متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1385/11/19
«بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي
بينندگان بحث را در دهه فجر ميبينند. دهه فجر عمل به اين آيه بود که در آيت الکرسي ميخوانيم «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ» البقرة/256 اسلام همين است. اسلام ناب، سيماي اسلام ناب. «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ» اگر «يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» نباشد، يعني بگوييم هم آمريکا باشد، هم نماز ميخوانيم، هم با شرق باشيم، هم با غرب باشيم، هم با بد باشيم، هم با خوب باشيم، هم با اين باشيم، هم با آن باشيم، بعضيها ميگويند بيائيد با همه باشيم، کساني که عقيدهشان اين است که ما بايد با همه باشيم، آنوقت به اين آيه عمل نميشود، « فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ » نميشود با همه بود، با بد بود، با خوب بود. هر که راست ميگويد، هر که دروغ ميگويد انسان حتي در خوبها هم نميشود همه خوبها را يک جور ديد، خدا در قرآن ميگويد «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ» النساء/95، «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ» الحجرات/13 کسي که تقوايش بيشتر است، در نمازجماعت ميگويند آنهايي که يک کمالي دارند، آنها بروند صفِ اول. در پيشنمازي ميگويند هرکه تقوايش بيشتر است، او پيشنماز شود. اگر هر دو تقوايشان يک جور بود، هر کدام سوادشان بيشتر بود او پيشنماز شود. اگر تقوا و سوادشان بيشتر بود، هر کدام مثلا سيد است او برود جلو. اگر تقوا و سواد و سيديشان يک جور بود، هر کدام پيرمردتر است او برود جلو. اگر تقوا و سواد و سيدي و سنشان يک جور بود، ببينيد کسي که قرائتش بهتر است، اگر همه يک جور بود ببينيد مثلا. . . آخرش ميگويد ببينيد هرکه خوشگلتر است. يعني حرف آخر را بالاخره، يعني همه را نميشود يک جور قرار داد. ما امتيازبندي داريم. نميشود بگوييم که خوب هم با اين باشيم، هم با او باشيم. دهه انقلاب، اصلا انقلاب ما اين بود که مردم ايران « يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ»شان شعله کشيد، يعني گفتند مرگ بر آمريکا، گفتند مرگ بر شاه، گفتند مرگ بر بختيار، اصلا آمريکا و دنبالههاي آمريکا و تفکرهاي آمريکايي مورد تنفر قرار گرفت، بعد «وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ» ايمان به خدا.
1- مقايسه برکات انقلاب با مشکلات آن
ممکن است يک کسي امشب پاي تلويزيون بگويد آقاي قرائتي تو دلت خوش است، هيچ خبر داري قيمت خانه چند است، قيمت گوشت چند شده، تورم، گراني، من يک مثالي دارم اين مثال را خدمتتان بگويم، از يکي از بزرگان شنيدم. احتمالا هم اين مثال را شما شنيده باشيد، ولي حالا مثل خوبي است. ميشود، شما که سوار ماشين ميشويد، در ماشين سوار شدن دو تا چيز را دقت ميکنيد. يکي اين ماشين قراضه است يا نو، يکي از علما ميگفت امام وقتي از نجف ميخواست برود کربلا ميگفت يک ماشين خوب تهيه کنيد، يک روز به امام گفتند شما در هيچ کلمهاي خوب نميگويي، مثلا گوشت خوب بخر، لباس خوب بخر، فرش خوب بخر، اما به ماشين که ميرسي ميگويي ماشين خوب. امام فرمود نان خالي آدم را نميکشد، لباس کرباس آدم را نميکشد، فرش کهنه آدم را نميکشد، اما ماشين قراضه آدم را ميکشد. در ماشيني که ميخواهي سوار بشوي، نگاه ميکني ببيني ماشينش خوب است يا نه، بعد هم نگاه ميکني ميبيني رانندهاش ترياکي، خواب آلود، گيج نباشد، اگر يک راننده بانشاطي داشت، ماشين هم کوک بود، ميگويي سوار شويم. پس در ماشين سوار شدن دو اصل براي ما مهم است، ماشين، راننده. ديگر نميگويي آقا من که ميخواهم سوار ماشين شوم، مسافرها کسي دهانش بوي پياز نميدهد؟ کسي پوست پرتقال نخواهد ريخت؟ کسي پوست تخمه کدو نميريزد؟ بابا بيا سوار شو، ديگر هر مسافري ممکن است يک غلطي بکند، يک اشتباهي بکند، هر مسافري ممکن است رنگ و وارنگ باشد، اما شما در ماشين، ماشين و راننده را دقت کن. ماشين ما جمهوري اسلامي است، راننده ما امام است، مقام معظم رهبري است، اين ماشين را بايد سوار شد، حالا اين شهردار بد کرد، اين امام جمعه بد کرد، آن نميدانم وکيل، اين سفير، اين تاجر، اين کارگر، اين کارمند، آن رشوه گرفت، بله، ممکن است هر يک از اينها را پيدا کني که يک نقطه ضعفي داشته باشند، اما ماشين رانندهاش درست است. ماشينش درست است، رانندهاش هم درست است، ممکن است بعضي مسافرها يک اشتباهي بکنند، اگر تازه ثابت شد که اشتباه کردند، اگر ثابت شد که اشتباه کردند شما حق نداري از اين ماشين پياده شوي، ما بايد اين جمهوري اسلامي را دو دستي بگيريم، ولو فرد فرد اين آدمها اين مسافر نميدانم چه کرد، آن مسافر چه کرد.
2- وظيفه ما در برابر منکرات اجتماعي
هر مسافر اگر هر کاري هم بکند، شما اگر در ماشين نشستهاي ميبيني پشتِ سرت دو تا مسافر با هم شوخي ميکنند، شوخيهاي بد، شما پياده نميشوي، نهي از منکر ميکني، آقا جان اينجا محل عمومي است، اين شوخيها جايش در ماشين نيست، برادرها هواي ماشين مالِ همه است، چهار نفر که سيگار ميکشند، حقّ تنفس ديگران را ضايع ميکنند. برادرها پوستِ تخمه هايشان را نريزند. شما آنجا بايد امر به معروف کني، نهي از منکر کني، تذکر دهي، اما از ماشين نبايد پياده شد، از ماشينِ جمهوري اسلامي نبايد پياده شد، چون اگر پياده شوي ماشينهاي ديگر ماشين نيست، يا رانندهاش راننده نيست. مثلا شما يک نگاهي بکن به رئيس جمهورها و پادشاهها و اين اميرها و اصلا نگاه کن ببين چه خبر است دنيا، سوار کدام ماشين ميخواهي بشوي؟ « فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ » سلام و صلوات خدا بر امام و بر شهدا و بر جانبازان، بالاخره اينها « يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ » را زنده کردند و ما امام شديم، قرآن ميگويد « وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا» الفرقان/74 اين آيه قرآن است، «عِبَادُ الرَّحْمَانِ» الفرقان/63 بندگان خدا، جوري هستند که الگوي همه دنيا ميشوند. « وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا » اين آيه قرآن است، يعني خدايا ما امام همه متقين دنيا باشيم، يعني به همه دنيا خط بدهيم، الان ايران خط داد ديگر. رئيس جمهور آمريکا هر کشوري ميرود مردمش فحش ميدهند به مسئولين کشورشان که چرا رئيس جمهور را راه دادي اينجا. رئيس جمهور ما که ميرود در هر کشوري عزيز است. رئيس جمهور آمريکا که ميرود در هر کشوري، تحقير ميشود. خوب خيلي عزت است براي ما. بنابراين، دهه فجر خيلي براي ما مهم است. شما وضع جوان هايتان را نميدانيد و خاطرات خيلي تلخي ما ديديم و شنيديم و يکي دو تايش را برايتان بگويم. براي اينهايي که نشنيدند.
3- خاطراتي از دوران پيش از انقلاب
بنده برادرم سرباز بود زمان شاه، بدرآباد، کنار خرم آباد در يک پادگاني رفتم ملاقاتش، آنجا گفتم بيايم سخنراني کنم، آن دژبان گفت بله؟ گفتم ميخواهم سخنراني کنم، گفت مگر اينجا روضه است؟ برو. ايستاديم يک سرگرد آمد، يک سرهنگ آمد، هر که آمد گفت آقا اينجا مگر روضه خواني است؟ خلاصه راهمان ندادند. اخويام گفت داداش، من را ديدي برو، من قم طلبه بودم، جوان بودم، رفته بودم برادرم را ببينم، گفت من را ديدي برو ديگر، گفتم آخر ميخواهم بيايم سخنراني کنم. گفت مگر ميشود در پادگان سخنراني کني؟ زمان شاه، امکان ندارد. گفتم به سربازها بگو بيايند اينجا لبِ در من برايشان حديث بخوانم، گفت امکان ندارد. آخرش گفت آخوند را راه نميدهند. گفتم از آخوندي ميروم بيرون، معطل نکنم، از آخوندي رفتم بيرون، لباس عادي پوشيدم، آمدم يک فرسخي خرم آباد، مقداري کاهو گرفتيم و شستيم و با چند تا شيشه سکنجبين و رفتيم آنجا و با لباس غير آخوندي، به داداشم گفتم به سربازهاي کاشاني بگو بيايند آنجا کاهو بخورند، سربازها که آمدند باز ديدم اگر من حديث بخوانم لابلاي کاهو خوردن ممکن است اين دژبان نگاه کند ما را بگيرد. يک الاغ آنجا بود گفتيم اين الاغ را بگذاريد وسط، هر کسي يک سمتي بنشيند، شما رويتان آن طرف، آن آن طرف، آن آن طرف، هر کدام به يک سمتي مشغول کاهو خوردن شويد، من هم کاهو را برمي دارم، ولي نميخورم، آنوقت همين طور که شما سرتان پايين است کاهو ميخوريد، من دو تا حديث ميخواندم. يعني يک حديث ميخواستيم بخوانيم، بايد از لباس برويم بيرون، کاهو بشوييم، با ترس و لرز، من و خر و سرباز، قاطي هم بنشينيم هر کدام به يک سمتي، تا من يک حديث بخوانم. خوب اين حديث خواندن براي پادگان بود زمان شاه. چند روز پيش خرم آباد بودم همان پادگان، دعوتم کردند ديدم چند هزار سرباز با افسرهايشان نشستهاند حديث من را مينويسند، گوش ميدهند. آخر من آن صحنه را ديدم، بعد حالا ميفهمم يعني چه، دهه انقلاب يعني چه.
در يک دبيرستان رفتم زمان شاه حديث بخوانم، اهواز، تا وارد دبيرستان شدم گفتم «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ» بچهها گفتند، هوي، صبر کردم، تمام که شد گفتم «بِاِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، هوي، صبر کردم، 45 دقيقه هرچه گفتم بسم الله، هوار کشيدند نشد من حديث بخوانم. الان چي؟ الان همان بچهها بسياريشان منقلب شد هاند، جبهه رفتند، بزرگ شدند، حزب اللهي شدند، چه آدمهاي خوبي شدند، اصلا نظام آموزش و پرورش، کتاب هايش، استادهايش، معيارهايش، باز نميگويم عيب نداريم، عيب داريم، اما مقايسه کنيم ببينيم خيلي راه رفتيم، خيلي راه هم بايد برويم، يعني وسط راه هستيم. اجمالاً. . . باز يک خاطره بگويم؛ شوراي رهبري عراق، همين عراق موجود، شوراي رهبرياش يک جاي امني است در عراق، چون مسئولين مهم کشور عراق هستند، مهرههاي درشت عراق هستند، ميخواهند تصميم گيري کنند، آن جاي امن، حفاظت شده کنار آمريکائيها، منتهي دژبان که هست. . . ميگفت يکي از اعضاي شوراهاي انقلاب آمد برود در جلسه، آمريکائي جلويش را گرفت، گفت شما من را ميشناسي، من جزء شوراي اصلي عراق هستم، گفت تو را ميشناسيم، اما بايد بازديد بدني بشوي. بايد بازديد بدني بشوي. گفتم بابا من را بازديد کنيد؟ گفت بازديد نکنيم نميگذاريم برويد. حالا آمريکائي آمده در عراق، بالاترين مهره، از مهرههاي دانه درشت عراق را ميخواهد بازديد بدني کند که مثلا اسلحه نداشته باشد. ديدم نميگذارد بروم در جلسه، گفتم آقا هر کاري ميخواهي بکن، بازديد کن، گفت نخير، سگم بايد بازديد کند، عصباني شدم، منفجر شدم، از آن طرف هم جلسه، جلسه مهمي بود، گفت باشد، سگت بازديد کند، رفت، برگشت، گفتم سگم خواب است. آمريکا اگر مسلط شود اين را ميآورد، يعني به بزرگترين مهرههاي عراق ميآيد در کشور حکومت ميکند، بعد براي بالاترين يا از بالاترين عضوهاي شوراي امنيت عراق بايد سگ آمريکائي باشد، آن هم به شرطي که سگ خواب نباشد. يعني ذلت تا کجا، ذلت تا کجا. اينها دهه انقلاب اين کارها را کرد.
4- برخورد کفار با نام پيامبر در صلح حديبيه
اما اسلام ناب. اسلام ناب ميفرمايد که ما بايد چه کنيم. ميگويد « أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» الفتح/29 امروز اين کلمه « أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» را يک خورده باز کنم. قرآن ميفرمايد که « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ » اين آيه قرآن است. حالا بد هم نيست که يک نکته روي خود کلمه « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ » بگويم، خيلي قشنگ است، زيادي گوش بدهيد. خيلي قشنگ است.
در صلح حديبيه، پيغمبر که از مکه آمد مدينه، چند سالي ماند و رفت براي عمره، جلويش را گرفتند گفتند نميگذاريم بيايي تو، هنوز مکه دست کفار بود، مشرکين، آمدند بيرون مکه، گفتند مسلمانها را راه نميدهيم. نزديک بود جنگ شود، تبديل به صلح شد، اسمش را هم گذاشتند صلح حديبيه. در صلح نامه نوشتند که اين صلح نامه بين محمد رسول الله و مردم مکه است، مردم مکه قبول نکردند، گفتند اصلا ما قبول نداريم محمد، رسول الله است، در متن صلح نامه نوشتند اين صلح نامه امضا شد بين محمد رسول الله و مردم مکه، مردم مکه گفتند کلمه « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ » را پاک کن، بنويسيد اين صلح نامه بين محمد و مردم مکه است، رسول الله را ما قبول نداريم، اگر قبول داشته باشيم که راهتان ميدهيم بيائيد، شما را قبول نداريم. چانه زدند، نزديک بود درگيري شود، خود حضرت فرمود من پاک ميکنم. براي اينکه فتنه بخوابد پيغمبر رسول الله را پاک کرد. وقتي پيغمبر محمد رسول الله را با دستشان پاک کردند، آيه نازل شد « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ » اين خودش يک درس است، يعني اگر يک جايي خودت خودت را پاک کردي، خدا عوضش مينويسد. گاهي وقتها آدم ميگويد من اسمم نباشد، بگذار به اسم او تمام شود. هر کجا که مصلحت اسلام است برو کنار، خود خدا جايش جبران ميکند. پيغمبر « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ » را پاک کرد، خدا « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ » را نوشت. حالا اگر آنجا پاک نميشد فوقش يا صلح نامه از بين رفته بود يا متن حفظ شده بود در يکي از اين موزهها بود ولي الان در ميليونها جلد قرآن در همه خانهها هست. بعد ميفرمايد: « وَالَّذِينَ مَعَهُ » کساني که با پيغمبر هستند، « مَعَهُ » اين « مَعَهُ » را ببينيد، «آمنوا بِه»، «آمنو لَه»، « مَعَهُ »، همه را داريم. «آمنوا بِه» يعني ايمان بياورد، «آمنوا لَه» يعني به نفعش، « مَعَهُ » يعني با آن باشد، يعني فقط ايمان نياورد، اصلا حمايت کند، « مَعَهُ » مثل اينکه ميگويند فلاني با کي است، با کي نيست، يعني همه قدرت و فکرش حمايت ميکند.
5- مبارزه همه جانبه با طاغوت
« وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ » مؤمن بايد نسبت به کفار « أَشِدَّاءُ » باشد، « أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ »، اشداء چند رقم هستند؟ اشداء نظامي، اشداء فرهنگي، اشداء اقتصادي، اشداء اجتماعي، اشداء عبادي، اشداء رواني، اشداء سياسي، اشداء اطلاعاتي، اشداء خانوادگي.
قرآن ميگويد مؤمن بايد نسبت به دشمن خشن باشد، « فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ » يعني از طاغوت بدت بيايد، « أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ » يعني نسبت به کفار شديد باش، يعني تمکين نکن، نرمش نشان بده. حالا، اشداء نظامي. قرآن ميفرمايد « تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» الأنفال/60. يعني بايد « وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ » عربيهايي که ميخوانم آيه قرآن است. مسلمانها به قدري بايد مجهز باشيد که دشمن خدا از شما بترسد، آمريکا بايد بترسد به شما حمله کند، يعني بايد اينقدر شما مجهز باشيد. حتي حديث داريم رزمندهها اگر موهايشان سفيد است رنگ بزنند که دشمن نگويد لشکر اسلام پير است. حتي داريم در جبهه ديگ بار گذاشتند، حضرت ميفرمود ده تا ديگ بار بگذار، گفت آقا آخر جمعيت يک ديگ بس است، فرمود يکي آبگوشت باشد، نه تا هم آبِ خالي، ولي ده تا ديگ بار بگذارند، نه تا آب خالي، يکي هم آبگوشت، زير همه را روشن کن، که در تاريکي اگر ديدبان دشمن دارد ديد ميزند، اگر يک ديگ باشد ميگويند جمعيت مسلمانها کم است، بايد جوري حرکت کنيد که دشمن از ديگ خالي شما هم بترسد. « وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ » اين از نظر نظامي.
از نظر فرهنگي؛ « أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ » برادرها و جوانها، شبکههاي اينترنتي به درد شما نميخورد، مشکل براي شما بوجود ميآورد، من اين را چند بار گفتم، بايد صد بار ديگر هم بگويم چون بعضي از جوانها گول ميخورند. يک چيزي به شما بگويم، شماها همه جوانها و همه اساتيد دانشگاه و همه دانشجوها، همه تحصيلکردهها و فرهيختگان کشور ما، اگر خواسته باشند فرمولهاي علمي آمريکا را بگيريند، آمريکا اين فرمولها را به اينها نشان نميدهد، مثلا بگو آقا اين پپسي کولا را از چه درست کردي؟ امکان ندارد بگويد، آقا اين هواپيماي اف 16 را فرمولش را بده، امکان ندارد بدهد، اما هرچه بخواهي عکس سکس برايت ميفرستد. نه که علمش را به شما نشان نميدهد، خودت هم اگر يک چيزي فهميدي مثل انرژي هستهاي، ناراحت است که چرا فهميدي، ميگويد تو نفهم، اگر هم فهميدي نداشته باش، اين ديگر روشن است، « عَدُوٌّ مُبِينٌ» البقرة/168 در قرآن است، يعني دشمنياش آشکار است.
6- مبارزه فرهنگي با مظاهر کفر و شرک
بنابراين شما هم تمکين نکن درباره آن. نظامي، « تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ »، فرهنگي، «قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ» الكافرون/1-2 يعني من تسليم شما نميشوم، هر فيلمي که شما نشان بدهي، هر ندائي که شما بياوري، من گوش به نداي شما نميدهم. براي چه ما چيزهايي که از آن طرف آب به ما نشان ميدهند، ما بنشينيم نگاه کنيم؟ مگر هرچي خوشمان ميآيد صلاحمان است، ممکن است انسان از خيلي از گناهها خوشش بيايد، هر گناهي خوشش بيايد اين صلاح انسان است؟ گاهي انسان از دروغ خوشش ميآيد، گاهي از غيبت خوشش ميآيد، گاهي آدم از گناهان ديگر خوشش ميآيد، هر گناهي آدم خوشش بيايد صلاحش است؟ از اين فيلم خوشت ميآيد يعني اين صلاحت است؟
از نظر اقتصادي. خدا ميداند مسلمانها ميتوانند سيلي به ابرقدرتها بزنند که برق از چشمشان بپرد. دو سال مسلمانها اجناس خارجي را بر خودشان تحريم کنند، بگويند آقا ما لباس خارجي نميپوشيم، جنسها روي دستشان ميماند. ما خوب ميتوانيم آنها را در فشار قرار دهيم. اصلا مسلمانها يک مرتبه شير نفت را ببندند، خود امام دستور داد فرمود شير نفت را ببنديد، زمان شاه، شير نفت را بستند، کمرِ شاه شکسته شد. امام فرمان داد سربازها از سربازخانهها زمان شاه فرار کنند، سربازها از سربازخانهها فرار کردند، قدرت نظامي شاه شکسته شد. بابا شير نفت را ببند، شکسته ميشود. از سربازخانه فرار کردند، دولتِ شاه شکسته شد. ما راحت ميتوانيم ابرقدرتها را بشکنيم. يک سيد حسن نصرالله ببينيد چه کرد. خيلي قدرت دارد اسلام.
