بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی جمیع الأنبیاء والمرسلین وصلّ علی محمّد وآله الطاهرین.
خداوند متعال سرمایههاى بسیار عظیمی در وجود انسان به ودیعت نهاده است كه در بین موجودات عالم بینظیر است. به طوری كه هیچ موجودى در عالم به اندازه او سرمایه و استعداد ندارد. قرآن مجید به برخی از سرمایههاى این منبع باكرامت اشاره كرده است كه، بیشك، مهمترین و بزرگترین آنها، كه بدین كیفیت در هیچ موجود دیگرى دیده نمىشود، عقل و خرد یا به تعبیر قرآن لبّ یا مغز است. در قرآن مىخوانیم:«الشیطان یعدكم الفقر ویأمركم بالفحشاء والله یعدكم مغفرة منه وفضلا والله واسع علیم. یؤتی الحكمة من یشاء ومن یؤت الحكمة فقد أوتی خیرا كثیرا وما یذكر إلا أولوا الالباب ». شیطان شما را به هنگام انفاق مال باارزش از تهیدستى و فقر مىترساند و شما را به كار زشت چون بخل وخوددارى از زكات و صدقات امر مىكند، و خدا شما را از سوى خود وعده آمرزش و فزونى رزق مىدهد و خدا بسیار عطا كننده و داناست. حكمت را به هر كس بخواهد مىدهد، و آنكه به او حكمت داده شود، بىتردید او را خیر فراوانى دادهاند، و جز صاحبان خرد كسى متذكّر نمىشود.
– درشگفتی مغز آدمی
– ارزش عقل
– خواسته عقل و خواسته شهوت
– جدال دائمی عقل و شهوت
– ز رنگین خانه شهوت بپرهیز!
– درسی از مرحوم تربتی
– فرزند خوب مادر نادان نپرورد
– درسی دیگر از مرحوم تربتی
– این ها همه از برکت عقل است
– ادامه ماجرای آن نوجوان
– وسعت و قداست میدان عقل
– اهتمام شیعه برمساله عقل
– همسویی عقل با انبیاء
– پی نوشت
اصفهان – مسجد سید – صفر 1374
پینوشت:
. برای اطلاع بیشتر رك: بحارالانوار، ج57، ص 268: باب فضل الانسان وتفضیله على الملك وبعض جوامع أحواله.
. احادیث در این باره آن قدر زیاد است كه بعضی مؤلفین، مانند شیخ كلینی در كتاب كافی، برای آن بابی جداگانه اختصاص داده و به سبب اهمیت موضوع، آن را در اول كتاب آوردهاند. برای نمونه: علل الشرائع، شیخ صدوق، ج1، ص 4: «قال أمیر المؤمنین علی ابن أبى طالب علیهالسلام: «ان الله عزوجل ركب فی الملائكة عقلا بلا شهوة، وركب فی البهائم شهوة بلا عقل. وركب فی بنی آدم كلیهما، فمن غلب عقله شهوته فهو خیر من الملائكة، ومن غلبت شهوته عقله فهو شر من البهائم». السرائر، ابن إدریس حلی، ج3، ص620: قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: «یا علی، العقل ما اكتسب به الجنة، وطلب به رضا الرحمن. یا علی، إن أول خلق خلقه الله عز وجل العقل، فقال له أقبل فأقبل، ثم قال له أدبر فأدبر، فقال وعزتی وجلالی، ما خلقت خلقا هو أحب إلى منك، بك آخذ، وبك أعطی، وبك أثیب، وبك أعاقب»، كافی، ج1، ص10: «عن علی علیهالسلام قال: هبط جبرئیل على آدم علیهالسلام فقال: یا آدم إنی امرت أن اخیرك واحدة من ثلاث فاخترها ودع اثنتین فقال له آدم: یا جبرئیل وما الثلاث؟ فقال: العقل والحیاء والدین، فقال آدم: إنی قد اخترت العقل. فقال جبرئیل للحیاء والدین: انصرفا ودعاه، فقالا: یا جبرئیل إنا امرنا أن نكون مع العقل حیث كان، قال: فشأنكما وعرج». الكافی، ج1، ص11: «الحسن بن الجهم قال: سمعت الرضا علیهالسلام یقول: صدیق كل امرء عقله، وعدوه جهله».
. این تعبیر 16 بار در قرآن به كار رفته است. در این آیات: بقره، 179، 197، 269- آل عمران، 7، 190- مائده،100- یوسف، 111- رعد، 19- ابراهیم، 52- ص 29، 43- زمر، 9، 18، 21- غافر، 54- طلاق، 10.
. بقره، 269.
. كافی، ج1، ص 10.
. در این باره روایات فراوانی وجود دارد. برای نمونه، التحفة السنیة (مخطوط)، سید عبد الله جزائری، ص 72: «عن النبی صلیاللهعلیهوآله: «تفكر ساعة خیر من عبادة سنة». نور البراهین، سید نعمت الله جزائری، ج 2، ص 331: «أمیر المؤمنین علیهالسلام: «تفكر ساعة خیر من عبادة ستین سنة». كافی، ج2، ص54: «عن الحسن الصیقل قال: سألت أبا عبد الله علیهالسلام عما یروی الناس أن تفكر ساعة خیر من قیام لیلة، قلت: كیف یتفكر؟ قال: یمر بالخربة أو بالدار فیقول: أین ساكنوك، أین بانوك، ما لك لا تتكلمین؟!»
. ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص66.
. كافی، ج1، ص12: «قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: ما قسم الله للعباد شیئاً أفضل من العقل، فنوم العاقل أفضل من سهر الجاهل، وإقامة العاقل أفضل من شخوص الجاهل ولا بعث الله نبیاً ولا رسولاً حتى یستكمل العقل، ویكون عقله أفضل من جمیع عقول أمته وما یضمر النبی صلیاللهعلیهوآله فی نفسه أفضل من اجتهاد المجتهدین، وما أدى العبد فرائض الله حتى عقل عنه، ولا بلغ جمیع العابدین فی فضل عبادتهم ما بلغ العاقل، والعقلاء هم أولو الألباب، الذین قال الله تعالى: «وما یتذكر إلا اولو الألباب». كافی، ج1، ص 12: «محمد بن سلیمان الدیلمی، عن أبیه قال: قلت لأبی عبد الله علیهالسلام: فلان من عبادته ودینه وفضله؟ فقال: كیف عقله؟ قلت: لا أدری، فقال: إن الثواب على قدر العقل…».
. درباره امكانات مادی حضرت مسیح در نهج البلاغه، خطبه 160 میخوانیم: «وإن شئت قلت فی عیسى بن مریم علیهالسلام، فلقد كان یتوسد الحجر ویلبس الخشن ویأكل الجشب. وكان إدامه الجوع، وسراجه باللیل القمر، وظلاله فی الشتاء مشارق الارض ومغاربها، وفاكهته وریحانه ما تنبت الارض للبهائم، ولم تكن له زوجة تفتنه، ولا ولد یحزنه، ولا مال یلفته، ولا طمع یذله، دابته رجلاه، وخادمه یداه».
. بحارالانوار، ج77، ص54، ح3.
. «لعن الله الراشی والمرتشی و الماشی بینهما». بحار الانوار، ج104، ص274، ح11.
. از خیام است. در مواعظ خواجه عبدالله انصاری هم آمده است.
. در دعای جوشن كبیر میخوانیم: «یا حبیب من لا حبیب له، یا طبیب من لا طبیب له، یا مجیب من لا مجیب له، یا شفیق من لا شفیق له، یا رفیق من لا رفیق له، یا مغیث من لا مغیث له، یا دلیل من لا دلیل له، یا أنیس من لا أنیس له، یا راحم من لا راحم له، یا صاحب من لا صاحب له…». نیز این روایت: مستدرك الوسائل، ج11، ص293: «قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله: «إن الله رفیق یعطی الثواب ویحب كل رفیق، ویعطی على الرفق ما لا یعطی على العنف». كافی، ج2، ص120: «عن أحدهما علیهماالسلام قال: إن الله رفیق یحب الرفق ومن رفقه بكم تسلیل أضغانكم ومضادة قلوبكم».
. اعراف، 85؛ اعراف، 65؛ اعراف، 73.
. كافی، ج1، ص13: رسول اكرم صلیاللهعلیهوآله: «لا بعث الله نبیاً ولا رسولاً حتى یستكمل العقل، ویكون عقله أفضل من جمیع عقول أمته».
. كافی، ج2، ص451: «قال أمیر المؤمنین علیهالسلام: ترك الخطیئة أیسر من طلب التوبة وكم من شهوة ساعة أورثت حزنا طویلا والموت فضح الدنیا، فلم یترك لذی لب فرحا». مستدرك الوسائل، ج11، ص263: «ابن ابی عمران الهلالی قال: سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد علیهماالسلام یقول: «كم من صبر ساعة قد اورثت فرحا طویلا، وكم من لذة ساعة قد اورثت حزنا طویلا».
. از گلستان سعدی است. نشاط اصفهانی نیز در همین معنا میگوید: ترسم نرسی به كعبه ای شیخ/ كاین راه به سوی سومنات است. (سومنات بتخانهای معروف در هند بود كه به دست سلطان محمود غزنوی ویران شد).
. مصرعی است از الهی نامه عطار نیشابوری.
. آیت الله حاج شیخ عباس تربتی (1250- 1322ش) والد واعظ شهیر مرحوم حسینعلی راشد است. او در قریه كاریزك تربت حیدریه دیده به جهان گشود. پدرش او را به مكتب و سپس به شهرستان تربت حیدریه فرستاد و در مدرسه مرحوم شیخ یوسفعلی نزد مرحوم حاج عبدالحمید مقدمات را فرا گرفت. پس از طی دوره مقدمات، مدارج عالیه علمی را نزد علمای اعلام بویژه مرحوم حاج شیخ علی اكبر تربتی، شاگرد مرحوم آخوند خراسانی، در تربت و مشهد تكمیل كرد. او در هنگام فراغت به گفتن مسائل دینی و موعظه مردم میپرداخت و به كارهای دینی و مجالس و منابر مردم، بی آنكه در برابر آنها چیزی قبول كند، رسیدگی میكرد. مرحوم حاج ملا عباس تربتی، افزون بر مواظبت همیشگی بر عبادتهای شخصی، در تمام اوقات شبانه روز و حتی بعد از نیمه شب زمستان و در نیمه روز تابستان، برای هر گونه کار شرعی و حاجتی که مردم داشتند، میشتافت. او عاشق خدمت به مردم بود و در این راه هیچ گاه خسته نمیشد. گاه پیش میآمد که بعد از نیمهشب، حاجتمندی به در خانهاش میرفت و او بیدرنگ و بدون کمترین اکراهی، همانند پرندهای سبکبال بر میخاست و وضو میگرفت و برای رفع حاجت او، بدون اندک تأملی میشتافت. ملا عباس گاه برای برطرف کردن مشکلات مردم و رسیدگی به آنها، فرسنگها با پای پیاده به روستاهای اطراف میرفت و ساعتها بدون اینکه غذایی بخورد یا استراحتی نماید، به راه خویش ادامه میداد.
حاج آخوند در سال 1306 هجری شمسی عازم مکه معظمه شد. با اینکه احتمال داشت به ایشان گذرنامه داده نشود، از اینکه به طور غیر قانونی سفر كند امتناع ورزید و گفت: من چنین کاری نمیکنم. با آنکه بی نهایت اشتیاق زیارت مکه را دارم ولی بر خلاف معمول و قانون حاضر نیستم. ایشان در سایر کارها نیز همین طور بود. از این رو، به نظم و دقت در امور دینی و به كثرت عبادت و تهجد در بین علمای وقت معروف و در زهد و تقوا زبانزد خاص و عام بود تا جایی كه آیت الله حاج آقا حسین قمی، از مراجع تقلید، درباره ایشان فرموده بود: حاج آخوند نه فقط از خوبان عالم اسلام كه از خوبان دنیا است. مرحوم استاد بدیع الزمان فروزانفر نیز گفته بود: دنیا به دور این مرد نگشته بود. و از مرحوم آقا بزرگ تهرانی نقل شده است كه اگر حاج آخوند این تعبد شدید را نمیداشت از اینهم بزرگتر میشد.
سرانجام، ایشان در روز یكشنبه 17 شوال 1362 قمری مطابق با 24 مهر 1322 شمسی در تربت حیدریه در خانه شخصی خود به رحمت ایزدی پیوست. پیكر مطهرش در مشهد مقدس در آخرین غرفه صحن آزادی در زاویه شمال غربی حرم مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام به خاك سپرده شد و طبق وصیتش این آیه قرآن را بر سنگ قبرش حك كردند: «و كلبهم باسط ذراعیه بالوصید».
برای آشنایی بیشتر با زندگانی این مرد الهی رك: حسینعلی راشد، فضیلتهای فراموش شده.
. نهج البلاغه، ج2، ص161، خطبه 193.
. مصرعی از پروین اعتصامی است.
. شیخ جعفر شوشتری (1220-1303ق) فرزند شیخ حسین، فرزند حسن، فرزند ملا علی، فرزند علی، فرزند حسین شوشتری مشهور به نجّار است. شیخ جعفر از اعاظم علمای اسلام، عالمی عامل و واعظی متّعظ بود. از آنجا كه در میان مجتهدان و مراجع تقلید وعظ و خطابه چندان معمول نبود و آن جناب به این مهم اقدام میكرد، جنبه وعظ و ارشادش مقام اجتهادش را تحت ااشعاع قرار داده است تا حدی كه بعضی وی را به فقاهت و اجتهاد نمیشناسند و تنها واعظی مبرّز و سخنرانی بی همتا میدانند؛ ولی حقیقت این است كه وی مقدم بر بسیاری از مجتهدان عصر خویش بوده و رساله علمیهاش به نام منهج الرشاد در حیات وی و پس از وفات بارها چاپ و منتشر شده است و تا قبل از رواج عروة الوثقی، تألیف آیت الله سید محمد كاظم طباطبایی، آن رساله محور فتاوای مراجع تقلید بوده و بر آن حاشیه زدهاند.
علاّمه تهرانى كه یكى از بزرگان جهان علم و عمل بود، درباره شیخ جعفر مىنویسد: مرحوم حاج شیخ جعفر شوشترى، رحمهالله، فرزند حسین شوشترى، از بزرگان علما و اجلاّء فقها و مشاهیر دانشمندان و از فراخوانان به سوى خدا ودعاة الى اللّه در عصر خود بوده است.
صاحب المأثر و الاثار نیز دربارهاش مینویسد: مجتهدی جلیل القدر و متفقهی عظیم الشأن بود… در تقوی و قدس و ورع و زهد او از متأخرین و معاصرین كسی دیده و شنیده نشده است.
شیخ پس از خواندن مقدمات و ادبیات در شوشتر به نجف اشرف مهاجرت كرد و در طول دوران تحصیلش از اساتید بزرگی چون: شیخ اسماعیل فرزند شیخ اسدالله كاظمی رضوان الله علیهما؛ شیخ علی فرزند شیخ جعفر كاشف الغطاء (مشهور به شیخ جعفر كبیر)؛ مرحوم صاحب ضوابط؛ مرحوم صاحب فصول؛ جناب شریف العلما رحمهالله؛ شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر رحمهالله؛ شیخ حسن فرزند شیخ جعفرقدسسره مؤلف انوارالفقاهه؛ و حاج شیخ مرتضی انصاری رحمهالله بهره برد. از این مرد بزرگ كتابهایی چند نیز بدین قرار به جا مانده است: منهج الرّشاد یا مجمع الرسائل (رساله علمیهای كه در سال 1288ق چاپ شد و با حاشیه آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی رحمهالله تجدید چاپ شد)؛ مبادی الاصول؛ الخصائص الحسینیه: این كتاب دوجلد بوده كه جلد اول چند بار تجدید چاپ و ترجمه شده و جلد دوم مفقود گردیده است؛ اصول دین یا الحدائق فی اصول الدّین كه یك هزار سطر بوده و به عنوان اینكه اصول دین و معرفت به اصول اعتقادات از مقدمات نماز است نگاشته شده است
استاد حسین انصاریان