متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1383/3/21
بسم الله الرّحمن الرّحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
سورهي الرحمن را گفتيم نگاهي به آن بيندازيم و راجع به آياتش صحبت كنيم سورهي الرحمن كه به قول حديث عروس قرآن است «الرحمن علّم القرآن خلق الانسان» دو تا علّم توي قرآن داريم يك علّم قبل از آفرينش انسان است يك علّم بعد از آفرينش انسان است اينجا در سورهي الرحمن اول ميگو . يد علّم القرآن بعد ميگويد خلق الانسان يعني مكتب را قبل از بشر مطرح كرده قرآن را قبل از بشر اما در سورهي اقرا ميگويد «اقرا بسم ربك الذي خلق خلق الانسان من علق اقرا و ربك الاكرم الذي علم بالقلم» آنجا اول ميگويد خلق الانسان بعد ميگويد علم بالقلم اما اينجا اول ميگويد علم القرآن بعد ميگويد خلق الانسان ، گرفتيد چي شد ؟ يك سوره ميگويد قرآن بشر يك سوره ميگويد بشر قرآن فرقش چيه ؟ اين لطيفه شيرينه .
شرافت آموزش قران به آفرينش انسان
اگر علم ، علم سالم است ترديد توي آن نباشد شك توي آن نباشد از منبع وحي باشد نقص و عيب و بد آموزي توي آن نباشد اگر علم ، علم قرآن بود اين بر بشر مقدم است آنجايي كه علم القرآن است اگر علم القرآن شد اين قبل از بشر است اما اگر باقي علوم بود ميگويد نه ، باقي علوم اول خلق الانسان بعد ميگويد علم بالقلم پس خلاصه اگر علم ، علم قرآن بود قبل از . . . مثل اينكه ميگوئيم آقا از كجا چاي بدهيم ميگوئيم اگر مردم عاديند از دم در چاي بده اگر توي جلسه بوعلي سينا نشسته اول از بوعلي سينا شروع كن يعني اگر بحث بوعلي سينا است اول از آنجا حتي اگر پا از روي سر مردم بر ميداري برو از آنجاشروع كن چون او شخصيتي است كه اول بايد از او شروع بشود اگر بوعلي سينا است اول بايد از بوعلي سينا است اول بايد از بوعلي سينا اگر آدمها عاديند از دم در شروع كن بده .
اگر علم ، علم عادي است علم بالقلم از همين علوم حوزه و دانشگاه و كامپيوتر و اين چيزها اگر از اين علم است نه انسان ظرف است او مظروف ظرف بايد قبل از مظروف باشد بايد اول انسان باشد اما اگر علم علم قرآن است كرامت انسان بالاتر از بشر است اول ميگويد«علم القران» بعد ميگويد خلق الانسان گرفتيد چه ميگويم ؟ علم قرآن اگر شد شرافتي دارد كه بايد قبل از بشر مطرح باشد اگر علوم ديگر شد نه ، اول قرآن بعد علوم ديگر اين نكتهي اول .
آموزش بر اساس رحمت و محبّت
راجع به قران الرحمن علم القران براي آموزش و پرورش يك پيام دارد براي پدر و مادرها يك پيام داردبراي اساتيد دانشگاه طلاب و روحانيون منبريها يك پيام دارد ميگويد اگر ميخواهيد چيزي به مردم ياد بدهيد بايد با مهرباني باشد نميگويد «الله الصمدعلم القران ، بسم الله قاصم الجبارين علم القرآن الحي القرآن علم القرآن » اگر بحث ، بحث تعليم و تربيت است آنكه با علم سنخيت دارد رحمان است(كباب را با ريحان ميخورند با نعناع نميخورند ماست را با نعناع ميخورند كباب را با ريحان ميخورند يعني هر چيزي را با سنخيتي دارد رنگ لباس بايد نخ قرقره هم به آن بخورد آن چيزي كه ميخورد به مسالهي علم رحمت است چون اين صفت علم است علم تعليم است) اگر سخن از تعليم و تربيت است پس بايد سخن از رحمت باشد اين دو تا با هم سنخيت دارد وگرنه ميگفت(الحي القيوم علم قاصم الجبارين علم لم يلد و لم يولد علم القادر القدير علم الرازق علم) ميگويد الرحمن علّم» اين هم نكتهي دوم ، پس نكتهي اول اگر قران شد كرامت قرآن قبل از بشر است نكتهي دوم اگر بحث انسان مسئوليت و رسالت آموزشي دارد بايد خيلي حوصله و رحمت داشته باشد .
