متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1378/12/12
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
(وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ. اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ، وَ أَسْأَلُكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ عِنْدَ الْمَسْكَنَةِ، وَ لَا تَفْتِنِّي بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَيْرِكَ إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَيْرِكَ إِذَا افْتَقَرْتُ، وَ لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَى مَنْ دُونَكَ إِذَا رَهِبْتُ، فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ خِذْلَانَكَ وَ مَنْعَكَ وَ إِعْرَاضَكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين)الصحيفةالسجاديةص92
بحث ما شرح دعاي مكارم الاخلاق كه بسيار دعاي جالب و سيماي يك انسان كامل و ايده آل آمده و اين كه چگونه بايد باشيم و امام سجاد ع چگونه از خداوند ميخواهد.
ماه رمضان شروع كرديم تا بعد از ماه رمضان هم ادامه دادهايم بازهم تا آخر سال باز در اين جلسه:(وَ لَا مُفَارَقَةِ) ولا مفارقه وجمله قبل از آن كه معني كرديم، دوباره معنا كنيم. (وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْكَ)يعني آنها كه با تو قهر هستند من رفيق نشوم يعني رفيق بد نگيرم و اين دنياي دوست يابي است كه با چه كسي رفيق شده يا نشويم. توضيح دادهام ديگرتوضيح ندهم, بحث امروز ما اين است.
(وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ)يعني از خوبها جدا نشده و به بدها وصل نشوم.
سؤال: خوبها چه كساني هستند؟(مَنِ اجْتَمَعَ إِلَيْكَ)؟
جواب: اول بايد بشناسيم اولياء خداچه كساني هستند بعد از آنها جدا نشويم. ما اولياءخدا را از «يحب » آنهايي را كه خدا دوست دارد ميتوانيم بشناسيم ببينيم اين كلمه كه خدا آنها را دوست دارد درباره چه كساني به كار رفته؟ در قرآن در باره گروه و افرادي هست.
مثلاً ميفرمايد:(رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه)مائده(119)خدا از آنها و آنها از خدا راضي و خشنود هستند. آنها كه نامشان در گروه آمده به طور خلاصه ميگوئيم:
1 -مؤمنين مخبتين صابرين شاكرين مجاهدين والسابقون السابقون پيش كسوتها
2-عابدين آمرين به معروف مقسطين(عدالت پيشه گان)
3- توابين مقيمين نماز
4- منفقين
حال از خدا ميخواهيم كه از اينها جدا نشويم، چون رفيق در رفيق اثر ميگذارد.
سورهاي است در قرآن به نام «عبس » ماجرايي دارد كه اين است: پيامبر اكرم ص نشسته بودند در مجلسي پيرمرد نابينايي عصازنان وارد شد و صداي حضرت ميزد به «يا محمد» يكي در جلسه «عبوس » كرده و حالت ترش رويي نشان داد نسبت به آمدن او آيه نازل شد كه: چرا از اين كه يك نابيناي فقير آمد ترش رويي كرد.
بسياري از چشم دارها هدايت نشده و نابيناها هدايت ميشوند، به سراغ سرمايه دارها رفته و متصدي كار آنها شده اي، و آن كس را كه با زحمت خودش را رساند و فقير است بي اعتنايي كردي.
در يك سوره آيه آدمي را كه به يك فقير نابينا ترشرويي كند به رگبار انتقاد ميگيرد. و اين در حالي است كه براي نابينا چه بخندي يا عبوس كني متوجه نميشود ولي لازم نيست او بفهمد اخلاق و اين نوع برخورد گرچه براي نابيناپسنديده نيست. اينطور نيست كه اگر فهميد بد است اخلاق و انضباط يك ارزش است. براي چراغ قرمز بايد ايستادچه پليس باشد يا نباشد. اين فقير با خدا بود چرا براي او عبوس كرد؟
سرمايه دارد به پيامبر ص گفتند تو فقرا را رها كرده ما به تو ميپيونديم آيه آمد:(وَ ما أَنَا بِطارِدِ الَّذينَ آمَنُوا)هود(29) من هرگز مؤمنين را طرد نميكنم.
سؤال: چطور بفهميم كه خداوند ما را دوست دارد؟
جواب: حديث: رجوع كن به خودت ببين.
(إِذَا رَأَيْتَ نَفْسَكَ تُحِبُّ الْمَسَاكِينَ وَ تُبْغِضُ الْجَبَّارِينَ فَذَلِكَ آيَةُ رِضَايَ) مستدركالوسائل ج12ص 234
اگر به وجدانت مراجعه كرده، ديدي فقرا را دوست داشته و ستمگران را دشمن ميداري اين علامت خشنودي من است يعني خشنودي خداست. دو نفرشما را مهمان ميكنند يكي عمه فقير و يكي هم رئيس كارخانه سه كنج و مديرعامل فلان و يا عيد كه نزديك است خانه كدام فاميل ميروي فقير يا سررمايه دار و چه برخوردي با هر دو داري، و باچه كسي دوست داري عكس و فيلم برداري كني؟ و اگر دو خواستگار ميآيد به سراغ دين و مكتب و قرآن يا خانه وسرمايه و تلفن. عقربك روح به كدام طرف، آيا فقير يا سرمايه دارد.
سؤال: مساكين چه كساني هستند؟
سؤال: و فرق مسكين با مسكن چيست؟
«مسكن » يعني منزل و «مسكين » كسي است كه از فقر داخل خانهاش مينشيند، فقير خانه نشين ميگ ويد به مهماني نميروم چون بايد پس بدهم و من نميتوانم
حديث:(وَ إِيَّاكُمْ وَ مُجَالَسَةَ الْمُلُوكِ وَ أَبْنَاءِ الدُّنْيَاعَلَيْكُمْ. . . بَالْأَوْسَاطِ مِنَ النَّاسِ) (مستدركالوسائل ج12ص310 )
ترجمه: «بپرهيزيد از همنشيني با پادشاهان و فرزندان دنيا و بر شما باد به همنشيني با متوسطين از مردم »
دعايي دارد امام سجاد ع به نام ابوحمزه ثمالي، در يك جمله از دعا دارد كه چه چيزهايي باعث ميشود در نمازحواس پرتي داريم.
چون بعضيها ميپرسند كه چرا نماز ما فيزيك است نه شيمي ظاهر دارد ولي روح ندارد مثل انگورهاي پلاستيكي آب ندارد.
امام سجاد ع دليل بي حالي در نمازرا – القيت علي نعاسا – چنين ميفرمايد: حضرت دليل ميآورد يكي از آنها اين است كه: (أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلَفُ مَجَالِسَ الْبَطَّالِين) بحارالأنوارج95ص87خدايا شايد ديدهاي كه من انس و الفت دارم به مجالسي كه افراد در آن باطل گو و هرزه گو هستند.
اين كه ما مردم را بخندانيم و يا سيماي جمهوري اسلامي بخنداند حرفي نيست ولي نبايد دلقك بشويم چون مؤمن عزيز است و حق ندارد خود را دلقك ديگران كند.
تفريح هست دلقكي نيست، عزت هست سبكي نيست.
تجربههاي تلخ ما: چند طلبه نشسته بوديم گفتيم هر كس(در منبر و تبليغ) خراب كرده بگويد: هم بخنديم و هم تجربه كسب كنيم يكي گفت من روي منبر به جاي اين كه بگويم صلوات بلند گفتم «بسم الله »بلند ختم كنيد. هر كس دسته گل به آب داده گفت و ما هم ميخنديم شايد 30، 40 دقيقه خنديديم يك گناه هم در آن نبود. ولي درجلسات حتماًبايد يكي را دست بيندازند و مسخره كنند چرا همراه با اهانت مؤمنين، ما بلد نيستيم بخنديم(قبلاً ميگفتيم نميدانيم ماست خوردن را) يكي از مسئولين با كمال تأسف گفته بود ما بايد مردم را شاد نگه داريم مردم به موزيك خيلي خوشحال هستند. كسي كه براي مدرسه و كيف و كفش فرزندش گرفتار است ,موزيك زدي شاد شد؟
اگر مسئول فرهنگي چنين بگويد انسان شك در خيلي چيزها ميكند، آيا برنامه شاد معنايش موزيك ودلقك است. آنقدرعلماي ماكتابهايي نوشتندكه من خودم انشاءالله يك نمونهاش را ميخواهم پياده كنم من دو هزارساعت در تلويزيون صحبت كردهام نوارها را گوش داده و طنزها كه در اين سال گفتهام جمع آوري كردهاند يك كتاب طنز همه، بيمارها، مريض ها، بازنشستهها و خستهها بخوانند و بخندند و آن هم طنزهايي كه درآن درس و آموزش هم هست. ميشود طنزو خنده و رشد با هم باشد.
