متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1379/9/23
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و المحسني التقوي
قصه سوره يوسف را ميگفتيم که برادران يوسف او را در چاه انداخته کاروان بيرونش آورده به اسم برده فروخته دست به دست به خانه شاه رفت و زن شاه عاشق شده قصه افشاء شد، گفتند براي اينکه سر و صداها تمام شود يوسف را زندان کنند. دو جوان در زندان خواب ديده از او تعبير خواستند تا رسيديم به (قالَ لا يَأْتيكُما طَعامٌ تُرْزَقانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُما بِتَأْويلِهِ قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَكُما ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَني رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ)يوسف(37)
دو نفر جوان به يوسف در زندان گفتند ما تو را آدم خوبي ميبينيم، و در جلسه قبل گفتيم چطور اينها در چند روز به پاکي يوسف پي بردند، گفتيم که اگر انسان از خود جوهر و لياقت داشته باشد ميتواند زندانيها را تحت تأثير قرار دهد. چون آنها گفتند:(إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنينَ)يوسف(78)ما تو را انسان شايسته و نيکوکاري ميبينيم، و اين هم به خاطر خدمات از قبيل کمک و عيادت بود که به زندانيها ميکرد. يکي گفت من آب انگور ميگرفتم در خواب براي شراب و يکي هم گفت: در خواب ديدم نان بر سردارم و پرندهها نوک ميزنند فرمود: بله قبل از اينکه ناهار بياورند من تعبير آن را ميگويم و يا ميگويم امروز ناهار چيست بعد فرمود:(ذلِكُما مِمَّا عَلَّمَني رَبِّي)يوسف(37) که درباره اين مقداري صحبت کنيم. يوسف گفت: اين علم تعبير خواب از خداست، هر کس هر چه دارد از خداوند است، کسي نگويد، مخ، مغز و تيپ و قبيله ام، درست است که شما مطالعه ميکنيد ولي اگر او نخواهد مطالعه کرده و چيزي نميفهميد. بسياري از اختراعات و ابتکارات الهام الهي است گاهي ما آن را بيشتر لمس ميکنيم که نميدانيم چه کار کنيم بعد جرقهاي به ذهن ميآيد که از جانب خداست. خداوند هم بدون دليل نعمتي نميدهد ميفرمايد: (إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ)يوسف(37) من رها کردم آئين گروهي را که ايمان به خداوند ندارند و آنها… ما تا از يک پستي دل نکنيم به والايي نميرسيم، گويند: ديو چو بيرون رود فرشته در آيد.
مثال ميزنم: ظرف را بعد از شسته شدن شير دربه آن ميريزند، قلب تا پاک نشود خدا چيزي نميدهد.
اگر خواستيد از خدا چيزي بگيريد بايد بستر آن را خود آماده کنيد. با پاکي اعتماد کرده و به انسان وام ميدهند. نميشود هرج مرج کار کرد بعد گفت خدايا بده.
پس بايد از افراد بد و اخلاق و عقيده و فکر بد دور شد.
چون ابراهيم هم از بت پرستي فاصله گرفت قهرمان توحيد شد در مکه.
اگر در جلسهاي گناه ميشود بايد آن را ترک کنيم،
قرآن ميفرمايد: خلاتقعه: ننشين
در جلساتي که دارند آيات الهي را مسخره ميکنند، اين را ميگويد «برائت» يعني تنفر و حداقل، خم کردن ابرو است، اگر کسي را مسخره ميکنند و ما ميخنديم او تحريک بر مسخره ديگر و غيبت ديگر است بايد عبوس کرد. اگر دختر و پسري با وضع بدي به خيابان ميآيد هر کس به آنها عبوس کد ديگر اينچنين بيرون ني آيند. لازم نيست حرف بزني ببيند شما عبوس کردهاي قرآن ميفرمايد:(وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ)عبس(38) قيافه گرفتن. و بايد عبوس کنيم، اگر ابالفضل هم ميگويند: حضر عباس: يعني نسبت به کفار و بديها عبوس ميکرد و هيبت او کار ساز بود. به او بر ميخورد و ناراحت ميشود، بشود، اگر ميخواهي من باشم به اين شرط والا معذورم خيلي از مدارس ميتوانند مثل مدرسه غيرانتفاعي و دانشگاه آزاد با پدر و مادر قرار داد. براي معامله از اول ميتواني. کفار در کفر خود محکم هستند.
