متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1384/11/13
بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
چون بحث در محرم پخش ميشود، عزيزاني که بيننده هستند يک سلامي با من به شهداي کربلا داشته باشيم.
السلام عليک يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک عليک مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل والنهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتک السلام علي الحسين و علي علي ابن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين
امام حسين فرمود ميروم کربلا براي اقامه امر به معروف و نهي از منکر، و چون هفته اول محرم هم به نام هفته امر به معروف و نهي از منکر گذاشته شده، من يک مقداري راجع به خطر سکوت ميخواهم صحبت کنم. اگر امام حسين(ع) ساکت ميشد کمااينکه الان، اصلا دليل پيدا شدن کربلا سکوت بعضي بود. اگر بعضي ساکت نميشدند کربلا پيش نميآمد. يک چيزي از امام صادق برايتان بگويم، عنايت داشته باشيد.
يکي از شيعيان و ياران امام صادق در دربار منصور دوانقي بني عباس پستي داشت، وضع خوبي داشت، پولهاي خوبي، سرمايه خوبي جمع کرده بود. يک دلالي گفت تو شيعه هستي، در دربار طاغوت چه ميکني؟ ميخواهي تو را ببرم خدمت امام صادق؟ گفت حرفي نيست، وقت گرفت آمد امام صادق فرمود اگر امثال شما دور منصور دوانقي را نميگرفتيد اينها ما اهل بيت را خانه نشين نميکردند. سکوت بعضي امام صادق را خانه نشين کرد. چه سکوتهاي خطرناکي. من امشب بحث سکوت ميخواهم بکنم. آنجايي که آدم بايد داد بزند خجالت بکشد و ساکت شود. پس موضوع بحث ما به مناسبت محرم، خطر سکوت.
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، موضوع: خطر سکوت، سکوتِ نابجا.
1- امر به معروف، سنّ و سال ندارد
اول که همه بايد حرف بزنند، بعد يک وقتهايي يک بچه حرف ميزند، ميگويند بچه که حرف نميزند. قرآن ميگويد بچه بايد حرف بزند. قرآن بخوانم، درسهايي از قرآن يادمان نرود. «يَا بُنَيَّ» لقمان به پسرش ميگويد، اين آيه قرآن است « أَقِمْ الصَّلَاةَ» بعد ميفرمايد: «وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ» لقمان/17 به پدرها ميگويد نماز بخوان، «يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ» المائدة/55 اما بچه که پول ندارد که زکات دهد، ميگويد تو بچهاي؟ نماز بخوان، امر به معروف کن «وَانْهَ عَنْ الْمُنكَرِ» لقمان/17 پس بچهها هم بايد داد بزنند. نبايد بگويند چون اين کوچکيم، حرف نزنند. بچه هم اگر فهميد اين کار غلط است، بايد بگويد اين کار غلط است، خلاص. اوه، اين به من ميگويد. مگر معروف کيلويي است، مگر؟ ؟ ؟ متري است؟ حق را بگوييد، زن و مرد هم ندارد. قرآن ميفرمايد: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ» التوبة/71 بعد ميگويد: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» هم ميگويد مؤمنون، مؤمنون يعني مردان با ايمان « وَالْمُؤْمِنَاتُ» زنان با ايمان، بعد ميگويد: «يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ» پس اين که. . . دو تا حرف تا حالا زدم در اين يکي دو دقيقه. داد زدن هم کار زن است، هم کارِ بچه. کسي حق ندارد بگويد زن حرف نميزند يا بچه حرف نميزند. همه بايد حرف بزنند، حرف حق را بايد بزنند، منتهي خوب،
2- رعايت ادب در امر به معروف
گفتنها بايد شيوه با ادب باشد. ابراهيم به بابايش که حرف ميزد همهاش ميگويد: «يَا أَبَتِ». چهار تا «يَا أَبَتِ» پشت هم است. «يَا أَبَتِ» بابا جون، بابا جون، «يَا أَبَتِ»، «يَا أَبَتِ»، «يَا أَبَتِ»، «يَا أَبَتِ» همهاش ميگويد بابا جون، باباجون، يعني شيوه گفتن. آنوقت پدر هم نبايد بگويد، پدر هم بايد قشنگ حرف بزند. در قرآن «يَا أَبَتِ» داريم پسر به پدر، پسر به پدر، به عمو ميگويد «يَا أَبَتِ»، بزرگ به کوچک ميگويد «يَا بُنَيَّ» لقمان/17 پسر عزيزم، «يَا أَبَتِ»، «يَا بُنَيَّ» يعني هم بزرگها به کوچکها مؤدب حرف بزنند، هم کوچکها به بزرگها. نبايد بگويد من که بزرگم پس اسم اين را سبک بشمارم. امر به معروف هم کار بچه هاست هم کارِ زنهاست، با ادب از طرف بزرگها ادب، از طرف کوچکها هم ادب. اين يک نکته.
3- سکوت در برابر گناه، زمينه ترويج گناه
خوب، و اما سکوت. درباره سکوت خطراتش را بگويم. سکوت، آثار سکوت. آدم وقتي ساکت شد گناه کم کم عادي مي شود، گناه عادي ميشود. بعد وقتي گناه عادي شد، کم کم انسان به گناه راضي ميشود. بعد وقتي کم کم راضي به گناه شد، کم کم حامي ميشود، حمايت ميکند از گنهکار، بعد که حمايت کرد، خودش هم گنهکار ميشود، مجري ميشود، خودش هم گناه انجام ميدهد. بعد ديگران را هم دعوت ميکند(داعي) ميشود، دعوت ميکند ديگران را. بعد باني ميشود، اصلا پول خرج ميکند براي جلسه گناه، بعد قاسي ميشود، قساوت قلب که اگر امام حسين را هم پهلويش کشتند ميگويد طوري نيست. چطور آدم جرأت ميکند امام حسين را بکشد. مثل اينکه اول آدم زنگ دوچرخه ميدزدد، کم کم دوچرخه ميدزدد، کم کم موتور ميدزدد، بعد ماشين ميدزدد، بعد کشتي آهن را در دريا ميدزدد، بعد کل نفت را ميدزدد. يعني از تخم مرغ دزدي شروع ميشود و لذا گفتهاند: (اتقوا الکذب) حديث داريم(اتقوا) يعني پروا کنيد، بترسيد، (اتقوا الکذب) بترسيد از دروغ، (جده) دروغهاي جدي، بعد ميگويد(وهزله) دروغهاي شوخي هم، شوخي هم دروغ نگوييد. چون شوخي شوخي بگوييد، جدي ميشود. از شوخي سر به جدي در ميآورد. اگر ساعت اول بگويند آقا شما دزد هستي، (استغفرالله) زبانت را دندان بگير، من امام حسين را بکشم؟ من بروم کربلا؟ اول که نميگويند.
4- خطر شکسته شدن حرمت گناه
منتهي انسان وقتي لقمه حرام به دهانش مزه کرد، يک ذره يک ذره، کار به جايي ميرسد که. . . اول دعاي کميل ميگويد(اللهم اغفر لي الذنوب التي تهتک العصم) يعني پناه ميبرم، خدايا بيامرز گناهي را که پرده پاره ميشود. چون انسان گناه اول برايش مهم است، ديگر گناههاي بعد برايش عادي ميشود. سيگار اول را آدم سرفه ميکند، بعد آدم سيگاري که شد، اصلا از سيگار لذت هم ميبرد، آن سيگار اول مهم است. قاضي ميگفت يک منافق تروريست را ديدم هيجده نفر را در زمانهاي اول انقلاب ترور؟ ؟ ؟ در مغازه و خيابان، گفتم تو ميکشتي طوريات نميشد؟ گفت اولي را که زدم افتاد طوريام شد، نفرات بعد ديگر عادي شد. پس ببينيد اگر ساکت شويم گناه عادي ميشود بعد آدم راضي ميشود، بعد آدم حمايت ميکند حامي ميشود، بعد خودش هم مجري گناه ميشود، بعد ديگران را هم به گناه دعوت ميکند، غير از اينکه دعوت هم ميکند سرمايه گذاري هم ميکند، باني ميشود، بعد هم قلبش قاسي ميشود. قساوت قلب آنوقت چه کارهايي که نميکند. سکوت؛ اين که گفتم برويم سراغ اميرالمؤمنين.
اميرالمؤمنين عليه السلام ميگويد شيطان چگونه وارد ميشود؟ اول ميگويد(فباض)، (باضَ) يعني بيضه ميگذارد، يعني تخم گذاري ميکند در آدم، شيطان اول دانه ميپاشد، تخم گذاري ميکند، (باضَ) تخم گذاري ميکند. بعد ميگويد: (فَرَّخَ) جوجه ميدهد، جوجه هايش که بزرگ شد، اميرالمؤمنين در خطبه هفت ميگويد(دبَّ) راه ميافتد، (دَبَّ) وقتي راه افتاد(درج) درجه درجه جلو ميرود، بعد(فنظر باعينهم) شيطان نگاه ميکند با چشم اينها، (نظر باعينهم) يعني شيطان ميآيد، اصلاً نگاهها شيطاني ميشود. بعد ميفرمايد(نَطق) نطق ميکند، (بالسنتهم)، (رکب بهم الذلل) يعني دانه پاشي، جوجه، راه افتادن، درجه درجه رشد، بعد کم کم سرتاپا ميشود او، يک مرتبه کربلا پيدا نميشود. مثلا شما ميگويند، حالا بنده که طلبه عادي هستم، يک طلبه عادي محسن قرائتي، خواسته باشيد من را بکشيد در ايران مگر ميشود آقا قرائتي را بکشيد، اه، نميشود، اول بايد يک سم پاشي بکنند، برد، خورد، دوم بايد يک چهارتا چيزي براي من درست کنند، سوم آنقدر يک ذره يک ذره بايد زمينه را آماده کنند که کشتن بنده که طلبه هستم براي شما عادي شود، حالا من عادي هستم، امام حسين اصلا گفت که ما بزرگ هايمان پهلوي امام حسين، يک چراغ قوه هستند پهلوي خورشيد، قياس غلط است، اما ميخواهم بگويم دانه دانه، تمام معتادين از سيگار معتاد شدند. سيگاري داريم که ترياکي نشده باشد، اما ترياکي نداريم که در ورودياش سيگار نباشد، سيگار را کم نگيريد. گناه کوچکش بزرگ ميشود، زنگ دوچرخهاش، کشتي ميشود، شوخياش، دروغ شوخياش، جدي ميشود.
5- بي تفاوتي در برابر جامعه، عامل سکوت در برابر ظالم
چرا عدهاي ساکتند؟ آثار سکوت را گفتيم، دليل سکوت. دلائل، دلائل سکوت. من چند تا اينجا نوشتهام. حالا تخته سياه جا نيست بنويسم، همينطور ميگويم. چرا بعضي ساکتند؟ 1- ميگويند به ما که ضرري نميزند، هر کاري مي خواهد بکند بکند، اين فکر ميکند که حالا اين خانه ما را که نميسازد، سر هم بندي ميکند براي مردم ميسازد، ما اگر خانه خودمان را ساخت حواسمان را جمع ميکنيم. اين بي تفاوتي نسبت به. . . به ما ضرري ندارد. بعضيها ميگويند به ما ضرري نميزند پس حرف نزنيم. اشتباه ميکنيم. نميشود کسي، شما بگوئيد من سيگار ميکشم، من سيگار ميکشم نگو حالا به ما چه. . . بابا اگر هواي مسجد دودي شد يک مقدار از اين دود در حلق شما هم ميرود. نميشود گفت آقا من در کشتي نشستم، کشتي خودم را سوراخ ميکنم، بگو پس کشتي ما را که سوراخ نميکند، اگر آب وارد شد با هم غرق ميشويم. قرآن بخوانم، ميفرمايد: بترسيد از گناهاني که فقط مجرمين را نميسوزاند، خوبها را هم، آب که در کشتي آمد خشک وتر با هم ميسوزند، اين حرف غلط است به ما ضرري نميزند. آقا پشت موتور نشسته خانمش هم پشت موتور است، ممکن است چادر خانم برود لاي پرههاي موتور، خانم سرنگون شود، حالا خواهر ما که نيست، بابا يک آدم هست. فاميل تو نيست، تو انسان نيستي؟ چه فرقي ميکند؟ قرآن بخوانم، شعر بخوانم يا قرآن؟ بني آدم اعضاي يکديگرند. قرآن بخوانم؟ «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» آل عمران/195، «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» يعني من از توام، تو از از من. ولذا همه شهردار هستيم. اگر ديديم يک کسي سطل زباله ميريزد در جوب، همه شهردار بايد شويم. اگر ديديم دوبله پارک ميکند همه بايد پليس شويم. اگر ديديم يک کسي يک کار بي ادبي ميکند، همه امور تربيتي باشيم. اگر ديديم يک کسي وضواش غلط است همه بايد آخوند شويم. اگر ديديم يک کسي گران فروش است همه بايد نميدانم جزء همه. . . «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» يعني همه از همديگر هستيم. چه فرقي ميکند؟ اگر از او گران بفروشد او هم خرجش بالا ميرود از من گران ميگيرد. اينها همه بند است به هم. چيزها را ساده نگيريم.
شما الان با دندانت بادام ميشکني، اين فشاري که به دندانت ميآيد ترک برمي دارد ده سال، بيست سال، سي سال ديگر سياه و کرم خوردگي ميرويد ميتراشيد، با آن موادي که ميخواهيد پر کنيد ممکن است آن مواد شما را به آمريکا محتاج کند. يعني امروز بادام ميشکني، بيست و پنج سال ديگر به آمريکا ممکن است محتاج شوي. يک خورده کارها را ريشهاش را حساب کنيد تا کجا قصه پيش ميرود. بعضي ساکت هستند.
6- سکوت در برابر گناه به بهانه آزادي مردم
2- ميگويند مردم آزاد هستند. اصلا معناي آزادي چي است؟ هيچ کشوري آزادي مطلق ندارد. شما در هر کشوري بخواهي به رئيس جمهورش جسارت کني ميگيرند. آزادي به شرطي که، ما خط قرمز هم داريم. اينجا شما آزادي. شما آزادي ميتواني الان نماز نخواني، بعد نماز بخواني، اما اگر گفتي(الله اکبر)، «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» الحمد/4 آقا آزادي است، خوب غلط کردي آزادي است، شما ميتوانستي الان سرِ نماز نروي، اما وقتي گفتي «مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» حق نداري نماز را بشکني. ميتواني پاي منبر من نيايي، اما اگر بيائي پاي منبر بگويي آقا آزادي است هي همچين کني، اه، چرا جلسه را به هم ميزني؟
آزادي معنايش چي است؟ مردم آزادند يعني به گناه؟ گاهي خجالت ميکشد. خجالت هم بد چيزي است. حديث داريم خجالت دو تا است، خجالت گاهي از عقل است، گاهي از احمقي. (الحياء حيئان، حياء علق و حياء حمق)، (حمق) يعني احمق. اگر ميخواهي فحش دهي خجالت ميکشي اين از عقل است، اگر ميخواهي حرف حق بزني خجالت ميکشي اين از احمقي است. چرا؟ من يک جايي رفتم گفتم آقا يکي بلند شود اذان بگويد، جمعيت زياد. او گفت تو بگو، او گفت تو بگو، آخرش هم خجالت کشيد. گفتم چرا خجالت کشيدي؟ بابا(الله اکبر). ديدم نميتوانند اذان بگويند، انگار قفل شده حلقومها. آخر گفتم پس من يک جمله يک جمله ميگويم همه با هم بگوييم. (الله اکبر)، گفتم خيلي خوب، نصفه مسجد، نصفه جلو، (اشهد ان لا اله الا الله) گفتند، گفتم اين سه تا صف، (اشهد أن محمداً رسول الله) گفتند، (اللهم صل علي محمد و آل محمد) بعد گفتم که شما پنج تا(حي علي الصلوه) گفتند، شما سه تا(حي علي خير العمل) گفتند، شما(قد قامت الصلوه) گفتند، گفتم تو يکي بگو(الله اکبر) گفت، گفتم ديدي گفتم شد. يعني اول ميترسيد بگويد اما همينطور از جمع آوردم روي فرد، درجه به درجه، شد. ما نبايد خجالت بکشيم، آقا بنده نماز نخواندم، با اجازه ميروم، تمام شد، خجالت ندارد. گاهي امر به معروف و نهي از منکر خجالت ميکشند. گاهي ميترسند، ميگويند نانم قطع ميشود. يک چيزي برايتان بگويم. بهلول که چند روز پيش از دنيا رفت، حدود صد سال زنده بود، ايشان پنجاه سال، شصت سال پيش از اين تقريباً عليه رضاشاه و عليه بي حجابي يک سخنراني کرد، بسيار، چون رضاشاه بي حجابي را اجباري کرد، بسياري از علماي ما و غير علماي ما براي حفظ دينشان از ايران رفتند نجف، همه آنهايي که از ترس رضاشاه رفتند اين طرف و آن طرف همهشان مردند، اين بهلول زنده ماند. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه ميفرمايد: امر به معروف و نهي از منکر رزق کسي را قطع نميکند، مرگ کسي را نزديک نميکند. بعضيها ميگويند نانم قطع ميشود، بگذار اين مشتري ميرود کس ديگر ميآيد. اينکه من حالا نهي از منکر کنم مشتريام کم ميشود، مگر رازق شما اين است؟ «نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ» الأنعام/151، «نَحْنُ نَرْزُقُ» خداوند ميگويد ما رزق ميدهيم.
7- سکوت به بهانه تنها بودن
بعضيها ساکتند ميگويند با يک گل بهار نميشود، چرا با يک گل بهار ميشود. امام صادق يکي بود، يک حوزه علميه راه انداخت، چهار هزار تا شاگرد داشت. ابراهيم يکي بود، امام خميني ميفرمود: دکتر بهشتي يک امت بود. ابوطالب يکي بود حمايت کرد از پيغمبر، پدر علي ابن ابيطالب. جعفر طيار يکي بود سخنراني کرد، ما در تاريخ هميشه با يک گل بهار ميشده. امام خميني در کشور ما يکي بود، صد تا امام خميني نداشتيم. يکي بود. امام حسين يکي بود رفت زير سم اسب، بله تمام تاريخ ما نشان ميدهد اين ضرب المثل غلط است. ما خيلي مثلهاي غلط داريم در فکرمان. با يک گل بهار نميشود، اين غلط است، بسياري از کارهاي مهم تاريخ با يک گل بوده. اين هم يکي. مثل اينکه ميگويند: نرود ميخ آهنين در سنگ. اين هم از آن شعرهاي غلط است، تمام سنگهاي حوض، تراش، تمام سنگهاي تراش با ميخ آهني تراشيدند. پس به عدد هر سنگ تراشي پيداست: برود ميخ آهنين بر سنگ. کي گفت نرود؟ شعرهاي غلط است، با يک گل بهار نميشود غلط است، نرود ميخ آهنين بر سنگ غلط است، حالا يک بار من شعرهاي شعراي درجه يک که غلط گفتهاند انشاءالله يک بار در تلويزيون خواهم گفت که چه شعراي درجه يکي، عبادت به جز خدمت خلق نيست، اين هم غلط است، عبادت خدمت خلق هست، چيز ديگر هم هست. ميگوييم عبادت به جز خدمت خلق نيست، اين حرف غلط است. ما شعرا را تا آنجايي قبول داريم که حرفشان. . . . امام صادق(ع) فرمود اگر چيزي از ما شنيديد با قرآن متر کنيد، اگر طبق قرآن بود بپذيريد، طبق قرآن نبود حرف امام صادق را هم بزن به ديوار، شاعر که ديگر جاي خودش را دارد. حتي حديثهاي امامها اگر خلاف بود به ديوار ميزنيم.