تحريم اقتصادي. يک قرارداد تنباکو بستند بين دولت ايران و خارجيها. ميرزاي شيرازي فرمود بسم الله الرحمن الرحيم، استفاده تنباکو از امروز حرام، خادم خانه ناصرالدين شاه خودش قليان را از جلوي ناصرالدين شاه برداشت، گفت آقا گفته حرام. متوکل عباسي که هفده بار قبر امام حسين را خراب کرد، و اگر کسي ميرفت زيارت امام حسين دست و پايش را قطع ميکرد، مادرش مريد امام دهم بود. نذر ميکرد که اگر به فلان حاجت رسيد، مبلغي پول به امام دهم بدهد، در خانه متوکل، زنِ متوکل، مادر متوکل، مريد امام بود.
ابن سکيت استاد بچههاي متوکل بود. يک روز متوکل آمد سرِ کلاس بچه هايش ببيند معلم چه ميگويد. به معلم گفت: بچههاي من بهتر است يا بچههاي علي؟ حسن و حسين؟ گفت چي؟ خودت را پهلوي حسن و حسين ميگذاري؟ غلام علي، شرف دارد بر نسل تو، گفت عجب، معلم بچههاي من طرفدار علي است. دستور داد همانجا او را کشتند. ولي بچهها تربيت شدند. يک روز متوکل يک جسارت به حضرت زهرا کرد، کسي اگر جسارت به حضرت زهرا کند، اجازه فقيه هم لازم نيست، همانجا ميشود او را کشت. ما به زهرا، به امامان معصوممان، به پيغمبرمان جسارت شود اعدام قطعي است، توبه هم ندارد، به همين خاطر امام فرمود سلمان رشدي را هر کجا هست اعدام کنيد و اگر توبه هم بکند، توبهاش قبول نيست. شوخي ميخواهيد بکنيد، گاهي در موبايلها و اينها يک شوخي هست به قرآن شوخي ميکنند، شما با افراد بخواهي شوخي کني حسابش جداست. آن هم اگر صاحبش راضي نباشد، حرام قطعي است ولي قرآن ميگويد «أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ. . . كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ» التوبة/65 خدا را مسخره کردي؟ آيات خدا را مسخره کردي؟ «أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ. . . كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ» مثلا ميخواهد يک عدهاي را بخنداند، يک سورهاي را برمي دارد مثلا يک آيهاي را برمي دارد ميخواند ميگويد مثلا تفسير آيه اين است، حالا طنز ميگويد، شوخي ميکند، اما قرآن را نبايد مسخره کرد. «أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ. . . كُنتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ» پسر متوکل آمد گفت آقا بابايم به زهرا جسارت کرده، قتلش واجب است، فرمود بله قتلش واجب است، گفت ميخواهم بکشمش، گفت تو چون پسرش هستي نکش، چون اگر پسر پدرش را بکشد جوان مرگ ميشود، يک خورده فکر کرد گفت آقا من جوان مرگ بشوم، ولي ميخواهم اين بابايم روي کره زمين ديگر نفس نکشد، ميروم او را ميکشم، خودمم هم مردم مردم، نميتوانم تحمل کنم پدرم جسارت کند. معلم کارِ خودش را کرد. ما بايد در مقابل دشمن محکم باشيم. بدانيم، فقط بدانيم که اين دشمن ما است. کي ما را پاي ترياک ميبرد، کي ما را مسجد ميبرد. شما يک نفر را پيدا کن، يک نفر جوان پيدا کن که معتاد باشد و اهل مسجد باشد. يک نفر از ما به نمونه بياور نشان بده، بگو اين جوان مرتب ميرود مسجد ولي معتاد است، تمام اينهايي که پايشان از مسجد کم ميشود معتاد ميشوند. شما يک نفر مسجدي را پيدا کنيد که وقت جنگ از کشور فرار کرده باشد، تمام آنهايي که وقت جنگ ايران را رها کردند فرار کردند، آنهايي هستند که مسجد نميآيند. اگر ميخواهيد بچه هايتان سالم باشند بايد اهل مسجد باشيد. البته مسجدها هم هزار تا گره دارد، من انشاءالله در يکي از بحثها گير مسجدها را هم ميگويم. نوشتم حدود سي تا گير دارد مسجدهاي ما. هيئت امناي بعضيها گير دارد، بعضي هيئت امنا گير دارند. يک مشت پيرمرد فکر ميکنند کدخدا هستند، اصلا راه نميدهند يک استاد دانشگاه، يک دبير، يک جوان فکر کند، انگار ارث پدرشان است. گاهي نماز طول ميکشد گير دارد، گاهي روحاني گير دارد، گاهي مکبّر گير دارد، گاهي نماز طول ميکشد، گاهي مسجد کثيف است، گاهي جاي پارک نيست. گاهي حرفهايي که زده ميشود حرفهاي به درد بخوري نيست، حرفهاي مفيدي نيست، گاهي بلندگوي مسجد اذيت ميکند، و گاهي و گاهي. اگر مسجدهاي ما مسجدهاي درستي باشد، جوانِ مسجدي معتاد نميشود، جوانِ مسجدي آمريکائي نميشود. « أَشِدَّاءُ » از نظر فرهنگي بايد جدا باشيم.
7- مبارزه با دشمن در عرصه اقتصادي
از نظر اقتصادي. ميشود بسيج شويم، حالا اين لباس من آرم خارج نداشته باشد، بحمدالله الان از نظر صنعت ايران خيلي از توليداتش تنه ميزند به توليدات ديگر و خيلي از توليداتش هم بهتر شده، حالا گيرم هم چند تا توليد دارد که ديگران بهتر هستند. ما خودمان خراب هم بکنيم بهتر از اين است که وابسته باشيم، ببينيد يک مثال بزنم از بچهها. گاهي يک بچه دو ساله سرِ سفره نشسته، ميگويد قاشق را بده به من خودم بخورم، ميگويم بچه جان نميتواني به لباس هايت ميريزي، قربانت بروم، ولم کن، ميگويد خودم، گريه ميکند ميگويد خودم، قاشق را ميدهيم به او ميگوييم بخور، قاشق را ميزند به غذا ميريزد سرش، همه لباس هايش خراب ميشود، ميگويم نميتواني، گفتم نميتواني، او هم قهر ميکند و گريه ميکند. ميداني بچه چه ميگويد، ميگويد خودم خودم را خراب کنم شرف دارد که وابسته به تو باشم. ايراني خودش خراب کند شرف دارد به اينکه وابسته به آمريکا باشد. براي اينکه اين بچه چند بار خودش را خراب ميکند، بعد درست ميکند. اما اگر وابسته باشيم، تا آخر عمر بايد وابسته باشيم. بابا ده بار خراب کنيم، يازدهمي خوب ميشود. اما اگر وابسته باشيم تا آخر عمرمان بايد وابسته باشيم.
ممکن است بگويند اگر آن زماني که با آمريکا رفيق بوديم امکانات برايمان بود، چي بود، چي بود، الان در محاصره اقتصادي هستيم، فلان چيز ميخواهيم نيست، فلان چيز ميخواهيم نيست، لااقل از گربه پستتر نبايد باشيم، شما يک گربه را در قفس کن ميآيد پشت پنجره ميآيد ميگويد معو، يک تکه گوشت بده، باز ميگويد معو، يک تکه گوشت ديگر، سه کيلو، ده کيلو گوشت بريزي باز هم پشت پنجره ميگويد معو، ميگوييم گربه بيائي بيرون گوشت خبري نيست، در محاصره اقتصادي قرار ميگيري، بايد در کوچهها نايلون بخوري، باز هم ميگويد معو، يعني آزاد باشم، نايلون بخورم، شرف دارد در قفس باشم گوشت بخورم. آزادي يک نعمتي است، استقلال يک نعمتي است. بچه ميگويد ميخواهم مستقل باشم. نميخواهم تو در دهانم بگذاري. گربه ميگويد ميخواهم مستقل باشم. دهه فجر به ما استقلال داد.
از نظر اجتماعي؛ لباس کفار را نپوشيد، پوشيدن لباس کفار حرام است، علاوه بر اينکه لباس کفار چيزي اضافه نيست، مثلا ماکسي ميدوزند، لباس بلند، خوب خودمان لباس بلند داشتيم، چطور لباس بلند گفتيم عربها، عربها، کوتاه کوتاه کوتاه، رفت بالاي زانو، دوباره گفتيم ماکسي آمد پائين. خوب، يا مثلا کلاه نمدي اه اه، نمد؟ دور انداختيم، بعد گفتند شاپو، شاپو همان نمد است يک خورده اضافه دارد. چطور نمد من بد بود، شاپوي تو خوب است.
غذاهايمان فکر ميکنيم اگر بگوييم بلژيکي، سوئيسي، اتريشي، من دو تا سه تا آدم عاقل ميخواهم که الحمدلله زياد است، همه شيرينيها را پهلوي هم بگذارد، مثلا گز اصفهان و سوهان قم و باقلواي يزد و نميدانم کلوچه کاشان و کلوچه لاهيجان و همه انواع شيرينيها را پهلوي هم بگذارد، با اين شيرينيهايي که ميگويند بلژيکي، اتريشي، اصلا مزه کنيد ببينيد حضرت عباسي کدام بهتر است. اصلا ما گاهي وقتها فکر ميکنيم هرچه آرم خارجي دارد، بهتر است. اجتماعي، لباسشان، « أَعْرِضْ عَنْهُمْ » النساء/63 تحريم ازدواج با آنها.
از نظر عبادي، اگر پول فرستادند براي مسجد، پولشان را رد کن، «مَا كَانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّهِ» التوبة/17 بعضي افراد نااهل حتي پول براي هيأت هم ميدهند نبايد آدم قبول کند. از نظر رواني ميگويد «لَا تَجِدُ قَوْمًا. . . يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ. . . . » المجادلة/22 آنکه دشمن خداست نبايد دوستش داشته باشي، از نظر سياسي « لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ » المائدة/51 يهود و نصاري را ولي و سرپرست خودتان قرار ندهيد. از نظر اطلاعاتي « لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِكُمْ» آل عمران/118 نگذاريد عوامل نفوذي بروند اطلاعات شما را کشف کنند. از نظر خانوادگي، اگر ميبيني پدر و پسر « اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ» التوبة/23 اگر ديدي فاميل طرفدار کفر هستند، با فاميل هم قطع رابطه کن. « فَمَنْ يَكْفُرْ » البقرة/256 اسلام ناب اين است.
دهه فجر ما از طاغوت جدا شديم. دهه فجر به اسلام وصل شديم. دو تا سه تا سؤال هم جواب بدهم. 1- آيا همه آدمها خوب هستند؟ بسم الله الرحمن الرحيم، ولي ماشين خوب است، راننده هم خوب است، مسافرها را هم بايد با امر به معروف و نهي از منکر به خوبي وادارشان کرد ولي از اين ماشين جمهوري اسلامي پياده شويم ماشينهاي ديگر يا ماشينش گير دارد يا رانندهاش. 2- گاهي وقتها در « يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ» در مبارزه با طاغوت، در استقلال، در فشارها و تحريمهايي هستيم، مثل گربه يادمان نرود. حيوان تشخيص ميدهد آزاد باشد ولو در محاصره باشد. ما از حيوان کمتر نيستيم. گاهي ميگويي استقلال داشته باشيم بچههاي ما ناشي هستند، آنها کارشناس و متخصص هستند، ميگوييم ناشيهاي ما مدتي ناشي هستند، همين بچههاي ناشي که اول انقلاب با چماق حمله ميکردند، الان موشکش دنيا را به ترس وامي دارد. همين بچه بسيجيها. بنابراين ناشيها بعداً متخصص ميشوند.
خدايا، انقلاب ما را، مرز ما را، آبروي ما را، نظام ما را، رهبر و دولت و امت و نسل و ناموس ما را حفظ بفرما. (الهي آمين) مشکلات جمهوري اسلامي را برطرف بفرما. (الهي آمين) ما را امام و الگوي همه و وسيله بيداري همه کشورهاي خواب رفته قرار بده. (الهي آمين) دهه فجر است، روح امام و شهدا را از ما راضي و ما را پاسدار خونها و خدماتشان قرار بده.
والسلام علیکم و رحمه الله و بركاته