حديث: همنشيني با حكما باعث زنده شدن قلبها و شفاي نفسها است.
حديث: «جالس الفقراتزدد شكراً» اگر با فقير نشستي روحيه شكر گذاري پيدا ميكني و با سرمايه دار، آهي كشيده و ميگويي اين كجا و ما كجا؟ وقتي از خانه او بيرون ميآيي با بغض خدا ميآيي و به عكس شكرگزاري در ما پيدا ميشود.
ديوانهاي بود كاشان چون ديوانههاي كاشان هم عاقل هستند من چند چيز از ديوانهها ياد گرفتهام يكي اصل تربيتي.
ديوانهاي در مسجدي كه پر از جمعيت بود شروع كرد فحش دادن و همه خنديدند بعد ديد فايدهاي ندارد از امام جماعت تا بقيه اشاره كرد و گفت به تو بودم، در اين زمان او را گرفته و از مسجد بيرون كردند.
يعني گاهي بايد تذكر عمومي و گاهي هم خصوصي باشد. بايد پسر و دختر امور تربيتي صحبت كند و اين خيلي مهم است، اگر عمومي باشد يا براي عيادت آمده و اين از سخنراني ارزشش زيادتر است.
اين كار ديوانه بود و من از او ياد گرفتم. اگر انسان آشپز باشد از پوست پرتقال هم مربا درست ميكند اگر آشپز نباشدبرنج رشت را هم كوفته ميكند. عمده اين است كه از بريدهها استفاده كنيم.
يك ديوانه بود كاشان ميگفت هر كسي يك غصه دارد اگر همه را گرفته و جامعه بشود بي غصه بعد همه را يك جاجمع كرده و بگوئيد دنيا جاي غصه و اولياءخدا هم چنين بوده و هر كدام سهم يك غصه داريد انتخاب كنيد هر كسي خواهد گفت غصه خودم را بدهيد. اگر به غصه ديگران نگاه كرد ميبيند برایخودش بهتر است چون عادت كرده.
آية الله بهجت را در فرودگاه ديدم به خود از دل درد ميپيچيد احوال پرسي كردم گفت مداوا كردهام خوب نشدهام البته اگر دعا كنم ميترسم خدا اين دل درد را بگيرد يك مرض بدتري نصيبم شود و من تازه به اين مريضي عادت كرده ام. اگر خواستي همنشيني با چنين دانشمندي البته همه دانشمندان هم به درد رفاقت نميخورند چون علمشان بالاست وخودشان نه. بعضي علمشان بيش از عقل و بعضي به عكس، و بعضي عاطفه بيش از عقل و بعضي به عكس هستند. توازن مهم است كه مسائل فردي و اجتماعي، الهي و مردمي با هم باشد.
بچهاي سالم است كه تمام اعضاءاو با هم تناسب داشته باشد. اگر كله بزرگ و بدن كوچك يا به عكس باشدسالم نيست. فرموده با دانشمندي رفيق شويد كه: (يَدْعُوكُمْ مِنْ خَمْسٍ إِلَى خَمْسٍ)مستدركالوسائل ج8ص327
از پنج راه به پنج راه ديگر ببرد:
1 –(مِنَ الشَّكِّ إِلَى الْيَقِينِ)از شك شمارا به يقين برساند.
2 –(مِنَ الرِّيَاءِ إِلَى الْإِخْلَاصِ)از رياكاري به اخلاص برساند.
3 –(مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَى الرَّهْبَةِ)از دنيا گرائي به حقيقت گرائي برساند.
4 –(مِنَ الْكِبْرِ إِلَى التَّوَاضُعِ)از خود بزرگ بيني به تواضع برساند.
5 –(مِنَ الْغِشِّ إِلَى النَّصِيحَةِ)از دوز و كلك به با صفائي برساند.
نه با كسي كه اگر گناه و خطا ميكنيم با رفاقت او به آنها اضافه شود. نسبت به دروغ و رشوه و ربا و ديگر تخلفات انسان را تحريك ميكند. امام سجاد ع: در يك فراز ديگر دعا ميفرمايد: (اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ)
اصول: تهاجم به دشمن(گچ خوب نيست ممكن است يكي بگويد خود شما خوب نيست و خط شما، به يك نفرگفتم عمامهات بد است؟ گفت نه خواهش ميكنم بدي از خود شماست.
چون ميگويند خواهش ميكنم خوبي از خودتان است بدي از خط است.
كلمات، كلماتي است كه معمولاً معناي آن را همه ميدانند مثل، ضرورت، حاجت، سؤال … خدايا آنجا كه ضرورت است از تو كمك بخواهم و از تو سؤال كرده و از مردم گدايي نكنم و به نزد ديگر اشك نريزم و به هنگام فقر به نزد تو گريه و زاري و ناله داشته باشم و به نزد رئيس بانك گردن كج نكنم و تاجران رباخوار، بند به تو باشم.
(وَ لَا تَفْتِنِّي بِالِاسْتِعَانَةِ بِغَيْرِكَ إِذَا اضْطُرِرْتُ، وَ لَا بِالْخُضُوعِ لِسُؤَالِ غَيْرِكَ إِذَا افْتَقَرْتُ، وَ لَا بِالتَّضَرُّعِ إِلَى مَنْ دُونَكَ إِذَا رَهِبْتُ)طوري نشود كه زمان ضرورت به سراغ غير تو بروم، و زمان نداري از غير تو سؤال نكنم و زمان ترس و احتياج به تضرع و زاري به نزد غير تو نروم.
بعد ميفرمايد:(فَأَسْتَحِقَّ بِذَلِكَ خِذْلَانَكَ وَ مَنْعَكَ وَ إِعْرَاضَكَ)پس اگر سراغ غير تو بروم، پس مستحق خواري و منع و اعراض و روي گرداندن تو از خودم خواهم شد اينها در مقابل همديگر است:
به جاي «بك » بروم سراغ(غَيْرِكَ).
به جاي «اسئلك » بروم سراغ(غَيْرِكَ).
به جاي «تضرع اليك » بروم سراغ(إِلَى مَنْ دُونَكَ).
نتيجه سراغ «غير» رفتنها ميشود:(خِذْلَانَكَ) وَ(مَنْعَكَ) وَ(إِعْرَاضَكَ).
و اينها هم در سه بعد اثر منفي دارد «خوار» و «منع » و «روي گردان » خواهم شد
-روحي اقتصادي اجتماعي
مي گويند سراغ فلاني نرويد واوراهم دعوت نكنيدچون هميشه كاسه گدايياش دستش ميباشد و«انا غريب »مي گويد.
همسايه ما 8 سال به ما حمله كرده و از اروپا و آمريكا كمك گرفت، و الان كاسه گدايي به دست با نخست وزير اسرائيل مخفيانه گفتگو ميكند. و براي دارو و. . . و اين نتيجه كار كسي است كه به غير خدا تكيه كند. از آنها كه كربلا ميروندسؤال كنيد يك توماني كه ميدهي چند نفرهمراه شما ميدوند و صد بچه بي كفش و جوراب با پاي برهنه و روزي مرتبه برق از پايتخت ميرود. هتل ستاره او از مسافرخانههاي درجه ما بدتر است. رفت سراغ غير خدا، شوروي و آمريكا و اروپا و كسي كه بر شرق و غرب تكيه و توكل كرد، خواري و تحقير و منع كرده, كشتي را به گروگان گرفته و تعرض كرده و در هيچ كنگرهاي او را دعوت نميكنند.
قرآن ميفرمايد: قدرتهاي غير الهي مثل تار عنكبوت هستند. يوسف ع لب چاه خنديد گفتند چرا ميخندي؟ گفت من يك روزي نگاه كردم ديدم برادر صدو بيست كيلويي وبا بودن شما هيچ كس نخواهد توانست به من بگويد بالاي چشم تو ابروست ,حال ميبينم همان قدرتي كه به او تكيه كردم ميخواهند مرا در چاه بيندازند.
آيهاي از قرآن:(فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّه)ابراهيم(21) مجرميني كه البته در دنيا هم ضعيف و هم گناه كار بودند و «جاويد شاه » گفتند و مسلمانها را براي وفاداري به شاه شكنجه كردند و به دست قهار خداوند گرفتارشده اند. به شاه ميگويند ما براي حفظ نظام شاهنشاهي چنين كرديم. حال ميتوانيد شما به فرياد ما رسيده و دردي امروز از ما برداريد؟(فَقالَ الضُّعَفاءُ لِلَّذينَ اسْتَكْبَرُوا فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّه)مي گويند: ما هم داريم ميسوزيم.
از اين آيه فهميده ميشود:
الف:(إِنَّا) يعني طرفداري به ناحق جدي بود.
ب: (كُنَّا) همواره طرفداري به ناحق بود نه يك دفعه آن هم به غفلت يا به زور.
ج: (لَكُمْ)فقط براي اين افراد ظالم و ستمگر چنين بود.
د:(لَكُم تَبَعاً)و اين خصوصيت و تبعيت به ناحق فقط براي اين افراد بود
ه:(تَبَعاً)نمي گويد «تابع » يعني تسليم محض بودند در مقابل آنها و شش دانگ تبعيت ميكردند.
مثل اين كه ميگوئيم فلان چيز شيرين است و يك بار ميگوئيم شكر است نه اين كه او را شيرين كردهاند و در حقيقت ميگويد من فدايي و جان نثار بودم و بعد ميگويد:(فَهَلْ أَنْتُمْ مُغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذابِ اللَّه)آيا(ما كه جان نثار بوديم در دنيا)شما امروز ميتوانيد يك روز براي عذاب ما تخفيف بگيريد؟
و اين نتيجه اطاعت از طاغوت است. بايد اطاعت از زن، همسر، رئيس، امير، و. . . در چهارچوب فرمانهاي خداوندباشد. من گناه كنم كه فلاني برود مجلس ويا دين فروشي كنم تا او وكيل شود و رئيس شود.
حديث: بدبخت كسي است كه آخرتش را به دنيا و بدبختتر كسي كه دينش را براي دنياي ديگران بدهد(كسي كه روي موتور مينشيند يک چيزي به او ميگويند و كسي كه پشت او يک چيز بدتر)
و اين خسارت است، بايد مواظب باشيم دين فروشي نكنيم.
اين سيماي دو جمله از دعا. چه امام خوبي داريم و چه مكتب غني و عزت پرور.
(بِيَدِكَ لَا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي) بحارالأنوارج91ص96خدايا همه چيز از نقص و زياده من به دست توست نه غير تو شاه همه چيز داشت جز خدا و امام(خميني ره) هيچ نداشت جز خدا و بني اميه همه چيز جز دين و امام حسين ع دين داشت و چيز ديگري نداشت.
(والْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ)الاعراف(128) عاقبت از آن متقين است. هر چيز بند به عزيز شود او هم عزيز خواهد شد و بند به اقيانوس، قطره را اقيانوس خواهد كرد و بند به بي نهايت انسان را بي نهايت خواهد كرد.
خدايا فرد، امت و كشور، دولت و رهبر و دين و دنيا و روز به روز برعزت ما بيفزا.
خدايا به ما ايماني بده كه فقط از تو بخواهيم و در خانه تو بياييم و تضرع ما به درگاه تو باشد.
خدايا ما را بله قربانگوي ديگران قرار نده، يكي از بركات نمازاين است كه به خدا متوسل ميشود. عشق و معرفت، عبادت در ماو دوستان ما زياد بفرما.
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته