متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1380/9/3
بسم الله الرحمن الرحيم
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» انعام/42 ميفرمايد و لقد ارسلنا رسول فرستاده ما فرستاديم الي به سوي امم امتها ميفرستاديم به سوي امتهايي كه قبل از تو بودنداي پيغمبر قبل از تو امتهايي بودند و ما به سوي امتهاي قبل از تو «أَرْسَلْنا» پيغمبر فرستاديم چون پيغمبرها را كه ميديدند خوب برخوردهاي مختلفي داشتند ما هم مچ مردم را ميگرفتيم«فَأَخَذْناهُمْ» با قهر خود اينها را ميگرفتيم«بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ»
به تلخيها ميگرفتيم. فقر قحطي زلزله امراض غم و قصه و آبروريزي جهل و ورشكستگي ما تيم مردم را به دردسر ميانداختيم چرا«لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» تا تضرع كنند اين را من طراحي ميكردم كه برايتات بگويم اصولاً چرا تلخي خها براي چي است موضوع بحثمان فلسفه تلخيها چرا گاهي به عقايد انسان لطمه ممكن است برسد اگر آدم جوابش را نداشته باشد چون ميگويد آقا هدا مگر عادل نيست ميگوييم چرا عادل است ميگويد پس چرا ميكروب فلاني را كشت اصلاُ زهر مار به چه درد ميخورد جز اين كه آدم را اذيت كند فلاني چرا بدبخت شد چرا چرا چرا اين همه تلخي براي چي است.
ما بايد بگوييم كه خيلي از تلخيها به نظر شما تلخ است در واقع تلخ نيست مثل آب دهن آب دهن توي دهن هر كسي شيرين است مايع حيات هم است اصلاُ آب دهن ما خشك بشود زندگي تلف ميشود منتها اگكر آب دهان كسي پرتاب شد به سوي كسي شد تف خوب آن بد ميشود اما جايش عوض شده بد شده و گرنه آب دهاني در دهان جايش درست است اگر بيرون آمد زهر مار در جايش خوب است اگر بيرون آمد بد ميشود خيلي تلخيها در جاي خودش شيرين است جا به جا كه ميشود اين است كه خيلي تلخيها به دست خودمان است سيگار كشيده تنگي نفس گرفته. خواب آلود پشت فرمان نشسته تصادف كرده درس نخوانده رفوزه شده در انتخاب همسر فقط شكل دختر را ديده فكر نكرده دختر اخلاقش چيه ناني كه پدر به دختر داده حلال بوده يا حرام فقط دنبال شكل بوده حالا بدبخت شده. نگفته چرا داده ورشكست شده يك سري روي حوض نرده نگذاشتند بچهاش افتاده خفه شده رفيق بد گرفته معتاد شده پس ببينيد بعضي بدبختيها مقصر اصلي بگوييد خودمان هستيم درس نخوانده رفيق بد گرفته همسر بد گرفته پس جايش كه عوض شد بد ميشود.
در جايگاه خودش خيلي خوب است. يك سري بدبختيها هم هست كه خداوند پيش ميآورد. بحث امروز من مال آنجاست كه دست ما نيست دست خداوند است يعني ما تقصير نداريم اما خدا يك حادثه پيش ميآورد كه ما هم مقصر هستيم بابا درس خوانده بودم بازيگوش نبودم درس خواندم حواسم جمع بود ولس نميدانم سر امتحان همه چيز يادم رفت آنجايي كه حوادث را خداوند پيش ميآورد ميگوييم آنجا اين كار را كرد كه بحث امروز من اين است پس آنجايي كه مقصر خودت هستي به گردن خدا نيانداز آنجايي كه جايش عوض ميشود بد ميشود و گردن خدا نيانداز آن تلخيها كه مقدرات الهي پيش ميآورد آنها چرا 10 تا جواب من دارم. دو مرتبه آيه را يك بار ديگر بخوانيد:
«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ»
انسان فقط جسم نيست انسان جسم و روح است همانطور كه بدن را گاهي سنگ پا ميزني چركش برود ليف ميكشي چركش برود آب داغ مشت مال اصلاً گاهي وقتها عمليات نظامي رزمي بدنت را به تكاپو مياندازي گاهي هم بدن شما اذيت ميشود وزنه بلند ميكني ميدوي بي خودي همانطور كه بدنت را به دردسر مياندازي تا ساختع بشود بدن سازي ميكني هم بايد بكني اين,«لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» پاك سازي روح است «يَتَضَرَّعُونَ» تضرع و گريه.
اگر انسان بفهمد كه چيزي نيست تو فكر كردي خيلي خوش استعدادي همچين استعدادي خدا حافظهات را ميگيرد ميگويي خدا دستم به دامنت چون آدم ميگويد من اين ميخواهد منيت شما بشكند بگويد نه خدا انشاء الله تا ديگر به مطالعه و كامپيوتر تكيه نكني تا ديگ نگويي بابايم پول دارد تا ديگر نگويي بعضي اين راههاي مقدماتي كه ما چيديم گاهي خدا به هم ميريزد تا دل ما را از اين مقدمات بگيرد به خودش وصل كند اين وصل به خداي ارزش است وصل به خدا يك ارزش است مسئله ديگر شكوفايي استعدادهاست شكوفايي استعدادها گاهي سختيها تلخيها پيش ميآيد كه آدم به جنب و جوش بيافتد.
براي دفاع از خودش يك يعني اگر آدم اگر فشار مرض نبود داروسازي هم نبود اگر فشار تاريكي نبود اديسون و اختراع برق نبود اگر زلزله نبود فكر مهندسي كه خانههاي ضد زلزله درست كند نبود يعني همه كس اگر سرما نبود گرما سازي نبود اگر گرما نبود سرما سازي نبود كولر و يخچال نبود فشارها و تلخيها آدم را به دست و پا مياندازد اختراع و ابتكار و استعداد راه ميافتد اين هم 2 دريافت پاداش اگر كسي را بيرون از وقت اداري اضافه نگهشان دارند مدير اداره ميبيند كه اين عيال وار است مشكل است حقوقش كم است ميگويد حالا 2 ساعت اضافه كار وايستا يك مأموريتي به او يم دهند 2 ساعت اضافه كار به او ميدهند يا يك سرباز ميآيد پهلوي سرگرد ميگويد من ميخواهم يك هفته ديگر خواهرم عروس بشود بروم مرخصي ميشود.
شما يك هفته به من مرخصي بدهيد. سرگرد نگاهي به سرباز مياندازد و ميگويد خيلي خبو حالا خواهرت عروس بشود من يك هفته به تو مرخصي ميدهم ولي اين هفتهاي كه هستي بايد شبها تا صبح هر روز پست بدهي يعني يك هفته دوبله كار بكن براي اين كه ميخواهم هفته بعد يك اضافه كاري مرخصي اضافه گاهي يك كسي را اضافه كار به او ميدهند براي اين كه ميخواهند پاداش اضافه به او بدهند.
4 قدرداني از نعمتها اصلاً گاهي اوقات خدا ميگيرد تا بدانيم داريم چون آدم اگر نعمت هايش يكنواخت باشد خوابش ميبرد ميگويند خيابانها كه صاف است بيشتر خوابش ميبرد خيابان بايد گاهي يك خورده توي گردنه راننده خوابش نميبرد يعني زندگي يكنواخت خواب آور است مثلاً شما تا حالا گفتيد «الْحَمْدُ لِلَّهِ» پلكم تكان ميخورد اصلاً «الْحَمْدُ لِلَّهِ» نميخواهد چون از اول عمر تا آخر عمر اين پلك تكان ميخورد حالا اگر اين فنرش پاره شود بيفتد روي چشمت چشمهاي من را ببينيد اگر اين فنرش پاره شد بيفتد پايين آن وقت هر وقت شما را ببينم بايد همچين كنم.
احوال شما خوب است كي تشريف آورديد يك چاي ميل بكنيد چرا تشريف ميبريد تشريف داشته باشيد يعني اگر فنر پلك شما پاره شود شما بيچاره ميشويد يعني يك دو تا فنر بايد پره بشود كه مردم بفهمند كه فنر پلك هم يكي از نعمتها بود ما تا حالا قدرش را نداشتيم اصلاً خيلي از نعمتها را تا خدا نگيرد آدم اصلاً متوجه نميشود عجب اين هم يك نعمتي است حوادث تلخ باعث ميشود كه آدم قدر حوادث شيرين را دارد يعني وقتي شما روزه گرفتي افطاري پلوت خوشمزه است چون يك مدتي گرسنگي كشيدهاي.
يكي از نعمتهاي خدا اين است كه يك چيزها يك محروميتها باعث ميشود كه يك چيزهايي لذيذ بشود همين روزه و لذا حالا كه اينها را ميدانيم حتماً چشيدهايد حديث داريم كه آدم روزه دار دو تا كيف دارد يكي وقتي كه ميخواهد افطار كند افطاري كه ميكند چون يك خورده گشنه شده مزه افطاري از مزه نهارهايي كه در طول سال است شيرينتر است افطاري براي روزه دار شيرينتر از نهار هر روزهاش است و عيد فطر كه ميروند نماز عيد بخوانند وقتي دارد ميرود كيف ميكند نماز عيد فطر هم با باقي نمازها برايش يعني يك شيريني در نماز هست.
يك سري محروميتها رمز يك شيريني هاست قدرداني از نعمتها پنجم آزمايش گاهي تلخيها آزمايش است. در قران حدود 20 مرتبه فرموده ما همه را آزمايش ميكنيم وسيله آزمايش هم خير است هم شر. مبعوث «بِالشَّرِّ وَ الْخَيْر». گاهي شرها. سيله آزمايش است گاهي خيرها گاهي پول ميدهند آزمايشت ميكنند گاهي پول را ميگيرند آزمايشت ميكنند و ما هم بايد مثل كارمندهاي بانك باشيم كارمندهاي بنك يك روز توي اين باجه بانك وامي ايستند پول ميگيرند هيچ خوش نميكند او چته، مال تو كه نيست فردا توي باجه ميدهد سكته نميكند نه آن روزي كه ميگيرد شاد است نه آن روزي كه ميدهد سكتهاي است قران ميگويد مثل كارمند بانك باشيد «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ» حديد/23 يك جوري باشيد كه دادند مست نشويد گرفتند سكته نكنيد آزمايش است بايد ظرفيت رگ شود الان متأسفانه بعضي از جوانهاي ما با اينكه تحصيلاتشان بالاست ولي ظرفيتشان كم است آن ميزند توي دستش چي شد چي شد مگر سعادت هميني است كه تو فكر ميكردي بالاتر فكر كن انسان يك خورده ديدش بزرگ باشد توي مسايل جزيي نه قهر ميكند نه اعصابش خود ميشود نه سيگار ميكشد نه قيض ميكند نه داد ميزند بزرگ روح بزرگ ديد است لاستيكهاي تراكتور چون بزرگ است از موج رد ميشود ولي لاستيك دوچرخه چون باريك است تا موج ميخورد تاب برمي دارد.
مي گويد روحتان مثل لاستيك تراكتور باشد رودههاي تنگ هسته بزرگ تويش گير ميكند.
زينب كبري غروب عاشورا آمد بدن امام حسين را ديد گفت ربنا تقبل من هذا القليل؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ! ! ! !
اين قليل را بپذير اين امام حسين كم است بله وقتي خدا بزرگ شد امام حسين هم كم است چون روح زينب اينقدر بزرگ است يعني وقتي كلاس بزرگ است تاجرها به يك ميلون ميگويند يك توجان خدا چقدر بزرگ است ميگويند چهار تومان اين چهار ميليون تومان استها يعني پول اينقدر زياد است كه به يك ميليون ميگويند يك تومان زينب كبري به قدري معرفت دارد عارفه است كه ميگويد امام حسين همه هم شهيد شديم شديم، زير بار يزيد نبايد برويم زير اسب ميرويم زير بار زور نميرويم روح بزرگ است يكي از حوادث تلخ كه انسان ازمايش ميشود رشد ميكند.
جلوگيري از تكبر تنظيم باد جلوگيري از غرور و تكبير نگوييم تنظيم باد آدم فكر ميكند كه همه مردم دوستش دارند صحنهاي پيش ميآيد آدم ميگويد اه همه ولت كردند رفته بوديم مكه هوا داغ بود چند سال پيش فاصله آنجا كه خيمهها بود توي بيابان مكه تا آنجايي كه بايد سنگ بزنيم به شيطان چند كيلومتري بود آسفالت داغ بود من دمپايي پايم بود بندش پاره شد دكان كه نيست كه آسفالت داغ هي ميپريد بالا هي همچين و همچان كرديم كاروانها كه سلام آقاي قرأتي هي ميگفتند ما را هي ببوس يك دمپايي به ما ندادند يعني گاهي خوب است اين طور بياد آدم بفهمد سلام درست است «صبحكم الله» درست است قربان شما مخلص شما حال شما چطور ايت همه را ميگويند ولي دمپايي را نميدهند.
البته حق هم با آنهاست خوب بدهد خودش ميسوزد من هم نبايد بگيرم امام صادق بند كفشش پاره ش دويدند كفش بياورند فرمود آقا بند كفش من پاره شده جرا شما برهنه برويد بيرون بايد آدم فكر بكند كه بعد توي شلوغي يك جاي كوچكي است يك ميليون 2 ميليون ميخواهند سنگ بياندازند شلوغ سخت ترين كارهاي مكه همان جا است كه توي جاي تنگ آدم ميخواهد سنگ بياندازد به شيطان هفت تا سنگ كوچولو قد پسته بايد بندازي من يكي از سنگ هايم نخورد يك سنگ باقي آوردم داشتم خفه ميشدم گفتم آقا يك سنگ به من بدهيد من قرأتي تلويزيون هستم.
آي آقا چقدر شيرين بود آقا حالمان بهم خورد 6 تا سنگ انداختيم يكي را نتوانستيم بياندازيم آمديم بيرون افتاديم آب يخ سرمان كردند بادمان دادند حال آمديم دو مرتبه رفتيم يعني خيلي خوب است اينها يعني گاهي آدم حساب كند وقتي بي پولي هيچ كس به فريادت نميرسد يك وقت انسان به يك سنجاقي گير ميكند گاهي وقتي خوب چيزي نيست الان كه من نشستهام ميدانيد بند به چي هستم بند به يك په آقاي قرأتي بله پشه ميآيد دماغم را يم گزد باد ميكند خودم با دماغ كلفت ديگر پشت دوربين نميروم درسهايي از قران با سابقه 21 سال به خاطر پشه تعطيل شد وزنه بردارها ميدانيد بند به چي هستند يك پوست خيار پاشان را بگذارند روي يك پوست خيار از پشت ميافتند نخاعي ميشوند. ويلچر بياور.
انسان بايد بفهمد كه چقدر پوك است ممكن است حافظهاش را از دست بدهد و الاآخر اين غرورش بايد تنظيم باد شود فايده تلخيها 1- گريه و تضرع 2- شكوفايي استعدادها 3ـ كندا از يقعل المقلع؟ ؟ ؟ ؟ كرد دل بكن اينها براي اين است كه آدم دل بكند بعضي وقتها انسان وقتي به يك چيزي چسبيده دل نميكند يه حادثهاي رخ ميدهد دل ميكند ميگويد آقا ولش كن اصلاً من ديگر دل كندم چند تا روايت هم دارد بد نيست كه تضرع و زاري ايهاش يكي اين است:
,«لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ» يكي هم ليتوبه تائب؟ ؟ ؟ ! ! ! حديث داريم سختيها را پيش ميآوريم هر كه ميخواهد توبه كند بسم الله دريافت پاداش داريم البلاء للبلاء البلاء للولاء؟ ؟ ؟ ؟ ؟ ! ! ! يعني بلاها را ميدهيم به آدمهاي خوب هر كه در اين درگه مقربتر است دام بلا برايش بيشتر ميدهند چون اين آقا ميخواهد هفته ديگر برود عروسي خواهرش يك هفته كارش را سنگينتر ميكنند حديث است امام على ع: «وَ لَكِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ يَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِم»(نهجالبلاغه، خطبه 192) ما اين را بدبختش كردي تا بادش خالي شود بهره گيري از نعمتهايي كه در درون تلخيها است توي تلخيها يك نعمتهايي هم هست مثنوي يك شعري يك قصهاي دارد ميگويد كه:
يك كسي زير درخت خوابيده بود يك مارمولك كوچم يدهانش باز نود خرخر ميكرد خواب بود مارمولك رفت توي معده اس اين آقا ديد اين مارمولكه رفت توي دهنش اين خوابه اين هم بلند شد و يك چوب زد و اين را از خواب بيدار كرد و يك خرده قيسي و زردآلو ترشيده به او داد گفت بايد بوري هي زد گفت بايد بخوري وقتي زد اين غذاي ترشيده را عبد گفت بايد بدوي با چوب اين را دواندش خب غذا ترشيده بود و دويد حالش بهم خورد غذا را هم برگرداند وقتي برگرداند آن مارمولك هم برگشت گفت ببخشيدها من معذرت ميخوام خداحافظ من مأموريتم همين بود و جون تو يك مارمولك توي معدهات بود اگر اين غذا را نميخوردي و نميدويدي و برنمي گرداندي آن مارمولك ممكن بود برايت دردسر درست كند.
يعني گاهي وقتها آدم را همچين ميكنند تا آن سمهاي درون حديث بخوانيم داريم كه از امام حسن عسکری ع روایت شده: «مَا مِنْ بَلِيَّةٍ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا نِعْمَةٌ تُحِيطُ بِهَا»(تحفالعقول، ص489) هيچ بلايي نيست. . . . ، بلاها و سختيها نوي درونش يك نعمت هست يعني وسط سختيها يك شيريني هست به ما آمادگي براي مديريت سختي را ميچشانند تا فردا مدير كنند پيغمبر چرا بايد يتيم باشد ميگويد بايد پيغمبر يتيم باشد براي اين كه خدا بتواند به او بگويد فردا «أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتيماً فَآوى» ضحى/6 يادت رفت خودت هم يتيم بودي پس حالا كه مدير جامعه شدهاي «فَأَمَّا الْيَتيمَ فَلا تَقْهَرْ» ضحى/9 يادت رفت خودت هم بي پول بودي «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَأَغْنى» ضحى/8 فقير بودي ما به تو پول داديم پي «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» ضحى/10.
الان يك فقير آمد ردش نكني يعني گاهي سختيها را آدم ميچشد تا فردا كه رئيس و مسئول شد مزه سختيها را چشيده باشد گاهي هم كفاره گناهان است حديث داريم كه امام صادق ع فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ تَمْحِيصَ ذُنُوبِ شِيعَتِنَا فِي الدُّنْيَا بِمِحْنَتِهِمْ»(تفسيرالإمامالعسكري، ص22) خدا را شكر نه خداوند تلخي بوجود آورده تا با اين تلخيها گناهان انسان ريخته شود گاهي انسان يك خلافي كرده با يك تلخي حادثهاي رخ ميدهد آن تلخي باعث گناهانش حتي بچه كوچولو هم مريض ميشود پدر و مادرش غصه ميخورند حديث داريم همين كه پدر و مادر براي مرض بچهاش غصه خوردند اين غصهها كه ميخورند باعث ريخته شدن گناهان ميشود.
من اين را قبلاً گفتم داروين رشته پزشكي رد شد توي دانشگاه رشته علوم آخوندي رفت از علماء رفت از مسيحيت بشود كه كشيش در رشته آخوندي هم رد شد رفت در رشته علوم طبي شد داروين يعني گاهي وقتها دو تا شكست ميخوري ولي اين دو تا شكست مقدمه يك استعداد ديگر است ناپلئون ميگويد در 14 عمليات نظامي شكست خوردم اما آن 14 تا شكست مقدمه شد كه در عمليات 15 پيروز شوم.
گاهي يك خانم در كنكور رد ميشود اما همين باعث ميشود كه در خياطي استاد بشود هيچ اشكالي هم ندارد به بنده ميگويند آخوند موفق در حالي كه بنده طلبهاي بودك كه رفتم دهي منبر بروم ايام عاشورا چون روضه بلد نبودم بخوانم از ده بيرونم كردند يعني مني كه فكر ميكنم آخوند خوبي هستم آخوندي هستم كه از ده بيرونم كردند ولي آمدم توي معلمي موفق شدم. گاهي انسان يك جا ضربهاي ميخورد ولي دنبال ميگيرد استعدادش در يك جاي ديگر شكوفا ميشود هيچ كس نگويد خدا چرا به او داد به او نداد خدا حكيم است و همه ما را دوست دارد گاهي ضربهها يك دلايلي دارد ما بايد تسليم خدا باشيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته