متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1379/9/9
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
نباشد امسال ماه مبارک رمضان سوره يوسف را تفسير کنيم که نکات جالب زيادي دارد، البته مردم ايران قصه يوسف را ميدانند و لذا مقايسه ميکند بين آنچه ميداند و ميشنود، من چه ميدانم و شيخ چه ميگويد.
مثال: شاعري که شعري از خود و شعري از ديگر شاعر گرفته شععرش را بارورتر ميکند. لذا تقاضا ميکنم حتي آنها که سوره يوسف را کار کردهاند مطالب را خوب گوش بدهند که اگر نکتهاي ميدانند که ما نميدانيم به ما نامه و تذکر بدهد. آيه چهار:
(نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلينَ)يوسف(3)
کلماتي در اين آيه است مثل(أَحْسَنَ)(هذَا الْقُرْآنَ)(الْقَصَصِ)و(الْغافِلينَ) که شما و هرکس عربي نخوانده ميدانيد ترجمه: ما بازگو ميکنيم بر تو بهترين قصهها را، آنگونه که قرآن را به تو وحي ميکنيم گرچه قبل از نقل تو خبر نداشتند. در جلسه قبل گفتيم حدود دويست و شصت قصه در قرآن است که پيامبر صل الله عليه و اله و سلم با همين قصهها سلمان و ابيذر درست کرد. اگر مسئولين فرهنگي از استاد و روحاني و تربيت معلم و دانشگاه بتوانند قصههاي واقعي را که به قول مرحوم مطهري داستان راستان که بعضي داستانها دروغ است بپرورانند خيلي نکته دارد.
خدا ميفرمايد من قصه ميگويم و انسان هم دوست دارد بفهمد در تاريخ چه خبر است. قصه تاريخ گذشته را به آينده پيوند ميزند و هر مقدار انسان تاريخ را بداند مثلا يک قرن يا دو قرن يا پنج يا بيشتر به همان اندازه عمر دارد. علي عليه السلام در نامه 31 به فرزندش امام حسن عليه السلام ميفرمايد: گرچه عمر من طولاني نيست ولي چون تاريخ گذشتکان را ميدانم مثل اين است که عمر آنها را هم دارم ميتوانيم تاريخ يوسف عليه السلام را چنان بدانيم که انگار آن را درک کردهايم. آشنايي صحيح انسان امروز را به گذشته متصل ميکند.
حال کلمه(أَحْسَنَ الْقَصَصِ)کار خداوند(أَحْسَنَ)است از ما هم احسن ميخواهد. خداوند ميفرمايد من کارهايم نمره عالي و 20 دارد. دوست دارم تواي انسان هم سعي کني کارهايت بيست باشد.
موارد قرآني آن:
-(أَحْسَنُ الْخالِقينَ)المؤمنون(14)بهترين خالق هستم. که توانستهام از يک نطفه و اسپرم يک انسان درست کنم.
-(لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ)التين(4) بهترين ساختمان را به انسان دادهام. اگر چشم و گوش ما کجا بود، بهتر بود؟ فکر کردهايد انسان را جور ديگري طراحي کنيد.
-(أَحْسَنَ الْحَديث)الزمر(23) بهتر حرفها را من براي شما زده ام.
-(فَأَحْسَنَ صُوَرَكُم)غافر(64)بهتر شکل و صورت را من به شما دادهام.
-(أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَه)السجده(7) هر چه را آفريده احسن آفريده. بناست در بحث شبهاتي را که در بين نسل نو منفجر ميکنند و تيغ به پاها ميرود، تيغ اشکال که به مغز رفت نميتواند درست فکر کند.
شبهه و سوال: جمله از علي عليه اسلام نقل شده در نهج البلاغه که فرموده: (إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْعُقُول) شرحنهجالبلاغةج6ص214زنها عقلشان کم است. آنها که ميخواهند شبهه کنند ميگويند حضرت فرموده که: زن عقلش ناقص است و با اين شبهه بين يک نسل و علي عليه السلام را خدشه و برفک ايجاد ميکنند.
جواب: خداوند فرموده:(أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَه) هر چه را خدا آفريد بهترين است يعني خداوند نمره 5/19 خلق نکرده، هرمار هم نمرهاش 20 است، و نيش عقرب، هرمار در بدن خودش لازم است، در بدن، ايجاد اختلال و اشکال ميکند.
مثل: آب دهان، در دهان لازم است بيرون که آمد تف شده و بد. و توهين و جسارت است. حال از اين مقدمه ميفهميم که منظور از «ناقص» در کلام علي عليه السلام، اختلاف و تفاوت است.
زن عاطفهاش از مرد بيشتر و مرد قاطعيتش از زن بيشتر. بار تربيت بدوش زن است و مربي بايد عاطفهاش زيادتر باشد. عشق و محبتي که مادر به فرزند دارد پدر ندارد و اگر گريه کند حوصله نميکند.
مثال: وسيلهاي که راه بيشتر بزين بيشتر و اگر کار و بار بيشتر لاستيک بزرگتر، اگر گفتيم لاستيک پيکان با کاميون فرق ميکند معنايش اين نيست که ناقص است، هر کدام به جاي خود نمرهاش بيست است پس يک معناي «نقص» کاستي و يک معناي آن فرق و تفاوت است و معناي حديث آن حضرت اختلاف و تفاوت است.
-اصولاً دين را بايد ترکيبي نگاه کرد جدا، جدا ممکن است نتواند انسان متوجه شود.
مثال: اگر چند کيلو استخوان و مو و گوشت و. . . . جداجدا در ظرفي بگذاريد بگوئيد اين انسان است، تنفس داردکسي قبول نميکند ولي وقتي ترکيب شد انسان باکرامت ميشود.
ترکيب آيات و روايات مهم است.
مثال: بعضي ترکيبات مثل شکر است که اگر تنها به حلق کسي بريزند خفه ميشود ولي اگر با آب و آبليمو قاطي شد شربت ميشود.
چون در کنار هم قرار گرفتن آيات و روايات و زمان و مکان و شرائط گفتن و جمله اول و آخر ترکيبش مهم است در فارسي هم همينطور است که مثلاً: يا ايها العبد الملک خر جي بده تا بروم کربلا
مثلاً در قرآن آيه داريم که: فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْل)الاسراء(33)در کشتن اسراف نکنيد.
برداشت کنيم که پس يک نفر را ميشود ترور کرد، به ظاهر مثل شکر انسان را اين آيه خفه ميکند، شان نزول اين آيه را که کنارش بگذاريد درست ميشود که: قبيلهاي يک نفر از قبيله ديگر را کشت آنها گفتند به جاي يک نفر ما بايد ده نفر بکشيم آيه نازل شد که: در کشتن اسراف نکنيد يعني يکي به يکي…
مثال: چشم تا بند به مويرگ است ميبيند ولي اگر جدا شده و در ظرفي بگذاريم نميبيند. آيه راهم اگر جدا کنيم معنا نميدهدامااگر کنار داستان بگذاريم معنا پيدا ميکند. پس بايد آيات و روايات در کنار هم و بند بهشان نزول باشد. لذا همين اميرالمومنين عليه السلام در جاي ديگر ميفرمايد: با کسي مشورت کن که(من جربت عقلهن)عقل آنها را تجربه کردهاي.
همان حضرت عليه السلام ميفرمايد(رايبهن الي افن) رأي آنها سست است چون انسان عاطفي زود تحت تأثير قرار گرفته تا ناراحتي و گريه ميبيند از انجام کار منصرف ميشود دلش ميسوزد، بايد چنين باشد چون اين حالت در تربيت لازم است.
حال اگر مردي هم چنين بود نميشود مشورت کرد چون ملاک زن نيست ملاک سست بودن رأي است.
مثال: ميگويد انار ترش نخور و ما ميفهميم که ملاک ترشي آن است پس اگر انار شيرين بود ميخوريم و اگر ميوه ديگر ترش بود نميخوريم. يک بار از اول ميگويم انار نخور، انگور بخور، ميگويند انار را چون دوست ندارد چنين ميگويد، يک بار هم ميگويم چون شما مريض هستي انار ترش نخور، معلوم ميشود که ترش بودن آن براي استفاده بر مصلحت نيست. پس با اين ملاک سستي رأي اگر مردي سستي رأي داشت با او مشورت نخواهيم کرد و اگر زني قاطعيت داشت با او مشورت خواهيم کرد. پس ملاک زن و مرد نيست.
حال دانشجويي احساساتي يکي ميگويد آزاد بايد گردد، ديگري اعدام بايد گردد، نه اين و نه آن چون احساسات غالب است بلکه بايد محاکمه گردد تا ببينيم چکار بايد گردد، پس با دانشجويان موجي هم نميشود مشورت کرد. چون قبل از اينکه فکر کند شعار ميدهد. هيچ کس از زن و مرد و دانشجو و روحاني ارزش ندارد بلکه ارزش با طرز تفکر است هر کس منطقش قويتر است زنده باد.
حال که خداوند کارهايش «احسن» و نمرهاش بيست است به ما هم گفته
-(أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً)الملك(2)(مي خواهد شما را امتحان کرده که) کدام يک عملشان بهتر است.
-(أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ)الاحزاب(53)(اينطور باشيد) قلبتان پاکتر است.
-(أَزْكى طَعاما)الكهف(19):(مي خواهيد غذا بخوريد) حلالترين را بخوريد.
-(ادْفَعْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن)المؤمنون(96):(اگر کسي به تو بدي کرد) تو با خوبي پاسخگو باش.
-(فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَه):(حرفها را گوش داده و) بهترين آنها را عمل کن
-(يَقُولُوا الَّتي هِيَ أَحْسَن)الاسراء(53)(در حرف زدن)بهترين حرفها را انتخاب کن
پس خداوند ميفرمايد کارهاي من «احسن»است تو هم سعي کن کارهايت «احسن»باشد.
«غافل» هم دو معني دارد يک به معناي «گيج» که نسبت دادن آن به پيامبر صحيح نيست و يکي به معناي «اطلاع نداشتن» است که درست است در اين آيه اين معني.
قرآن ميفرمايد:(يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلات)نور(23)زنهاي نيکوکار بي اطلاع را تهمت ميزنند.
يعني: زن پاک و بي خبر است: البته بعضي هم خودشان دستشان در کار توطئه و کلک هست.
مثال: بچهاي که نميداند و ميآيد مدرسه و معلم او را آگاه ميکند.
غفلتي بد است که ميداند و اعتنا و توجه نميکند يعني خود را به غفلت ميزند.
مثال: خواب بد نيست ولي کسي که خود را به خواب ميزند بد است اگر خواب طبيعي باشد با چند بار صدا زدن بيدارمي شود، ولي آنکه خود را به خواب زده لگد به او هم بزني بيدار نميشود.
مثال: شک به صورت طبيعي بد نيست، خوب است و لذا حيوان شک نميکند ولي «تشکيک» دنبال رفتن براي ايجاد شک بد است. از کجا و کجا و کجا، چرا و چرا و چرا؟
(إِذْ قالَ يُوسُفُ لِأَبيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لي ساجِدينَ)يوسف(4)
ياد کن زماني که يوسف به پدرش گفت بابا بدرستيکه من ديدم درخواب يازده ستاره و خورشيد و ماه به من سجده ميکنند.
هر آيهاي که درقرآن با کلمه «إذ» شروع ميشود يعني ياد کن نگذار اين خاطره فراموش شود، غافل نشويد که اين قابل نقل و بازگو کردن است.
نکته ها
1-روابط در خانه بايد صميمي باشد.
افراد ميترسد حرف به پدر و مادرشان بزنند، بايد فضايي حاکم باشد که هر کس حرفش را راحت بزند، اگر در يک ساطمان و ادره ترسيد به که حرف بزنيد، آن نظام اسلامي نيست. از پيامبر صل الله عليه و اله و سلم سوالهايي زيادي ميکردند
-(يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّة)البقره(189) از ماه سوال ميکنند.
-(يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفال)الانفال(1) از دره و کوهها و جنگلها سوال ميکنند.
-(وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْمَحيض)البقره(222) از حيض ميپرسند.
آخر ماه کجا، حيض کجا، وقتي رابطه صميمي شد هر چه نميداند ميپرسد.
-(يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرام)البقره(217)
موارد سوال يکي از زمين و يکي از آسمان و پيامبر صل الله عليه و اله و سلم هم همه را جواب ميفرمايند. پدر قبل از بلوغ بايد بچهها را حمام برده بگويد روز جمعه است من غسل ميکنم غسل روز جمعه. غسل جمعه را پدر و مادر ياد پسر و دختر بدهند زماني که غسل واجب شد بگويد اين غسل مثل همان غسلي است که به تو ياد دادم، چون وقتي به تکليف رسيد خجالت کشيده و مسئله گفتنش بي حيايي ميشود.
مثال: عروسکي را به عنوان مرده در يک طشت غسل ميدهد بعد ميگويد مسلماني که مرد بايد اين شکلي او را غسل داد.
به همديگر دروغ نگويند اگر گفتند بچهها هم دروغگو ميشوند، و اگر زن و شوهر از همديگر بترسند روابط آنها خوب نيست.
حديث: گفت آمدم خدمت امام صادق عليه السلام ديدم زياد ناراحت است علت پرسيدم فرمود من به خانمها گفته بودم بالاي پشت بام نرويد. امروز آمدم ديدم زن با بچه به پشت بام ميرود، من را ديد ترسيد بچه از دستش افتاد و مرد. بعد حضرت عليه السلام فرمود: من از مردن بچه ناراحت نيستم چون عمرش کوتاه بود ولي از اين ناراحت هستم که چرا زن از من ترسيد.
بعضي زمانها فکر ميکنيم حال اگر در فلان اداره و سازمان و اسلحه داريم ژست ميگيريم، چه خبر است؟ چند نکته درباره خواب… دنياي خواب دنياي عجيبي است.
حديث: از پيامبر صل الله عليه و اله و سلم فرمود: (الرُّؤْيَا ثَلَاثَة) بحارالأنوارج58ص192 سه رقم خواب داريم:
1- (بُشْرَى مِنَ اللَّهِ) بعضي خوابها بشارت الهي است.
حديث: خواب درست 70/1 يک هفتادم نوبت است نشاني از وحي غيبت است.
2-(تَحْزِينِ الشَّيْطَانِ) ناراحت کننده و از طرف شيطان
3-(وَ الرُّؤْيَا مِنْ وَ الرُّؤْيَا مِمَّا يُحَدِّثُ الرَّجُلُ نَفْسَهُ)افکار روز است شب به خوابش ميآيد، گويند: شتر در خواب بيند پنبه دانه
– خواب نديدن عيب نيست.
بعضي ميگويند: فلاني مرده هر کاري کنم خوابش را نميبينم، طوري نيست و اشکالي ندارد.
– هر خوابي ارزش ندارد.
– خوابهاي انسانهاي عادي محبت نيست.
اگر خواب ديد فلاني از منزلاش دزدي کره، حق ندارد طبق خوابي که ديده او را متهم کند.
– هر خوابي را به کسي نگوئيد.
در اين داستان حضرت يوسف عليه السلام خوابش را به پدرش که پيامبر هم بود گفت.
– لازم نيست فوري خواب تعبير شود.
يوسف در سيزده سالگي خواب ديده و در چهل سالگي تعبير شد. امشب خواب ميبيند فردا منتظر تعبير آن ميشود.
6- بعضي خوابها شفاف و بعضي نامعلوم است.
«شفاف» مثل اينکه حضرت ابراهيم عليه السلام خواب ميبيند که فرزندش را در راه خدا قرباني ميکند، ميرود تا کار را انجام بدهد خداوند ميفرمايد ما خواستيم تو را امتحان کنيم. بعضي خوابها را کارشناس بايد تعبير کند و بعضي هم آنقدر نامعلوم است که هيچ کس نميتواند تعبير کند، که به آن ميگويند(أَضْغاثُ أَحْلامٍ)يوسف(44) يعني چرت و پرت
مي گفت: سخنراني سه رقم است: سخنراني اول را هم خود گوينده ميفهمد هم مردم، سخنراني دوم خود گوينده گيج است. افکار روز، غذا و پاکي انسان درخواب اثر دارد، امدادهاي غيبي هم گاهي از طريق خواب به انسان الهام شده و از آينده خبر ميدهد. خطرات را هشدار ميدهد. بعضي خوابها به خاطر چاره جويي است که بعد خواهيم گفت که پادشاه مصر خواب مبيند که هفت گاو چاق هفت گاو لاغر را ميخورند بيدار شد و گيج شد تعبير آنکه هفت گاو چاق هفت گاو لاغر را ميخورند هفت سال.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»