پيغمبران ما اكثراً چوپان بودند يكيشان مثل ادريس(عليه السلام) خياط بود يكيشان مثل نوح(عليه السلام) نجار بود يكيشان مثل سليمان(عليه السلام) پادشاه بود باقيها اكثراً چوپان بودند چوپاني با نبوت سنخيت دارد چرا ؟ براي اينكه ده دوازده ساعت روي پا بايستي تا يك بز تا يك گوسفند سير شود اين بايد تمرين حوصله كني كسي كه ميخواهد مردم منحرف را هدايت كند اين بايد تمرين كرده باشد كه براي بز ده ساعت روي پا ايستاده باشد كسي كه ميخواهد يتيم نوازي كند بايد خودش هم يتيمي را چشيده باشد «الم يجدك يتيما فاوي» يعني تو خودت يتيم بودي من مزهي يتيمي را به تو چشاندم كه حالا كه پيغمبر شدي بفهمي يتيمها چهشان است .
من مزهي فقر را به تو چشاندم «ووجدك عائلا فاغني» عائل يعني فقير ، محتاج «فاغني» غني كرديم تو را مزهي فقر را به تو چشانديم پس «فاما السائل فلا تنهر» فقير ميآيد ردش نكن «فاما اليتيم فلا تقهر» يعني اگر كسي يك چيزي را نچشيده باشد مزهي مستاجري را بچشد مزهي فقر را بچشد مزهي امتحان مزهي سرما مزهي جنگ يك سري افراد يك چيزي را نچشيدهاند قدرداني نميكنند .
مثلاً ما بدانيم زمان شاه چي بوده يك معلم عزيز مثل شهيد رجايي ميخواسته توي زندان نماز بخواند براي نماز چقدر شلاق ميخورده بدانيم كه اين انقلاب چه جوري به دست آمده اگر بدانيم قدرش را داريم اما اگر همينطور يك چيزي نشنيده باشيم باوري نداشته باشيم فرقي نميكند حالا يا اين رئيس بشود يا آن رئيس باشد يا جاي او باشد يا نباشد حالا نكات : 1) قرآن بر آفرينش مقدم است 2) معلم بيش از هر چيز نياز به رحمت دارد 3) اين قرآن «اوحي اليّ هذا القرآن لانذاركم و من بلغ» قرآن مال يك گروه خاصي نيست .
تعاليم دين ، فطري و هميشگي است
نسخهها گاهي فصلي است مثل پزشكي كه ميگويد تا دو روز اين رقمي دوا را بخور شب اول دو تا قرص بخور بعد يك قرص بخور بعد اين قرص را نصف نصفه كن يعني بعضي چيزها مرحلهاي است تدريجي است اما بعضي چيزها تاريخ بردار نيست مثل فرمولهاي رياضي دو دو تا چهار تا است رژيم و سن و سواد ندارد علاقه به فرزند كه اين فطري است تاريخ مصرف ندارد كه آقا ببخشيد در كدام كشورها آدم بايستي به بچهاش علاقه داشته باشد در چه زباني در چه قومي و مرز و اينها سرش نميشود قران و اسلام چون ديني است فطري تايخ بردار نيست يعني هيچوقت تاريخ مصرف ندارد كه بگوئيم الان تاريخ مصرفش تمام شد چطور ؟
معناي فطرت را چي بگيريم ؟ فطرت اينست كه چهار تا هر داشته باشد هر چيزي كه چهار تا هر داشته باشد هر چيزي كه چهار تا هر داشت اين فطري است مثلاً علاقه به بچه چهار تا هر دارد هر زمان هر مكان هر سن هر رژيم آدم بچهاش را دوست دارد پس اين فطري است اما سيگار ، آدم در هر زمان سيگار نميكشد در هر مكان نيست مثلاً لباس عربي لباس هندي لباس ايراني لباسهاي خاص در هر مكان نيست اين منطقه اين لباس رسم است اين منطقه لباس ديگري دارند پس اين لباس عادت است .
سيگار عادت است نوع پذيرايي عادت است ممكن است يك عده جوري پذيرايي كنند عدهي ديگري جور ديگري پذيرايي ميكنند يك سري چيزهايي كه هر زمان هر مكان هر سن هر رژيم به اين ميگويند فطرت ما كه ميگوئيم دين فطري است معنايش اين است يعني در هر مكان در هر زمان در هر رژيم در هر سن انسان ميخواهد بداند اين پديدهها از كجاست معلول علت ميخواهد حالا اين عقلي است فطريش اينست كه انسان گمشده دارد ميخواهد . . . احساسش اينست چون فطرت معلم نميخواهد يعني كسي نميآيد كلاس بگذارد كه مادران عزيز فردا كه انشاءالله بچه دار ميشويد وظيفهي شما اينست كه طبق تبصرهي فلان از مادهي فلان مصوبهي شوراي نگهبان اينست كه همه بچه هايتان را دوست داشته باشيد كلاس نميخواهد تمرين نميخواهد تلقين نميخواهد اينها از علامات فطرت است نشانههاي فطرت1) هر سن 2) هر مكان3) هر رژيم 4) هر زمان ، بي معلم بي تلقين احساس دروني اينرا ميگويند فطري تمايلاتي كه انسان ميل دارد كسي هم توي گوشش نخوانده اگر به شما بگويند ايشان دانشمند است ميگوئيد عجب ! سلام عليكم يعني احترام به علم بهش هم نگوئيم سلام كن فقط ميگوئيم ايشان از دانشمندان است ميگوئيم عجب دانشمند است سلام عليكم احترام به علم . . . اين طلاست تا ميگوئيم اين طلاست فوري خم ميشود كه بردارد گرايش به طلا گرايش به علم آقا برويم آنجا خيلي خوشمزه است تا بفهميم اين فيلم خنده دار است ميگوئيم برويم گرايش به تفريح اين گرايشهايي كه از تو ميجوشد كيست كه از درونش نجوشد كه اين هستي بند به كجاست اين هستي كجا بوده اينجا باغ فين است هر كه اين جويهاي آب را ميبيند ميگويد ببخشيد اين آبها از كجاست يعني نميشود كه آب بيايد و برود و كسي نفهمد . . . نپرسد كه اين سرچشمهاش كجاست بعد ميگوئيم بله اين آب از كجاست ميگويد ببخشيد كجا ميرود ميگوئيم ميرود مزرعهها باغها كيه كه آب رونده را ميبيند نپرسد از كجا ميآيد و به سمت كجا ميرود هستي از كجاست ؟ توحيد كجا ميرود ؟ معاد ، كيه كه وقتي به دو راهي و چهار راهي رسيد احساس نكند كه از كدام راه برود و احساس بكند كه الان چند تا راه است كدامها را انتخاب بكن يعني احساس نياز به راهبر كه ميشود نبوت و امامت كيه كه وقتي گل به او ميدهي لبخند نزند تشكر از . . . ريشهي نماز از همين است اگر يك گل به ما بدهند لبخند ميزنيم تشكر بزنيم با سري . . . از سگ هم نانش بدهي دومي تكان ميدهد تشكر تمريني و تلقيني نيست در هر زمان ، مكان يك چيزي كه مورد لطف قرار گرفت تشكر ميكند نمازتشكر است . كيه كه اگر بهش حمله كنند از خودش دفاع نكند اين ريشهي جهاد است كيه كه اگر ديد يك بچهاي دارد ميافتد از پشت بام نعره نكشد به هر زباني اگر ديد يك بچه لب پرتگاه است يك داد بزند به هر جوري كه احساس كند كه اين نيفتد اين امر به معروف و نهي از منكر است يعني آي ! گناه است آي ! خطر است داري گناه ميكني كيه كه اگر ببيند يك راننده دارد چرتش ميگيرد بيدارش نكند موعظه يعني چيزهايي كه ما داريم ريشه هايش فطري است .
اصل تشكر فطري است بله ممكن است بگويي مثلاً خيلي خوب حالا تشكر منتهي چرا نماز عربي ؟ حالا ديگر خصوصياتش فطري نيست خصوصياتش دستوري است به ما گفتهاند به استاد احترام بگذار حالا قبول بگوئيم برپا بله پا ميشويم بگويند تبريك بگوئيد بگويند به احترامش لامپ روشن كنيد هر جايي يك مراسمي دارد آن مراسمي كه حالا بناست ما اگر از خدا تشكر كنيم چگونه ؟ چگونگياش ديگر تعبدي است به ما گفتهاند اگر ميخواهيد از خدا تشكر كنيد ، توي ارتش دستت را بگذار اينجا اگر ميخواهي آمپول بزني بايد اين لباس سفيد را بپوشي اتاق جراحي كه ميخواهي بروي بايد اين لباس سبز را بپوشي.
توي خيابان بايد با اين سرعت بروي بنابراين اصلش فطري است خصوصياتش ديگر فطري نيست دستوري است بايد ببينيم آن كسي كه ميخواهيم از او تشكر كنيم او چه جوري دوست دارد مثل ميهماني اصل پذيرايي فطري است كه يك كسي كه خواست كه وارد خانهي آدم شد بايد احترام بگيرد اصل احترام به ميهمان نياز به درس ندارد اما چي بپزيم ببينيم ميهمان چي دوست دارد ما دوسه رقم غذا داريم كدام را برايت درست كنيم هر جوري كه او گفت ميگوئيم خدايا ميخواهيم تشكر كنيم ميگويد ميخواهيد تشكر كنيد صورتت را بشور ميخواهي تشكر كني رو به قبله بايست ميخواهي تشكر كني الله اكبر بگو ديگر خصوصياتش را خدا گفته البته اينها هم حكيمانه است وقتي از امام ضا ميپرسند چرا نماز صبح را بلند ميخوانيم نماز مغرب را بلند ميخوانيم نماز ظهر را يواش ميخوانيم الكي نيست يك حكمتي دارد صبح غروب چون توي تاريكي نماز ميخوانيم داد بزن كه مردم بفهمند داري كه مردم بفهمند داري . . . اما ظهر و عصرمردم ميبينند لازم نيست داد بزني . وقتي كه سؤال ميكنند كه چرا به مرده پنج دفعه الله اكبر ميگويند ميگويد چون ما پنج تا نماز واجب داريم مرده را هم كه بخواهيم توي خاكش كنيم 5 دفعه الله اكبر ميگويند هر الله اكبري كد يكي ازآان نمازهاي واجب است چرا خورشيد ميگيرد ماه ميگيرد بايد نماز بخوانيم چون خورشيد پرستها ميگفتند خورشيد قهر كرده ماه پرستها ميگفتند ماه قهر كرده سياه شده ميگويد نه اينها قهر نكردهاند اين دستگاه آفرينش يك مدبري دارد كه با حكمت اين كارها را كرده حركات را جوري تنظيم كرده پس تو اگر بناست راست خورشيد گريه كني كه چرا سياه شدهاي نه ، الله اكبر تو براي خدا باشد .
آيات قرآن شفاي دردهاي بشري
«وننزل من القرآن ما هو شفاء» قرآن شفاست اين قرآن شفاست يعني چه ؟ چون خود قرآن گفته من شفاء هستم شفا يعني مرضهاي باطني را شفاء ميدهد مرضهاي ظاهري چند ساعتي و چند روزي و چند ماهي تمام ميشود اما يك ادم متكبر قرآن شفاست هي ميگويد ميداني چته ؟ نميخواهي نماز بخواني همهتان هم نماز نخوانيد طوري نيست «يسبح لله ما في السموات و ما في الارض» شما ميخواهي بگو نميخواهي نگو خداوند بي نياز است «ان تكفرواانتم ما في الارض جميعا» اگر همهي مردم كافر بشوند ذرهاي در خدا اثر ندارد نازت را ميكشيم من گفتم « واسجدوا واعبدوا» ولي فكر نكن كه ما محتاج به تو هستيم مثل بابايي كه ميگويد بده من دستت را بچه ميگويد نميخواهم ميگويد خوب برو پرت شو دستت را توي دست من بگذاري بيمهاي نميخواهي برو پرت شو خانهات را رو به خورشيد بسازي نور داري نميخواهي پشت به خورشيد بساز خورشيد كه به خانهي تو نياز ندارد . قرآن شفاست يعني تكبر را شفا ميدهد حسادت را چرا ناراحتي كه او دارد حسود ناراحت است كه او دارد اول او كه دارد مسئوليتش هم بيشتر است تو يك نان داري مسئوليت نداري مال خودت است آن كه دوتا دارد مسئول يك گرسنه هم هست چرا ناراحتي كه او دارد خوب او مسئوليتش بيشتر است راحت باش ، دوم : خدا به او دوتا نان داده به تو هوش بيشترداده اگر خدا به او يك ماشين قشنگ داده در عوض به تو خط داده بابات بهتر است فاميلت كريمتر است ننهات بهتر است شهرت بهتر است ذوقات بهتر است حافظهات بهتر است چرا نگاه ميكني كه او خانهاش بهتر است ماشينش بهتره ممكن است او يك چيزي دارد چرا حسودي ميكني بجاي اينكه ببيني او چه دارد نگاه كن كه خدا به تو چي داده اگر به او يك كمالي داده كه احساس ميكني تو نداري عوضش به تو هم يك كمالي داده بچه هايت تيزهوشند تو سيب زميني ميخوري بچه هايت تيزهوشند هيچ تجديدي ندارند آقا كباب ميخورد سه تا بچه هايش هر كدام 16 تا تجديدي دارند .
روي زيلو نشستهاي عوضش در امني فلاني روي قالي نشسته عوضش دور خانه چند رقم سيخ و ميخ بالا برده كه مثلا دزد نيايد توي خانه آرامشي كه تو داري او ندارد او پشم دارد تو آرامش او خانهاش قالي هايش پشم است ابريشم و ناآرامي تو موكت و آرامش به او يك چيز داده به تو هم يك چيز داده قرآن شفا ميدهد يعني اينطور حل ميكند .
مي گويد نعمتهاي خودت را بشمار يك خورده هم در نعمتهاي خداوند فكر كن آدم را از غفلت بيرون ميآورد چرا غافليم ؟ خدا را يادت مياندازد معاد را يادت مياندازد آخر آيات قران همين است ديگر يا آيات توحيدي است خدا را يادت مياندازد يا آإيات معاد است آخرت را يادت مياندازد يا اقوام و گذشته است كه فلان قوم چه كردند نابود شدند چه كردند ذليل شدند چه كردند عزيز شدند عوامل عزت يا ذلت است يا به تو دستور العمل ميدهد اين غذا را بخور اين غذا را نخور با اين باش با اين نباش با اين ازدواج كن با اين ازدواج نكن يا آداب حرف زدن را يادت ميدهد يا آداب تجارت را يادت ميدهد يا آداب صلح و جنگ را يادت ميدهد بهر حال قرآن شفاست كسي كه دستش را از توي دست قران بردارد چه ميشود ؟
دستورات قرآن در انتخاب رهبر
در همين مسالهي رهبري بالاخره دنيا رهبر ميخواهد يا نميخواهد دنيا رئيس ميخواهد يعني زندگي اجتماعي حتي زنبور عسل هم چون ميخواهند با هم توي يك جايي زندگي كنند ملكه ميخواهد زندگي رهبر ميخواهد به ما گفتهاند اين رهبر به درد رهبري ميخورد اين رهبر به درد رهبري نميخورد تمام آياتي كه ميگويد اين نه «لا تطع» از اين اطاعت نكن «لا تطيعوا» از اين اطاعت نكن «لا تتبع» از اين تبعيت نكن «لا تتبعوا» از اين گروهها تبعيت نكن تمام آيات «لا تطع لا تطيعوا» يعني اطاعت نكن يعني گوش به حرف اين گروهها نده به درد رهبري نميخورند كيها هستند ؟ 1) گناهكار «منه آثما» كفور غافل تند رو «وكان امره فرطا» جاهل «سبيل الذين لا يعلمون» مفسد ، فسادمي كند اسرافكار «لا تتبع سبيل المسرفين» ولخرج است به درد رهبري نميخورد «سبيل مفسدين» فساد ميكند به درد رهبري نميخورد «لا تطع كل حلاف مهين» مهين ، يعني پست به درد رهبري نميخورد «لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا» اگر غافل است به درد نميخورد اينكه ميگويد قرآن شفاست يعني به تو ميگوئيم عقب كي برو عقب كي نرو نسخههاي خطي است .
دستورات قران در انتخاب خوراكي ها
هر چه هم گفته انجام بده گفته گوشت خوك نخور چهار مرتبه توي قرآن گفته «حرمت عليكم الميته والدم ولحم الخنزير» لحم خنزير يعني گوشت خوك نخور حالا يك چند سالي است كه ميگويند گوشت خوك كرم كدو و تريشين دارد حالا بخوريم ، كرمش را ميكشيم ميگوئيم نخور ميگويد آقا مگر نبود كه بخاطر كرم كدو و تريشين ما اينها را در فلان درجه حرارت اين گوشت را استانداردش ميكنيم يعني قابل مصرف ، ميگوئيم باسمه تعالي نه ميگوئيم كه شما چند سال است كه اين كرمش را متوجه شده ايد ؟ 60 سال است 50 سال است همينكه 1350 سال گفت نخور و ما نميدانستيم چرا 40 ، 50 سال است ميگوئيم به اين دليل باز هم ميگويد نخور ميگوئيم همينطور كه اين كرم را تا چند سال 1300 سال نفهميدي ممكن است باز آثاري باشد كه باز 1300 سال ديگر ما متوجه بشويم وقتي خدايي كه من را خلق كرده ، آن كسي كه اين علاءالدين را ساخته گفته گازوئيل توي آن نريز آن مهندسي كه ساخته گفته من اين هواپيما را ساختهام اين بنزين را بايد بريزي اگر ميخواهي بپرد بايد اين باشد نميخواهي قير توي آن بريز اگر هواپيما را من ساختهام بنزينش را هم بايد من تعيين كنم من ميگويم اين بشر را من ساختهام نه فقط معدهاش معدهاش و باقي گاهي وقتها يك غذايي در روح اثر دارد اصلاً بعضي غذاها انسان را سنگدل ميكند مرد ، طوري نيست همه بايد بميريم ! ماشين بهش خورد ، خوب شد يك موجود بي غيرتي شده اين بي تفاوتيها بخشياش بخاطر غذاست بعضي غذاها را گفتهاند نخوريد سنگ دل ميشويد اصلاً بعضي شغلها را گفتهاند نرويد سراغش قساوت قلب ميآورد يك دوستي ماشين داشت ماشين را فروخت بهش گفتم چرا فروختي گفت اين ماشين من را سنگدل كرده بود گفتم يعني چه ؟ گفت قبلاً كه ماشين نداشتم هر ماشيني كه رد ميشد ميگفتماي خوش انصاف تو كه ميروي من را هم سوار كن تو كه من را ميشناسي همسايهي خانه هستيم خوب داري ميروي من را هم سوار كن اين دلم نازك بود كه چرا مردم بي غيرتند تا بالاخره خدا پولم داد خودمان ماشين خريديم روز اول كه ماشين را خريدم يكي دو نفر را سوار ميكردم تو راه ميگفتم آقا من از اين راه ميروم ميخواهيد دو نفر سوار شويد بعد گفتم مگر شوفورشان هستي مگر نوكرشان هستي ولشان كن ميگفت هر كسي را ميديدم گازش ميدادم من ديدم كه ماشين نداشته باشم كه رحم داشته باشم بهتر از اين است كه ماشين داشته باشم و بي تفاوت باشم من ماشينم را فروختم چون ديدم اين آهن پاره روح من را از بين برده يعني آهن كه آمده اين سفتياش را هم توي روحم برده . گاهي وقتها آدم يك چيزي را ندارد ولي ما ضامن روحمان هم هستيم پليس اين نيست كه فقط لب دروازه بايستد پليس اينست كه لب گوش بايستد آقا اجازه بده ، من اجازه نميدهم شما اين حرف را بزنيد اين حرف تو ميرود توي گوش من دل من را نسبت به فلاني بدبين ميكند من فلاني را آدم خوبي ميدانم حالا شما نشستهاي غيبتش را ميكني دل من را نسبت به او بد ميكني چرا كينه ميآوري ؟ چرا توي استخر سالم من يك گربه مرده مياندازي من نميخواهم حرف شما را بشنوم .
بر كشور وجود خود حاكم باشيم
حاكم كسي نيست كه توي كشور حكومت كند حاكم كسي است كه بر خودش هم حكومت كند آقا من نميخواهم به اين نگاه كنم نگاه به اين فيلم براي چشمم بد است ممكن است در يك لحظهاي براي من يك لذتي باشد اما اين لذتها آني است بعدش عواقبي دارد گاهي وقتها مثل دستي كه ميخاراني آدم ميخاراند آن لحظهاي كه آدم ميخاراند ممكن است حال هم بيايد اما بعدش تمام ميشود فقط وز . . . لش ميماند چشم من سالم بود آلوده شد زبان من تا بحال حرف زشت نزده بود بخاطر رفاقت با فلاني از اين حرفها از دهانم بيرون ميآمد .
دروازه بان زبانمان باشيم هر چيزي را نگوئيم هر چيزي را نشنويم امام فرمود گوش به حرف هر كس بدهي بندهي او هستي اگر طرف ناحق ميگويد نشستهاي به حرفهاي ناحقش گوش ميدهي بندهي باطلي اگر حرف حق ميگويد به حرفهاي حق گوش ميدهي بندهي حق هستي(من اصغي الي ناطق فقد عبده) گوش به حرف هر كس بدهي بندهي او هستي بندهي كي هستي ؟ فكر نكن شما همينطور حق داري پاي هر فيلمي بنشيني شما كه پاي اين فيلم مينشيني شما بندهي آن هنر پيشه هستي اگر اين هنرش به تو رشد داد بندهي رشد هستي اگر هنرش تو را خراب كرد بندهي باطلي .
قرآن شفاست معنايش اينست تكبر را ، غفلت را ، حسادت را ، هرزگي را ، بي تفاوتي را ، اين معناي اينست «الرحمن علم القرآن» خدا راجع به قرآن ميفرمايد اين رحمت خداست كه براي شما همچين نسخهاي فرستاده شده است من راجع به قرآن حرفهايي دارم انشاءالله خواهم گفت .
خدايا مزهي قرآن را به ما بچشان .
هر چي چشم و گوش و فكر ذكر و زبان ما دست و پاي ما دل و روح ما غفلت كرده غفلتهاي گذشته را ببخش و از اين به بعد با نور ايمان ما را حفظ بفرما .
كساني كه به ما آموزش دادند انبياء اوصياء شهدا علما معلمين اساتيد هر كس «علم القرآن» حق معلمي بر گردن ما دارد هر كس چيزي به ما ياد داده يا هر كس چيزي از ما ياد گرفته جزاي خير به او عنايت بفرما .
بجاي آموزشهاي انحرافي ، آموزشهاي باطل ، ياد گرفتن چيزهاي لغو ، بعضي چيزها را آدم نداند بهتر است و لذا قرآن آيهاي داريم ميفرمايد «يتعلمون ما يضرهم ولا ينفعهم» ياد ميگيرد اما چيزهاي مضر مثلا چيزي ياد گرفته ها ! فهميدم ، خوب ياد نميگرفتي چي ميشد ؟ خيلي وقتها انسان ياد ميگيرد كه اگر نميدانست بهتر بود هر دانستني مفيد نيست ولذا در دعاها داريم(علما نافعا) خدايا علمي به من بده كه مفيد باشد اگر رسالهي فوق ليسانس مينويسد رسالهي دكترا مينويسد بالاخره اين صفحهاي را كه خواندم فايدهاش چي بود چي به من داد ؟ چي از من گرفت ؟ دو ساعت جواني چي به من داد «قل ان الخاسرين لخسرو انفسهم» به مردم بگو خاسر خسارت زيانكار كسي نيست كه سكه را 80 يا 50 تومان بخرد خسارت كس است كه عمش را داد به اين نويسنده پاي فيلم نشستي يك ساعت و نيم اما يك ساعت و نيم جوانيام قطعا رفت چي آمد ؟ آن كسي كه به ما خيانت نميكنند اولياء خدا هستند باقيها را بايد مواظب باشيم ممكن است خائن باشند ممكن است خائن نباشند اگر خائن باشند خودمان را و عمرمان را در اختيار هر كسي قرار ندهيم
(والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته)