متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/12/13
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحث را كساني كه پاي تلويزيون هستند زماني تماشا ميكنند كه تولد اشرف مخلوقات، پيغمبر اسلام و امام صادق (ع) است. هفدهم ربيع و پايان هفتهي وحدت. البته اينها گفته شده ولي خوب هر دفعهاي يك گروهي پاي تلويزيون هستند و گروهي نيستند.
بشر نياز به پيغمبر دارد. چرا؟ عقلش كوتاه است. به چه دليل عقلش كوتاه است؟ به دليل اينكه پشيمان ميشود. اگر عقل انسان كامل بود، هيچكس پشيمان نميشد. پشيماني دليل بر اين است كه عقل ما كوتاه است. پس نياز به راهنما داريم. راهنما را هم خود بشر نميتواند انتخاب كند. رييس جمهور نيست. با انتخابات نميشود. به چه دليل؟ به دليل اينكه اگر انتخابها درست بود، هيچ همسري همسرش را طلاق نميداد. همهي اينهايي كه همسرانشان را طلاق ميدهند، روز اول به همسرشان ميگفتند: قربانت بروم. برايت بميرم. بعد هم طلاقش را ميدهد. يعني چه؟ يعني انتخاب من اشتباه بود. پس آمار طلاق دليل بر اين است كه انتخاب بشر صد در صد كامل نيست. پشيماني دليل بر اين است كه عقل انسان هم كوتاه است. عقل كوتاه است، انتخابات هم اشتباه ميرود. حالا كه اينطور است، ما نياز به يك رهبر آسماني داريم. اين يك بيان.
1- رسالت، هدايت بر مدار عصمت
بيان دو: خداوند همهي چيزها را بياشتباه هدايت ميكند. تخم هندوانه هدايت ميشود تا هندوانه شود. بذر گل هدايت ميشود تا گل شود. چطور اين هدايت در كل طبيعت بياشتباه تا پايان ميرود، آنوقت انسان چطور نبايد يك هدايت بياشتباه شود؟ يعني انسان به اندازهي يك بذر هم نميارزد؟ به اندازهي يك تخم كدو هم نميارزد؟ اين تخم كدو هدايت ميشود تا كدو شود. هيچ اشتباهي هم در راهش نيست. همينطور كه كل هستي به سمت كمال ميرود، بياشتباه! انسان هم بايد به سمت كمال برود، بياشتباه! پس بايد يك خط بياشتباهي در بشريت وجود داشته باشد. اينها دلايل نبوت است. انسان جاهل است. جاهل معلم ميخواهد. پيغمبر معلم است. «يُعَلِمُهُم» انسان غافل است. كسي كه غافل است نياز به كسي دارد كه به او تذكر بدهد. پيغمبرها تذكر دهنده هستند. مذكّر! انسان مأيوس ميشود. نياز به بشارت دارد. پيغمبرها بشير هستند. انسان مغرور ميشود. نياز به هشدار دارد، پيغمبرها منذر هستند. يعني هشدار ميدهند. هم بشارت ميدهند براي آدمهايي كه مأيوس ميشوند. مأيوس نشو. هم بشارت به مأيوسها ميدهند. هم به مغرورها هشدار ميدهند. هم براي جاهلها معلم هستند. هم براي متحيّرها راهنما هستند. هم براي غافلها واعظ هستند. تولد پيغمبر بر همه مبارك! و حقش اين است كه بالاترين مراسم چراغاني را داشته باشيم. چون اشرف مخلوقات به دنيا ميآيد.
جمعي از كجفكرها به نام وهابيها اينها عزاداري و جشن را بدعت ميدانند. ميگويند: نه براي امام حسين عزاداري كنيد، نه براي پيغمبر جشن بگيريد. اينها بدعت است. اين فكر، فكر احمقانهاي است. يعني هم خلاف عقل است. هم خلاف قرآن است. اما خلاف قرآن است. مسيحيها به عيسي گفتند: «أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَة» (مائده/114) يك غذايي از آسمان بياور. غذاي آسماني، همينطور كه باران ميآيد، ببينيم يك طبق غذا ميآيد.
2- نزول مائده آسماني، عيد موحّدان در طول تاريخ
يك طبق غذا از آسمان آمد. ما اگر يك چنين چيزي را از تو عيسي ببينيم، «تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» (مائده/114) در طول تاريخ ما اين را عيد خواهيم رفت. يك صلوات بفرستيد بلكه اين را فوراً پيدا كنم. (صلوات حضار)
خوب،«قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَم» سورهي مائده آيهي 114. «قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَم» حضرت عيسي گفت: «اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَة» پروردگارا بر ما يك مائدهي آسماني نازل كن، اگر اين مائده آمد، «تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» يعني براي اول و آخر تاريخ، يعني در طول تاريخ عيد باشد. يعني يك غذاي آسماني اگر نازل شود اين عيد است.
آنوقت اين قرآن به اندازهي يك گلابي آسماني نيست؟ اگر يك گلابي، يك قطعه ناني آمد عيد است. آنوقت وجود پيغمبر به اندازهي مائدهي آسماني نيست؟ از هر عاقلي بپرسي شخص پيغمبر مهمتر است يا يك مائدهي آسماني؟ اين انسان آسماني است، او مائدهي آسماني است. آخر وقتي ميگويد: به پدر و مادرت اوف نگو! وقتي ميگويد: اوف نگو يعني حرف بدتر هم نزن. اوف يعني اَه… به پدر و مادرت اَه نگو… اَه… اوف نگو. خوب بالاتر از… وقتي ميگويد كه: مائدهي آسماني اگر باشد در طول تاريخ مسيحيت عيد است. آيا كدام عاقل است، كدام نفسكش است كه بگويد: پيغمبر معصوم به اندازهي مائدهي آسماني ارزش ندارد. اگر نزول يك مائدهي آسماني عيد است، تولد هريك از اولياي خدا هم ميشود عيد باشد.
«قالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُها» (مائده/115) خدا گفت: اي عيسي حالا كه تو يك مائدهي آسماني ميخواهي، من اين مائدهي آسماني را ميفرستم. اما ببين، «فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُم» اگر بعداً كسي كافر شود، «فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً» (مائده/115) اين انقلاب ما يك مائدهي آسماني بود. اسم حضرت عيسي چه بود؟ روح الله! اسم امام خميني چه بود؟ روح الله! آن روح الله حضرت عيسي ميگويد: يك مائدهي آسماني براي شما ميآورم. اما خدا ميگويد: «إِنِّي مُنَزِّلُها» من آن مائدهي آسماني را كه ميگويي نازل كن، نازل ميكنم. اما «فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُم» اين را بنويسم.
موضوع: تولد پيامبر اكرم (ص)، (صلوات حضار) و تولد امام صادق(ع). ريشهي چراغاني چيست؟ ما ميگوييم: سورهي مائده آيهي چند بود؟ 114… «قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَم» گفت: «اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» حضرت عيسي گفت: «أَنْزِلْ عَلَيْنا» بر ما نازل كن. «مائِدَةً» آسمان. «مِنَ السَّماءِ» يك غذايي از آسمان نازل كن، اگر غذاي آسماني نازل كني، اين چيز ميشود. «تَكُونُ لَنا عيداً» براي ما عيد خواهد بود. «لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا». «قالَ اللَّهُ» خدا به عيسي گفت: «إِنِّي مُنَزِّلُها» من اين مائده را نازل ميكنم. اما «فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُم قالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُها» من اين غذايي كه تو ميخواهي، منزه را نازل ميكنم. «عَلَيْكُمْ» اما «فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ» عذاب ميكنم، «فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَدا» (مائده/115) خيلي نكتهي مهمي ميخواهم بگويم. يك مقدار فني است.
من ميگويم شما معنا كنيد. «أَنْزِلْ» … «عَلَينا» بر ما، «مائِدَة»، «مِنَ السَّماءِ» عيسي گفت: از آسمان مائدهاي بياور، اگر يك چنين مائدهاي آمد، عيد ميگيريم بر اول تاريخ و آخر تاريخ. يعني در طول تاريخ عيد است. براي اينكه مائدهي آسماني آمد. خدا گفت: من مائده را ميفرستم، اما اگر كسي بعد از آن «فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ» بعد از آنكه من به خواست شما عمل كردم، مائدهي آسماني آمد، آخر قبل از آن عيسي به خاطر مردم دعا كرد. عيسي گفت كه: باز يك صلواتي بفرستيد گم كردم.
3- سرانجام تكذيب معجزات الهي
«إِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ يا عيسَى» (مائده/112) حواريون، ياران عيسي به عيسي گفتند: يا عيسي! «هَلْ يَسْتَطيعُ رَبُّك» (مائده/112) خدا استطاعت دارد، ميتواند «أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» (مائده/112) خدا ميتواند يك غذا از آسمان بفرستد. اول گفتند: خدا ميتواند يك طبق غذا بفرستد؟ خدا گفت: ميفرستد. اما ببين معجزه دو نوع است. يك قانون كلي براي شما بگويم. اگر معجزه را خدا فرستاد، مردم ايمان نياوردند نابود نميشوند. مثلاً موسي عصا را مياندازد و اژدها ميشود. حالا مردم هم ايمان نياوردند، نابود نميشوند. اما اگر مردم در خواست كنند، معجزهي ما اين باشد. اگر معجزه طِبق ميل مردم آمد، اگر ايمان نياوردند، نابود ميشوند.
بگذاريد مثال بزنم؟ ميگويند: اگر مهمان خودش در زد داخل آمد، پذيرايي هم نكردي طوري نيست. هرچه در خانه بود بدهيد. لازم نيست دست و پا كني. اما اگر مهمان را دعوت كردي، بايد پذيرايي هم بكني. اگر معجزه به ارادهي خدا بود، مردم اگر ايمان آوردند، برخورد عجولانه نيست. اما اگر معجزه به درخواست مردم بود و مردم گوش ندادند، اين حسابش جداست. اگر راديو اذان گفت، مردم آمدند در مسجد بسته بود. مردم به آقا و خادم و هيئت امنا جسارت نميكنند. بداخلاقي نميكنند. چون راديو اذان گفته است. اما اگر بلندگوي مسجد اذان گفت، حتماً بايد خادم و آقا و هيئت امنا باشند. چون مردم را شما از خانه به مسجد ميكشي بعد ميگويند: آقا در مسجد بسته است. خوب اگر در مسجد بسته بود، چرا مسجد اذان گفت؟
اگر مردم تقاضاي معجزه كردند، اين معجزه چون مردم تقاضا كردند، خدا گفت: باشد اين كار را ميكنم، اما «فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ» اگر كسي كفران كند، «أُعَذِّبُهُ عَذابا» عذابش ميكنم، كه «لا أُعَذِّبُهُ أَحَدا» من ميخواهم از اين يك نتيجهي سياسي بگيرم. آن روحالله مائده خواست. زمان ما هم يك روحالله خميني بود، انقلاب امام خميني يك مائدهي آسماني بود. خداوند توسط امام خميني يك مائدهي آسماني را نازل كرد. اما «فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ» اگر كسي اين انقلاب را كفران كند. «فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذابا» يك عذابي ميكنم كه «لا أُعَذِّبُهُ أَحَدا» احدي را عذاب نميكنم. مگر ميشود دهها هزار شهيد بروند، زنها بيوه شوند. بچهها يتيم شوند. بعد با بلندگوي اين و آن شعار ما و فكر ما را عوض كنند و لطمه به انقلاب بزنيم؟ اين انقلاب مائدهي آسماني بود كه توسط روحالله زمان ما پهن شد. « فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ» اگر بعد از اينكه ما اين مائدهي آسماني پهن شد، اگر كسي كفران كند «فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَدا» يعني چنان سيلي ميخوريم، امام فرمود: اگر انقلاب را از دست بدهيد، چنان ابر قدرتها بر شما حكومت ميكنند كه شما اختيار هيچ چيز را نداريد. بايد مواظب باشيم.
يك جمله است من قديم گفتم، اجازه بدهيد تكرار كنم. اين آيهاي كه نوشتم نو بود. اما حرف تكراري اين است. توجيه، حماقت است. تضعيف جنايت است. تكميل رسالت است. ما نميخواهيم توجيه كنيم. بگوييم رييس جمهور ما هيچ عيبي ندارد. ادارههاي ما، مديرهاي ما، وكيلهاي ما، وزيرهاي ما، سفيرهاي ما، امام جمعههاي ما، شهردارهاي ما، فرماندارهاي ما، تجارت ما، اقتصاد ما، سياست ما،
4- نه توجيه، نه تضعيف، بلكه تكميل ضعفها
نميخواهيم توجيه كنيم. خود بنده كه رييس نهضت سواد آموزي هستم، حدود سي سال است، از خود نهضت دهها عيب سراغ دارم. در وجود خودم دهها عيب است. توجيه اگر بكنيم بايد خيلي آدم احمقي باشيم. كه بگوييم: مملكت ما بيعيب است. توجيه حماقت است. اما تضعيف جنايت است. بالاخره اين نظامي كه هست، با خون شهدا درست شده است. بياييم تضعيف كنيم؟ جنايت به خون شهدا است. رسالت ما چيست؟ تكميل رسالت است. توجيه نميكنيم كه بيعيب هستيم. اما نبايد بگوييم: حالا كه عيب داريم پس له كنيم. تضعيف، توجيه حماقت است، تضعيف جنايت است. تكميل رسالت است. بحث ما اين است. بحث را در تولد پيغمبر گوش ميدهيد. اگر مائدهي آسماني« عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» اولياي خدا به اندازهي يك مائدهي آسماني ارزش دارند.
5- تمايز پيامبر اسلام و پيامبران پيشين در قرآن
پيغمبر ما خصوصياتي داشت كه احدي نداشت. اول اينكه خدا به پيغمبر ما احترام قائل شده است. احترام ويژه! همهي پيغمبرها را با اسم صدا ميزند. قرآن بخوانم. «يا آدَم» در قرآن آمده است. كلمهي «يا آدَم» در قرآن است. «يا نوح» در قرآن آمده است. «يا موسي» در قرآن آمده است. «يا عيسي» در قرآن آمده است. «يا ابراهيم» در قرآن آمده است. اما «يا محمد و يا احمد» در قرآن نيامده است. يا ميگويد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ»، «يا أَيُّهَا الرَّسُول» يا محمد نيست. اسم محمد هست. اما در ضمن آيهها هست. اسم احمد است. اما در ضمن آيهها است. وقتي خدا خطاب ميكند، خطاب «يا محمد» نيست. خطاب «يا آدم» و «يا موسي» و «يا عيسي» و «يا نوح» و «يا ابراهيم» هست. اما خدا به پيغمبر خطاب هم كه ميكند، «يا محمد» و «يا احمد» نميگويد. يا ميگويد: «يا أَيُّهَا الرَّسُول»، يا ميگويد: «يا أَيُّهَا النبي» يعني حساب پيغمبر ما از همه جداست. اين يك مورد.
2- پيغمبرهاي ديگر يك چيزي از خدا ميخواستند، خدا به آنها ميداد. خدا به پيغمبر ما نخواسته ميداد. مثلاً موسي وقتي پيغمبر شد، گفت: پيغمبر شدم؟ بله پيغمبر شدي. «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري» (طه/25) اگر پيغمبر شدم، خدايا روح بزرگ به من بده. موسي از خدا خواست، گفت: «رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري» اما به پيغمبر ما نخواسته گفت: «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» (شرح/1) يعني موسي سعهي صدر خواست، خدا به او داد. پيغمبر ما نخواسته، خدا به او داد. حسابش فرق ميكند.
عضوهاي هيچ پيغمبري در قرآن نيامده است. عضوهاي پيغمبر ما در قرآن آمده است. «ثِيابَك» (مدثر/4) لباس تو. «لِنِسائَك» خانم تو. «بَناتِك» دختر تو. «عَيْنَيْك» چشمهاي تو. اينهايي كه آمده همه در قرآن هست. «عُنُقِكَ» (اسرا/29) گردن تو. «لِسانَك» (قيامت/16) در قرآن آمده است. زبان تو! «وَجْهَك» در قرآن آمده است. «يَدَك» در قرآن آمده است. «َالَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ»، «صَدَركَ» سينهي تو در قرآن آمده است. «الَّذي أَنْقَضَ ظَهْرَكَ» (شرح/3) كمر تو. هيچ پيغمبري عضوش در قرآن نيامده است، حساب پيغمبر ما از همه جداست. براي احدي اين جمله نيامده است. «رَحْمَةً لِلْعالَمينَ»، «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» (انبيا/107) «رَحْمَةً لِلْعالَمينَ».
من در يك عروسي رفتم، گفتند: آقاي قرائتي صحبت كن. گفتم: عروسي كه جاي سخنراني نيست. گفتند: يك دقيقه! گفتم: يك دقيقه صحبت ميكنم. اين هم از يك بزرگواري ياد گرفتم.
6- رحمت از سوي پيامبر، مودّت از سوي ما
سه تا رابطه در قرآن است. يك رابطه پيغمبر با مردم دارد. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمينَ» پيغمبر براي كل هستي رحمت است. نه براي بشر، براي كل هستي! يك رابطهي پيغمبر با مردم دارد، رحمت است. يك رابطهي ما با پيغمبر داريم، موّدت است. مزد رسالت را بايد مودّت بدانيم. «الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» (شوري/23) خدا به دنيا ميگويد: «مَتاعُ الدُّنْيا قَليل» (نسا/77) آيهي قرآن است. «مَتاعُ الدُّنْيا قَليل» قرآن ميگويد: دنيا كم است. اما به پيغمبر ميگويد: خلق تو بزرگ است. «إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ» (قلم/4) خدا به كل هستي ميگويد: كوچك، به دنيا كوچك ميگويد. اما به خلق پيغمبر بزرگ ميگويد. پيغمبر عضو، عضوش معصوم است. همهي اعضا. ولي باقي پيغمبرها حسابشان جداست.
يك حديثي را بعضيها ميخوانند، اين حديث از آن حديثهايي است كه بايد از خيرش بگذريم. اين حديث را نخوانيم. من ميگويم شايد شما هم شنيده باشيد. نقل ميكنند كه يك روز پيغمبر در آخر عمرش فرمود: من چند روز ديگر از دنيا ميروم، اگر كسي طلبي دارد از من بخواهد. يك نفر گفت: يا رسول الله يكبار چوبت را خطايي به من زدي. فرمود: برو چوب را بياور و قصاص كن كه من مديون مردم نباشم. خوب اين حديث را وقتي ميخوانند تحليلهاي مختلفي هم روي آن ميكنند. يك تحليل ميكنند كه حكومت اسلامي حكومتي است كه اگر رهبرش هم خلاف كرد چوب بخورد. پيغمبر فرمود: دستت خطا كرد آن چوب را بخور. استفادهي سياسي ميكنند براي اينكه رهبر و غير رهبر فرق نميكند. قصاص، قصاص است. سياسيون اينطور ميگويند. وعاظ و اخلاقيون استفاده ميكنند كه بدهكار به مردم هستيد بدهكاري خود را بدهيد. پيغمبر هم به مردم بدهكار است، بدهياش را بدهد. روز قيامت گير است. ولي اين حديث دو سه گير دارد. پيغمبر خطاكار نيست. خدا در قرآن ميگويد: چشم پيغمبر عضو عضوش معصوم است. چشم پيغمبر معصوم است. «ما زاغَ الْبَصَر» (نجم/17) كج نديده است. قلب پيغمبر معصوم است. «ما كَذَبَ الْفُؤاد» (نجم/11) كج نرفته است. زبان پيغمبر معصوم است. «مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى» (نجم/3) نطقي براساس هوي و هوس نگفته است. عمل پيغمبر معصوم است. «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى» (انعام/50) من هر كاري ميكنم طبق وحي است. پيغمبري كه همهي كارش معصوم است، چطور ميگوييم: دستش خطا كرد و چوب زد؟ از همه گذشته اگر بگوييم: دستش خطا كرد، راه براي ديگران باز ميشود. ميگويد: خوب من ميگويم: اگر دستش خطا كرده است، شايد فكرش هم خطا كرده باشد. اگر لاستيك اول پنچر شد، مسافر ميگويد: نكند لاستيك دوم هم پنچر شود؟ اگر اين لاستيك پنچر شدني است، اول و دومش فرقي نميكند. همينطور كه لاستيك اول پنچر شد، لاستيك دوم هم ممكن است پنچر شود. پيغمبر معصوم است. قرآن ميگويد: پيغمبر معصوم است. ما كه نميتوانيم به خاطر يك حديث دست از قرآن برداريم. اگر يك حديثي ضد قرآن بود ما حديث را كنار ميگذاريم. خود امامان ما فرمودند: اگر يك حديثي شنيديد كه ضد قرآن بود، اگر حديثي شنيديد كه ضد قرآن بود، «فاضربوه علي الجدار» به ديوار بزنيد. پيغمبر معصوم است. «ما زاغَ الْبَصَر» چشمش معصوم است. «ما كَذَبَ الْفُؤاد» قلبش معصوم است. عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى» نطقش معصوم است. «إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى» عملش معصوم است. حديث يك گير فقهي هم دارد. اصلاً قصاص براي كار عمدي است. اگر يك كسي خلاف كرد بايد قصاص شود. اگر يك كسي عمدي خلاف كرد، اشتباهي كرد كه قصاص ندارد. پس قصاص يعني چه؟ اين هم گير كلامي دارد. اين حديث با عصمت پيغمبر نميسازد كه برو چوب را بياور قصاص كن. بعضيها ميگويند: براي صحنه سازي بود. يعني پيغمبر اغفال شد و گول خورد كه گفت: برو چوب را بياور؟ براي آموزش به مردم بود. طور ديگر نميشد آموزش دهد؟ اين حديث يك خرده گير و گور دارد. اين حديث را ديگر نخوانيم. پيغمبر معصوم است.
7- درود و صلوات بر زبان و تسليم بودن در عمل
يك آيهاي است همهي ايرانيها حفظ هستند. نصفش را من ميخوانم، نصفش را با هم بخوانيد. از آن آيههايي است كه تقريباً همهي ايرانيها حفظ هستند. براي پيغمبر است. بسم الله الرحمن الرحيم. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» (احزاب/56) (صلوات حضار)
چون بحث را تولد پيغمبر گوش ميدهيد، ترجمهاش هم بكنم. اين آيهي قرآن است. دعا نيست. بعضي فكر ميكنند دعا است. اين آيهي قرآن است. در سورهي احزاب است و ترجمهاش هم اين است. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» يك صلوات بفرستيد. (صلوات حضار) «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» ترجمه: بدرستي كه خدا و ملائكهي خدا بر پيغمبر صلوات ميفرستند. حالا كه خدا و فرشتهها صلوات ميفرستند، اي كساني كه ايمان آوردهايد شما هم بر او صلوات بفرستيد.
اين آيه را من در دنياي مديريت، هفت تا استفادهي مديريتي ميكنم. حالا شما نسل نو دقت كنيد. يك مدير، اگر خواست حرفهايش را گوش بدهند، بايد بخشنامهاش قاطعانه باشد. دستورالعمل بايد محكم و قاطع باشد.
2- بايد به مردم بگويد: خودم هم به اين دستور عمل ميكنم. تا مردم عمل كنند.
3- بايد به مردم بگويد: از شما بهترها هم به اين قانون عمل كردند. مثل كلاهخود، كلاه ايمني، كمربند ايمني، كلاه ايمني، ميگويند: همهي كشورهاي پيشرفته دارند. بگويد: از شما بهترها هم اين كار را كردند. اسم مردم را با ادب و احترام ببر كه مردم تشويق شوند، به حرفت عمل كنند.
4- به مردم بگو: اگر شما هم عمل كرديد، من هم عمل ميكنم. دستورتان جامع باشد. حالا دستور بايد قاطع باشد. «اِنَّ» يعني قطعاً. خدا ميگويد: من خودم صلوات ميفرستم. بعد ميگويد: از شما بهترها، ملائكه هم صلوات ميفرستند. بعد ميگويد: خدا فرستاد، «يُصَلُّونَ» فعل مضارع است. خدا و فرشتهها دائماً صلوات ميفرستند. تو لااقل براي يك لحظه يك صلوات بفرست. بعد نميگويد: «يا ايها الناس» ميگويد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» يعني اسم مردم را با احترام ببر. بعد هم دستور جامع است. نميگويد: فقط با زبان صلوات بفرست. ميگويد: هم با زبان «صَلُّوا» هم در عمل «سَلِّمُوا» ممكن است آدم با زبان صلوات بفرستد، اما در عمل تسليم نباشد. هم با زبان «صَلُّوا» هم در عمل «سَلِّمُوا». «تَسْليماً» يعني سلام شما عاشقانه باشد. نه زور زوركي! زوركي نباشد.
پس ببينيد اينها يك درس است. اگر يك مدير خواست مردم به دستورش عمل كنند… ميشود من بگويم امتحان هوش ديگر اينجا مدرسهي البرز است و اينجا از مدرسههاي قديمي تهران است. من فارسي ميگويم و شما عربي بگوييد. دستور بايد قاطعانه باشد. از كدام كلمه درميآيد؟ «اِنَّ» دستور دهنده خودش هم به دستور عمل كند. «انَّ الله» به مردم بگويد: از شما بهترها هم به اين عمل كردند. اسم مردم را با كلاس ببر. نميگويد: «يا ايها الناس»، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» كلاسش بالاتر از «يا ايها الناس» است. به مردم بگويد: اطاعتتان، عمل به دستورتان، ظاهري نباشد. ظاهري و باطني باشد. «صلُّوا» با زبان، «سلِّمُوا» در عمل، «صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا» بعد ميگويد: «صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» «تَسْليماً» آخر يعني با عشق باشد. يعني عمل به دستور زوركي و رودروايسي نباشد. يكبار ديگر آيه را ميخوانم. همهي ايرانيها صلوات بفرستند. با هم بخوانيم. «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» (صلوات حضار)
خدايا ما را از بهترين امت پيغمبر اسلام و از بهترين ياران امام صادق قرار بده. اين عيد بزرگ بر همه مبارك باد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»