متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/12/27
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين اللهم صل علي محمد و آل محمد .
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحث ما در اين جلسه، بحث رشد است. ما در زبان خودمان ميگوييم: فلاني رشد كرد. رشد چيست؟خيلي بحث قشنگي هم هست. يعني واقعاً اگر شما نسل نو اين بحث را عنايت داشته باشيد، آنكسي كه شما را آفريد، ميگويد: رشد چيست؟ ديگر بيخودي نميگوييم: فلاني رشد كرد. اتفاقاً فلاني سقوط كرد. شما خيال ميكنيد، رشد كرد. معناي رشد چيست؟ رشد واقعي چيست؟ ما رشد كرديم، يا رشد نكرديم؟ رشد افراد را چگونه ارزيابي كنيم؟ بحث قشنگي است. من خودم ديشب چند ساعتي يادداشتهايم را ديدم و يك خرده تحقيق كردم، صبح ديدم خوشحال شدم. بعد از خدا خواستم، خدايا اين بحث را ميكنم خود من را هم رشد بده.
1- رشد دنيوي با كسب ثروت و شهرت
بسم الله الرحمن الرحيم، موضوع بحث رشد، بعضيها رشدشان، رشد مادّي است. ميگويند: فلاني رشد كرد. يعني چه؟ يعني مثلاً ثروت پيدا كرد. يعني شهرت پيدا كرد. يادم نميرود. يكوقت يك طلبهاي از كاشان به تهران آمد. گفت: من آمدم مثل تو شوم. گفتم: مگر من چه كسي هستم؟ گفت: تو رشد كردي. گفتم: براي چه؟ گفت: آخر تلويزيون تو را نشان داده است. گفتم: تلويزيون، راز بقا و شغال را هم نشان ميدهد. (خنده حضار) مگر هركسي در تلويزيون رفته رشد كرده است. مشهور شده است. شهرت رشد نيست. كوه هيماليا را همه دنيا ميشناسند. اما حالا ميتوانيد بگوييد كوه هيماليا رشد كرد. ميگوييم: به چه دليل؟ چون مشهور است. ببينيد ما قاطي ميكنيم. فكر ميكنيم اگر مشهور شويم… فلاني رشد كرد، رأي آورد. مگر هركسي رأي آورد، رشد كرد. در دانشگاه قبول شد! خوب حالا حتماً رشد اين است؟
من رشدها را مينويسم بعد ببينيم كدام يك درست است؟ ثروتش، شهرتش، مدركش، عرض به حضور شما كه قيافهاش، ماشاءالله چه رشدي كرده است! (خنده حضار) اينها يك رشدهايي است كه در جامعهي ما خيليها به اينها رشد ميگويند. قرآن نقل ميكند، آياتي هم داريم كه ميگويد: اينها رشد نيست. «أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً» (كهف/34) يك نفر به يك نفر ديگر گفت: من مالم از تو بيشتر است. فكر ميكرد، حالا كه پولش بيشتر است، رشد كرده است. «أَ لَيْسَ لي مُلْكُ مِصْر» (زخرف/51) حكومت مصر براي من است. يعني فكر ميكند حالا كه مثلاً حكومت دستش است، رشد كرده است. «أَراذِلُنا» (هود/27) اينها لات و لوتهاي گدا هستند. اينها اراذل و اوباش هستند. ما كلاسمان بالا است. فكر ميكند اگر كنار فلاني بايستد و عكس بياندازد، رشد است. گنجشك روي منار هم بنشيند، گنجشك است. طاووس در چاه هم برود، طاووس است. سر منار نشستن، دليل اين نيست كه حالا چون شما كنار فلاني نشستي عكس گرفتي، پس آدم مهمي هستي. نه! مواظب باشيم قرآن به چه كساني گفته: «اوّلئِكَ». ميدانيد يعني چه؟ آنها. «اوّلئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ» (حجرات/7) راشد، رشد اينها است. رشد چيست؟ به چه كساني ميگويد: «اوّلئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ»؟
2- علايق و آرزوها، نشانههاي رشد
نشانهي رشد جامعه، اگر خواسته باشيم ببينيم جامعه رشد كرده يا نه، ميتوانيد از اين ابزارها استفاده كنيد. نوع تيراژ كتابها، چه كتابي بيشترين چاپ را دارد؟ اگر كتابهاي طنز زيادتر چاپ ميشود، پيداست كه اين جامعه، جامعهاي است كه به سمت جك ميآيد. الآن شما خودتان هركس پاي تلويزيون نشسته است، من ده، دوازده چيز نوشتم امشب ببينيد رشد كرديد يا نه؟
1- در طاقچهي اتاقت چه كتابهايي است؟ 2- در آلبومت عكسهاي چه كسي است؟ عكس چه كساني را در آلبومت جمع كردي؟ از اين عكسهايي كه آدم جمع ميكند. ما داريم آدمهايي را كه قوطي كبريت جمع ميكنند. ته سيگار جمع ميكنند. نميدانم انواع تمبر جمع ميكنند. نيروي شما صرف چه ميشود؟ عمرتان را كجا صرف ميكنيد؟ از اينكه عمرتان را صرف چه ميكنيد، پيداست رشد كرديد يا نه؟ نسبت به چه چيز حسّاس هستيد؟ عوامل رشد، اينها تابلو شود در دبيرستانها زده شود.
*راههاي شناخت رشد:
1- نوع كتاب، چه كتابي را مطالعه كردي. نوع جمعآوري شدهها، چه چيز جمعآوري ميكني؟ نوع محفوظات، آقا دو تا شعر بخوان ببينم چه شعري حفظ هستي؟ از آن شعرهايي كه حفظ هستي پيداست كلّهات كجا ميرود. عمر و جوانيات را كجا صرف ميكني. چه چيزي حفظ هستي؟ نوع حساسيّت، به چه چيز حسّاس هستي؟ به چه چيزي حسّاس هستي؟ نوع صرف وقت، وقتت را روي چه چيز حساب ميكني؟ نوع افتخار، به چه چيز افتخار ميكني؟ نوع سؤالات،
نقل ميكنند حضرت امير فرمود: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي» (بحارالانوار/ج3/ص224) هرچه ميخواهيد سؤال كنيد من جواب بدهم. يك كسي آمد گفت: يا علي! سر من چند تا مو دارد؟ چقدر آدم خل است. چقدر خل است! ما آدمهايي داريم كه به اندازهي يك الاغ، الاغ است. آدمهايي داريم چند تا الاغ، الاغ هستند. (خنده حضار) آدم از حضرت علي ميپرسد موهاي سر من چند تا است؟ نوع سؤالات، نوع آرزوها، چه آرزو داريم؟ نوع لباس، حضرت عباسي گاهي كفشها و لباسها را آدم ميبيند، ميگويد: بيني و بين الله اگر اين در آفريقا بود، ميگفتند: آقا هرطوري كفش دوست داري اين كفش را بردار. آخر براي راه رفتن مشكل است. اين لباس تنگ است. مثلاً يكجايي در يك مجلّهاي، در يك فيلمي ديده است، و گرنه همه ميدانند رانشان كلفت است، ساق پايشان باريك! براي راني كه كلفت است، تنگ ميدوزد. ساقي كه باريك است، پاچه را گشاد گرفته است.(خنده حضار) يعني ميداند ساقش باريك است، براي ساق پا، پاچه را گشاد ميگيرد. براي بالاي زانو كه ضخيم است، تنگ ميگيرد. اصلاً نميبيند چه ميكند.
آرايش، نوع لباس وآرايش، اصلاً نميداند خوشگل است يا زشت، فقط دلش ميخواهد اين رقمي باشد. ميگوييم: آقا راستش را بگو. تو اگر راست آينه رفتي، خودت را ديدي و اين رقم را خوشگلترين و پسنديدي خوب طوري نيست. ميگويي: آقا من اين را دوست دارم. اما گاهي هم نه راست آينه نايستاده است. راست آينه هم نايستاده است. همينطور يك جايي ديده است. ببينيد اين چيست؟ چون اين بحث شب جمعهي آخر سال است، در شب جمعهي آخر سال بانكها ميگويند: رشد كرديم. بازاريها ميگويند: رشد كرديم. كارخانهدارها ميگويند: رشد كرديم. بعضي ميگويند: رشد نكرديم. واقعاً رشد چيست؟ نوع لباس و آرايش. نوع تشويقات، از نوع تشويقات ميشود فهميد. نوع آداب و رسوم و عادات. نوع پرستشها و دعاها.
