متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1385/12/17
«بسم الله الرحمن الرحيم»
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي
بحث را بينندگان عزيز در آستانه اربعين امام حسين پخش ميشود و ميبينند، فکر کردم زيارتهايي که ما ميرويم چه مکه و مدينه و کاظمين و سامرا و مشهد، چه زيارت امامزادهها، چه همين زيارتهايي که بعد از نماز رو به امام حسين ميايستيم و ميگوييم(السلام عليک يا ابا عبدالله)، زيارتها را يک نگاهي کنيم، چون در اربعين زيارت امام حسين بخصوص وارد شده، يکي از علامت شيعه، زيارت اربعين است. يکي هم انگشتر به دست راست کردن است. علامتهايي دارد، يکي هم آن است. يعني آنجا وعده گاه بوده، زمان طاغوتها، آن زماني که امامزادهها و سيدها و شيعهها را ميکشتند، اين مقدار شيعه که بودند ميگفتند وعده کجا؟ ميگفتند وعده قبر امام حسين(ع). اينکه ميگويند زيارت امام حسين علامت شيعه است، چون يک جايي بوده که وعده گاه بود. الان هست مثلا يک جايي که فرض کنيد کارگرها در يک چهارراه جمع ميشوند، نانواها جمع ميشوند، فوتباليستها يک جا جمع ميشوند، به هر حال هر کسي، حقوقدانها يک جا جمع ميشوند، اساتيد دانشگاه يک جا جمع ميشوند، اينها گفتند خوب شيعه هم وعدهاش آنجا باشد، چون آنجا ميرفتند شارژ ميشدند، انرژي ميگرفتند، مثل اين تلفنهاي همراه هست که دو شاخهاش را ميزنند به برق شارژ ميشود، آن برقِ امام حسين اينها را ميگرفت شارژ ميشدند. شارژ که ميشدند با طاغوت مبارزه ميکردند. يک بار يک کسي از اين طاغوتها پرسيد شما هم مسجد ميسازيد هم قبر امام حسين را خراب ميکنيد، بني عباس، آن کارتان چي است؟ آن کارتان چي است؟ گفت مسجد مردم را از خواب بيدار نميکند، ولي زيارت امام حسين مردم را از خواب بيدار ميکند. البته مسجدها هم بايد از خواب بيدار کند و بيدار هم ميکند، حالا مسجدهاي خودشان را ميگفتند آنها. مسجدهاي ما که، انقلاب ما از مساجد شروع شد. به هر حال خوب است که يک نگاهي به زيارت بکنيم. کلمه زيارت يعني ديدن، به زيارت فلاني رفتم يعني ديدن فلاني رفتم. اين را هم خيلي به من گفتهاند، بخصوص گاهي که مشرف ميشويم مشهد به ما ميگويند آخر اين چه رسم زيارتي است؟
1- آداب زيارت قبور امامان عليهم السلام
آداب زيارت، فايده زيارت، نقش زيارت، اصلا زيارت يعني ديدن. دست گذاشتن به ضريح جزء آن نيست، بوسيدن ضريح جزء آن نيست، دست ميرسد آدم دست ميگذارد، دست نميرسد آدم دست نميگذارد. وقتي شلوغ است آدم دست نميگذارد. بعضي فکر ميکنند اگر دست نمالند، زيارتشان قبول نيست، اينطور نيست. يک قصه بگويم. امام ششم عليه السلام طواف ميکرد دور کعبه. فرض کنيد اين ميز کعبه است، اين گوشه کعبه حجرالاسود است، که حاجيهايي که ميخواهند طواف کنند از اين گوشه شروع ميکنند، همين طور ميگردند، از اينجا شروع ميکنند به همين جا هم خاتمه مييابد. اين حجرالاسود که سنگ است، اين سنگ فرشته بوده، خداوند اراده کرده که اين سنگ شود. مگر ميشود؟ بله. همين طور که عصاي موسي چوب بود، بعد اژدها شد. يک چيزي را شما منجمد ميکنيد، باز ميکنيد، توسعه ميدهيد، ذوب ميکنيد، اگر بشر توانست خيلي کارها را بکند، خداي بشر هم ميتواند بکند. فرشته که بود خداوند از بشر اقرار گرفت «الست بربکم» آيا قبول داريد که من پروردگار شما هستم؟ «قالوا بلي» گفتند بله، به اين فرشته گفت فرشته، شاهد باش که همه اينها پروردگاري مرا قبول کردند، بعد اين فرشته سنگ شد، اسمش هم شد(يمين الله في ارضه) يعني دست خدا در زمين. حاجيها وقتي طواف ميکنند، به اينجا که ميرسند خوب است آدم دست بکشد يا ببوسد. پيغمبر دست ميکشيد و ميبوسيد، زمان امام صادق حاجي زياد بود و شلوغ بود، نميرفت امام صادق دست بکشد، گفتند آقا، جدّ شما دست به سنگ ميکشيد، شما چرا نميکشيد؟ گفت زمانِ جدّم راه باز ميکردند، احترام ميکردند، تنه نميزدند، دست ميزدند و ميبوسيدند، الان شلوغ است، خيلي هم کسي من را نميشناسد، من خواسته باشم ببوسم بايد هُل بخورم، تنه بزنم، از خيرش ميگذرم. از اين چه ميفهميم؟ از اين ميفهميم که اگر يک جايي زيارت است، اگر ديدي مزاحمت است از خيرش بايد بگذريم. چه طواف، چه زيارت، کنار بايست سلام کن. دور و نزديکي هم ندارد. جيغ هم ندارد. بعضيها که دعا ميخوانند، اصلا ما سحرخواني روي بام نداريم. مناجات را بايد يواشکي توي اتاق کرد. اذان را گفتند برو پشت بام بگو، شما ميخواهي بگويي(الهي يا رب) خوب در اتاق بگو، چرا ميروي پشت بام داد ميزني؟ سحرخواني در بلندگو ممنوع. ممنوع يعني وارد نشده است. آنجايي که به ما گفتند داد بزن فقط اذان است. غير از اذان کسي حق داد زدن ندارد. چه شعر، چه مرثيه، چه سحرخواني، چه روضه، چه بوق عروس، چه عزاي امام حسين. مزاحمت مردم چه به اسم عروسي باشد، چه به اسم عزا، ممنوع. اينها را من بايد بگويم به هر حال چون به ما ميگويند حجت الاسلام، حجت الاسلام يعني کارهايش از نظر اسلامي بايد حجت باشد. من به عنوان کسي که طلبه هستم بايد قرآن و حديث را خدمت عزيزان بگويم. منتهي مردم هم توقع نداشته باشند تا يک چيزي گفتيم عملي شود. يک فرهنگي است که حالا. . .
2- زيارت جامعه، جامع ترين زيارت اهل بيت عليهم السلام
پس زيارت يعني ملاقات. شما برو همين طور بايست، زيارت کامل است. (السلام عليک يا رسول الله) به پيغمبر سلام بده، بس است. (السلام عليک يا علي ابن موسي الرضا)، (السلام عليک يا امام حسين) همين زيارت است، يک سلام، يک زيارت است. منتهي خوب براي اينکه آدم سير نميشود و دلش هم ميخواهد يک خورده با امامش گفتگو کند، به ما گفتهاند اين متنها، متنهاي خوبي است، که بهترين زيارتها، زيارت جامعه است، زيارت امين الله است، زيارت وارث است. در زيارتها يک دوره معارف است. حالا. فايده زيارت چيست؟ حالا لازم هم نيست امام باشد و پيغمبر، زيارت اجداد، نياکان، بالاخره ما بايد با قبليها يک ارتباطي داشته باشيم، خيلي از خيرهايي که به ما ميرسد، بخاطر نياکانمان است، اگر آبِ خوشي از گلوي ما پايين ميرود، نياکان ما در اين آبِ خوش سهم داشتند، فراموششان نکنيد. حتما شنيدهايد قصه موسي و خضر را که وارد منطقهاي شدند، يک ديوار خرابهاي بود، گفتند اين ديوار خرابه را بسازيم. موسي به خضر گفت آخر مأموريت نداريم، به ما ابلاغ نشده، وظيفه ما ديوارسازي نيست، مگر ما کارگر هستيم؟ اصلا کسي به ما نگفته بساز، پول کسي به ما نميدهد، مردم اينجا يک تکه نان خواستيم به ما نداند، شکم گرسنه کارگري مفت، کي گفت؟ موسي از اين قبيل حرفها را زد، خضر هم ديوار خرابه را، ديوار کج را صاف کرد و ساخت و گفت ميداني چرا ساختم؟ زير اين ديوار يک گنج است، مالِ يک آدم خوبي است، اين آدمِ خوبي که صاحب گنج است مرده است، وصيت کرده که مثلا اين بچه هايش که بزرگ شدند که اين يتيمها هستند، بزرگ که شدند وصيت نامه را بخوانند، بروند گنج را بردارند. اگر ما اين ديوار را نميساختيم، گنج لو ميرفت، ديگران برمي داشتند، قرآن ميگويد «و کان» اين آيه قرآن است، کان را بلد هستيد يعني چه، يعني چه؟ بود، ابو، اب، يعني چه؟ پدر. «و کان ابوهما صالحا» چون پدر اينها آدم صالحي بوده، دو تا پيغمبر عملگي مفت، کارگري مفت ميکنند براي اينکه بابايشان خوب بوده، خدا ميخواهد مزد خوبي بابايش اين باشد که يک خيري به بچه هايش برسد. چه ميخواهم بگويم؟ «بسم الله الرحمن الرحيم» درس امروز ما همين بود، قسمت اولش، گاهي چون بابا خوب است، خدا يک خيري به بچه هايش ميرساند. بنده اگر يک کاري ميکنم که خير است بايد ببينم اجداد من چه نقشي در اين کار داشتند. درس دوم، مردم، يک کار خيري که پيش آمد بکنيد، گرچه مزدتان را کسي در دنيا ندهد، چه بسا من يک کار خيري ميکنم، الان هم خيرش را نميبينم، ميگويم ما اين کار را کرديم، نه کسي از ما تشکر کرد، نه کسي فهميد، نه کسي مزد داد، هيچي هيچي. ميگويد غصه نخور، کار اگر خير است، يا خودت خيرش را ميبيني يا در آينده نسلت. «و کان ابوهما صالحا». الان شما نشستهايد، بنده خودم را ميگويم، از خودم بگويم، کتک هايش را بلال خورد، من به پلوهايش رسيدم. ديگران ترکش خوردند، ديگران شهيد دادند، اوه، دهها هزار جوان، عمودي رفت جبهه، با آمبولانس افقي برگشت، شهيد شد. حالا انقلابي شده ما در آن هستيم، ديگران زحمت هايش را کشيدند. زحمات ديگران را هدر ندهيم.
3- درس گرفتن از زيارت امام حسين عليه السلام
حالا؛ زيارت معنايش اين است که حسين جان، تو زيرِ سم اسب رفتي، به من ياد دادي که زيرِ بارِ طاغوت نروم. ما اصول دينمان سه تا بود. خوراک، پوشاک، مسکن. حسين جان شهيد شدي، چون در آستانه اربعين است ميگويم، حسين جان شهيد شدي که بگويي خوراک مهم نيست، تو آب خوردن هم در عاشورا نداشتي. پوشاک هم مهم نيست، چون لباس و جبّهات را هم کندند، مسکن هم مهم نيست، چون خيمه هايت را آتش زدند، نه خوراک داشتي، آبِ خوردن، نه پوشاک داشتي، جبّهات را کندند، نه مسکن، خيمه هايت را آتش زدند، اما زيرِ بارِ زور نرفتي. اين يعني چه؟ يعني اگر آمريکا يک روز به شما گفت شما را در محاصره اقتصادي قرار ميدهم، بگو بکن، در محاصره اقتصادي باشيم، ما زيرِ بارِ تو نميرويم. درس است، به ما مکتب دادند. حالا اين امام حسيني که در آستانه اربعينش بحث را گوش ميدهيد، بايد با او رابطه داشته باشيد. افکارش را، انگيزه هايش را، هدف هايش را، حرکتش را، رسالتش را، فريادش را، اين زيارت يعني چه؟ زيارت يعني تجديد افکار، چه فکري داشتند، تجديد اهداف و انگيزهها، تجديد حرکت، تجديد رسالت، تجديد فرياد، اين برکات زيارت است، اگر گفتند چرا ميروي زيارت؟ بگو ميخواهم بروم آن فرياد را بشنوم، ميخواهم بروم آن فرياد فراموش نشود. زيارت يعني اظهار عشق، زيارت يعني قدرداني از زحمات، زيارت يعني درسِ عبرت به طاغوتها که فکر نکنيد کشتيد تمام شد، زيارت يعني عبرت گيري، درس عبرت به ديگران، زيارت يعني عبرت گرفتن خود، زيارت يعني روحيه پيدا کردن، يک خلبان که ميآيد در قزوين سرِ قبر شهيد بابايي، يک رئيس جمهور که ميرود سرِ قبر شهيد رجايي، بنده طلبه که ميروم سرِ قبر ابوترابي، بالاخره ميگويم عجب، البته من و ابوترابي همشاگردي بوديم، از بيست سالگي با هم بوديم. ايشان که آمد نجف درس بخواند، من يک سالي نجف بودم، اتاقمان، اثاثيهمان را ايشان معامله کرديم، معاوضه کرديم، بالاخره وقتي من ميروم سرِ قبر او، ميگويم عجب، من و تو با هم بوديم، چقدر زحمت کشيدي و چقدر زجر کشيدي و چقدر و چقدر و چقدر. اين زيارتها اين برکات را دارد. و لذا جاي زيارت نبايد به صورت عياشي و تفريح دربيايد و متأسفانه بعضي از مزارها ميروند جگر درست ميکنند و بلال درست ميکنند و قليان چاق ميکنند و انگار قهوه خانه قنبر است. زيارت يعني کلاس، آزمايشگاه. وقتي آدم ميرسد به قبر شهدا، ميبيند اوه اينها همه جوان بودند، عکسها را نگاه ميکني همه با آدم حرف ميزنند، ولذا در مزار شهدا بنده عقيدهام اين است که سخنراني هم نگذارند. چون واعظ که سخنراني ميکند يا مداح، همه حواسها را جمعِ خودش ميکند، اگر کسي حرف نزند ما حواس هايمان جمعِ شهداست. اينها حواس ما را از شهدا جمع ميکنند، متوجه خودشان ميکنند. همه جا سخنراني خوب نيست، اصلا بعضي جاها سکوت خوب است. در تبليغ ميگويند گاهي سکوت بهتر از فرياد است. مثلا من بگويم اين چه وضعي است؟ اين چه وضعي است؟ اين چه وضعي است؟ مثلا نعره بکشم بهتر است يا همچين بگويم، اين چه وضعي است؟ ميگويند به عدد اينکه سه بار نعره بکشي، يک بار يواش بگو به اندازه دو بار هم ساکت شو، ميگويند آن اثر سکوت بيشتر است. ما فکر ميکنيم که رفتيم مزار، حتماً بايد اکو ببريم و مداح ببريم و دوبله ببريم و سوبله ببريم و نخير اينطور نيست، اصلا هيچ کس هيچي نگويد. اصلا نگاه به مرده، عجب، اين چشمهايش ميديد. چشمهايت ميبيند نگاه نکن. ببينيد اگر زبانش کار نميکندها، تا زبانت کار ميکند اينقدر حرف بد نزن. اصلا نگاه اثرِ تربيتي دارد، بنابراين اين زيارتها اين آثار را دارد. اين زيارتها خيلي درسِ خوبي است.
حالا، جملاتي است که داريم(لکل موسي فرعون) هر جا موسي هست، فرعون هم هست. (لکل ابراهيم نمرود) هر جا ابراهيم هست نمرود هم هست. (کل ارض کربلا، کل يوم عاشورا) که چي؟ ميخواهد بگويد اينها تاريخ مصرف ندارد، هميشه حق و باطل در مقابل هم در ستيز هستند. اين جريان است، از آدم تا خاتم، يک سنت است، حق در برابر خط باطل بوده و هست و خواهد بود، حالا. بعد از اين مقدمه وارد زيارت بشويم، در آستانه اربعين است، من سلام ميکنم، شما هم همين سلام را بگوييد، يک زيارتي است به نام زيارت وارث که ميگوييم(السلام عليک يا وارث آدم صفوه الله) اين کلمه را باز کنيم. يک صلوات بفرستيد.
4- امام حسين عليه السلام، وارث حضرت آدم عليه السلام
(السلام عليک يا وارث آدم صفوه الله) خوب، حالا اگر اين يک کسي هم خوش صدا بود اين را ميخواند چقدر بهتر بود. (السلام عليک يا وارث آدم صفوه الله) حسين جان، تو وارث آدم هستي، آدم چه بود؟ آدم چطور بود؟ صفات آدم، 1- آدم خليفه خدا بود. آدم مسجود فرشتگان بود، فرشتگان به آدم سجده کردند. آدم علم بي نهايت داشت. آدم روحِ خدا در او بود. اما خليفه خدا بود، چون قرآن ميگويد «اني جاعل في الارض خليفه» من در زمين ميخواهم خليفه قرار بدهم. حضرت آدم خليفه خدا بود. مسجود فرشتهها بود، چون قرآن ميگويد «اسجدوا لآدم»اي فرشتهها، سجده کنيد به آدم. بي نهايت علم داشت چون قرآن ميگويد «و علم آدم الاسماء کلها» خداوند همه علوم را، «کلها» کل علوم را به آدم آموخت. روحِ خدا در او بود، چون خدا ميگويد «نفخت فيه من روحي». حضرت آدم در قرآن خيلي آيه دارد. حالا چهار تا بس است، راجع به حضرت آدم اين چهار تا آيه را نگاه کنيد، «جاعل في الارض خليفه» خدا در زمين خليفه آفريد، پس آدم خليفه خداست، ما به امام حسين ميگوييم(السلام عليک يا وارث آدم) سلام بر حسين، حسين تو وارث آدم هستي، يعني همين طور که آدم خليفه خدا بود، تو هم خليفه خدا هستي. «اسجدوا لآدم» فرشتهها به آدم سجده کردند. حسين جان تو وارث آدم هستي، يعني تو وارث کسي هستي که فرشتهها به جدّت سجده کردند. «و علم آدم الاسماء» تمام علوم را خدا به حضرت آدم ياد داد، سلام به تو حسين، تو وارث آدم هستي، يعني وارث همه علوم هستي. «نفخت فيه من روحي» روح الهي در آدم دميده شد، سلام بر تو حسين، تو حسين هستي وارث آدم هستي، يعني روح خدا در تو هم هست. پس ببينيد يک چيزي ما، فقط بگوييد، زيارت وارث چيست، زيارت وارث(السلام عليک يا آدم صفوه الله) اينها را روان بگوييم، روان نيست، بازش کنيم، وقتي ميگوييم. . . اين معناي(السلام عليک يا آدم صفوه الله).
خوب؛ جمله بعد. (السلام عليک يا وارث نوح نبي الله) نوح چه خصوصياتي داشت. باز يک صلواتي بفرستيد.
5- امام حسين عليه السلام، وارث حضرت نوح عليه السلام
(السلام عليک يا وارث نوح نبي الله) به مناسبت اربعين امام حسين يک نگاهي به زيارت امام حسين ميکنيم، سلام بر تواي حسيني که وارث نوح هستي، نوح نبي الله بود، نوح چطور آدمي بود، کشتي سازي او را مسخره ميکردند. قرآن بخوانم. قرآن ميگويد خدا به نوح گفت کشتي بساز پيش چشم من، «اصنع الفلک باعيننا»، اصنع همان صنعت است، يعني بساز. فلک هم يعني کشتي، عين يعني چه؟ چشم، يعني در برابر چشم ما يک کشتي بساز، قرآن ميگويد «کلما مرّ عليه قوم» هر قومي که مرّ، مرور ميکرد، ميآمد از بغل کشتي برود، «سخروا» مسخره ميکردند، ميگفتند حضرت نوح، مثل اينکه پيغمبريات گُل نکرد، به نجاري افتادي. گاهي ميگفتند نوح، ببين، آدمِ عاقل، کشتي را کنار دريا ميسازند که هلش بدهند برود در دريا، آخر وسطِ خشکي اين کشتي را روي دوش کي ميخواهي بگذاري ببرد در دريا؟ قهقه ميخنديدند. خيلي مسخره کردند. قرآن ميگويد «کلما» يعني هر وقت هر که آمد برود يک متلک گفت. «کلما مر عليه قوم سخروا» عربيهايي که ميخوانم قرآن است ولي شما عربيهاي آسان را بلد هستيد. «کلما» هرچه، مرّ، مرور کردند، قوما، يعني قومي، يعني هر قومي مرور ميکردند ميآمدند براي من، «سخروا» يعني مسخره ميکردند، جواب ميگويد که مسخرهها را گوش بده. امام حسين که ميخواست برود کربلا، ميگفتند حسين جان، با هفتاد و دو نفر ميروي کربلا چه کني؟ او سي هزار نفر است، ميخواهي بروي کربلا، زن و بچهات را ميبري چه کني؟ علي اصغر را ميبري چه کني؟ با کي ميخواهي بجنگي؟ با چه زوري؟ با چه پولي؟ با چه نيروي انساني؟ در و ديوار انتقاد ميکردند، حسين جان به نوح انتقاد کردند، به تو هم انتقاد کردند. (السلام عليک يا وارث نوح نبي الله).
6- امام حسين عليه السلام، کشتي نجات امت
خوب؛ کشتي نوح مؤمنين را نجات داد، وسيله نجات شد. (ان الحسين مصباح الهدي و سفينه النجاه) سفينه يعني چه؟ کشتي، کشتي نوح عدهاي را نجات داد، قيام امام حسين هم نجات داد. چون مردم ميترسيدند از بني اميه، امام حسين رفت قطعه قطعه شد، اصحابش قطعه قطعه شدند، آنوقت مردم هم که مشاهده کردند، مردم هم منفجر شدند، آن انفجار بعد از قيام امام حسين، چون اگر امام حسين تکه تکه نميشد، جامعه منفجر نميشد. يعني گاهي براي انفجار جامعه. . . بعد از قيام کربلا خيلي کارها شد، يک مدتي خفقان بود، چي بود؟ ما چه کرديم؟ اه، رفتيم پول گرفتيم حسين را کشتيم؟ اين چه غلطي بود کرديم؟ ما خواب بوديم، مست بوديم، اصلا کار به جايي رسيد، همان روزهاي اول که يزيد آمد در خانهاش، خانمش گفت چه کردي؟ او گفت ابن زياد بود، او گفت او بود، او گفت او بود، همه گردن هم ميگذاشتند، پسرِ يزيد، يزيد را توبيخ کرد، بابا چه کردي؟ به هر حال خون ميجوشد. منتهي کشتي امام حسين هم تند ميرود. همه امامان ما کشتي نجات هستند، اما کشتي امام حسين تندتر ميرود. يک بار در صحن کربلا ايستاده بودم، بلندگو يک جملهاي گفت، برق مرا گرفت. حالا من هم نميدانم اين جمله حديث است، يا حديث نيست. کلمهاي است که برق مرا گفت. گفت(کلهم سفن النجاه) همه امامها کشتي نجات هستند، بعد گفت(و سفينه الحسين أسرع) کشتي امام حسين تندتر ميرود. (کلهم باب الله) همه امامها درگاه لطف الهي هستند، (و باب الحسين اوسع) اما درگاه امام حسين بازتر و وسيعتر و افراد بيشتري را جذب ميکند. و همين طور هم هست، بسياري از آدمهايي که با قال الصادق و قال الباقر و نماز جماعت و اينها خيلي رفيق نيستند، اما با عاشوار حسابي رفيق هستند، حسابي رفيق هستند، امام حسين مشتريهاي خاص خود را دارد. مذهبي مسلمانها و شيعههايي که در کشورهاي ديگر هستند، قوي ترين اهرمي که اينها را جمع ميکند عاشوراست. من بعضي ايام عاشورا کشورهاي ديگر هم بودم که، مثلا ديدم که حتي روز عاشورا از صد فرسخي، از پنجاه فرسخي هر جا هست شيعهها يک جا جمع ميشوند که واقعا کشتي نجات و چراغ هدايت شده.
(السلام عليک يا وارث نوح نبي الله) سلام بر تواي حسين، تو وارث نوح هستي. نوح را مسخره کردند، به تو هم انتقاد کردند، ميروي چه کني؟ کشتي نوح نجات داد، قيام تو نجات داد. ديگر چه؟ قرآن ميگويد نوح به مردم گفت «لا ينفعکم نصحي» من هرچه حرف زدم ترجمهاش را بلد هستيد، «لا ينفع» يعني نفعي نميدهد، «نصحي» يعني نصيحت من، من هرچي نصيحت ميکنم، نصيحتهاي من در گوش من نميرود. امام حسين هم روزِ عاشورا سه تا سخنراني کرد و هيچ کدام از اين سخنرانيها در دل مردم نرفت. آخرش فرمود(استحوذ عليکم الشيطان) شيطان ديگر سرتا پاي شما را گرفته، ديگر نفوذناپذير شدهايد. گاهي انسان در اثر گناه نفوذناپذير است. بعضيها ميگويند خدا ارحم الراحمين است، بله خدا ارحم الراحمين است ولي خودِ خدا گفته رحمت من شامل همه نميشود. «رحمت الله قريب من المحسنين» رحمت خدا به نيکوکاران نزديک است. ببين اقيانوس اطلس خيلي آب دارد اما چيزي از آن در توپ نميرود، اگر شما يک توپي را بيندازيد، با اينکه آب زياد است، يک قطره از اين آب در توپ نميرود، مشکل در اقيانوس نيست، اين درش بسته است. «لا ينفعکم نصحي».
7- ناجوانمردي کوفيان در حمايت از امام حسين عليه السلام
در برابر نوح قرآن ميگويد «اصروا» اصرار کردند، «واستکبروا استکبارا» خيلي گردن کلفتي کردند، راجع به امام حسين هم خيلي گردن کلفتي کردند. بارها امام حسين فرمود که من حلالي را حرام کردم، حرامي را حلال کردم؟ روي کره زمين، خوب گوش بدهيد، روي کره زمين در هيچ تاريخي، در هيچ زماني، در هيچ مکاني، هيچ مهماني دوازده هزار نامه دعوت برايش نيامد. يک مهمان روي کره زمين بود که دوازده هزار نامه دعوت براي او آمد که آن هم کوفيها بودند، بعد از دوازده هزار نامه دعوت او را شهيد کردند. هيچ زماني در هيچ مکاني هيچ شهيدي بين دو تا نهرِ آب تشنه شهيد نميشود. «واصروا واستکبروا استکبارا».
وقتي نوح کشتي ميساخت مسخرهاش ميکردند، نوح گفت خدايا دارند مرا مسخره ميکنند، قرآن ميگويد بابا من تو را ميبينم، مسخرهها را هم ميشنوم، ببينيد، اگر ما بدانيم که خدا ميبيند، خيلي حيا ميکنيم. اصلا بداند يک دوربين مخفي است، اصلا ببيند يک بچه به ما نگاه ميکند حيا ميکنيم. گاهي وزنه بردارها که وزنه بلند ميکنند، سنگين است، اما چون ميبيند که دارند همه ايران، همه دنيا دارند او را ميبينند اين سنگين را بلند ميکند. شما گاهي ميروي زيرِ آب ميگويي بشمار چند تا زيرِ آب هستم، ميروي زيرِ آب، او ميشمارد شانزده هفده هيجده، هي دارد ميشمارد، شما نفست ميسوزد، اما چون ميداني دارند تو را ميبينند، هر چه بتواني. . . مسخره ميکردند نوح را، ميگفت خدايا «اصنع الفلک باعيننا» ميگفت خدايا تو ميبيني. علي اصغر هم که روي دست بابايش تير خورد، يک مرتبه امام حسين ديد گلو پاره شد، گفت خدايا تو ميبيني، (هون علي انه بعين الله) همين که تو ميبيني من آرام هستم، «اصنع الفلک باعيننا»، (هون علي انه بعين الله) آن باعيننا، اين عين الله، هر دو يعني چه؟ يعني خدايا تو ميبيني. گاهي انسان يک عبادتي ميکند او را مسخره ميکند. مثلا نماز ميخواند، بعضي آدمهاي لاابلالي پوزخند ميزنند، حجابش خوب است، دو نفر آدم کذايي مثلا لبخند ميزنند. يا هي ميگويد ياالله، بيا تو ديگه به تکليف رسيدي، ميخواهد بگويد من مرد هستم، بيا تو. پسر است به تکليف رسيده است، هي ميگويد ياالله، آنهايي که تا ديروز بي حجاب بودند، حالا هم اين را جزء آدم مرد حساب نميکنند، اصلا او را مسخره ميکنند. بگو خدايا من اين مسخره را ميشنوم، قبول هم دارم، تو که ميبيني قبول است. گاهي هم بايد با خدا معامله کرد. خدايا با اينکه مرا مسخره ميکنند من مقاومت ميکنم، چون تو دوست داري، تو ميبيني، خلاص. همين که خدا ميبيند خلاص.
(السلام عليک يا وارث نوح نبي الله) اين زيارت را ادامهاش را در جلسه بعد انشاءالله خواهيم گفت. يک خورده باز کنيم ببينيم با کي صحبت ميکنيم.
پس حرفهايي که زدم، زيارت خيلي ثواب دارد، حتي داريم، حديث داريم کساني که پول ندارند و امکان ندارند بيايند زيارت انبياء و اوليا و امامان، بروند زيارت علما، زيارت افراد صالح، حتي اگر پيش از ظهر جمعه کسي سرِ قبر پدر و مادرش برود، ثواب عمره دارد. زيارت قبور مهم است. زيارت شهدا خيلي مهم است، ميفهمند، ميدانند، همه کارهايمان را، بخصوص شهدا و اولياي خدا کارهايمان را زيرِ نظر دارند، ما بايد رابطهمان را با نسل گذشته قطع نکنيم. اين کتابخانه را همين طور نگاه نکن، قرنها نوشتند تا اين کتابخانه شد. زحماتي کشيده شد تا من به اين نتيجه رسيدم. ما سرِ سفره ديگران نشستيم. ديگراني که به گردنِ ما حق دارند، حقّ وراثتي، ژنتيکي، حقّ تعليمي، حقّ تربيتي، هرکس حقّي به گردن دارد، ديگران را فراموش نکنيم.
خدايا امنيت کامل به عراق، افغانستان، لبنان، فلسطين، به همه بلاد اسلامي امنيت کامل مستقر بفرما. (الهي آمين) زيارت همراه با معرفت نصيب همه ما بفرما. (الهي آمين) جلسه بعد هم ادامه همين زيارت وارث خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته