متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1388/8/14
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
به مناسبت اينكه مخاطبين ما برادران و خواهران بيمه هستند، من چهار، پنج دقيقه راجع به بيمه صحبت ميكنم ولي بحث اصلي من چيز ديگري است. دستورات دين همه براي بيمه است. يعني وقتي ميگويند: موحد باش، دستت را در دست خدا بگذار، شما را بيمه ميكنند از اينكه دستت در دست طاغوتها چه، «اشهد ان لا اله الا الله» هيچ معبودي جز خدا نيست. يعني من هيچ بتي، هيچ شركي را نميپذيرم. خود «َإِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنكبوت/45) نماز آدم را از فحشا و منكر باز ميدارد. يعني من كه لباس سفيد پوشيدم بيمه ميشوم. ديگر خودم روي زمين سياه نمينشينم. همينكه عمامه سر گرفتم ديگر خودم در خيابان نميدوم. صدقه بيمه است. زكات بيمه است. امر به معروف و نهي از منكر خودش يعني جامعه را از آلودگي پاك كنيد. ما بايد خودمان، خودمان را بيمه كنيم. با خواندن آيت الكرسي، با دادن صدقه، صدقه دفع بلا ميكند.
من به مسئول محترم بيمه هم گفتم. صبح به صبح يك گوسفندي براي دفع بلا بكشند. از همهي مسافرين! خون گوسفند را آدم بريزد و گوشتش رابه طبقهي محروم بدهد بخورند. يعني قرباني صدقه، آيتالكرسي و يك سري از كارها هم خودمان بايد حفاظت كنيم. شما زمستان لباس كلفت ميپوشيد براي اينكه بدنت را از سرما بيمه كنيد. خود ازدواج آدم را بيمه ميكند. «مَنْ تَزَوَّجَ أَحْرَزَ نِصْفَ دِينِه» (كافي/ج5/ص328) كسي كه همسر دارد 50 درصد از دينش را حفظ كرده است. اگر زود عروس شود، زود داماد شود دو سوم دينش را حفظ كرده است.
1- سفارش حضرت علي(عليهالسلام) براي تأمين نيازهاي از كار افتادگان
بيمه يعني حفاظت، بيمه يعني تأمين. يعني يك برنامهريزي بكنيم كه فشل نشويم. حتي نسبت به غير مسلمانها! روايت داريم اميرالمؤمنين كنار جاده فقيري را ديد. گفتند: يا اميرالمؤمنين! ايشان وقتي جوان بوده كار ميكرده. حالا فقير شده است. اين تكه به تأمين اجتماعي ميخورد. حالا فقير شده به گدايي افتاده است. حضرت فرمود: چرا نظام اسلامي بايد طوري باشد كه مردم براي پيري و كوريشان كنار كوچه گدايي كنند؟ يك اخلاق بدي را من از بعضيها ديدم. اين را بايد تذكر بدهم. مثلاً طوري رانندگي ميكند ميگوييم: آقا يك خرده با احتياط! تصادف ميكني. ميگويد: عيب ندارد. تصادف كني پولش را بيمه ميدهد. اين چه فكري است؟ شما مثلاً حاضري حالا در خانه مرد لباسهايش را نشسته، ميگويد: خانم ميشويد. اين فكر غلطي است كه آدم كارش را به عهده ديگران بگذارد. دعا آدم را بيمه ميكند. علم آدم را بيمه ميكند. بسياري از خلافكاريهاي ما به خاطر ندانمكاري است. علم، دعا، رفيق خوب آدم را بيمه ميكند. رفيق خوب آدم را بيمه ميكند. خلاصه بيمه، آن صنعت بيمه كه شما هستيد، در فرهنگ قرآن به خيلي از چيزها بيمه گفتند. بعضي چيزهايي كه ميگويند: حرام است آدم را بيمه ميكند.
