متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1387/6/25
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
بحثي را داريم براي امام حسن مجتبي، انشاالله در جلسهي آينده بگوييم. فردا! اين بحثمان دنبالهي بحثهاي قبل است. يك بحثي داشتيم چند جلسه مشغولش بوديم و آن اينكه خطرها و سپرها. يك سري خطرهايي جلو است، و در مقابل اين خطرها چه كنيم؟ چند تا را گفتيم. از جمله جلسهي قبل، گفتيم مشكلاتي پيش ميآيد كه آدم عقايدش به هم ميخورد. حرفهايش ناجور ميشود. اخلاقش عوض ميشود. در مقابل مشكلات بايد چه كنيم؟ يكسري هست مثلاً دربارهي افرادي احساس پوچي و بن بست ميكنند، صحبت كرديم. و يكسري هوسهاي دروني است، كه اين براي انسان خطر است. صحبت كرديم. يكسري هم تكيهگاههاي غير خداست كه صحبت كرديم در اين جلسه ميخواهم مقداري دربارهي شيطان صحبت كنيم كه يكي از خطرهاست.
مادر مقابل وسوسههاي شيطان بايد چه كنيم؟ چند تا بحث راجع به شيطان هست، من اين را مطرح كنم. بسم الله الرحمن الرحيم. ادامهي بحث، ادامهي بحث خطرها و سپرها. اين كلمهي سپر به خاطر كلمهي ماه رمضان است. كه «الصوم جُنَّه» حديث داريم ماه رمضان يك سپري است. هميشه در طول تاريخ حتي زمان طاغوت ماه رمضان آمار فساد كم ميشده. چون حديث داريم ماه رمضان، دست شيطان بسته ميشود. خيليها به احترام ماه رمضان خلاف نميكنند. همان گرسنگي و تشنگي كه به اينها فشار ميآورد خيلي هيجان و رمق خلافكاريشان را كم ميكند. «الصوم جُنَّه» حديث داريم روزه سپر است. من حالا گفتم به اين مناسبت چند جلسه، حالا به نظرم جلسهي چهارم است. يكي از اينها مسئلهي شيطان است.
1- خطر شيطان و راههاي نفوذ شيطان
خطر شيطان، حالا دربارهي شيطان چند بحث است. مسئلهي شيطان. خطر، شيطان است. دربارهي شيطان چند بحث است. 1- چرا آفريده شد؟ اين يك سؤالي است. اصلاً خدا چرا شيطان را آفريد؟ اجازه بدهيد بحث را عوض كنم. اصلاً از كجا بفهميم هست؟ ممكن است بگويند: اصلاً شيطان نيست دروغ است. از كجا وجود دارد؟ وجود داشته باشد؟ اين يكي. سوال دوم، چرا آفريده شد؟ سوال سوم: چگونه نفوذ ميكند؟ سوال چهارم، ما چه كنيم؟ روي اين چهار عنوان يك صحبتي كنيم.
از كجا بفهميم شيطان هست يا نه؟ ما كه شيطان را نميبينيم. كسي بيايد بگويد: آقا شيطان نيست. علامت اينكه شيطان هست يا نيست اين است كه تصميم بگيريد دو ركعت نماز با توجه بخوانيد. اگر توانستيد؟ اگر شيطان نيست خوب پس خودت هستي. بسم الله! خودت دو ركعت نماز بخوان ببينيم. خيلي وقتها آدم ميفهمد كه كار دست خودش نيست. ميفهمد از جاي ديگر است. حالا از جاي ديگر هست، گاهي شيطان است. گاهي خدا! چون دو تا القا داريم. دو تا وحي داريم. وحي دو رقم است. گاهي از طرف خدا است. از طرف خداوند است كه قرآن ميگويد: «أَوْحَيْنا إِلى أُمِّ مُوسى» (قصص/7) به مادر موسي وحي كرديم كه براي حفظ جان بچهات، بچه را شير بده، در صندوق بگذار، در رودخانه بيانداز. به فرعون گفته بودند: امسال زني پسري ميزايد كه آن بچه كاخ تو را زير و رو ميكند. فرعون دستور داد هر زني پسر زاييد بچهاش را بكشند. مادر موسي پسر زاييد، ترسيد. خدا به او وحي كرد. اين آيه براي آن است. مادر موسي هم پيغمبر نبود. وحي كرد، يعني القا كرد. القا كرد به دل مادر موسي، به فكرش انداخت كه بچه را شير بدهد، در جعبه، بيانداز، ما اين را حفظ ميكنيم.
يكي هم وحي از طرف شيطان است كه قرآن ميگويد: «إِنَّ الشَّياطينَ لَيُوحُون» شيطان وحي ميكند. «إِلى أَوْلِيائِهِم» (انعام/121) آنهايي كه دوستشان دارد. پس هم «يُوحُون» هم «اوحي» خوب، از كجا شيطان باشد؟ دليل اينكه شيطان هست، اين است كه ما گاهي وقتها تصميم ميگيريم، دو ركعت نماز است. تصميم ميگيريم مثلاً يك دعا را با حال بخوانيم. تصميم ميگيريم خودسازي كنيم. ميبينيم از بيرون هُل داده شديم، و آن نخ ما پاره شد. از اينكه ما تصميم ميگيريم نخ ما پاره ميشود، پيداست همهاش هم دست ما نيست. از بيرون هست. اين بهترين دليل است.
2- نافرماني شيطان و تكبر در برابر خداوند
حالا چرا خدا شيطان را آفريد؟ خداوند موجودي به نام جن آفريده است. شيطان هم جز جنيها است. منتهي اين گردن كلفتي كرد. وگرنه شيطان شش هزار سال عبادت كرد. اميرالمومنين ميفرمايد: نميدانيم اين شش هزار سال، سالهاي دنيايي بوده يعني 365 روز، يا سالهاي آخرتي است كه يك روزش به اندازهي 50 سال دنيا است. ولي شش هزار سال عبادت داشت. در نهج البلاغه داريم. وقتي هم كه خلاف كرد عذرخواهي نكرد. آخر ببينيد دو نفر خلاف كردند. يكي حضرت آدم، گفتند: اين گياه را نخور، خورد. يكي به ابليس گفتند: سجده بكن، نكرد. هم شيطان، ابليس خلاف كرد. هم آدم خلاف كرد. «وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ» (طه/121) به آدم گفتيم: نخور، خورد. به شيطان گفتيم: سجده كن، نكرد. چطور يكي پيغمبر شد، يكي شيطان؟ آدم فوري عذرخواهي كرد. شيطان پررويي كرد. چقدر خوب است كه آدم اگر گناه ميكند فوري عذرخواهي كنيم. در مناجات داريم «لَكَ الْعُتْبَى» «لَكَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى» ( بحارالأنوار/ج19/ص21) خدايا هرچه ميخواهي «عُتْبَى» يعني عتاب. «لَكَ الْعُتْبَى، لَكَ الْعُتْبَى» هرچه ميخواهي من را توبيخ كن. هرچه ميخواهي من را توبيخ كن. ولي از من بگذر. مثل اينكه شما ميروي پهلوي… ميگويي: آقا در گوش من بزن. ولي من را حلال كن. «لَكَ الْعُتْبَى، لَكَ الْعُتْبَى حَتَّى تَرْضَى» در مناجاتها هست. بالاخره انسان معصوم نيست. خلاف از او سر ميزند. ولي عذرخواهي كند. خداوند هم خيلي راحت ميپذيرد. «قَابِلُ التَّوْب» (غافر/3) يعني خدا توبه را قبول ميكند. عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «يَقْبَلُ التَّوْبَة» (توبه/104) خدا توبه را قبول ميكند. هم «قَابِلُ التَّوْب» هم «يَقْبَلُ التَّوْبَة» هم «يُحِبُّ التَّوَّابينَ» (بقره/222) آخر ممكن است يك زنداني را ببخشند به مناسبت مثلاً سوم خرداد يا مثلاً عيد نوروز، يا عيد غدير يا مبعث، ولي اين زنداني كه عفوش كردند كه ديگر دوستش ندارند. فوقش از زندان آزادش ميكنند. اما خدا ميگويد: هم تو را ميبخشم. هم دوستت دارم. نميگويد: «يحب التائبين» ميگويد: «يُحِبُّ التَّوَّابينَ» «تواب» يعني كسي كه مرتب خلاف ميكند، مرتب عذرخواهي ميكند. مرتب خلاف… باز ميگويد: باز هم دوستت دارم. ببينيد چه گفتم؟ «قَابِلُ التَّوْب» قبول ميكند. «يَقْبَلُ التَّوْبَة» براي هميشه قبول ميكند. غير از اينكه توبه را ميپذيرد، «يحب» توبه كنندگان را هم دوست دارد. از توبه شكستن هم ناراحت نشويد. هرچه هم توبه را شكستيد، باز هم عذرخواهي كنيد. مثل دست! دست شستن چطوري است؟ مرتب دست كثيف ميشود. مرتب دست را ميشوييم. مرتب كثيف ميشود. مرتب ميشوييم. منتهي وقتي كه عذرخواهي ميكنيم دروغ نگوييم. يعني واقعاً پشيمان شويم. حالا…
3- شيطان از جنس جنّ و انسان
فرق شيطان و ابليس چيست؟ ابليس اسم يك شخص خاصي است. همان كه «فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليس» (بقره/34) همان كه به آدم سجده نكرد. شيطان به هر آدم متمرد و فاسدي ميگويند ولو انسان. ولذا در قرآن داريم «شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِن» (انعام/112) يعني انسانها هم شيطان هستند. پس پيداست هر موجود موذي، شيطان است. مثلاً ميگويند: ناخنت را بگير زير ناخنت شيطان جمع ميشود. خوب شايد مراد از شيطان همان ميكروبها باشد. زباله را در خانه نگه ندار. شيطان جمع ميشود. يعني زبالهها… پس شيطان هم شامل شيطان ميشود، هم شامل انسان ميشود. به هر موجود مضر ميگويند: شيطان! ولي به هركس ابليس نميگويند. ابليس براي آن شخص خاص است. مثلي است ما مي گوييم كه: هر گردويي گرد است. ولي هر گردي گردو نيست. ابليس شيطان هست، ولي هر شيطاني ابليس نيست. اين هم يك مسئله.
4- اخلاق و رفتار شيطاني در زندگي اجتماعي
حالا، رمز سقوط شيطان چيست؟ اخلاق شيطاني. حالا من ميگويم ببينيد شما هم داريد؟ من هم دارم؟ اصلاً ببينيد نكند ما هم شيطان باشيم؟ شيطان متكبر بود. ميگفت: «أَنَا خَيْر» (اعراف/12) من بهتر هستم. من به او سجده نميكنم. من! به او سجده نميكنم. من! مادر شوهر به عروس سلام كند؟ او بايد بيايد دست مرا ببوسد. عروس من است. بايد بيايد دست مرا ببوسد. اين هم شيطان است. هركس بگويد: من! يك رگي از… من يعني چه؟ پيغمبر به بچه سلام ميكرد. حالا شما مادر شوهر هستي. مادر عروسي، خوب سلام كن. او بايد بيايد. او بايد ديدن من بيايد. اين حرفها چيست؟ او بايد ديدن من بيايد يعني چه؟ اينها رگههاي شيطان است.
صله رحم، خيلي سفارش شده است. حالا چه اين طرف خانه او، چه آن طرف خانه او، اول او بايد به من سلام كند. اول… اينها رگه هاي شيطان است. تكبر! تكبر! آقاماه رمضان است. گرچه اي كاش از اول ماه رمضان شده بود. حالا نصف ماه رمضان گذشت. اين نصف دوم كه هست. بياييد يك استادي را بگيريد، شما ليسانس هستي. فوق ليسانس هستي. نميدانم تاجر هستي. كارمند هستي. هرچه هستي، بالاخره در اداره شما، در دانشگاه شما، خيلي جوان هستند قرآن بلد هستند. بياييد روزي نيم ساعت پهلويشان… من! ترم چهارم هستم. پهلوي اين بروم؟! ترم چهارم گير كرده است. بعضيها گير شرق هستند. بعضيها گير غرب هستند. بعضيها گير خودشان هستند. گير خودش است. اينها تكبر، «أَنَا خَيْر» اين صفت شيطاني است.
يكي، تعصب و نژاد. گفت: نژاد من از آتش است. نژاد آدم از خاك است. من نژادم برتر است. ما با اينها ازدواج نميكنيم. اينها جزء عشاير هستند. ما جزء نميدانم عشيرهي فلان هستيم. عشاير قبيلهي فلان، آن ميگويد: ما قبيلهي فلان هستيم. او ميگويد: نميدانم ما روستاي فلان، او ميگويد… ما محلهي پايين، او محلهي بالا. نميدانم ما بچه ي كجا. او بچهي كجا. ازدواج روستا به روستا كه نيست. ازدواج آدم به آدم است. گاهي دو تا آدم به هم ميخورند ولو از دو منطقه. گاهي هم ممكن است دو نفر در يك خانه باشند ولي به هم نخورند. اين نژاد پرستي، ده پرستي، شهر پرستي، وطن پرستي، وطن پرستي هم شرك است. ما وطن دوستي داريم. وطن دوستي حق است. وطن پرستي شرك است. پرستش مخصوص خداست.
قياس! چطور او كه ليسانس است مهريهاش 100 سكه است. آنوقت من فوق ليسانس 80 سكه؟ آدم گاهي داماد خوب را بايد مفت زنش شود. گاهي عروس به قدري خوب است كه اصلاً بي جهازيه به اندازهي 100 تا عروس جهازيه دار ميارزد. قياس ميكنند. من، او، اين تعصب، نژاد پرستي، قياس، لجبازي، عوض اينكه عذرخواهي بكند. اينها صفتهاي شيطاني است. خدايا تو خودت ميداني. اين رگهها در بعضي از ما هست. خدايا ما را از اين خصلتهاي شيطاني، همهي ما را هر كدام هستيم نجات بده.
5- راههاي نفوذ شيطان در ميان افراد متفاوت
خوب، مسئلهي ديگر راه نفوذ شيطان چيست؟ دربارهي راه نفوذ شيطان، يك چيزهايي من اينجا نوشتم. هركسي را از يك راهي گمراه ميكند. مثلاً شيطان به آقاي قرائتي نميگويد: شراب بخور. هيچ وقت آخوند شراب نميخورد. ولي از راه ديگر ميآيد كلاه سر من ميگذارد. من سر نماز، «مالِكِ يَوْمِ الدِّين» (فاتحه/4) يادم ميآيد وضو نداشتم. خوب حالا بايد بگويم: آقايان من وضو نداشتم. خودتان بخوانيد. ميگويند: خوب اِ! قرائتي وضو نداشت. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين» (فاتحه/5) همينطور الكي نماز بخوانم. شيطان به من نميگويد: شراب بخور. ولي ميگويد: براي اينكه پز تو در مسجد حفظ شود، حتي اگر بيوضو نماز خواندي نمازت را ادامه بده. خانمهاي چادر مشكي را نميگويد: بيحجاب در خيابان برو. ميگويد: نه! شما حزب اللهي هستي. مذهبي، مسلمان، به شما يك چيز حسادت. فاطمه خانم، چه مقالهاي نوشت. برو بابا! خواهرش كمكش كرد. يعني يك نيش ميزني كه يعني حسوديت گل ميكند، با همان چادر مشكي حسودي ميكني. ماشاالله! چه هيئت پر جمعيتي! به رئيس هيئت كه نميگويد: شراب بخور. ميگويد: بابا آنها جمعيتشان را پلو ميدهند. ما قيمه مثلاً آبگوشت ميدهيم. ميگويد: علت اينكه جمعيت آن هيئت زياد است، چون پلو ميدهند. ببين نميگويد: واعظش خوب است. نيتش اخلاص است. ميگويد: چون پلو ميدهند جمعيت است. هركس را از يك راهي. يكي از راه حسادت، يكي از راه پول، يكي از راه فقر، گاهي وقتها از راه سادگي. مثلاً با دوچرخه راه ميرود. شيطان ميآيد ميگويد: ببين! يك كسي را داشتيم در اول انقلاب با دوچرخه اين طرف و آنطرف ميرفت، بعد در سخنرانياش گفت: من! با دوچرخه حركت ميكنم. گفتند: آقا تو را به خدا سوار ماشين شو اينقدر من، من نكن! گاهي آدم سوار دوچرخه ميشود از همان دوچرخه پز ميدهد. گاهي آدم سوار ماشين شيك ميشود ميگويد: ببين، چه ماشيني دارند؟ وضعشان خوب است. گاهي با ماشين آدم پز ميدهد، گاهي با…گاهي ميرود بالا مينشيند كه بگويد: من مهم هستم. آن يك رقم شيطان را سوار ميشود. گاهي هم لب در مينشيند كه بگويد: من تواضع دارم. خاكي هستم. مردمي هستم. آنكسي كه لب در مينشيند، ممكن است شيطان از لب در گولش بزند. آنكسي هم كه بالا مي نشيند ممكن است شيطان از… شيطان همه جا هست.
در جبهه هم شيطان هست. ايام جنگ گاهي ما پهلوي رزمندهها ميرفتيم. ميگفتيم: سربازان مثلاً، بسيجيهاي، سپاهيهاي، ارتشيهاي مثلاً اصفهان چند نفر هستند؟ يا مشهد يا فلان استان؟ تا مثلاً بچههاي مشهد همه دو تا دست بلند ميكردند. كه دستها… بابا حالا يك دستت را بلند كن. ديگر حالا… دستت را بالا كن. دستش را بلند كند كه مثلاً… حالا يا از اصفهان، يا از مشهد، يا از زنجان، يا از تبريز، چه فرقي ميكند؟ چه فرقي ميكند؟ گاهي از راه خانه، گاهي از راه صدا، گاهي از راه قرآن، گاهي از راه… اوه اوه اوه اوه! راههاي نفوذ شيطان، خدا رحمت كند آيت الله شهيد دستغيب را. يك كتابي به نام استعاذه نوشته است. «استعاذه» يعني اعوذ بالله من الشيطان. يعني خدايا من را از شر شيطان حفظ كن. حالا به نظرم براي ايشان است. حالا تا رفتم بگويم شك كردم. يا ايشان بوده يا كس ديگر. حالا اين را به نام ترديد از من بشنويد.
به يكي از علما، به شيطان گفتند. به شيطان گفتند كه: فلاني كتابي به نام استعاذه نوشته است. مردم اگر آن را بخوانند پناه به خدا ميبرند ديگر تو، وسوسههاي تو حريفشان، حريفشان نمي شود. گفت: اتفاقاً خودم به او گفتم: استعاذه بنويس. خودم گفتم: استعاذه بنويس. يعني گاهي وقتها در قالب استعاذه ممكن است آدم گول بخورد. مثلاً بنده روي منبر ميگويم: دنيا كه ارزش ندارد. ميگويم به شما دنيا ارزش ندارد. ولي اگر به خودم پول ندهند منبر نميروم. دنيا ارزش ندارد يعني يك دانه بيانداز من بردارم. ببين حاج آقا شيطان يك راه، دو راه نيست.
6- حضور شيطان در همه صحنههاي زندگي
در محراب ميآيد. در جبهه ميرود. در نويسندگي هست. در هيئت هست. در بازار هست. اصلاً بعضيها كه ديگر همهشان شيطان است. اميرالمومنين فرمود: شيطان دانه ميريزد. جوجه ميدهد. اي كاش يادم بود اين را از روي نهج البلاغه ميآوردم. ميگويد: شيطان اول جوجه دارد. بعد جوجهها دائم رشد ميكند، رشد ميكند. يك ذره يك ذره اينطوري است. يعني انسان اول شيطان در روحش ميرود. يك ذره يك ذره كار به جايي ميرسد اصلاً نگاههايش شيطاني ميشود. يك نگاه به حق نميكند. اصلاً دعاهايش شيطاني است. يك كسي ميگفت: من اين رقمي دعا ميكنم. وقتي يك جايي افطاري ميروم، اگر غذا ساده بود، ميگويم: «رحم الله من قرا فاتحه» بسش است. (خنده حضار) اگر ديدم نه چند رقم غذا و اينها، شروع ميكنم «نسئلك و ندعوك باسمك العظيم الاعظم الاعز الاجل الاكرم» ميبينم غذا خوب بود. اما اگر نه مرغ، ماهي چه خبر است! ميگفت: من دعايم را فتيلهاش را بالا ميكشم. «يا حميد بحق محمد! يا عالي بحق علي» ميگفت: من دعاهايم بر وزن سفره است. ببينيد گاهي در خود دعا ممكن است رگههاي شيطان باشد. اينطوري است.
گاهي وقتها مثلاً ميگويم: من كه قابل نيستم. يعني چه؟ يعني من قابل هستم. ميگويم: قابل نيستم. مثلاً ما را افطاري دعوت ميكنند. صاحبخانه ميبيند ما غذا ميخوريم، هيچ چيز نميگوييم. ميخواهد بگويد: آقاي قرائتي خوب ميخوري يك چيزي بگو. زشت است بگويد: آقاي قرائتي تعريف كن! ميگويد: حاج آقا دوست نداريد؟ ميگويم: چرا، زحمت كشيديد. خيلي ممنون. يك خرده تعريف ميكنم، يك خرده مثل اينكه ميخارد حال ميآيد. دومرتبه قاشق هفتم، هشتم، باز ميبيند ما چيزي نگفتيم، ميگويد: حاج آقا! چيزي ميخواهيد برايتان بياورم؟ نه آقا خيلي خوب است. دست شما درد نكند. باز دوباره، دومرتبه آخرهاي اين قاشق ميگويد: حاج آقا! يعني سه بار اين صاحبخانه ميآيد مرتب به من سيخ ميزند، تا من را وادار كند از او تعريف كنم. رويش نميشود بگويد: آقايان، توجه! شما كه غذا ميخوريد، يكي دو دقيقه از من ستايش كنيد. رويش نميشود بگويد. مرتب ميگويد: قابل نيست. قابل شما را ندارد. سفره… مرتب يك سيخي ميزند تا ما سر سفره از او، اينها هم شيطان است.
اوه! اينقدر شيطان كلاه سر آدم ميگذارد. يك عمري ممكن است آدم گرفتار وسوسه باشد و خودش هم متوجه نشود. اين خيلي مهم است. خيلي مهم است. يك خاطره برايتان بگويم، چون ديگر به امام حسن متوسل شويم. شب نيمهي ماه رمضان است. بلكه خدا نجاتمان بدهد. واقعاً ميترسيم روز قيامت بفهميم همهي كارهاي ما شيطاني بوده است. هيچ چيز آن براي خدا نبوده است. اگر گفتند: اين نوشته را از خودت بخوان، من با نشاط ميخوانم. اما اگر من از تلويزيون بيرون رفتم، يك كس ديگر جاي من آمد، گفت: آقاي قرائتي نوشتهي تو آمده من از نوشتههاي تو استفاده ميكنم. به او نميدهم. پيداست خدا نيست. تو اگر مريض نيستي خوب اين حديث را چه تو بخواني، چه ديگران. چطور وقتي خودت ميخواني بانشاط هستي؟ اما اگر خودت كنار رفتي يك طلبهي ديگر، يك استاد ديگر، بخواهد اين را بخواند نوشته را به او نميدهي؟ چرا اين مداح شعرش را به يك مداح ديگر نميدهد؟ پيداست دكان است. خوب اگر غرض تو اشك براي امام حسين است خوب بده اين مداح در يك شهر ديگر بخواند. ما به كس ديگر نميدهيم. انسان خيلي خطرناك است. يك خاطره برايتان بگويم.صلوات بفرستيد. (صلوات حضار)
7- خاطرهاي از مرحوم آيت الله ميرزا جواد تهراني
عالمي بود به نام آيت الله ميرزا جواد تهراني. از علماي درجه يك مشهد بود به قدري هم عالم با تقوايي بود، كه اگر ميايستاد همهي آخوندهاي ايران پشت سرش نماز ميخواندند. زمان شاه ايشان به من فرمود كه شما مشهد بيا، اين روش كلاسداري و تخته سياه را به طلبههاي جوان هم بگو. ما هم خانهي قم را اجاره داديم، مشهد خانه اجاره كرديم، اثاثيه، بار و بنه كشيديم، در حرم امام رضا رفتيم، گفتيم: يا امام رضا! يكسال من مشهد مي ايستم براي همهي اقشار سخنراني ميكنم. دانشجو، طلبه، بازاري، شهري، روستايي، هركس بود. يكسال سخنراني مي كنم از احدي هم پول نميگيرم. اين براي من. تو هم امام رضا هستي، از خدا بخواه من صد در صد مخلص باشم. حرفهايم را زدم و كلاسها شروع شد. براي همهي اقشار كلاس داشتيم. آن زمان هم طلبهي جواني بودم. كر و فري داشتم. تخته سياه يك چيز جديدي بود. ديگر حالا اينقدر نميدانم چيز آمده كه ديگر تخته سياه از گَردانه خارج ميشود. ولي حالا آن زمان قصه براي حدوداً سي و پنج، شش سال پيش است. بعضي از شما متولد نشده بوديد. خيلي از شما! اين قصه را هم احتمالاً مثلاً سالهاي قبل هم ممكن است از من شنيده باشيد. ولي حالا نسل عوض ميشود. ما يك جلسه داشتيم براي طلبهها در يكي از مدارس، مساجد، مسجد ملا هاشم بود. مسجد ملا هاشم مشهد، بالاي خيابان، كنار مدرسهي نواب. آن زمان مسجد يك سالني داشت، يك حياط كوچك و يك حوض كوچك، در مسجد هم تنگ بود، طلبه هم زياد ميآمد. بعضي از طلبهها هم كه كلاس من ميآمدند سوادشان از خود من بيشتر بود. فقط ميآمدند روش من را ببينند. صدها طلبه بود، جلسه تمام شد، از در تنگ، از داخل حياط ميرفتيم بيرون، من هم قاطي طلبهها. خوب من هم يك طلبه جوان، قاطي طلبهها. يك طلبه رويش را عقب كرد من را ديد. ولي محل نگذاشت. نگاه به قيافهي من كرد. چنين كرد. بعد هم چنين كرد. ما يك چيزمان شد. كه يا نگاه نكن، يا اگر نگاه كردي بگو: حاج آقا ببخشيد.ما استاد تو بوديم خداي نكرده! بگو: بفرماييد جلو! ببخشيد! قشنگ همينطور نگاه كرد و بعد هم چنين كرد. (خنده حضار) ما يك چيزيمان شد. چيزي كه شد فهميدم قرآن ميگويد: اخلاص نداري! چون علامت اخلاص اين است. «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً» (انسان/9) مخلص اين است كه نه از مردم پول بخواهد. نه تشكر! من از اينها پول نميخواستم. اما در دلم تشكر، بفرما جلو، ببخشيد. يك چيزي ميخواستم، تا فهميدم اخلاص ندارم خودم را از جمعيت كنار كشيدم و كنار حياط نشستم و فكر كردم و بله اخلاص نيست. بيني و بين الله در دلم بود از من تعريف كند. يعني لا اقل بفرماييد جلو بگويد. حرفهايم را… مسجد خلوت شد و رفتم در خانهي آيت الله تهراني. ميرزا جواد، رفتم در زدم و پير مرد حدود، كمر خميده حدود 80 سالش بود، خودش آمد در را باز كرد و سلام عليكم، گفتم: شما يادتان هست به من فرموديد: از قم بيايم مشهد كلاس بگذارم؟ گفت: بله!گفتم: ميخواهم يك خاطره بگويم. گفت: بفرماييد داخل! رفتم، تا به او گفتم، آقا ايشان شروع به گريه كردن كرد. يك گريهي بلندي كرد. نعره ميكشيد. اشك ميريخت. اشكها روي ريش سفيد ميآمد، كمر خميده، روي لباسش ميريخت. ما ديديم دارد لباسش تر ميشود. گفتم: آقا گناه ما دو تا شد. يكي اخلاص نداشتيم. يكي عالم رباني را داريم ميسوزانيم. آقا اينقدر گريه نكنيد. حالتان به هم ميخورد. آقا خواهش ميكنم گريه نكنيد. گريهي مفصلي كرد. گفت: برو حرم به امام رضا بگو: متشكرم كه وسط عمر فهميدم اخلاص ندارم. من دارم براي خودم گريه ميكنم كه نكند روز قيامت معلوم شود 80 سال كار كردم ولي لب در دلم اين بود كه به من بگويند: برو، بفرما جلو. نكند من هم يك چنين صحنه اي پيش بيايد. برو حرم به امام رضا بگو: متشكرم كه وسط عمر فهميدم، اخلاص ندارم. اين خاطره را ما از ايشان داريم.
8- بهرهگيري از نيمه دوم ماه رمضان
نصف ماه رمضان تمام شد. بعضيها نصف عمرمان تمام شد. بعضيها بيشتر عمر تمام شد. با عمرمان چه كرديم؟ يك سرمايه جلو است. تولد امام حسن، امام حسن هم خيلي آقا است. نگاهش كني چيزي به تو ميدهد. يك كسي به امام حسن نگاه ميكرد، گفت: خيلي به من نگاه ميكني، گفت: خيلي اسبت قشنگ است. پياده شد گفت: براي تو! تمام اموالش را چند بار در راه خدا داد. امام حسن مقامش از امام حسين بيشتر است. چون شب عاشورا كه امام حسين شعري خواند، زينب غش كرد و منقلب شد، گفت: چرا منقلب شدي؟مگر جدم از من بهتر نبود؟ رفت! مگر مادرم، مگر پدرم علي از من، بعد گفت: مگر امام حسن از من بهتر نبود؟ رفت! خود امام حسين، شب عاشورا فرمود: امام حسن مقامش از من بالاتر است. خود امام حسين! خيلي امام حسن عزيز است. نصف ماه رمضان تمام، بينندهها تمام شد. بعضيها نصف، چه كرديم؟ يك خرده به خودمان نگاه كنيم. واقعاً براي خدا، يك كاري ميتواني بگويي: والله اين كار براي خدا بود؟ مسجدي ميرويم چون خوشمان ميآيد. با او رفيق ميشويم چون خوشمان ميآيد. او را افطاري دعوت مي كنيم چون دوستش دارم. او را دعوت نميكنيم چون دوستش ندارم. اصلاً يك كسي را در افطاري دعوتش كن، اين را دوستش نداشته باشي. خوب اگر هركسي افطاري دعوت ميكني، خوشت ميآيد كه دنبال نفست هستي. دنبال خوشت ميآيد. من نميگويم آنهايي كه خوشت ميآيد دعوت نكن. ميگويم: در اين ده نفر و نفر هم دعوت كن كه خوشت نيايد. بالاخره مسلمان كه هست. حالا خط سياسياش با تو نميخورد. روزه كه هست. مسلمان كه هست. خوب بگو بيايد. اينها راستي هستند. هيس! آنها چپي هستند. بابا چپ و راست روزه كه هست. ديگر اين سياست كه در خرما نيست. ميخواهد يك خرما بخورد، يك خرده فِرني! ديگر اين سياست بايد در خرما هم بيايد. انتخابات كه نيست. انتخابات خطي عمل كنيم. اما در مسلماني كه ديگر… آقا ما گير هستيم. گير هوسها، گير… اينها وسوسههاي شيطان است. من اينجا بيست راه نوشتم شيطان چطور نفوذ ميكند؟ مي ترسم شيطان به من بگويد: تو خودت هم حرف هايت القاي من است. نميدانم! هيچ كس خودش را تبرئه نكند. فقط يك دعا ميكنم. به آبروي بندگان مخلصي كه شيطان گفت: من حريف اينها نميشوم. شيطان مثل سگ است. سگ به صاحبخانه كار ندارد. به غريبهها ميپرد. آنهايي كه اولياي خدا هستند شيطان حريفشان نميشود. ما هم حريف او نميشويم. حالا بعضي يك دنگ، بعضي دو دنگ، بعضي سه دنگ، تمام حرفهايي كه ميزند شيطاني است. فكرش همه شيطاني است. چنين مي شود. بعد چنين ميشود. بعد چنين ميشود. بعد چنين ميشود. يك دنيايي از خيالات يكي هم الهي نيست.
خدايا! به آبروي بندگان مخلصت، عيدي تولد امام حسن را اين به ما بده، ما را از شر وسوسههاي دروني نفس و از شر شيطانها، و از شر طاغوتها، و از شر رفيق بد، كتاب بد، فيلم بد، فكر بد، اخلاق بد، رفيق بد، همسر بد، فرزند بد، داماد بد، عروس بد، نوهي بد، همسايهي بد، استاد بد، شاگرد بد، كارفرماي بد، خدايا ما را از همهي عوامل انحراف كننده نجات بده. يك ايمان و تقواي قوي به ما بده كه وقت لغزش تو خودت آن ايمان قوي دست ما را بگيرد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»