متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1383/8/4
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الحمدلله رب العالمين اللهم صل علي محمد و آل محمد
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي.
چون رمضان 83 را در اين استان و در ياسوج بحثها را پُر ميكنيم و شما خواهران محترم بحث هم زمان رحلت حضرت خديجه(عليها السلام) پخش ميشود بحثي داشتيم راجع به ايثار، خديجه چي داد و چي گرفت، مال داد زهرا گرفت، بحثهايي را داشتيم يك خورده از آن ماند توي اين جلسه ميگوئيم حالا ممكن است چون عدهاي بحث ديروز را نبودهاند من فشره فهرست بحث قبل را نقل ميكنم گفتيم كه. . . از رو بخوانم كه يك دقيقه بيشتر طول نكشد و اين يك دقيقه خلاصه و قطعنامـﺔ يك سخنراني نيم ساعته تقريباً.
1- معامله حضرت ابراهيم با خدا
حضرت ابراهيم(عليه السلام) از ستاره و ماه و خورشيد گذشت به خدا رسيد عموي منحرفش را رها كرد در عوض خدا جبران كرد پدر مردم شد، عمويش او را از خانه بيرون كرد گفت از من دور شو اما خداوند به او لطف كرد، براي خدا كناره گيري كرد از بت پرستي در عوض نامش به نيكو در تاريخ برده شد از خانـﺔ بت فرار كرد سازنده خانـﺔ توحيد شد، جانش را به آتش سپرد آتش براي او گلستان شد، فرزندش را خواباند كه قرباني كند فرزندش به سلامت در آمد و خدا فرمود نميخواهم فرزندت را قرباني كني ولي همين مقدار كه تو فرزندت را خواباندي به همـﺔ حاجيهاي تاريخ ميگويم عيد قربان يك گوسفند به ياد بود آن حركت بخوابانند و ذبح كنند، تا آخر عمر بچه نداشت اما آخر عمر خدا به او بچههايي داد كه نسل انبياء از همانها بود، توي بيابان تنها فرياد زد تمام كره زمين لبيك گفتند، كودك تشنهاش را در بيابانهاي مكه گذاشت آب زمزم از زير بدن كودك جوشيد كه هنوز خشك نشده، به عموي بت پرست سلام كرد كه خدا به او سلام كرد اينها را در جلسـﺔ قبل گفتيم.
اگر آدم با خدا معامله كند به اينجا ميرسد گاهي انسان دو تا شوهر براي او پيدا ميشود دو تا خواستگار دارد، يكياش پول دارد يكياش دين دارد براي رضاي خدا از پول بگذرد با يك جوان كه اهل دين است ازدواج كند آنوقت خدا جبران ميكند ممكن است جبران خدا به اين شكل باشد كه بچههايي به او بدهد كه اين بچهها باعث روسفيدي اين بشوند ولي دين را رها كند بخاطر. . . (گاهي وقتها مردم فقط دنيا را ميبينند آمده در خانـﺔ امام جمعهاي گفته يك كمكي به ما بكن امام جمعه گفته والله من پول ندارم مردم توي ذهنشان اين است كه يك پول كلاني براي ائمـﺔ جمعه ميآيد و ميگويند اينرا تقسيم كن نه، اكثر امام جمعهها زندگي خودشان را. . . حالا اكثر كه نميدانم بخشي، ميترسم كلمـﺔ اكثر دروغ باشد بخشي از ائمـﺔ جمعه از طريق نويسندگي، از طريق سخنراني، از طريق تدريس توي دانشگاه، تدريس توي آموزش و پرورش، زندگيشان را اداره ميكنند يكي از اينهايي كه توي دانشگاه تدريس ميكند ميگفت آمد در خانه و من هم گفتم من زندگي خودم از تدريس ميگذرد امام جمعگي پول ندارد حديث ميخواهي برايت ميخوانم، گفت حديث ميخواهم چه كنم پول بده،) گاهي وقتها دو تا خواستگار ميآيد براي دختر، بابا نماز ميخواهم چه كنم؟ اين خانه دارد، ماشين دارد، حالا نماز نميخواند نخواند من چكار با نمازش دارم، اينجور جاها خدا جبران نميكند. اما نگاه كنيد تمام كساني كه براي خدا ايثار كردند خدا چه جوري جبران كرده خديجـﺔ كبري خواستگارهاي زيادي داشت پيشنهاد ازدواج به او دادند افراد سرشناس، مشهور، سرمايه دار، ثروتمند، رفت با يك فقير با يك يتيم سابقهاش يتيمي بوده باباش از دنيا رفته مادرش از دنيا رفته، فرمود كمال دارد اين توجه به ارزشها خيلي مهم است.
2- توجه به كمالات فرد، نه عناوين زودگذر
به پيغمبر(صلي الله عليه و آله) گفتند چرا بلال اذان ميگويد؟ بلال زبانش كامل نيست بلال نميتواند شين بگويد، حضرت فرمود بلال به قدري ارزش دارد كه آن سينش خاصيت شين دارد گاهي يك دختري كمال دارد حالا باباش گمنام است پسرها نميآيند بگيرند اِه! من بروم دختر فلاني را بگيرم؟ ! باباش يك آدم فقير مستضعف گمنامي است من ميخواهم پدر خانمم مدير كل كارخانـﺔ سكنج باشد، بعد ميرود دختر او را ميگيرد به عشق پُز پدر زن، پدر زن كارخانهاش ورشكست ميشود خودش هم سرطاني ميشود ماشينش هم توي درّه ميافتد كه اگر اين، اين كار را نميكرد، البته نميخواهم بگويم هميشه اينطوري است ميخواهم بگويم اسم خدا جبار است جبار يعني جبران ميكند اگر يك معامله با خدا كردي خدا جبران ميكند از يك چيزي بگذريم حالا غيبت كرده حلال من گذشتم مگر نميخواست كه آبروي تو را بريزد آمدند پهلوي يك بزرگواري گفتند غيبت تو را كرده گفت حلال به او گفتند آقا به او بگو چرا غيبت كردهاي؟ گفت ول كن اين وقتي كه غيبت ميكرد ميخواست آبروي من را بريزد آبروي من دست اين نيست دست خداست خدا جبران كرده يك نفر خواسته آبروي من را بريزد خدا به اندازه پنج هزار نفر به من آبرو داده وقتي اينرقمي جبران ميكند من چرا با اين دعوا كنم؟ همـﺔ برادرها خواستند كه يوسف نباشد خدا خواست كه يوسف باشد، همـﺔ مشركين مكه ريختند خانـﺔ پيغمبر سحرگاه كه پيغمبر را بكشند خدا پيغمبر را با تار عنكبوت حفظ كرد وقتي خدا اينرقمي جبران ميكند ما چرا وحشت داشته باشيم.
3- دوري از گناه به خاطر خدا
در سوره مريم آيه است كه انسان اگر خودش را از گناه كنار كشيد به كجا ميرسد حضرت ابراهيم گفت «وَأَعْتَزِلُكُمْ» يعني من از شما كناره ميگيرم «وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» من سراغ بتهاي شما نميآيم، من بت پرست نيستم آقا ما نيستيم، من اين فيلم را نميبينم، من اين غذا را نميخورم، بابا همه ميخوردند بخورند بابا همه توي عروسي نشستهاند آقا من نمينشينم، من نماز نخواندهام بايد بروم نماز بخوانم، اگر كسي در يك جلسهاي گفت من نيستم نگفت حالا خواهي نشوي رسوا همرنگ. . . حالا همه توي عروسي نشستهاند تو بروي نماز بخواني خوب بله من نميتوانم كه نمازم قضا شود به ما ميگويند چرا نمازت قضا شد؟ ميگويد توي عروسي تخمه ميشكستيم بخاطر تخمـﺔ كدو نشد نماز بخوانيم خدا را به تخمـﺔ كدو فروختي به بستني و پذيرايي فروختي؟ يك جايي كه ميبيني واجبي ترك ميشود بلند شو برو يك جايي كه ميبيني كار حرامي ميشود بلند شو برو يك جايي كه ميبيني به ناحق كسي را دارند لت و پار ميكنند بلند شو برو اگر شما بلند شدي و رفتي «وَأَدْعُو رَبِّي» من دينم را از خدا ميخواهم كه خدا به من كمك كند «عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا» مريم/48 اميد است كه من نسبت به استجابت دعاي پروردگارم وفادار باشم يعني مطمئنم كه خدا مستجاب ميكند «فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ» وقتي حضرت ابراهيم به بت پرستها گفت كه من از شما كناره گيري ميكنم «وَمَا يَعْبُدُونَ» از بت پرست و بت فاصله گرفت «وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ» خدا به او فرزندي داد بنام اسحاق «وَيَعْقُوبَ» نوهاي داد بنام يعقوب «وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا» مريم/49 كل بچه هايش را نبي و رسول قرار داديم الله اكبر، از يك جلسـﺔ خلاف بلند شد و رفت ممكن بود امروز مقدر بوده كه امروز يك حادثـﺔ تلخي براي من پيش بيايد من يك عمل باتقوايي انجام ميدهم از يك گناه دور ميشوم خدا آن بلا را از من دور ميكند حضرت ابراهيم ميگويد تمام بچههاي من پيغمبر شدند اسحاق پيغمبر شد يعقوب پيغمبر شد چرا؟ براي اينكه دل كند دل بكن به جايي ميرسي «وَوَهَبْنَا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنَا» مريم/50 از رحمت خدا هبه كرديم به انبياء يعني به ابراهيم و دودمانش «وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا» مريم/50 چون يكي از دعاي ابراهيم اين بود كه خدايا نام نيك در تاريخ براي من بگذار خدا ميگويد ما دعاي تو را مستجاب كرديم تمام انبياء خودشان را ابراهيمي ميدانند الان كليميها طرفداران موسي ميگويند مكتب ما ابراهيمي است ارمنيها و مسيحيها همه ميگويند مكتب ما ابراهيمي است مسلمانها پيغمبر را از نسل ابراهيم ميدانند يعني كار ابراهيم به جايي رسيد كه تمام اديان آسماني خودشان را يادگار ابراهيم ميدانند اين براي چي است؟ براي اينكه در معامله با خدا خيلي بَرندگي توي آن هست.
4- امتيازاتِ معامله با خدا
بگذاريد راجع به حضرت خديجه مطلبي را بگويم كه بحث را كامل كنم موضوع بحث معامله با خدا بود پنج تا امتياز دارد معامله با خدا:
1- خداوند جنس كم را نيز ميخرد، مردم جنس كم نميخرند اگر گفتند برو يك كيلو انگور بياور شما رفتي يك سير انگور خريدي هر كه باشد ناراحت ميشود اگر گفتند يك استكان چاي بياور شما در يك استكان يك قطره چاي آوردي ناراحت ميشوند يك استكان بايد دو تا حبـﺔ قند بياوري يك حبـﺔ قند به من ميدهي؟ يعني مردم جنس كم را نميخرند اما خداوند ميگويد من جنس كم را ميخرم «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَه» الزلزلة/ 7 يعني ذرهاي خير انجام بدهي خدا ميخرد خداوند ذره را ميخرد كم را هم ميخرد ولي خلق خدا اگر كم باشد نميخرد.
(2- خداوند جنس معيوب را هم ميخرد، شما كه ميرويد دكان مغازهاي اگر ميوه پوسيده ترشيده و فاسد باشد نميخريد اما خدا جنس آشغال هم ميخرد) امام كه نماز ميخواند بعد از نماز يك دعا دارد ميگويد خدايا من نماز را خواندم(إن كان في ركوعها او سجودها) اگر در ركوعش يا سجودش(خلل او نقص) خدايا اگر در ركوع و سجودش خلاء يا نقص بود شتر ديدي نديدي، خدايا اگر نمازم گير و گوري هم دارد با گير و گورهايش با هم بردار، خدا جنس معيوب را هم ميخرد.