مثلاً ميگويند: كتب ضاله را نخوان. ميگوييم: آقا مگر آزادي علم نيست؟ من ميخواهم بخوانم. ميگويد: آقا جان! چون تو نميتواني جوابش را بدهي. اين كتاب را بخواني منحرف ميشود. ميگويد: نه ميخواهم ببينم چه چيز در اين است. آخر تو نميتواني جوابش را بدهي. جراح شكم را پاره كند طوري نيست. چون ميتواند بخيه كند. تو چاقو را برميداري ميگويي: جراح پاره كرد، من هم پاره ميكنم. اگر يك دانشمندي كه كتاب بخواند، ميتواند رد كتاب بنويسد، بخواند. اما شما كه سوادت در حدي نيست كه كتاب را بخواني، جوابش را بدهي خوب اين… يك افرادي هستند، ساده هستند و زود گول ميخورند. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
2- تلاش براي خودكفايي و خدمت، ملاك زيبايي و جمال جامعه
من روزها در دانشگاه تفسير ميگويم. جمعيت خوبي هم نشستند شايد هزار، دو هزار كمتر، بيشتر جوان و استاد و كارمند هستند. هر روز يك صفحه قرآن ميخوانند يك آيه از همان يك صفحه را… ما پريروز در دانشگاه به اين آيه رسيديم. بسم الله الرحمن الرحيم. «وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ» (نحل/6) «لكم» براي شما زيبايي است. جمال يعني زيبايي. «تُريحُون» يعني وقتي آغل ميروند. رفتن به طويله و آغل. «تَسرَحون» يعني رفتن به صحرا. رفتن به صحرا. حالا يك كسي ميتواند با اين آيه مردم را منحرف كند.
بگويد: ببين! در قرآن يكبار كلمهي جمال بيشتر نيامده است. در كل قرآن جمال يكي است. اين هم براي گلهي ميش و گلهي بز. خداوند ميگويد: براي شما گلهي بزو ميش كه در طويله ميروند زيباست. وقتي در صحرا ميروند زيباست. خوب اين به درد چوپانهاي عرب ميخورد. در زمان نميدانم سلولهاي كذايي و نميدانم انرژي هستهاي و پيشرفت تكنولوژي و علم و صنعت، حالا ما بياييم بگوييم كه: گلهي ميش در طويله ميرود قشنگ است؟خوب اين پيداست كه به درد چوپانهاي صدر اسلام ميخورده است. به درد امروز نميخورد.
حالا يك جوان اين را بشنود چه ميگويد؟ شايد هزارتا جوان اين را بشنوند تحت تأثير قرار بگيرند. اما وقتي دست يك كارشناس ميافتد، ميگوييم: ببينيد در قرآن تدبّر كنيد. تدبّر كن، يعني فكر كن.
خصوصيات اين گله ميش را حساب كنيد. 1- گلهي ميش روي پاي خودش است. خودكفا است. يعني كسي اين را بغل نميكند در طويله يا در صحرا ببرد. با پاي خودش ميرود. اين يك مورد. 2- «تُريحون» يعني رفتن به طويله، رفتن به صحرا، يعني در حال حركت است. حركتش هم دستهجمعي است. تك روي نيست. حركت دستهجمعي است. حركتش هم هدفمند است. گاهي وقتها حركت هدف ندارد. مثل بعضي جوانها يك زنجير دست ميگيرند چنين ميكنند. تمام كه شد چنين ميكنند. خوب اين هم حركت است ولي هيچ هدفي ندارد. هدفش هم مقدس است. هدفش ارزشي است. يعني هدفش به درد ميخورد. ميرود صحرا سير شود. سير شدن يك هدف مقدسي است. به هدفش هم ميرسد. به هدف ميرسد. ميرود سير ميشود. غير از اينكه شكمش را سير ميكند، منافع زود بازده هم ميآورد. يعني همان غروب براي صاحبش شير ميآورد. منافع دير بازده هم دارد. دير بازده براي گوشت و پشم. غروب شير ميدهد، گوشت و پشمش هم مثلاً چند ماه ديگر. هم زود بازده… در منافع منت نميگذارد. همراه با طبيعت است. همراه با طلوع ميرود، همراه با غروب برميگردد. خوراك گرگ هم نميشود. سالم رفته و سالم آمده است. خوراك گرگ نشده است.
حالا جمهوري اسلامي زشت است يا زيبا؟ اگر جمهوري اسلامي خودكفا شد «وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ» زيباست. اگر جمهوري اسلامي پويا و در حال حركت بود، جمال است. اگر حركتش دستهجمعي بود، تكروي نبود، جمال است. اگر حركت جمهوري اسلامي هدفمند بود، جمال است. اگر هدفش ارزش داشت جمال است. اگر به هدفش رسيد جمال است. اگر جمهوري اسلامي سير بود، يعني گندم نخريد زيباست. وگرنه اگر گندم خريد زشت است. اگر غير از اينكه خودش را سير ميكند به مردم ديگر هم گندم ميدهد، زودبازده است. اگر وعدهي كمك به ديگران ميدهد و عمل ميكند. اگر بر ديگران منّت نميگذارد. اگر برنامههايش طبيعي و فطري است. اگر جمهوري اسلامي گرفتار گرگهاي بينالمللي نشد زيباست. «وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ» حالا اين آيه براي زمان ما است يا براي چوپانها؟ اينكه ميگويند:… هركس ميخواهد بيمه شود بايد يك تلفن از اسلامشناس در جيبش باشد. فردا يك كسي تيغي در مخ شما ميكند، شما بدبين ميشوي. نميدانيد. نميدانيد!
3- اوامر و نواهي ديني، عامل بيمه شدن جوانان
از يك نفرپرسيدند: فايده نماز صبح چيست؟ گفت: به نظر من جز مردمآزاري چيز ديگري نيست. خوب اين چون برايش اصل خواب است. چون برايش اصل خواب است نماز صبح را مردمآزاري ميداند. اين نميداند آغاز با ياد خدا چه بركاتي دارد. هزارها منافع در نماز است. اين به آن نرسيده است. «وَ لَكُمْ فيها جَمالٌ» اينكه ميگويند: اين كتاب را نخوان. با اين رفيق نشو. اين فيلم را نبين. وگرنه آقا من اين فيلم را ميبينم كيف ميكنم. بله! اين فيلم، اين سيدي، اين ماهواره، اين نميدانم عكس، الآن لذت دارد. اما تو را از هم ميپاشاند. تمركز تو را از بين ميبرد. اگر به اين دختر زياد نگاه كردي، عاشق او شدي، ديگر سر كلاس حواست به درس نيست. نگاه نكردن، «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا» (كافي/ج2/ص35) بگو چشمهايت را ببند. تو را بيمه ميكند. اينكه گفتند: نگاه نكن بيمه ميشوي. اينكه گفتند: صدقه بده. گفتند: اين كتاب را نخوان.
حتي حضرت عبدالعظيم، همين شاه عبدالعظيم خودمان، عقيدهاش را به امام دهم گفت. گفت: آقا من در عقيدهام اينطور فكر ميكنم. درست است يا نه؟ يعني گاهي وقتها عقيدهات را به يك اسلامشناس بگو بيمه ميشوي. وگرنه يك آدم موجي هستي. با يك شعار اين طرف ميبرند. با يك شعار اين طرف ميبرند. با يك سيدي اين طرف ميبرند. با يك فيلم آن طرف ميبرند. همينطور ما مثل پر كاه هركسي با يك فوت اين طرف و آن طرف ميكند. اگر ميخواهيد بيمه شويد بايد علمي شويد. بايد دستتان در دست اسلامشناس باشد. اگر مملكت ما امام خميني نداشت. بيني و بين الله حالا بچهها يادشان نميآيد. شما يادتان ميآيد.
اگر مملكت ما امام خميني نداشت كه مردم دستشان در دست امام خميني باشد، ميتوانستيم 8 سال در مقابل صدام، و حمايت همهي كرهي زمين و صدام بايستيم؟! واقعاً امام خميني ما را بيمه كرد. اينكه ميگويند: اگر حضرت مهدي نباشد زمين سقوط ميكند، حضرت مهدي ما را بيمه ميكند. يك نخ در اسكناس، اسكناس را بيمه ميكند. يعني نخ نباشد اسكناس ارزش ندارد. گاهي يك زنجير به يك كاميون آويزان ميكنند، آن زنجير كاميون را بيمه ميكند. گاهي يك امضاي كوچك پاي يك نامه است، امضاي كوچك به كل نامه ارزش ميدهد. از اين حرفهايي كه زدم چه گفتم؟ گفتم: بيمه فقط براي صنعت بيمه نيست. هركسي بايد فكرش را بيمه كند، هرچيزي را گوش ندهد. امام كاظم فرمود: به هر حرفي گوش ندهيد. شما كه پاي سخنراني اين مينشيني، «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَه» (بحار الانوار/ج2/ص94) گوشت بيمه نيست، هرچه ميخواهند در گوش تو ميكنند. بالاخره حرفها در گوش شما اثر دارد. اگر طرف عادل با سوادي نباشد، ممكن است يك حرفهايي را بزند دروغ، شايعه، سمپاشي، تهمت، براي اينكه بيمه شويم، نبايد هر حرفي را گوش بدهيم. جز حرف منطقي از آدم حسابي! نبايد هر چيزي را ببينيم. جز آن نگاهي كه در آن رضاي خدا باشد. نبايد هر لقمهاي را بخوريم. نبايد هر جايي را برويم. نبايد هر كتابي را بخوانيم. بايد خودمان، خودمان را بيمه كنيم.
4- بيمه كردن فكر و عقيده نسل نو با توجه به نيازهاي فطري آنان
و مهمترين بيمه اين است كه از درون فكر و عقايدمان را بيمه كنيم. حالا صنعت بيمه براي تصادفات و اينها و امثال اين است. ولي ما حالا تصادف هم نكنيم، ممكن است ماشين سالم و خودمان هم سالم، اما از درون بيمه نيستيم. يعني يك حرف به تو زدند و تو را به هم ريختند. يك فيلمي ديدي و به هم ريخته شدي. ما غير از اين بيمهي تصادفات بايد فكر و عقل و دين و نسلمان را هم بيمه كنيم. دخترهايتان را زود شوهر بدهيد. دخترهايتان را بيمه ميكنيد. دختري كه سنش بالا رفت، در معرض خطر است. پسري كه سنش بالا رفت در معرض خطر است. حالا باشد ليسانس بگيرد. خوب ليسانس نگيرد چه ميشود؟ خوب بعد ليسانس ميگيرد. مگر نميشود بعد از ازدواج ليسانس گرفت؟ ازدواج آدم را بيمه ميكند. اين به مناسبت بيمه خدا انشاءالله همهي شما را كمك كند. و بيمه هم چيز خوبي است. هم بيمه و هم تأمين اجتماعي و اينها كارهاي خوبي است كه بايد توسعه پيدا كند. ما از اين بحث بگذريم، برويم بحث خودمان را بگوييم. يك ربع بيشتر نمانده است. يك ربع هم بحث خودمان را كنيم. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
بله، چند روز پيش كه در دانشگاه اين آيه را گفتم، خيليها آمدند گفتند: آقاي قرائتي حضرت عباسي، اگر تو اينطور نميگفتي ما خودمان هم در اين آيه شك ميكرديم. كه چرا كلمهي «جمال» به گلهي ميش گفته است؟ اين هم كه در طويله ميرود. اين بياني كه داشتي خوب ما مزهي قرآن را هم چشيديم. بچههاي ما بچههاي خوبي هستند. كسي نيست به اينها مزهي دين را بچشاند.
5- حفظ حرمت و احترام افراد جامعه
بحث امروز ما بحث حرمتگذاري و حرمت شكني است. چيزي كه الآن متأسفانه بلاي روز است. راحت آبروي همديگر را ميريزند. راحت مقدسات را ميشكنند. خيلي خيلي راحت! ميخواهم اين بحث را بگويم. اول حرمت گذاري:
1- آياتي كه مربوط به تحيّت است. كه به همديگر رسيديد درود بفرستيد.«وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّة»(نساء/86) احترام همديگر را بگذاريد. اسم همديگر را با لقب ببريد. حديث داريم پيغمبر حتي بچهها را صدا ميزد، با كنايه صدا ميزد. يعني با كلاس بالا صدا ميزد. حرمت در القاب! نفتي! حالا يك كسي نفت فروش است بايد نفتي گفت؟ آشغالي! اِ… به كارمند شهرداري «وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ» (حجرات/11) شما حق نداري اين طور صدا بزني.
حتي كلمات ديني! نمازه را بخوان راحت شوي. نمازه… شما حاضر هستي بگويي: كجا بودي؟ رفتم پهلوي مثلاً قرائتيه! خوب من ناراحت ميشوم. بگو: رفتم پهلوي قرائتي. قرائتيه! نمازه… نمازه را بخوان و راحت شو. اين نمازه چرا؟ نماز! ماه مبارك. اميرالمؤمنين (ع)! علي گفت. اِ…! حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود. يا مي نويسند (س) براي صرفهجويي. خوب بنويس (سلامالله عليه). (ص) يعني (صلي الله عليه) يعني مثل اينكه تمام بودجههاي مملكت به جا درست ميشود فقط به اين (ص) و (س) كه رسيديم حالا ميخواهيم الگوي مصرف! حالا ميخواهيم صرفهجويي كنيم.
از يك نويسندهاي بدم آمد. براي صرفهجويي در كتابهايش نوشته بود: دق فرمود. به جاي اينكه بنويسد صادق!ميخواست صرفهجويي كند. خوب ببينيد بعضيها مثل اينكه خل هستند. وهابيها هم يك چنين حماقتي را دارند. ميگويد: اگر يك لامپ سر قبر امام حسن مجتبي روشن شود، قبرستان بقي لامپ باشد اسراف است. انگار تمام لامپهاي حجاز همه به حق است. فقط اين لامپي كه روي قبر امام حسن است، اسراف است. ميگويد: روشن كردن لامپ سر قبر اسراف است. يعني تمام بودجه به جا مصرف ميشود. تمام شاهزادگان سعودي همهي پولهايشان به حق است. فقط يك لامپ براي امام حسن مجتبي اين اسراف است. حالا ما هم تمام كلماتمان درست است، فقط يك (عليه السلام) ميخواهيم بنويسيم ميگوييم: صرفهجويي!
6- احترام به قرآن با رعايت رفعت مكاني
احترام بگذاريد. البته بعضيها هم نميدانند. قرآن ميگويد: وقتي قرآن ميخوانيد، قرآن را روي بلندي بگذاريد. «مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ» (عبس/14) يعني قرآن روي رحل باشد. «مَرْفُوعَةٍ» يكي از معانياش اين است كه آنجا كه پايت را ميگذاري قرآن را نگذار. قرآن يك خرده بالاتر باشد. «مَرْفُوعَةٍ» حرمتگذاري. آيات سلام.
آيات تجليل از مجاهدين، «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدين» (نسا/95) اصلاً آيه داريم برپا! ميگوييم: چه كسي است؟ عالم وارد شد. «َانْشُزُوا» (جادله/11) «َانْشُزُوا» در قرآن است يعني برپا! چه چيزي است؟ «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا» (مجادله/11) آن كسي كه «آمنوا» است، «يَرفَع» رفعت دارد، مقام دارد. «وَ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات» (مجادله/11) آدمهايي كه علم دارند درجاتشان بالاتر است. پس «َانْشُزُوا» برپا. برپا دارد.
پشت خانهي پيغمبر مي آمدند، ميگفتند: يا محمد اُخرُج! بيا بيرون با تو كار داريم. آيه نازل شد شما خيلي بيادب هستيد. «لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضا» (نور/63) شما پيغمبر را طوري صدا نزنيد كه پسرعمه صدا ميزنيد. احترام بگذار. اصلاً شما حق نداري پشت خانهي پيغمبر بروي، بگويي: بيا بيرون با تو كار دارم. صبر كن هروقت ايشان بيرون آمد كارت را بگو. نه پيغمبر، شما حق نداري در خانهي كس ديگري را هم بزني. حتي در قرآن يك آيه داريم كه اگر در را زديد گفتند: برگرد، ناراحت نشو. حق با صاحبخانه است. مگر مردم اختيار دارند هر زماني، هر وقت دلشان خواست در خانهي هركسي را بزنند؟ آزادي مسكن يك حق است. اين آقا كه در خانه رفته… بچهي كوچولو در اتاق پدر و مادر را حق ندارد باز كند و داخل برود. قرآن ميگويد: بايد اجازه بگيرد. در بزند.