يكبار يك هيأتي بود، حدود ظهر عاشورا گريه و عزاداري، يك نفر گفت، روي چهارپايه رفت. گفت: مردم! يك دعا ميخواهم بكنم، با تمام وجود آمين بگوييد. گفتيم: يا ابالفضل چه اتفّاقي افتاده است؟ گفت: خدايا گرفتار تب نشويم. اصلاً يخ كردم كه حالا تب ميكني يك قرص آكسار آسپيرين بخور خوب ميشوي. آخر ظهر عاشورا بعد از اين همه گريه ميخواهي تب نكني. يا به جوان ميگوييم: آرزويت چيست؟ آرزويم اين است كه من در كنكور قبول شوم. خوب كنكور خوب است، اما آخرين آرزوي جوان نبايد كنكور باشد. آخرين آرزو نيست. كنكور يك كمال است. آخرين آرزو نميشود. دعا كن يك خانهي شخصي داشته باشيم. خانهي شخصي خوب است، ولي آخرين آرزو نبايد باشد.
3- كسب علم در راه رضاي خدا
انسان بينهايت است. اميرالمؤمنين ميگويد: قيمت تو بهشت است. ارزانتر بفروشي، باختي. با غير خدا معامله كني، حتي اينهايي هم كه ريا ميكنند اشتباه ميكنند. اگر ميخواهي ريا كني، براي خود خدا ريا كن. براي خود خدا ريا كن. چرا براي مردم! مردم از ترس پشه در پشهبند مي روند. نه زوري دارند، نه پولي دارند. حالا مريد اين هم شوند، فوقش به تو رأي بدهند چهار سال، هشت سال، گيرم رييس جمهور شوي، بعد از هشت سال ميخواهي چه كني؟ كه چه شود؟ رشد شما،
اينكه قرآن دائم ميگويد كه: «في سبيل الله»، «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»، «لِوَجهِ الله»، مواظب باشيم حالا ما كه ريشمان سفيد شد و ديگر 65 سالمان شد. ديگر حالا پشممان را بافتيم، زمينمان را ساختيم، شما نسل نو هستيد. ميخواهيد با چه كسي معامله كنيد؟ ميخواهي كنكور بگيري كه چه شود؟حالا مهندس و دكتر شدي، اين آخرش كه نيست. مهندس و دكتر، فوق ليسانس و اينها، اينها كف است. يعني حالا كه دكتر شدي، حالا اوّل مطالعهي تو است. مثل يك طلبهاي كه ده سال درس ميخواند، صد تا كتاب ميخواند به خارج ميرسد. اين درست است حجة الاسلام شده است، ولي حجة الاسلامي آغاز كار است، نه آخر كار. مراجع ما كارهايشان از هفتاد سالگي شروع ميشود. نهايت چه؟
نوع مجسّمهها، نوع شعارها، نامگذاريها، نوع نامگذاريها، اسمهايي كه روي بچّهاش ميگذارد. به كسي گفتم: اسم بچّهات چيست؟ گفت: فلان. گفتم: يعني چه؟ گفت: خودم هم نميدانم يعني چه؟ شنيده ام نوهي يكي از سلاطين اشكانيان است. نگاهش كردم آخر تو نميداني زهرا يعني چه؟ زهرا يعني درخشنده، فاطمه ميداني يعني چه. «فَطَمَ» يعني جدا، يعني يك زن استثنايي است. زني است كه از همهي زنها جداست. احمد يعني برترينها. محمود يعني پسنديده، حَسَن يعني زيبا، جمال يعني خوشگل، جليل يعني بزرگوار، مجيد يعني بزرگوار، صادق يعني چه، رضا يعني چه، آخر شما چرا يك اسمي را كه ميداني نميگويي، بعد ميگويي: به نظرم يكي از نوه هاي سلسلهي اشكانيان است. آدم غصّه ميخورد از اينكه بعضيها نميفهمند. نميفهمند. حالا يكوقت يك كسي يك اسمي را گفت، گفتم: اين اسم چه كسي است؟ گفت: يك تيغي در آفريقا است. گفتم: بابا ايران اين همه گل دارد. گلهاي ايران را ول كردي، رفتي تيغهاي… اين پيداست كه رشد نكرده است. راه رشد اينها است.
مواظب باشيم هركاري ميكنيم منطق ميخواهد. به چه دليل؟ چرا به ما گفتند: از اعلم تقليد كن؟ يعني اگر با بودن اعلم سراغ غير اعلم رفتي، رشد نكردي. شما اگر دو تا راننده باشد، يكي پايه يك، يكي پايه دو، سوار ماشيني ميشوي كه رانندهاش پايه يك باشد. اگر يك مهندسي 50 تا خانه ساخته، يك مهندسي 3000 خانه ساخته باشد، زمينت را به آن كسي ميدهي كه 3000 خانه ساخته است. به ما گفتند: تقليد اعلم يعني چه؟ گفتند: باتقوا ترين. اگر بنا باشد كه مرجع من هم تقوا نداشته باشد، خوب بنا است بيتقوايي باشد خودم بيتقوا هستم. اينكه ميگويند: مرجع تقليد باسوادترين، با تقوا ترين، زاهدترين، مخلصترين، دائم گفتند براي چه؟ اين نشانهي رشد است.
4- تدبّر در قرآن، تفكّر در طبيعت
عوامل رشد چيست؟ 1- تدّبر در قرآن، قرآن سيماي خداست. سيماي خداوند قرآن است. هر آيهاش نكته دارد. نه يك نكته، نكاتي دارد. يك مقداري به سمت قرآن برويم. نه الفاظ قرآن، الفاظ قرآن را بايد درست خواند. يك مقداري تجويد هم لازم است. امّا مثلاً اين قاريان ما اگر در قرائت بايستند رشد نكردند. يعني دو سال پيش ميگفت: «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ» (تكوير/1) حالا هم ميگويد: «كُوِّرَتْ» ده سال بعد هم ميگويد: «كُوِّرَتْ» ايستادن رشد نيست. رشد يعني برو. اصلاً چرا به قرآن «آيه» ميگويند. «آيه» در فارسي يعني چه؟ آيه يعني نشانه. شما در جاده نشانه كه ديدي، پاي تابلو مينشيني يا ميروي؟ نشانه يعني تهران اين طرف است. شيراز اين طرف است. تبريز اين طرف است. نشانه يعني ببين برو. نه اينكه پاي تابلو بنشين. كساني كه آيه ميخوانند ميايستند، اينها مثل كسي است كه در جاده پاي تابلو مينشيند. برو، رد شو. رد شو! تدّبر در قرآن.
2- تفكّر در طبيعت، ايام عيد كه ميرويم، يك خرده در طبيعت دقّت كنيم. به خاك نگاه كنيم، اي خاك خوشا به حال تو! تو يك دانه ميگيري، يك خوشه ميدهي. ولي من سيتا لقمه ميخورم، يك غيبت ميكنم. تو از من بهتري! يك گلهاي بود، يك سگي داشت. ماشين كه ميگذشت اين سگ مقداري عقب ماشين دويد، من ديدم يكي از اين علما منقلب شد. گفتم: چه شده است؟ گفت: حساب كردم اين سگ خوب از اين گلّه پاسداري ميكند. آيا بنده هم خوب از دين خدا پاسداري كردم؟
«به دريا بنگرم دريا تو بينم*** به صحرا بنگرم صحرا تو بينم» وقتي عيد مسافرت ميروي، يا وقت ديگر نگاه كنيم عجب هر درختي، يك برگي دارد. هر برگي يك طوري است. اين برگها رابطهاش با ميوه چيست؟ هنوز دنيا هم كشف نكرده است. مثلاً چرا برگ انار باريك است؟ چرا برگ انگور پهن است؟ اين برگ در مزهي ميوه چه نقشي دارد؟ آخر خاكي كه مزه ندارد، چقدر ميوههاي رنگارنگ، چند رقم مزه دارد. چند هزار رقم درخت داريم؟ از خاك بيمزه و آب بيرنگ، اين همه رنگارنگ! تدّبر كنيم. بعد ميگويد: «رِزْقاً لِلْعِباد» (ق/11) اينها رزق است براي اين است كه تو بندهي من باشي.
3- مشورت با عقلا، مشورت رشد آدم را زياد ميكند. دور هم نشستهايم ميگوييم: آقا هركس يك خاطرهي آموزنده دارد، بگويد. خاطرات آموزنده، چرا جُك بگوييم؟ خاطرات آموزنده، من چند وقت پيش با مديران صدا و سيما كه در اهواز جلسهاي داشتند، گفتم: اين صداو سيما بايد يك سايت خنده درست كند. خندههاي حكيمانه، چون مردم ميخواهند بخندند، نميدانند چطور بخندند. آنوقت با لااباليگري، الواتي گري، مسخره، لهجهبازي، نميدانم چرا اينچنين… چرا با دلقكبازي بخنديم؟ آيا جمهوري اسلامي عاجز است كه مردم را با حكمت بخنداند؟ يعني هم بخنداند و هم يك چيزي به آنها ياد بدهد. با دلقك چرا بخنديم؟ با حكمت ميخنديم.
