت بدهد. فرمود: نه! نه پاي هم پير شوند، نه پسر! ممكن است جوانمرگ هم بشوند، يك دختر هم بيشتر نداشته باشند، اما آن يك دختر بشود… بشود… فاطمه زهرا…
از وجودهاي با بركت غافل نشويم. ماه مبارك ميگويند، ماه مباركي است. يك آيهي قرآن بخوانيد انگار كه يك ختم قرآن خواندهايد. دعا مستجاب است. نماز قبول است. من سراغ دارم افرادي را كه شب بيست و سوم خمس ميدهند. براي اينكه «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (قدر/3) شب قدر از هزار ماه بهتر است. يعني شب بيست و سوم شما به يك نفر افطار بدهي انگار به هزار نفر افطاري دادي. يك تومان صدقه بدهي انگار هزار تومان دادي. ميگويد: من كه ميخواهم مبلغي خمس بدهم خوب شب بيست و سوم خمس ميدهم كه هر يك ريالش ضرب در هزار شود.
افرادي هستند مقيّد بودند اين عبادتها را از دست ندهند. هدر ندهند. يك حديث داريم پنج شنبه ناخنتان را بگيريد، يك حديث داريم جمعه ناخنتان را بگيريد. يكي از علما يك دستش را پنج شنبه ميگرفت، يك دستش را جمعه، امام رضا پنج تا مسواك داشت. نوشته بود مسواك نماز صبح، مسواك نماز ظهر، مسواك نماز مغرب، اينها دليل بر اين است كه چقدر اينها دقت ميكنند. عطر كه داري چرا فقط براي عروسي ميزني، براي نمازت بزن. سي برابر ميشود يك ركعتت. آرايش كه ميكني، چرا براي مسجد آرايش نميكني. حديث داريم زن كه سر نماز ميرود هرچه طلا دارد به خودش آويزان كند. مردي كه طلا برايش حرام است بهترين عطر و لباس را بپوشد. شانه بزني، سي تا اضافه ميشود. عطر بزني سي تا اضافه ميشود، مسواك بزني سي تا اضافه ميشود. خاك كربلا نماز قبول ميشود. لباس سفيد باشد، مثلاً خانمها چادر نمازشان سفيد است. عمر راه حرام نكنيم ميخواهي بنشيني، خوب در اداره هستي كارمند، جمعي از كارمندها لابد پاي سخنراني ما هستند. شما كه پشت ميز ادارهات اينطور مينشيند يك سمتي تنظيم كنيد كه رو به قبله بنشينيد. ولو ذكر هم نگويد نشستن رو به قبله عبادت است. تو كه مينشيني صندليات را اين طرف بگذار. ميخواهي مسابقهي دو بگذاري چرا ميگويي از اين تير لامپ تا اين تير لامپ؟ از اين منبع تا آن منبع؟ بگو از اين مسجد تا آن مسجد؟ قرار ميخواهي بگذاري چرا ميگويي: ساعت 9؟ بگو يك ساعت و نيم بعد از افطار! بعد از نماز صبح، بعد از نماز ظهر. چادر ميخواهي بخري؟ خوب عيد نوروز ميخري، زن داري است، اما تولد حضرت زهرا بخر ميشود روز زن، روز دختر، روز مادر، ما ميتوانيم تمام وجودمان بركت باشد. درس ميخوانيد براي خدا بخوانيد. مدرك دادند دادند، ندادند ندادند. نيت شما مدرك نباشد. كارهاي ديگر هم همينطور. الآن بنده و شما كه در اين سالن هستيم، به نيت اكسيژن آمديم؟ والله نه من براي اكسيژن آمدم نه شما. از اكسيژن استفاده ميكنيم، اما نيت ما اكسيژن نيست. از دنيا استفاده بكنيد، اما نيت شما دنيا نباشد. يك جملهي سه حرفي است از يك سمت بخواني درست است. از آن طرف نخوانيد. «دنيا براي ما» اين درست است. از اين طرف غلط است. چه؟ «ما براي دنيا» ما نبايد براي دنيا باشيم. ما بايد براي خدا كار كنيم. از دنيا استفاده كنيد، اما براي دنيا كار نكنيم. درس ميخوانيم براي خدا درس بخوانيم. خدمت ميكنيم براي خدا خدمت كنيم. خوب ابوطالب وجود با بركتي بود.
من دوازده دليل نوشتم راجع به ايمان ابوطالب. چه ايماني داشت؟ اول كسي كه پيغمبر را حمايت كرد ابوطالب بود. پيغمبر سال رحلت ابوطالب اسمش را «عام الحزن» يعني سال غم گذاشت. منتهي يك عده كه با علي بن ابي طالب كينه دارند، گفتند: ابوطالب بي دين مرده، نعوذ بالله! مشرك مرده است. ولي ما دوازده تا دليل داريم، بر ايمان ابوطالب! يكي از دلايل ما اين است كه زن ابوطالب فاطمه بنت اسد بود. و اگر ابوطالب مشرك باشد مسلمان حق ندارد زن مشرك باشد. شيعه و سني گفتند: فاطمه بنت اسد مسلمان شد، چون در كعبه رويش باز شد، رفت موقع تولد حضرت علي، و اگر ابوطالب مشرك بود فاطمه بنت اسد نميشد همسرش باشد. همسري فاطمه بنت اسد دليل بر آن است. شعرهايي كه ابوطالب گفته است. سفارشهايي كه بچههايش ميكرد، ميگفت: به پيغمبر ايمان بياوريد. حتي خطر كه پيش ميآمد خود ابوطالب علي را جاي پيغمبر ميخواباند، به پيغمبر ميگفت: جاي ديگر بخواب. غير از آن شبي كه حضرت علي خوابيد، موارد ديگر هم بوده كه ابوطالب به پسرش گفت: شما جاي پيغمبر بخواب. جان پيغمبر بايد حفظ بماند. ما دوازده دليل داريم حالا اينجا ديگر وقت نداريم.
خديجه با بركت بود. مال كثير داد، فاطمه گرفت. شد مادر فاطمه. خدايا به آبروي خديجه و ابوطالب، به آبروي پيغمبر و اهل بيتش، به آبروي همهي انبيا هرچه تا حالا فكر و عمر و قلم و بيان و مال و هرچه تا حالا هدر داديم، هدر رفتههاي ما را ببخش و بيامرز. از اين به بعد آنچه به ما دادهاي مبارك كن، كه از اينها بهترين استفاده را انجام بدهيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»