7- حفظ قداست نام و كلام الهي
خدا مقدس است. «سبحان الله» اسم خدا مقدس است. «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى» (اعلي/1) هم خود خدا مقدس است و هم اسمش مقدس است. اين پيشانيبندهايي كه نوشته يا فاطمه، يا ابا عبدالله، اگر طرف وضو نداشته باشد، اسم امام حسين به پيشاني او بچسبد گناه است. قداست دارد. ابولهب بيرون باشد، تكه تكهاش ميكنيم. اصلاً تُف در صورتش مياندازيم. اما تا مادامي كه نام اين ابولهب در قرآن است، ميگويد: «تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ وَ تَبَّ» (مسد/1) روي ابيلهبي كه در قرآن است نميشود دست بي وضو گذاشت. ابي لهبي كه حق داري بيرون بكشي، اما تا مادامي كه اسمش در قرآن است نميشود دست بيوضو روي آن گذاشت. حُرمت! يك پوست گاوي را برميدارند چرم درست ميكنند. اين چرم هم كفش ميشود و هم جلد قرآن است. شما كفش را هيچ وقت نميبوسي، اما جلد قرآن را ميبوسي. يك سنگ را برش ميزنند. يك قسمتش را در مستراح كار ميگذارند. يك قسمتش را در مسجد ميگذارند. در مسجد را ميبوسي، مستراح نجس ميشود. حرمت!
قرآن ميگويد: اين شتري كه با دعاي حضرت صالح بيرون آمد «لا تَمَسُّوها بِسُوء» (اعراف/73) اين شتر با باقي شترها فرق ميكند. «ناقَةُ اللَّه» (اعراف/73) اين شتر، شتري است كه با ارادهي خدا خط ويژه دارد. اگر «لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُم» اگر به اين شتر سوء قصد كنيد، قهر خدا شما را ميگيرد. به شتري كه عنايت خدا روي آن است سوء قصد كنيد، آنوقت شما راحت ميتواني به هركس دلت ميخواهد هرچه بگويي؟ اصلاً پدر حق دارد غيبت بچهاش را بكند؟ پسرم است. خوب پسرت باشد شما حق نداري حرف براي پسرت بزني. شما حق داري به پسرت احمق بگويي؟ اصلاً شما ميتواني به دخترت بگويي: خفه شو! بايد احترام گرفت.
تشكّر، «وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَة» (صحيفه/92) آن خدمتي كه كرد، آقا وظيفه اش است! ايشان كارمند من است چاي آورد. اين چاي را ميگذارد، ما هيچ محل نميگذاريم. خوب به او بگو دستت درد نكند. نخير! طبق تبصرهي فلان از مادهي فلان و آييننامهي فلان ايشان وظيفهاش است چاي بياورد. تشكّر كن. تشكّر از مردم، تشكر از همسر، وظيفهاش نيست. حالا در خانه خدمت ميكند دستش درد نكند تشكر كن. عذرخواهي كنيم اگر خلاف كرديم. از همسر، از بچه، از نوكر، از شاگرد، از زير دست عذرخواهي كنيم.
امام صادق ميخواست يك مسئله بگويد. به يك نفر فرمود: شما به من اجازه بده من دست شما را فشار دهم. گفت: آقا خواهش ميكنم. من در اختيار شما هستم. امام صادق دست ايشان را گرفت و يك كمي فشار داد. به مردم گفت: مردم ببينيد من اين فشاري كه دادم جا برداشت. اگر كسي دست كسي را به اين مقدار فشار بدهد جا بردارد، بايد جريمه بدهد. يعني من الآن اگر ايشان اجازه نميداد بايد جريمه بدهم. يعني امام صادق ميخواست جريمه را بگويد، يك فشار بدهد، امام صادق اجازه گرفت و بعد دست ايشان را فشار داد.
گاهي وقتها ما يكجايي دير ميرويم. من يك مهماني در خانهام داشتم. چند دقيقهاي دير آمدم. گفتم: ببخشيد دير شد. گفت: ببين ببخشيد ندارد. تو براي من ارزش قائل نبودي. اگر با رييس جمهور، با مقام معظم رهبري، ملاقات داشتي دير ميكردي؟ گفتم: نه! گفت: پس ببين آنها را مهم ميداني و من را مهم نميداني. گفتم: آقا معذرت ميخواهم. دو تا معذرت ميخواهم. آقا در مسجد دير كرد بايد عذرخواهي كند. بنده دير كردم بايد عذرخواهي كنم. كوچك و بزرگ هم ندارد.
امام آمد نماز بخواند، پشت در يك مقدار كفش بود. يك مقدار به كفشها نگاه كرد و برگشت. گفت بگوييد: نمازشان را فرادي بخوانند. گفتند: آقا مردم منتظر جماعت هستند. فرمود: اگر من خواسته باشم بيايم كه من نميتوانم اين همه راه بپرم. آن وقت بايد از روي كفش مردم بگذرم. بايد پايم را روي كفش مردم بگذارم. گفتند: آقا مردم راضي هستند. گفت: من معذور هستم. گفتند: آقا كنار ميزنيم، تشريف بياوريد. من اين كفشها را كنار ميزنم بفرماييد! گفت:آخر كفشها را كنار بزني، لنگهكفشها قاطي ميشود. وقتي برگردند هركس بايد دنبال لنگه كفشش بگردد. باز ظلم به وقت مردم كردم.
احترام وقت مردم، احترام آبروي مردم، احترام مال مردم، احترام مسكن مردم، احترام خواب مردم، اين عزاداراني كه بيوقت عزاداري ميكنند روز قيامت گير هستند. اينهايي كه بيوقت عروس خانه ميبرند و با بوق مردم را از خواب بيدار ميكنند، قيامت گير هستند. يعني آغاز زندگي با مردم آزاري است. اين ساعت خوب عروس را ميخواهي ببري، بوق هم بزن. خوب به سلامت انشاءالله! ولي اين وقت شب آخر الآن دو بعد از نصف شب، يك بعد از نصف شب است. فقط يكجا به ما اجازه دادند داد بزنيم و آن اذان است. اذان با الله اكبر، اين هم آدم خوش صدا، گير نيست. وگرنه قبل از اذان هم ما حق نداريم دعا بخوانيم. سحرخواني، مناجات، چه كسي گفته: شما قبل از اذان… از مراجع استفتا كنيد. آقا ما به اسم سحرخواني، مناجات، مداحي مي توانيم قبل از اذان مردم را از خواب بيدار كنيم؟ نه! 5 دقيقه قبل از اذان، سه دقيقه قبل از اذان شما داد بزني گناه كردي. مردم در خانهشان حق خواب دارند. اذان استثنا است، آن هم با آدم خوش صدا. احترام مردم!
8- حرمت نداشتن اهل كفر و نفاق و عناد
آنوقت يكجايي هم حرمت شكني داريم كه افراد بي احترام هستند. بايد آنها را آنوقت بياحتراميها را من عرض كنم به حضور شما كه افرادي كه حرف در گوششان نميرود. قرآن آنها را تحقير كرده است. «كَمَثَلِ الْحِمارِ» (جمعه/5) مثل الاغ است. حرف را نميفهمد. «كَالْأَنْعام» (اعراف/179) مثل گاو است. فقط همّ او شكمش است. «قلوبَهُم كَالْحِجارَة» (بقره/74) قلبش سنگ است. «كَمَثَلِ الْكَلْب» (اعراف/176) مثل سگ ميماند. «فَلا نُقيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً» (كهف/105) هيچ ارزشي ندارد. «لا تَقُمْ فيه» مسجدي كه منافقين براي شكستن مسجد قبلي ساختند، در اين مسجد نماز نخوانيد. گاهي وقت ها مسجد ميسازند كه آن مسجد را خلوت كنند. مثلاً پاي منبرم صلوات ميفرستد كه نگذارد من سخنراني كنم. اين صلوات هم حرام است. صلوات حرام هم داريم بله بنده روي منبر سخنراني ميكنم شما ميگويي: اللهم صل…بسم الله… اللهم… بسم الله الرحمن… اللهم… يعني دائم با صلوات جلوي حرف مرا ميگيري. اين صلواتها حرام است. ما صلوات حرام داريم. اذان حرام داريم. به بلال گفتند: اذان بگو. گفت: پيشنمازش چه كسي است؟ اگر پيش نمازش پيغمبر است من اذان ميگويم. اگر پيشنمازش پيغمبر نباشد من الله اكبر هم نميگويم. اذان هم نميگويم. كجا حرمت دارد؟ كجا حرمت ندارد؟ اينها شناخت ميخواهد.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد روز به روز بر علم و ايمان و عقل و عمل و اخلاص و عمق و بركت كار ما بيفزا. خلافهاي گذشتهي ما را ببخش و از اين به بعد آني ما را به خودمان رها نكن. خداوند انشاءالله خودتان را، دينتان را، نسلتان را بيمه كند، همينطور كه شما امت اسلامي را بيمه ميكنيد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»