4- سير و سفر هدفدار، اين مسافرتها سبب رشد است. اينها رشد عقلي بود كه گفتم. رشد عقلي: تدّبر در قرآن، تفكّر در طبيعت، مشورت با دانشمندان و عقلا، سير و سفر هدفدار، اينها رشد عقلي است. كانال را عوض كنيم.
5- رشد روابط عاطفي و اجتماعي
5- رشد عاطفي: خانهي فقرا برويم. حالا كه بنا است ما عيد، ديدن برويم. برويم نگاه كنيم. ميگويند: فقط با پولدارها ننشين. چون وقتي با پولدارها نشستي، از خانه كه بيرون ميآيي ميگويي: او چه زندگي دارد، ما چه زندگي داريم؟ اي خدا! كمش گذاشتي. به او دادي، به ما ندادي. آدم وقتي با اغنياء نشست با بغض خدا از خانه بيرون ميرود. اما وقتي با فقرا نشست، ميگويد: اوه ما خيلي وضعمان از او بهتر است. نميخواهم بگويم: اغنياء را ترك كنيد. فقط با اغنياء تاب نخوريد. اگر دو تا عمّه داريم برويم خانهي عمّهاي كه وضعش كمتر است. صلهي رحم هم ديد و بازديد نيست. اصلاً ما صلهي رحم را فكر ميكنيم برويم همديگر را سلامعليك كنيم. دست بدهيم. اگر محرم است روبوسي كنيم. نه اينها نيست. صلهي رحم يعني يك پولي در پاكت بگذار به اسم عيدي به او بده. تاجر هستي رفتي فاميلت را ديدي، يك مقدار سنگيني در پاكت بگذار، بگو: عمّهجان عيدي است. به اسم عيدي، چون پول وقتهاي ديگر بدهي ناراحت ميشود. عيدي را كسي ناراحت نميشود. گاهي عيد مبعث مي شود يا مثلاً بعضي از عيدهاي ديگر خواص خدمت مقام معظم رهبري ميآيند، مقام معظم رهبري نفري يك هزاري به اينها ميدهد. رييس جمهور است، هزار تومان از آقا ميگيرد. عيدي كسي ناراحت نميشود. ولي وقت ديگر كسي هزار تومان به كسي بدهد، ممكن است ناراحت شود. چون عيد است، ببينيد مثلاً وضع بچّهها خوب نيست، همهي بچّهها بايد عيدي بدهيد. ولي يك عيدي بدهيد كه لباس تا سال ديگر اين بچّهها تأمين شود.
يتيم نوازي! بچّههايي كه پدر ندارند، يك نصفه روز ماشين را خالي كند، به زن و بچّهي خودت بگو: مثلاً فلانجا برويم، يك ديدني بكنيم، يك بستني بخوريم، حالا زيارتي، پاركي است نميدانم جايي است. يتيم نوازي، رشد عاطفي است. توجّه به مستضعفين. اينكه گفتند: روزه بگير، يعني مزهي گرسنگي را بچشيد تا عواطف شما رشد كند. تفّقد، احوالپرسي، اصلاً اگر هركسي را دوست داري خانه ببري كه نفس است. ارزش كسي است كه خانهي من نميآيد من خانهاش بروم. او خانهي من نميآيد. او با من قهر است. من ميخواهم بروم. «صل مَن قطعك» وصلت كن با كسي كه قطع رابطه كرده است. اينها رشد عاطفي است.
6- ايستادگي حضرت ابراهيم در برابر انحراف فكري
قرآن راجع به ابراهيم ميگويد: «آتَيْنا إِبْراهيمَ رُشْدَه» (انبياء/51) ما به ابراهيم رشد داديم. رشد يعني چه؟ ابراهيم در هيچ چيز هضم نميشد. الله اكبر! در خانه هضم نشد. ميديد عمويش بتپرست است. گفت: من بت را قبول ندارم. در جامعه آمد ديد مردم ستاره پرست هستند. گفت: خوب اين ستاره خداست؟ بايد خداي من هم باشد. يك مرتبه خورشيد درآمد. ماه درآمد، گفت: اين كه بزرگتر است. اگر بنا است ستاره پرست شويم، ماه پرست ميشويم. خوب اين بزرگتر است. بعد خورشيد آمد. گفت: اين كه بزرگتر است. «هذا أَكْبَر» (انعام/78) خورشيد بزرگتر است. غروب كه شد گفت: برو پي كارِت!
اينهايي كه در حال تغيير و تحوّل هستند، به درد خدايي نميخورند. مثل خود من كه بچّه بودم، جوان شدم، پير شدم. اينهايي كه در گردش هستند و تغيير و تحوّل است، بايد من يك ثابتي را، اين بت كه در سرش تبر بزنيم خُرد ميشود. خدايي كه با تبر من خُرد مي شود، اين خداست؟! پس بت كه نه، آتش پرستي هم كه با آب از بين ميرود. پس خدايي كه با آب خاموش ميشود. خدايي كه با تبر مخش ميتركد. خدايي كه تغيير و تحوّل دارد، پس اينها «لا أُحِبُّ الْآفِلينَ» (انعام/76) اينكه خواندم آيهي قرآن بود. اُفول يعني اينهايي كه تغيير و تحوّل هستند. اينهايي كه ميآيند و ميروند و مثل ظرف يكبار مصرف ميمانند، اينها به درد خدايي نميخورند.
«آتَيْنا إِبْراهيمَ رُشْدَه» ابراهيم رشد دارد. جوانها اگر ميخواهيد ببينيد رشد كرديد يا نه، اگر اين شعر را خواندي رشد نكردي. نصفش را من ميخوانم، نصفش را شما بخوانيد. «خواهي نشوي رسوا، همرنگ جماعت شو» هركس اين شعر را عمل كند، رشد نكرده است. چرا؟ يعني من مثل آب هستم. آب شل است. در هر ظرفي شكل همان در ميآيد. اين آب هم همين را ميگويد. به آب ميگوييم: ميگويد من، خواهي نشوي رسوا، در ليوان در قالب ليوان هستم. در سماور در قالب سماور هستم. يعني من چون شل هستم، در هر ظرفي شكل همان هستم. پس يعني آب هستي. يعني شل هستي.
قرآن راجع به اصحاب كهف ميگويد: «وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً» (كهف/10) اصحاب كهف چند تا جوانمرد بودند. گفتند: در اين منطقه ما حرام ميشويم. همه منحرف هستند. ما چند نفر در اين منطقه بين منحرفين نميتوانيم خودمان را نگه داريم. برويم از خير شهر بگذريم، برويم در غار زندگي كنيم. اما فكر و عقيدهمان را حفظ كنيم. آنوقت اينجا ميگويد: «رَشَداً» رشد كسي است كه در جامعه هضم… حالا همه نماز نميخوانند. تو وسط اينها نميخواهد نماز بخواني. اتفاقاً حالا كه همه نماز نميخوانند من ميخواهم نماز بخوانم. در جلسهي فاميلي است، همه دارند تخمه ميشكنند. من بلند ميشوم نماز اوّل وقت ميخوانم. صداي اذان است، من مسجد ميروم. همه ماشينها ميگذرند. من در جاده منار ديدم، هفتصد تا مسجد در جادهها ساخته شده است. در سايهي توجّه مردم حزب الله به نماز و جمهوري اسلامي، قبلاً يكي از اين مسجدها نبود. هفتصد مسجد در جادهها است. خوب اين مسجدي كه ساخته شده است، شما در جادّه ترمز كن، نماز بخوان. اصلاً اگر نماز بخواني، تصادفها هم پايين ميآيد. چون وقتي ميخواهي پياده شوي، يك وضو بگيري، نماز بخواني. يك آب و هوا بخوري، چون تازه ميشوي، اين تازگي كه در سايهي نماز قسمت تو ميشود. اين تازگي آمار تصادف را هم پايين ميآورد. براي سلامتي تو خوب است. «وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهيمَ رُشْدَهُ»، رشد ابراهيم است.
اگر دو روز شما مثل هم باشد، رشد نكرديد. سال 88 تمام ميشود، وارد 89 ميشويم. از 88 به 89 بايد علم شما زيادتر شود. تقواي شما زيادتر شود. ادب شما زيادتر شود. اينها رشد است. علم، تقوا، خدمت شما بايد به مردم بيشتر شود. امام صادق فرمود: اگر هر شب جمعهاي علم ما زياد نشود، آن شب جمعه براي ما مبارك نيست. خدا به پيغمبرش ميگويد: «وَ قُلْ رَبِّ زِدْني عِلْماً» (طه/114) ايام عيد 15 روز تعطيل است. چرا؟ دو ساعت سه ساعت هر روزي كه تعطيل هستيد، بگذاريد فاميلها را ببينيد باقياش را برگرديد يك مطالعه بكنيد. در ايّام عيد هم ميشود مطالعه كرد. نه تعطيل است. تعطيل است يعني چه؟ هروقت خسته شدي، استراحت كن.
يك خاطرهاي بگويم از آيتالله مرواريد كه خدا رحمتش كند. از علماي بزرگ مشهد بود. ايشان به من ميگفت. ميگفت: با شيخ عباس قمي، آ شيخ عباس قمي همان كسي است كه كتاب مفاتيح را نوشته و منتهي الآمال. ميگفت: با آشيخ عباس قمي، يك تاجر ما را عنبران مشهد دعوت كرد. يكي از روستاهاي مشهد، ما را دعوت كرد، تفريح كنيم. آيت الله مرواريد ميگفت كه من با شيخ عباس قمي رفتيم و تا شيخ عباس نشست شروع به نوشتن كرد. آن تاجر گفت: آقا امروز تعطيلات است. گفت: خوب تعطيل باشد. من هروقت شماحرف داشتي، قلم را كنار ميگذارم، خوب بسم الله بگو. حرفت را گوش دادم، تا رفتي چاي بياوري، من ميبينم يك دقيقه بيكار هستم، دومرتبه يك… دو سه ساعت ديگر مطالعه ميكنم. شما ميگويي: سهم امام را بخورم و كار نكنم. گفت: آقا سهم امام نيست. اين ملك شخصي من است. ميخواهم امروز يك كباب بدهم به دو آيتالله، يك خرده از اين خانهها بيرون بياييد، يك آب و هوايي بخوريد. گفت: شما ميگويي: سهم امام نيست اما بالاخره از اين طبيعت استفاده كنم، استفاده نكنم. بالاخره اين طبيعت يك دانه گرفته و يك خوشه داده است. اين درخت آب گرفت و گُل داد. بعد از اين گُلش تبديل به ميوه ميشود. من چه؟ ما نبايد گل كنيم؟ استفاده كنيم.
چهار تا نوار، نوارهاي خوب ميتوانيم بگذاريم. البته بايد يك خرده ارشاد و سازمان تبليغات و دفتر تبليغات و نميدانم اين نهادهاي فرهنگي هم بايد يك نوارهايي مناسب عيد درست كنند. مثلاً عيد اين آقا در مسافرت چه باشد؟ يك نواري باشد، آداب سفر در آن باشد. نماز مسافر در آن باشد. خاطرات سفر در آن باشد. تذّكرات بهداشتي، تذّكرات ايمني، يعني هم نيروي انتظامي هم وزارت بهداشت، هم وزارت راه، هم سازمان تبليغات، اصلاً اينها جمع شوند يك نواري كه هم شاد باشد و هم حكيمانه. ما بايد براي عروسي نوار داشته باشيم. غصّه ميخورم، از غرب يك فوق تخصّص چشم منزل ما آمد. همشهري ما بود. يك كارتن آورد گفت: اين نوار انجيل است. انجيل كتاب مسيحيها است. گفت: اگر در ايران يك نابينا نميتواند انجيل بخواند، ولي گوشش سالم است. ميخواهد از گوشش تفسير كتاب آسماني مسيحيت را ياد بگيرد. مسيحيت براي كور ما نوار ميفرستد. آنوقت ما چند ميليون مسافر در جادّهها داريم، همه هم ميخواهند يك چيزي گوش بدهند. اگر چيز خوبي ارائه بدهد، مردم، اگر مسجد داغ باشد آبش تميز باشد نماز ميخوانند. بله اگر سرد باشد، آب شيرش، فلكه بسته باشد، كثيف باشد خوب بايد كمك كنيم.
7- تلاش اولياي خدا براي رشد علمي
رشد چيست؟ از طبيعت استفاده كنيم. رشد اين است كه هضم نشويم. حضرت موسي به او گفتند: در بيابان برو. مرد خدا را پيدا ميكني، از او ياد ميگيري. رفت اتفاقاً راه را هم گم كرد. «لَقَدْ لَقينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً» (كهف/62) عجب سفر پردردسري بود. پيرم درآمد. خدا در قرآن ميگويد: موسي گفت: پيغمبر اولوالعزم در بيابانها راه را گم كرد. كلّي راه اضافه رفت. گفت: پيرم درآمد. ميگوييم: چه خبر است؟ ميگويد: دنبال يك مرد خدا ميگشت كه يك چيزي از او ياد بگيرد. تا بالاخره حضرت خضر را پيدا كرد و يك چيزهايي هم ياد گرفت. يعني براي ياد گرفتن يك مطلب كلّي راه ميرفتند.
ابو ايوب انصاري را ميشناسيد. همان كسي كه شتر پيامبر در خانهاش خوابيد. يك حديثي شنيد گفتند: اين چه كسي است؟ گفتند: اين حديث از پيغمبر نقل شده است. ولي فعلاً آن كسي كه شنيده است در مصر است. شتري اجاره كرد از مدينه با شتر به مصر رفت، كه يك چيزي ياد بگيرد. ماشين زير پاي ما است. اين همه تلفن، اين همه استاد دانشگاه، اين همه عالم، اين همه فاميلهاي تحصيلكرده دور هم مينشينيم اين جلسات را به بطالت نگذرانيم.رشد، رشد، رشد! رشد عاطفي، رشد علمي…
رشد روحي، چرا فقط براي سلامتي خودت صدقه ميدهي؟ خوب مگر باقي ماشينها در جادّه آدم نيستند. بگو: براي سلامتي همهي مسافرها! اين رشد است. براي سلامتي خودم، خودپرستي است. براي سلامتي همه اين رشد است. آب به صورتت ميريزي، چرا براي خنكي، خوب براي وضو. تو كه تا اينجا را شستي، اينجا هم كه شستي خوب يك وجب بالاتر بيا. هان! اين وضو ميشود. هميشه باوضو باشيد. رشد است.
صلهي رحم با پول باشد. اين يك مورد. 2- خانهي فقرا باشد. 3- به اسم عيدي باشد. 4- نمازمان را در جادّهها بخوانيم. تعطيلات هم مطالعه كنيم. تعطيلات هم مطالعه كنيم. زشت است بگويم، ولي حالا بگذاريد اين را بگويم.
سفري به كانادا داشتم. 14 ساعت در هواپيما بودم. پرواز خارجي بود. خانمها همه بيحجاب، اين طرف ما عرق ميخوردند، اين طرف ما شراب ميخوردند، ما اين وسط گفتيم: عجب جايي هستيم! 14 ساعت من با اينها چه كنم؟ يك قرآن داشتم. از اوّل قرآن تا آخر قرآن نكاتي كه مربوط به نماز است درآوردم. در همان 14 ساعت، پياده شدم. در كانادا نوشتم 114 نكتهي قرآني، از براي نماز! يعني 114 دليل براي نماز. 114 بركت براي نماز، همه هم از قرآن است. اين كتاب را هم گفتيم: هركس ميخواهد خودش چاپ كند. اين كتاب چند ميليون تا حالا چاپ شده است. در سفر اين طرف و آن طرف هم شراب ميخورند، ولي من با قرآن در آسمان غرب يك كتاب را نوشتم. ميشود آقا 15 روز، 20 روز الكي تعطيل! نه تعطيلات است. خوب تعطيلات باشد. تفريحتان را بكنيد. صلهي رحم هم بكنيد. اما رشدتان فراموش نشود. يك دعا ميكنم، آمين بگوييد.
خدايا هرچه عمرمان را تلف كرديم. حرف بيخود، فكر بيخود، پول بيخود، هرچه تلف كرديم، تلفات گذشتهي ما را ببخش و بيامرز. از الآن تا ابد عمري از ما تلف نشود. حرفي از ما تلف نشود. ما را از هدر رفتن و تلف شدن و ركود حفظ بفرما. دائماً ما را در حال رشد، آن رشدي كه در قرآن گفتي، نه رشدي كه هيكل ما بزرگ شود، بازوي ما كلفت شود. موكت ما قالي شود. دوچرخهي ما ماشين شود. اينها رشد مادّي است. خدايا ما را هم رشد مادّي مرحمت كن و هم رشد معنوي.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»