3- خداوند جنس معيوب را رو نميكند، آخر ما گاهي وقتها جنس معيوب را رو ميكنيم يعني مرد ميآيد توي خانه سبزي را ميبيند اگر روي يكي از اين سبزيها گل باشد اين گِل را بر ميدارد ميگويد خانم ببين، رو ميكند آبروي زن را ميبرد ميگويد ببين اين نشسته است يا غذا شور بود اين غذا بود كه تو پختهاي؟ يعني خلق جنس كم را آبروريزي ميكند يا زن ميگويد كه اين هم لباس بود تو براي من خريدي بي سليقه، چي خريدهاي؟ خلق جنس معيوب را بر ميدارد نشان ميدهد آبروريزي ميكند اما خداوند جنس معيوب را ميپوشاند(يا من اظهر الجميل و ستر القبيح) يعني خدايا تو خوبيها را رو ميكني بديها را ميپوشاني اين هم امتياز سوم.
5- خداوند، جنس كم را به بالاترين قيمت ميخرد
4- خداوند جنس را گران ميخرد، خلق خدا كم ميخرند بنده بيست و پنج سال است كه توي تلويزيون هستم فرض كنيد كه بيست و پنج سال ديگر هم باشم كه نيستم الان اگر من بميرم جنازه من را از توي كوچهها رد كنند به دو شرط شايد بيايند تشيع جنازه 1- آفتاب نباشد هوا داغ نباشد 2- باران هم نباشد 3- پول تاكسي هم. . . اگر جناز? من از پشت ديوار رد شد ممكن است تشيع جنازه بيايند اگر كار براي خلق بكني اگر اگر اگر. . . يك تشيع جنازه براي شما ميكنند ممكن هم هست كه يك كوچه و خيابان هم به اسمت بكنند بعد هم يك كسي بالاتر پيدا ميشود آن كاشي تو را بر ميدارند كاشي او را ميگذارند خلق خدا همين است فوقش همچين ميكند يك كف براي تو ميزند يا سوت ميزند يا صلوات ميفرستد خلق خدا بيش از اين نميخرد اما خدا به چند ميخرد؟ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى» خدا ميخرد «بِأَنَّ لَهُمْ الْجَنَّةَ» التوبة/111 يعني خدا به بهشت ميخرد خدا خيلي گران ميخرد «ضعف» من دو برابر بندهها ميخرم بعضي جاها ميگويد «أضعاف» من چند برابر ميخرم.
قرآن ميفرمايد يك كار خوب بكني ده برابر به تو پاداش ميدهم «فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا» الأنعام/160 يعني ثوابها ده برابر ميشود بعضي انفاقهايي كه در راه خدا داده ميشود كمك به فقرا كه انسان ميكند خداوند توي قرآن ميفرمايد كمكي كه به فقير كردي بعضي از كمكهاي خالصانه مثل دانهاي است كه ميكاري از اين دانه هفت تا خوشه بيرون ميآيد هر خوشهاي صد تا دانه دارد يعني ميشود هفتصد تا خداوند به هفتصد برابر ميخرد پشت سر كلمه هفتصد برابر ميگويد «وَاللَّهُ يُضَاعِفُ» البقرة/261 يعني گاهي هم از هفتصد برابر بيشتر است.
«وَالْعَصْرِ» العصر/1 «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» العصر/2 انسان خسارت كرده چرا؟ (خاب الوافدون علي غيرك) هر كس خودش را به غير خدا فروخت باخت، به سوت فروختي؟ به كف زدن فروختي؟ به يك صلوات فروختي؟ به يك تشيع جنازه و دسته گل فروختي؟ با خدا معامله ميكردي كه بهشت دارد دو برابر دارد ده برابر دارد هفتصد برابر دارد بيش از هفتصد برابر دارد.