من رفتم در يکي از کشورها، خواستم از بتها ديدن کنم، گفتند بايد اينجا کفشها را بکني قبول کردم چون ميخواستم بروم مرکز آنها را تماشا کنم هر کاري گفتند کرديم.
آنچه مربوط به ما است ميتوانيم شرط گذاشته و آنجا که نيست با قيافه با منکر برخورد کنيم، و خيلي افراد وقتي ببيند کسي آنها را تحويل نميگيرد دست ازخلاف بر ميدارند، ولي وقتي ميبيند شما ميخندي. ادامه ميدهد.
قاري:(وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائي إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ)يوسف(38) يوسف به زندانيان گفت: علت اينکه خدا اين نعمت تعبير خواب را به من داده:
الف: برائت از بديها
ب: ولايت به خوبيهاست
و پيروي کردم از آئين توحيد که از ابراهيم و اسحاق و يعقوب ميپذيرم و پيروي کردم.
* نکته و درس:
1- هر کس راه کجي را کنار و راه حقي را برود خداوند فرد ميدهد. جلسه قبل هم گفتيم که يوسف براي خدا رسول بود
براي پدر، پسر بود.
براي برادرها، رقيب بود.
براي زليخا، معشوق بود.
براي کاروان سرمايه بود.
براي عزيز مصر، پسر خوانده بود.
همه اينها از بين رفت، فقط آنچه براي يوسف ماند پيامبري از پيامبران خدا باشد، يعني:
2- چيزي را که خدا ميدهد هميشگي است. اگر يک کلمه گفتيم
(اللَّهِ أَكْبَرُ)غافر(10)،(بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم)الفاتحه(1) يک رکعت نماز تا ابد براي ما ميماند، ولي همه اينها اگر کف زده يا سوت کشيده يا صلوات بفرستيد ميپرد. قرآن ميفرمايد:(ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ)النحل(96) در ايران چقدر ميگفتند: جاويد شاه، کوشاه و کوکارتر؟ همه ميپرد و رنگ خدا ميماند. من تعبير خواب را ميگويم ولي بدانيد خدا الکي چيزي به کسي نميدهد من از کفر بيزار و به اولياء خدا محلق شدهام.
3- يکي از راههاي تربيت آن است که بگوئيم از چه نسلي هستيم. بچه چرا درس نميخواني مگر تو ايراني و همشهري بو علي سينا نيستي؟ تو که پدرت نماز خوان بوده؟
اينجا يوسف پدران و اباء خود را به رخ ميکشد که ابراهيم و اسحاق و يعقوب و من از اين دودمان هستم، يادش باشد که ايران و مسلمان است.
ما بايد رعايت بهداشت را بکنيم که حديث حمام در تاريخ اسلام ما مربوط به 1400 سال قبل است و اروپا از 200 سال قبل اين لغت در فرهنگش آمده است، و پيامبر ما صل الله و اله و سلم مسواکش پشت گوشش بوده و براي ضد عفوني شدن تابستان لباسهايش را در ديگ ميجوشانيد. و سه چهار هزار حديث درباره غذا، مقدار آن، سرد و گرمي، گوشت و حاضري و سبزي و چه چيز با چه چيز بخوريم يا نخوريم داريم از 1400 سال قبل.
مکتب ما غني است، اگر انسان ياد تمدن و آثار خودش باشد مسلمانها وقتي ساعت اختراع کرده و به فرانسه بردند آنها چکش آورده آن را شکستند ميگفتند جن در آن است روزي که مسلمانها ساعت اختراع کردند اروپا وحشي بود. پس چرا خود را باخته ايم؟ انسان گاهي فکر ميکند پوک شده، پس يکي از راههاي دعوت به حق تذکر به تمدن و فرهنگ و سابقه مردم و نياکان مردم و نياکان و اختراعات آنهاست. آيه بعد: (يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌام اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ)يوسف(39)
نکتهها و درسها
1-با کافر هم بايد مودب صحبت کرد
چون هم زندانيهاي يوسف مسلمان نبودند ولي مودب با آنها صحبت کرد و فرمود: اي رفيقان زنداني من قبل از تعبير خواب براي شما بگويم چرا شما بت ميپرستيد آيا انسان چند خدا داشته باشد(أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْر) بهتر است يا يک خداي يگانه؟
مثال: به خانمي بگويند شما 16 تا مهمان داري. وي يک رقم غذا درست کند از نظر رواني بهتر است يا 16 رقم غذا، يکي تخم آب پز، يکي سوپ، يکياش شلغلمکار، گيج ميشود.
يکي از مشکلاتي که تلويزيون دارد و اعصاب انسان را خورد ميکند چون از امام(خميني ره) گوش ميدهد تا شاهپور بختيار، از 7 ساله تا 97 ساله از آيه الله و دانشگاه و استاد پرفسور تا عوام،
يعني بحث تلويزيوني بايد مثل آب جوش باشد که به همه معدهها بخورد کمي، اينطرف و آن طرف، عوام ميپسندد، خواص نميپسندند و به عکس بايد بحثي باشد که عوام بفهمد و خواص بپسندد مشکل است. چون همه را نميشود راضي کرد. اگر ما براي رضاي خدا کار کنيم يک عده راضي وعدهاي هم که راضي نيست نه خداوند جوري طراحي ميکند که آنها هم راضي ميشوند، چون دلها دست اوست. مثال: که خدا راببين ده را بچاپ پس:
1-بايد در زندان هم کار فرهنگي کرد
اسيران کار فرهنگي کردند چقدر از آنها برگشتند حالي که زبان انگليسي و فرانسه بلد بودند و حافظ قرآن و نهج البلاغه بودند، آنها با شکنجههاي صدام کار فرهنگي کردند و زندانهاي ما بدون شکنجه کار فرهنگي نميکنيم، غصه ميخوريم يکي از آقايان ميگفت: دوست داشتيم که وضع مالي پسرانش خوب بود او مريض شد فرزندان او را به خارج بردند ميگويد: کارتي به من دادند به زبان فارسي که هر زمان خوابت نبرد اين شماره بگير، ما گرفتيم و گفت ايراني هستي با من احوال پرسي کرده به زبان فارسي گفت حال داري 5 دقيقه براي تو صحبت کنم ميگفت: او يک جک گفت خنديديم و بعد چند دقيقه از مسيحيت تبليغ کرد، دنياي مسيحيت براي يک نفر پيرو مريضي که در غربت و دور از کشور خود هست، نيمه شب خواب ندارد 5 دقيقه حوصله و وقت دارد برنامه ريزي کرده و استفاده ميکند. بجه ما شکلات ميخورد وقتي باز کرد همراه آني عکس بد. براي منحرف کردن نسل ما از کاغذهاي دو سانت در سه سانت لابلاي آدامس استفاده ميکنند، ما هم ديوار منزل داريم 12 در 18 متر يک شعا رو کلمهاي استفاده نميکنيم. با زمينهاي کم بعضي استفادههاي زيادي ميکنند.
حديث: پيامبر صل الله عليه و اله و سلم فرمود: هر کس و جامعهاي آب و خاک داشته باشد، چيزي ندارند بخورند و گندم ندارند واي به حال آنها. شعار ميدهيم که کشور ما جوان است بعد هم ميگوئيم چند کشتي گندم وارد کنيم، که بخوريم، اگر جوان است که بايد صادر کند، در آمار جوانيم و در شکم پير، در مصرف پير هستيم و اين نميشود.
حديث: خوشا به حال کسي که فرزندش «عضد» يعني براي او بازو باشد.
يعني فلاني 5 پسردارد يعني ده بازو پس توليد بالاست ولي الان ميگويند بدبخت است يعني 5 شکم دارداين فرق نظر اسلام و جامعه کنوني ماست که جابجا شده، کار نميکنند، ميگوئيم: پس اولاد کمتر زندگي بهتر.
به يکي که يازده فرزند داشت گفتند: يکي ديگر داشته باش که 12 بشود گفت: نه، اولاد کمتر زندگي بهتر.
پس وقتي يوسف ديد اين دو جوان به تعبير خواب نياز دارند از فرصت استفاده کرده و گفت براي شما صحبت کنم.
خداوند رحمت کند آيت. الله بروجردي ره را که در کشوري که مردم فکر و فرهنگ ديگري هم داشتند اول يک حمام و يک حسينيه که مورد احتياج مردم بود ساخت. بعد شروع به کار تبليغي کرد.(لا إِلهَ إِلاَّ اللَّه)محمد(19)جزوهاي دستم آمد خواندم خيلي مهم است. اسم شهرها را نميگويم در ايران نيست، تاجرقالي که شيعه هم بود، آمد در نجف به علما گفت من که وضع مالي خوبي دارم من در شهري که شيعه کم دارد هستم چگونه تبليغ کنم، گفت: به ذهن خودم رسيده که پاساژ قالي را تبديل به هتل کنم و بعد افرادي که به هتل ميآيند با غذاي مناسب پول کمي از آنها بگيريم و کار تبليغي بکنم اين کار را کرد و شبها هر اطاقي روشن بود، جزوهاي ميبرد درب اطاق که شما اين را مطالعه کنيد سوالاتي کرده که من نميتوانم. اگرجوابهاي مناسبي داديد من کرايه و خرج هتل را هم از شما نميگيرم. آنها را ميخواندند درباره مقام علي بن ابيطالب عليه السلام و خط اهلبيت عليهم السلام، آنها هم تقاضا ميکردند از اين جزوهها همراه ميبردند به ديگران داده و با رابطه جوابها را ارسال کنند، ميگويد: سالها اينچنين حرکت کرده و هزاران جوان را به خط شيعه و اهل بيت عليهم السلام کشانده ام. يوسف از زندان استفاده کرد که خواب را تعبير ميکنم ولي شما هم بگوئيد بت پرستي چيست؟
ما ميتوانيم با ساختن استخرها و زمينهاي ورزش و تالارهاي عروسي و امثال اينها کار بکنيم. قيام امام حسين عليه السلام با اين موقوفات و نذرها مانده. اينها قلاب است. که با آن پرندههاي فراري جذب شوند.
فرمود: آيا(أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌام اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ)يوسف(39) خداوند هم يکي است و زود راضي ميشودو مردم زيادند و دير راضي ميشود. به خيليها ميگويي من يک غيبت کردهام ميگويد: خير من نميبخشم و لب پل صراط يقهات را ميگيرم. يک خلاف را نميبخشد ولي 70 سال خلاف ميکني، معذرت ميخواهي و خداوند ميبخشد. چرا خدا را رها کرده ايم؟ ديگران چکار ميتوانند انجام دهند؟ اگر همه جمع شوند ميتوانند مگسي را درست کنند؟ يا اگر مگس چيزي را برداشته و فرار کرد همه هم که بدوند ميتوانند پس بگيرند؟
پس بحث امروز با تکيه به داستان حضرت يوسف اين بود که از فرصتها استفاده کنيم، از تابستان از زمستان از اطاقها کتابها، کتابهاي اضافي و لباسها و ديوارهاي مناسب براي تبليغ، ما هنوز تصميم نگرفتهايم از همه ظرفيت خود استفاده کنيم.
ولي يوسفي که ضربه ديده، برادرها او را در چاه انداختند و شاه در زندان، يک جوان با اين همه ضربه از دقيقههاي زندان با تعبير خواب استفاده ميکند براي تبليغ…
خدايا ترا به حق محمد و ال محمد عليه السلام هر چه از آب و خاک، آزادي و امنيت، سلامتي و استعدادهايمان تا حال بد استفاده کرديم بر ما بخشوده، و از اين به بعد توفيق بده که از نگاه و قلم و فکر و بيان و از مال و ثروت و آبرو از آب و خاک آزاديمان و امکاناتي که دادهاي حداکثر استفاده را با بهترين نيت ببريم. يکي از اينهااستفاده از ماه رمضان است، بينندهها شب قدر در پيش است، چه استفادهاي و چند روزي که از ماه رمضان مانده و اگر کسي بتواند استفاده کرده و نکند، روز قيامت حسرت خواهد خورد، و يکي از اسمهاي قيامت(يَوْمَ الْحَسْرَة)مريم(39)مي باشد. ميشد با يک تلفن و يک جلسه و از آبرو و دو سفر فلان گره را از زندگي يکي باز کنيم. هر کاري که ميتوانيم، انجام ندهيم روز قيامت حسرت خواهيم خورد.
خدايا: روز قيامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»