8- سکوت به بهانه خواست و مشيت الهي
بله، بعضي وقتها ميگويند خدا خواسته، خدا خواسته گناه بکنيم، لابد خدا خواسته اين کار شود. خدا خواسته يعني چه؟ خدا خواسته که منکر شود؟ او آزاد است، تو هم آزادي، تو بايد جلوي او را بگيري. «لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» البقرة/251 اصلا خدا خواسته که شما بلند شوي جلوي او را بگيري. يک بار گفتم گوش نداد، چوب سفت است، ده بار تبر ميزنند تا بشکند، قند را ده بار ميزنند تا بشکند. يک بار گفتي گوش نداد تکرار کن. کار از اين کارها گذشته، نخير، کار از اين کارها نگذشته. گاهي يک برگ زرد در حوض کشتي پنجاه مورچه ميشود. گاهي يک کلمه، زنِ فرعون يک «لَا تَقْتُلُوا» گفت، گفت نکشيد بچهاي که از آب گرفتيد. فرعون را منصرف کرد از کشتن، بعد اين موسي يک امت بني اسرائيل را نجات داد. برادر يوسف يک نهي از منکر گفت، گفت بابا برادر يوسف را نکشيد، «لَا تَقْتُلُوا يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ» يوسف/10 نکشيد، يک نکشيد برادر يوسف گفت، يک نکشيد زنِ فرعون. دو تا «لَا تَقْتُلُوا» در قرآن است، يکي از زن، يکي از مرد، دو تا، دو تا نهي از منکر، دو پيغمبر را نجات داد، يوسف مردم را از قحطي نجات داد، موسي هم مردم را از فرعون نجات داد. يعني گاهي يک کلمه يک امتي را نجات ميدهد.
امام حسين رفت کربلا براي امر به معروف، سکوت را شکست. در مقابل آن ابرقدرت جنايتکار بايد امام حسين قطعه قطعه ميشد تا مردم بفهمند. در زيارت اربعين داريم حسين جان خونت ريخته شد اما مردم چشمهايشان باز شد، دلهاي مردهشان بيدار شد، وجدان هايشان بيدار شد. قيام امام حسين براي بيدار کردن امت اسلامي است، (السلام عليک يا ابا عبدالله) از برادر عزيزمان آقاي فراهاني چند دقيقهاي استفاده کنيم.
(روضه)
از همه برادران عزادار تقاضا ميکنم يک، ارزش عزاداري و مداحي و سوگواري را با بعضي اشعار سبک و با بعضي آهنگهاي ناروا، اين دامن عزاداري رنگين نشود، بگذاريد عزاداري همانطور عزاداريهاي، شعرهاي پرمحتوا، و آهنگهاي درشان کربلا باشد يک. دوم همينطور که چند سالي است ظهر تاسوعا و عاشورا شما تهاجمي ديني به دنيا صادر کرديد، چند سالي در ايران تاسوعا و عاشورا نماز خواندند، اين نماز تاسوعا، عاشورا در خيابان شما منتقل شد به پاکستان و افغانستان و بعضي کشورهاي ديگر و پارسال منتقل شد به نيويورک. شيعيان نيويورک هم وسط خيابان، عاشورا، نماز خواندند. اين نماز را رونق دهيد. رؤساي هيأت از اول برنامه را جوري داشته باشند، روحانيون منطقه هم با هيأتهاي عزيز حرکت کنند هرجا شد حالا يا زمين، يا موکت، يا گوني، يا برزنت، يک چيزي بيندازند و به هر حال اين نماز را، چون امام حسين ميتوانست نمازش را در خيمه بخواند، مخصوصاً آمد روبروي جمعيت خواند، اين نماز علني در خيابان مثل سيلي است که ته سيگارها را ميبرد. اين نماز ظهر عاشورا را عنايت داشته باشيد، اشعار، محتوا و آهنگش درشان امام حسين باشد.
خدايا هرکس در تاريخ عزاداري کرده است الان نيست، الساعه همه را با امام حسين محشور بفرما(الهي آمين) به ما و نسل ما تا آخر تاريخ، معرفت امام، ولايت امام، اطاعت از امام را روز به روز بيشتر بفرما(الهي آمين) مشکلات عراق و کربلا را حل و همه ما را زائر مخلص امام حسين قرار بده
والسلام عليکم و رحمة الله