6- ما از خداييم، چرا خدا را به ديگران بفروشيم؟
5- سرمايه از اوست چرا به ديگري بفروشم، اگر پدري يك قطعه زمين داد به پسرش گفت اين زمين را بگير اين هم تير آهن اين هم كيسـﺔ سيمان اين هم گچ اين هم آجر اين هم پول بنا بساز، پسر هم اين مصالح را گرفت و يك خانه ساخت و مشتري آمد بخرد پدر گفت پسر جان به خودم بفروش ده برابر ميخرم اين پسر خانه را به ديگري فروخت همـﺔ مردم آب دهان پرت ميكنند به اين پسر كه خيلي بي وفا هستي كه توِ پسر، خودت از بابات هستي زمين از بابات است مصالح از بابات است حالا كه ساختهاي بابات ميگويد به من بفروش ده برابر تو رفتي به بيگانه فروختي خاك توي سرت كنند. ما خودمان از خدا هستيم فكرمان از خداست چشممان از خداست زبانمان از خداست دستمان از خداست علممان از خداست عقلمان از خداست همـﺔ وجودمان از خداست خورشيد از خداست ماه از خداست آب باران از خداست زمين از خداست هوا از خداست بعد اين گندم كه از زمين در ميآيد خدا ميگويد بابا هر پانزده كيلو يك كيلو از آنرا زكات بده باسمه تعالي نميدهم خودم كاشتم، ميگويم بابا تو خودت كاشتهاي يك بيل زدهاي يك تراكتوري شخم كردهاي اما باد باران همهاش از او است نميدهم، بابا تو پول پيدا كردي خمساش را بده نميدهم، آقا خودم كار كردهام(براي چه ماليات بدهم به دولت؟ آقا جان شما كه تجارت كردهاي جادههايي كه شما از آن جنس آوردهاي و بردهاي آسفالت آن مال دولت است اينكه جاده امن است جنس را آوردهاي مال دولت است پاساژ و مغازهاي كه جنس را توي آن گذاشتي و رفتي توي خانه خوابيدي پليس دولت پاساژ را حفظ كرد پس پليس دولت جاده را آسفالت كرده پليس را دولت گذاشته برق را دولت گذاشته امنيت را دولت بوجود آورده تو آمدهاي مغازه را باز كردهاي سود بردهاي حالا ميگويند از اين سود دو فلس هم به دولت ماليات بده براي چي بدهم؟ نخير من نميدهم، اينها كار به خدا و دين هم نداشته باشيم اصلاً نامردي است. امام حسين(عليه السلام) فرمود اگر هم دين نداريد مرد باشيد باغ انگور را با همـﺔ امكانات به تو دادهاند ميگويند سالي دو جعبـﺔ انگور بده به اين همسايهات، نه براي چي بدهم؟ آخر باغ را من دادم كل هستي براي خداست حالا گفته دو فلس هم خمس بده به فقير نميدهم آقا دو فلس ماليات بده نميدهم يعني غير از مسالـﺔ دين اينهايي كه ماليات نميدهند خمس نميدهند نميدانم آدم چي در مورد آنها بگويد.)
با خدا معامله كنيد خديجه با خدا معامله كرد و چه معاملـﺔ سود بخشي، خدايي كه اين همه مهربان است يك شب قدر ميگذارد ميگويد مساوي است با هزار ماه «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» القدر/3 ميگويد عمري خلاف كردي اگر جدي بيائي معذرت خواهي كني تو را ميبخشم توبه كني توبهات را قبول ميكنم معذرت خواهي كني معذرت را قبول ميكنم اگر اشكي بريزي در خانـﺔ من اشك آبرو دارد حديث داريم اگر اشكت بخاطر خلاف و گناهي كه كردهاي جاري شد وقتي نشستي اشكت جاري شد تا اشكت جاري شد فوري دعا كن درهاي رحمت خدا باز ميشود خدا ما را دوست دارد پيغمبر ما را دوست دارد به دردسرهايي كه ميافتاديم پيغمبر غصه ميخورد «عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ» التوبة/128 يعني يك مشكلي كه براي امت اسلامي پيش ميآيد پيغمبر غصه ميخورد اولياء خدا غصه ميخورند.
7- دلسوزي اولياي خدا براي هدايتِ مردم
خدا رحمت كند آيت الله العظمي گلپايگاني را يك روز سر درس فرمود من وقتي ميفهمم كه طلبهها كم درس ميخوانند از غصه تب ميكنم گفتيم اِه! خيلي غيرت دارد ما اگر سه تا بچه هايمان هم رفوزه بشوند داد ميزنيم فحش هم ميدهيم اما تب نميكنيم براي بچـﺔ خودمان هم تب نميكنيم اما او براي بچـﺔ مردم تب ميكند اين سوز مهم است خدا به موسي ميگويد موسي ميداني كه چرا تو را پيغمبر كردم؟ براي اينكه من در تو يك سوزي ديدم كه در ديگران آن سوز نبود. اينكه انسان بي تفاوت نباشد اين سوز هم در همان جواني پيداست ما داريم پسران دانشجويي كه پدرانشان وضعشان خوب است پول راحت در اختيار آنها ميگذارد ولي اين دانشجو بايد حساب كند حالا كه بابام به من پول داده به بابام بگويم بابا من در دانشگاه دوستاني دارم كه براي پول دادن ترمهايشان گير هستند مشكل دارند از كفشها و چادر هايشان ميفهمم كه اينها وضعشان سخت به آنها ميگذرد شما كه وضعت خوب است يك خورده پول از بابا بگيرد بدهد به مدير دانشگاه يا نهاد رهبري بعد بگويد فلاني و فلاني وضعشان خوب نيست صداشان بزن يك كمك مخفيانه به آنها بكن نگو هم كه كمك را من كردهام ما چند هزار دانشجو داريم كه ميتوانند اين كار را بكنند ولي خوب اين كفش گران پا ميكند دانشجوي ديگر هم كفش پاره پا ميكند و هيچ مشكلي هم. . . يعني جوش نميخورد بهرحال اميدواريم كه خداوند توفيقي بدهد و ما بتوانيم با خدا معامله كنيم خدا رحمت كند شهيد مطهري را ميگفت گرچه اين دعا مال ماه رجب است اما هر روز شما بخوانيد(خاب الوفدون علي غيرك) باختند آنهايي را كه با غير خدا معامله كردند خديجه را بايكوت كردند گفتند هيچكس سراغ خديجه نرود ولي خديجه تكان نخورد(لا يخافون في الله لومـ? لائم) مسخره. . . بنده وظيفهام بوده اين كار را بكنم حالا مردم مسخره ميكنند گاهي وقتها در يك شرايطي قرار ميگيريم توي جلسـﺔ فاميلي عروسي سفرها خوابگاه دانشجويي گاهي يك صحنههايي پيش ميآيد كه اگر من خواسته باشم بند? خدا باشم به من لبخند ميزنند خدا ميگويد بلند شو بند? خدا باش لبخند را تحمل كن خديجه زماني نماز ميخواند كه همـﺔ مسجدالحرام به اين ميخنديدند پيش نماز پيغمبر دو تا هم پس نماز داشت يك نماز جماعت سه نفري كل مردم مكه ميخنديدند تحمل كنيد اين خندهها جبران ميشود.
يكبار نگويي آقا من ميخواستم اين كار را بكنم ديدم مردم ميخندند خوب بخندند اينقدر آدم داريم كه بخاطر خنده دست از دين بر ميدارد بخاطر يك متلك دست از دين بر ميدارد والله من طلبه شدم همـﺔ فاميل به من متلك گفتند من ديگر گفتم پس آخوندي خوب نيست اين حرفها چيه؟ (جوانهايي كه خوش استعداد هستند الان خدمت شما عرض كنم بيايند طلبه بشوند ما صد هزار تا مطهري و بهشتي ميخواهيم اين قرآن است سه مرتبه اين آيه توي آن تكرار شده «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ» التوبة/33 اسلام دنيا را خواهد گرفت اين كلمه سه بار توي قرآن تكرار شده يعني دين اسلام بر همـه اديان غالب خواهد شد در آينده جهان با ما است «أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» الأنبياء/105 بندگان صالح حكومت را به دست خواهند گرفت آمريكا هر كاري ميخواهد بكند بكند هر ابرقدرتي هر كاري ميخواهد بكند بكند قرآن يعني خالق هستي گفته آينده به دست متقين است «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ الأعراف/128 «وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى» طه/132 با چشم خودمان سرنوشت شاه را ديديم سرنوشت صدام را ديديم قرآن وعده داده اسلام كره زمين را خواهد گرفت و براي اينكه اسلام كره زمين را بگيرد ما بايد آماده باش باشيم زن و مرد بايد اطلاعات اسلامي داشته باشيم حالا يك روز به شيخ متلك ميگويند يك روز به سيد متلك ميگويند يك روز به ارتشي متلك ميگويند يك روز به بسيجي متلك ميگويند يك روز به كشاورز متلك ميگويند هر كس هر كاري ميخواهد بكند بكند علامت مؤمن(لا يخافون. . . خديجـﺔ كبري مصداقش بود همه به او متلك ميگفتند اما اين هيچ. . . وقتي آدم هدفي دارد نبايد هدف بخاطر متلك گم بشود من يك هدفي دارم شما اگر يك سكـﺔ طلا توي لجنهاي جوي بود دست ميكني توي لجنها اين سكه را در ميآوري ممكن است همـﺔ مردم خيابان به تو بخندند شما هدفت در آوردن سكه است هر كه ميخواهد بخندد سكهاي افتاد توي جوي آب من ميخواهم پيدا كنم.
در قاهره يك كسي شتري سوار شد كه برود منطقـﺔ بيرون شهر(عباسيه) پولي داد سوار شتر شد صاحب شتر هي فحش ميداد به اين آقايي كه شتر اجاره كرده فحش اول و دوم و سوم توي راه كسي به او رسيد گفت چي ميگويد؟ گفت دارد فحش ميهد، گفت فحش ميدهد درست نيست كه يك چوپان به تو فحش بدهد بيا پائين بزن توي كلهاش بگو تو به من شتر اجاره دادهاي چه حقي داري كه فحش بدهي گفت بگذار بگويد مگر اين جاده جاد? عباسيه نيست؟ گفت چرا، گفت اگر من را به عباسيه ميرساند بگذار هر چي ميخواهد بگويد بگويد اگر شما را به. . .)
8- برهنگي فرهنگي، بدتر از فرهنگ برهنگي!
آمده خانـﺔ آقايي گفته پسرم سيكل است يك كاري براي او درست بكن گفت من براي فوق ليسانسها كار ندارم براي ليسانسها كار ندارم الان كار دولتي نيست پسر شما هم سيكل است برود دنبال كار، من! بچهام برود كارگري كند؟ مگر افغاني است اِه اِه! خيلي فكر غلطي است افغاني شرف است كار شرف است امام علي كار ميكرد پيغمبر كار ميكرد اين فكرت مرض سرطان است بالاترين سرطانهاي اخلاقي اين است كه آدم فكر كند كار عيب است و بيكاري شرف است اين. . . به قول آقاي دكتر حداد عادل كتابي نوشته كه برهنگي فرهنگي يا فرهنگ برهنگي ميگويد مهمتر از فرهنگ برهنگي، بدتر از فرهنگ برهنگي، برهنگي فرهنگي است يعني آنكه مهم است اينست كه آدم از نظر فرهنگ عوض بشود فكرش عوض بشود اين جوان فكر ميكند كه كار بد است فكر ميكند كشاورزي بد است فكر ميكند روستايي بد است ميگويند شما بچـﺔ روستا هستي؟ ميگويد بله ولي الان جزو شهر شده خوب خيلي مهم است كه جزو شهر شده؟ هر چي زور ميزند كه بگويد روستاي ما جزو شهر شده اين خيلي خطرناك است درس خواندن بد است ارديبهشت مردم اردي جهنم ما امروز روز نحسي است سه تا امتحان داريم ما داريم بعضي بچههاي بد كه وقتي امتحان دادند كتابهايشان را پاره ميكنند مياندازند توي خيابان بابا اين كتاب را بايد بوسيد اين كتاب به تو علم داد اين كتاب به تو رشد داد ميگويد برو بابا امتحانش ما را اذيت كرد خوب اين بچه. . . اين سرطان است سرطان اخلاقي همين است كه انسان از علم بدش بيايد آقا اين همسايهتان پير زن است نان كه ميخواهي بروي بگيري يك نان هم براي اين بگير مگر نوكرشم بچه هايش رفتهاند دكتر و مهندس شدهاند من. . . بابا جان آن بچهاش رفته درس بخواند. . . چقدر آدمهايي هستند كه ميگوييم اين بچه اين دختر جوان است يك بچه دارد كه نميتواند برود درس بخواند شما اين بچهاش را نگه دار اين خانم برود سر كلاس درس بخواند، من كلفتي كنم؟ خانم يك ساعت بچه را نگه دار اين خانم جوان است برود كلاس نهضت سواد آموزي باسواد شود تو شش ماه بچهاش را نگه داري يك زن باسواد به مملكت اضافه ميشود، نخير من نوكرش نيستم كه، زن فكر كند بچه را نگه دارد نوكري است كلفتي است مرد فكر كند يك نان براي همسايه بگيرد نوكري است جوان كار كند افغاني است اين مرضها خيلي بد است بدتر از فرهنگ برهنگي، برهنگي فرهنگي است.
بدتر از اينكه ما كار نكنيم اين است كه فكر كنيم كار بد است افتخار ميكنيم هيچ وقت خودتان را فارغ التحصيل ندانيد فقط زن حامله فارغ ميشود هيچوقت انسان از تحصيل فارغ نميشود خدا به پيغمبرش ميگويد تو فارغ التحصيل نيستي «وَقُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْمًا» طه/114 امام علي كار ميكرد عبادت ميكرد خدمت ميكرد خديجـﺔ كبري چي داد؟ مال كثير، چي گرفت؟ فاطمـﺔ زهرا به خديجـﺔ كبري همه ميخنديدند خندها او را از خطش منحرف نكرد شما بايد حجابت را حفظ كني گرچه همه به تو بخندند جوانان عزيز ما بيايند طلبه بشوند گرچه افرادي بيايند به طلبه جسارت كنند من ميدانم كه طلبه يعني بازوي حضرت مهدي طلبه يعني بيان كننده اسلام شغل من روشن است البته توي هر شغلي آدم خوب هست آدم بد هم پيدا ميشود من ضامن بدها نيستم بنابراين كارهاي ارزشي را بخاطر متلك از بين نبريد آخر وقتم ميخواهم يك خاطره بگويم وقت نيست؟ يك دقيقه هم وقت نيست؟ ميگويند وقت نيست چيز خوبي به ذهنم آمد خيلي خوب.
خدايا به آبروي خديجه و شوهرش و بچهاش به آبروي خديجه و دامادش اميرالمومنين و نسلش ائمـﺔ اطهار ايماني به ما بده كه هيچ متلكي هيچ نيش و نوشي ما را از راه مستقيم دور نكند(الهي آمين)
براي شادي روح حضرت خديجه هم صلوات بفرستيد.
والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته