متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1378/10/13
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ، وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ، وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ، وَ أُكَافِيَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ، وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ»(صحيفه سجاديه، دعاى20)
امسال ماه رمضان بر سر سفره امام سجاد(عليه السلام) دعاي مكارم نشستهايم تا رسيديم به اين جملات. قاري: «وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ» جملات قبل را معني كرديم تا رسيديم به جملهاي كه امام سجاد عليه السلام ميفرمايد: خدايا من عزت و كرامت داشته باشم و هر كس حيله كرد، من خير خواه او باشم و مرا از خود دور كرد من به او نيكي كنم و اگر محروم كرد من به او بذل و بخشش كنم و اگر قطع رابطه كرده من وصلت كنم، و اگر غيبت كرده من خوبيهاي او را بگويم. من امروز ميخواهم در مورد اين جمله آخر قدري صحبت کنم: «وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ» و توفيق بده خوبيها را تشكر كنم و بديها را بپوشانم.
توجه به چند اصل لازم است: الف: تشكر توفيق الهي لازم دارد. در قرآن ميفرمايد: «أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ» نمل/19 يعني خدايا به من حالي و الهام كن كه شكر كنم. ولذا بايد خدا لطف كند تا ياد نعمت افتاده و شكر كنيم. يعني اگر توفيق الهي نباشد و خدا تو را به ياد نعمتها نيندازد تو شکر نخواهي کرد. بسياري از ابتكارات و نبوغها، الهام الهي است كه به ذهن مبتکر يا دانشمند جاري ميكند. ب: تشكر دائمي باشد: «أَشْكُرَ» صيغة مضارع است و دليل بر اين كه استمرار دارد، نه مثل ظرف يك بار مصرف. ج: تشكر از خوبيها باشد: از روي تملق و چاپلوسي نباشد و بعضيها متملقاند و نسبت به هر كاري چه خوب و چه بد تشکر ميکنند. در مقابل کارهايي مثل ولخرجي و اسراف كه نبايد تشكر كرد. بعضي جاها نبايد تشکر کرد.
آقاي دكتر مرندي در زماني كه وزير بهداشت و درمان بود، رفت براي افتتاح يك بيمارستان بزرگ که تمام دست اندركاران بيمارستان هم بودند. بنا شد در پايان بازديد ايشان لوحي را امضاء كنند. سؤال كرد: اين بيمارستان نمازخانه ندارد؟ همه به همديگر نگاه كرده و فهميدند در اين مسأله غفلت شد بالاخره يك اتاق خالي را به عنوان نمازخانه نشان دادند و ايشان متوجه مسأله شد و با ناراحتي لوح را امضاء نكرده از بيمارستان بيرون آمد. مقام معظم رهبري(حفظه الله) فرمودند: اگر مسؤولين ما به اين شكل نسبت به نماز حساس باشند، مسأله نماز در مملکت حل ميشود.
ما نسبت به نماز حساس نيستيم، يك جوان 5 ساعت فيلم ميبيند ولي زماني كه ميخواهد نماز بخواند: «وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعينَ» بقره/45. چنان نماز برايش سنگين است. امام سجاد عليه السلام از خدا ميخواهد اگر كسي در حق او يک خوبي كرد شكر گزار او باشد، حال خداوند اين همه نعمت به ما داده نميخواهيم شكر گزاري كنيم. حيوان را محبت ميكني عكس العمل نشان ميدهد، و ما انسان هستيم و چگونه عكس العمل نشان ندهيم. و ما خط شكن نيستيم، و هركس خط شكن است آثار آن در كودكي هم معلوم است. يك نمونه از خط شكني را اجازه بدهيد بگويم، شايد هم شنيده باشيد: نامهاي از ستاد اقامه نماز به دبستان و دبيرستانها نوشتيم كه اگر خاطراتي درباره نماز داريد بنويسيد. يك دختر بچه در جواب نوشت: من با پدر و مادر در حال مسافرت بوديم يك وقت نگاه كردم آفتاب غروب ميكند و من نماز نخواندهام. به پدر و مادر گفتم آنها گفتند نميشود يك اتوبوس وسط بيابان با 30، 40 نفر براي تو نگهدارد كه نماز بخواني. گفتم: پس مقداركمي آب داريم شما يكي از سطلهايي كه براي آشغال زير صندليها هست نگهداريد من وضو ميگيرم. بالاخره مشغول شده و راننده اين كار را از آيينه ديد به شاگردش گفت ببين اين دختر كوچولو چه كار ميكند. آمد پرسيد جواب داديم. او به راننده گفت، راننده هم ماشين را كنار زد و گفت: به افتخار اين دختر ما براي نماز او، ماشين را نگه ميداريم. ازماشين آمديم پايين وضو ساخته و نماز خوانديم. بعد هم ديدم عدهاي از برادران و خواهران ايماني ديگر هم كه داخل ماشين بودند و نماز نخوانده، مشغول نماز شدند. چون در قرآن داريم: كساني كه براي خدا قيام كنند مهرشان در دلها مينشيند. و مهر اين دختر در دل اين راننده نشست و ماشين را نگهداشت. دختر ميگويد: شيرين ترين نماز براي من آن نمازي بود كه يك دختر كوچك خواند اما مردهاي صد کيلويي جگر اين کار را نداشتند اين دختر اينجا امام بود يعني خط شکن بود و غيرتش از بقيه بيشتر بود. نماز تشكر از خداست «وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ». شكر سه قسم است: الف: شکرقلبي: كانت معرفته شكراً: همين که آدم بفهمد نعمتها از خداست. ب: شکر زباني: بهترين جمله «الْحَمْدُ لِلَّهِ». ج: شکر عملي: قَالَ الصَّادِقُ ع: «شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ»(كافي، ج2، ص95) شکر نعمت، دوري از حرام هاست. و نعمتهاي خدا را در راه حرام مصرف نكند. د: در تشكر اولويتها فراموش نشود: قرآن: «أَنِ اشْكُرْ لي وَ لِوالِدَيْكَ» لقمان/14. خداوند تشكر از والدين را كنار تشكر از خود گذاشته. در قرآن چهار مورد «والدين: پدر و مادر» كنار خداوند قرار گرفته، ميفرمايد: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» نساء/36 بندگي خدا و احسان به پدر و مادر. ه: تشكر بايد به اندازه باشد: چون از حد كه بگذرد، تملق ميشود، اگر نيم كيلو خوبي ديدهاي به اندازه يك كيلو تعريف كردي تملق ميشود و اگر نيم كيلو بود كمتر تعريف كردي حسادت است و اگر به همان مقدار بود انصاف است. علي عليه السلام: اگر خوبي را بيشتر تعريف كردي تملق و اگر كمتر تعريف کردي حسادت است. پذيرايي خوب بود، عيبي نداشت چون حسادت دارد نميخواهد به زبان آورده و تعريف كند. و: از واسطهها هم بايد تشكر شود. ميفرمايد: «من لم يشكر المخلوق لم يشكر الخالق » گرچه تشكر از خدا ميكنيم مخلوق خدا را هم نبايد فراموش كنيم.
ز: بايد خوبيها را در تشكر به بان آورد: علي عليه السلام: «تَذْكُرَ مَعْرُوفَهُ»(منلايحضرهالفقيه، ج2، ص621) خوبيها را بگويد. امام علي عليه السلام يكي يكي يارانش را نام برده و آه ميکشيد و ميگفت جاي فلاني خالي است، به اين شكل تجليل و تقدير ميكرد. با نام گذاري خيابان، كوچه و مدارس و زدن عكس تشکر کنيم. در تهران مسجدي را ديديم که خيلي جوان براي نماز به آنجا ميروند، تحقيق كرديم ديديم امام جماعت عكس شاگرد اولها را سر درب مسجد ميزند. جوان وقتي ديد كه مسجد و مردم از تحصيلات او استقبال ميكنند مسجد رونق پيدا ميكند. قرآن ميفرمايد: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهيمَ» مريم/41 ياد كن در كتاب ابراهيم را. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مَرْيَم» مريم/16 ياد كن در كتاب مريم را. «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ مُوسى» مريم/51 ياد كن در كتاب موسي را. يعني از شيرين كاريهاي آنها ياد شده و نگذاريم فراموش شود. و هر چه نقل بشود اثر دارد. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «وَ وَاصِلْ مِنْ حُسْنِ الثَّنَاءِ عَلَيْهِمْ وَ تَعْدِيدِ مَا أَبْلَى ذَوُو الْبَلَاءِ مِنْهُمْ فَإِنَّ كَثْرَةَ الذِّكْرِ لِحُسْنِ فِعَالِهِمْ تَهُزُّ الشُّجَاعَ وَ تُحَرِّضُ النَّاكِلَ»(شرحنهجالبلاغهابنابىالحديد، ج17، ص51) اي استاندار: خوبيهاي رزمندگان را به زبان بياور و اگر خوبيها را گفتي، شجاعت در آنها قوي ميشود و انسانهاي بي تفاوت و بي حال هم راه ميافتند. «وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ». ح: در تشكر شخصيت زده نباشيم: در تشكر شخصيت زده نباشيم كه اگر طرف مهم بود از او تشكر كنيم و اگر نه اعتنا نكنيم. اصولاً «زدگي» بد است مثل غربزده، شرق زده، يخ زده، گرمازده، عنوان زده، مدرك زده. انسان بايد فوق اينها باشد. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «أَكْرِمْ ضَيْفَكَ وَ إِنْ كَانَ حَقِيراً»(غررالحكم، ص435) مهمان را گرامي بدار گرچه گمنام باشد. نگو اين بچه يا فقير است مهمان را احترام كن. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «قم عن مجلسك لأبيك و معلمك و إن [لو] كنت أميرا»(غررالحكم، ص435) در مقابل پدر و معلم بايست گرچه امير باشي. با هر درجه و مقام كه هستي پدر و معلم را بايد احترام كني، هيچ توجيهي هم ندارد. مثلاً حاضر است استاد دانشگاه خود را معرفي كند ولي معلم كلاس ابتدايي را نه. يكي كتابخانهاي داشت، يك كتاب را مثل لوستر آويزان كرده بود بعد معلوم ميشد كه كتاب كلاس اول ابتدايي است، اگر او را نخوانده بودم كه از اين كتابخانه سر در نميآوردم.
ط: تشكر نكردن موجب دلسردي است: قَالَ الصَّادِقُ ع: «لَعَنَ اللَّهُ قَاطِعِي سَبِيلِ الْمَعْرُوفِ قِيلَ وَ مَا قَاطِعِي سَبِيلِ الْمَعْرُوفِ قَالَ الرَّجُلُ يُصْنَعُ إِلَيْهِ الْمَعْرُوفُ فَيَكْفُرُهُ فَيَمْنَعُ صَاحِبَهُ مِنْ أَنْ يَصْنَعَ ذَلِكَ إِلَى غَيْرِهِ»(منلايحضرهالفقيه، ج2، ص57) خداوند لعنت كند قطع كننده راههاي خوب را، كار خير ميكند كسي تشكر نميكند دلسرد ميشود، اين هم بستن راه خير است. بقيه هم سرد ميشوند. ي: همچنين غير واقعي نبايد تشكر كرد، كه اگر چنين شد اثر منفي دارد. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «من شكر على غير إحسان [معروف] ذم على غير إساءة»(غررالحكم، ص467) اگر کسي روزي بدون دليل تشكر كرد، يك روز هم بدون بدي و بدون دليل، بد خواهد گفت. كنيزي شاخه گلي را به امام حسين عليه السلام داد حضرت او را آزاد كرد. گفتند: كنيز را به خاطر يك شاخه گل آزاد كردي؟ حضرت فرمود: قرآن ميفرمايد، «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها» نساء/86 اگر كسي به شما خوبي كرد بهتر از آن را جواب دهيد. ميفرمايد «وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ» خوبيها را شكر گزار باشيد. شكرانه گل آزادي بود. «وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ» يعني خدايا توفيقي باشد كه بدي مردم را بپوشانم. بعضي اگر چيزي ديدند عكس او را هم برداشته كپي آن را هم تكثير ميكنند، مخصوصاً زمان انتخابات براي آبرو ريزي. پرده پوشي كار خداست: «يَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِيلَ وَ سَتَرَ الْقَبِيحَ»(كافي، ج2، ص578)اي خدايي كه خوبيها را آشكار و بديها را ميپوشاني. حضرت عيسي عليه السلام با ياران عبور كردند به سگ مردهاي برخورد کردند، هركس در مذمت آن لاشه چيزي گفت: سياه است، بد بوست، و. . . حضرت فرمود: دندانهاي سفيدي دارد. يعني فقط مثل مگس عيبها را نگو بلکه خوبيها را هم بگو. قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «لَوْ وَجَدْتُ مُؤْمِناً عَلَى فَاحِشَةٍ لَسَتَرْتُهُ بِثَوْبِي وَ قَالَ ع بِثَوْبِهِ هَكَذَا»(دعائمالإسلام، ج2، ص446) من اگر ببينم مومني دارد خلاف ميکند، پارچه به رويش مياندازم(کنايه از اينکه عيبش را ميپوشانم). به نزد امام صادق عليه السلام از شرارت فردي گفتند، بعد حضرت فرمود: او اهل بهشت است. گفتند: خلافكار است اهل همه کاري هست. فرمود: عاقبت توبه ميكند و اهل بهشت ميشود، دليل خواستند، حضرت فرمود: او از كوچهاي رد ميشد ديد يكي با لنگ خوابيده و پس رفته، او هم پارچه بزرگتري آورده و روي او انداخت و به هيچ كس هم نگفت و كسي هم اين جريان را نديد، اون فردي که خواب بود، از خواب بيدار شد و ماجرا را فهميد، بعد گفت: نميدانم چه كسي بوده ولي خدايا هركس بوده كه نخواسته آبروي من برود عاقبتش را به خير كن. چون از سوز دل بود دعا مستجاب شده و او خوش عاقبت ميشود. مردم هم به او ماجرا را اطلاع دادند که امام صادق(ع) در مورد شما چنين فرموده است. «وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ» بدي را پوشاند و آبروي كسي را نريخت. آن خلافکار خيلي تعجب كرده و گفت معلوم ميشود كارهاي ما را غير از خدا، اولياء خدا هم ميدانند چون زماني كه من اين كار را كردم هيچ كس نبود. و معلوم ميشود امام عليه السلام علم غيب دارد، و خدا چقدر كريم است كه عمري هرزگي مرا نميبيند اما يك كار خوب كوچك من را حساب ميكند. حالا که خداوند آنقدر كريم است كاري ميكنم كه تمام عمر مطيع او باشم. لذا عوض شد و توبه کرد. كسي عاشق دختر شاه شد. گفتند: اي آقا دختر شاه را که به تو نميدهند. گفت: چه کنم عاشق شدهام. خيلي رنگش زرد شده بود وغصه ميخورد. شخصي دلش سوخت و نقشهاي طراحي كرد كه تو برو در غاري بيرون از شهر مشغول عبادت و اطاعت شو، بعد از مدتي من به شاه پيشنهاد ميكنم شما كه چند تا دختر داري براي اينكه يك چهره معنوي پيدا كني، دخترت را به اين جوان عابد و غارنشين بده. بعد هم ما براي اين جوان خانه و ماشين و وسايل زندگي را جور ميكنيم، ميان مردم پخش ميشود كه شاه دخترش را به يك انسان گمنام داده. جوان هم قبول كرده مشغول شد عبادت در غار شد. روزي شاه براي تفريح به بيابان رفت نخست وزير جريان جوان و پيشنهاد خود را تعريف كرد. شاه گفت: برويم او را ببينيم. شاه به لب غار آمد و نخست وزير هر كاري كرد، جوان دست از نماز نكشيد و توجهي به شاه نکرد. او مشغول نماز بود تا شاه ناراحت شده و رفت. نخست وزير به جوان گلايه كرد كه اين همه من زحمت كشيده شاه را به غار آوردم اعتنا نكرده كار را خراب كردي. جوان در جواب گفت: من تا قبل از آمدن شاه، قلابي نماز ميخواندم که شاه را دم غار بکشم. اما تا شاه آمد دم غار، حقيقت يكدفعه به ذهنم آمد كه من تا حالا نماز قلابي براي جلب نظر شاه خواندهام. اگر نماز قلابي شاه را به غار ميكشاند، نماز حقيقي چه كار خواهد كرد. از آن لحظه تصميم گرفتم كه نماز حقيقي بخوانم و بجاي عشق دختر، عشق خدا به قلبم جاري و از پيشنهاد منصرف شدم. حديث: خداوند ميفرمايد اگر كسي يك قدم به طرف من بيايد من قدمها به طرف او ميآيم و اگر آرام بيايد من با هروله و شتاب به سمت او ميروم. قرآن: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» انعام/160 اگر كسي يك عبادت كند 10 برابر پاداش ميدهم، اين حالت تعاونياش است. بازار آزادش ميفرمايد تا 700 برابر پاداش ميدهم. و بالاترش ميفرمايد: «وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ» بقره/261 و به هر کس بخواهد، بيش از(700 برابر) آن ميدهد. بزرگوار باشيد و عيوب ديگران را به روي خود نياوريد. چرا نسبت به عيوب ديگران افشاگري کردي و حرف اين و آن را زدي؟
معاويه سه دفعه، سه جايزه تعيين كرد براي كشتن علي عليه السلام. يك دفعه ده هزار درهم(مثقال) طلا و يك دفعه بيست هزار درهم(مثقال) طلا و يك دفعه سي هزار درهم(مثقال) طلا. يكي جايزه سوم را قبول كرد و آمد براي انجام مأموريت. حضرت به او فرمود: ميخواهي بگويم براي چه آمدهاي؟ اگر مشكلي داري من حل ميكنم. و با او صحبت فرمود او هم اظهار پشيماني كرد. حضرت به قنبر فرمود: مركب او را مجهز و زاد و توشه راه را هم در اختيار او بگذاريد. اينها فتوت و بزرگواري است. يكي از بستگان خليفه دوم به امام كاظم عليه السلام جسارت كرد، ياران حضرت خواستند او را تنبيه كنند. حضرت فرمود: با او كاري نداشته باشيد. باز حضرت به مزرعه او رفت او باز اظهار ناراحتي و جسارت كرد. حضرت احوالي از او پرسيد و مقدار خرج مزرعه را حضرت به او داد و رفت. طرف خيلي نسبت به اظهار لطف ومهرباني حضرت خجل شد و بعد گفت: «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» انعام/124 خداوند ميداند چه كسي را امام قرار دهد. اينها كمالات انساني است که اگر کسي به من کمک نکرد من به او کمک کنم يا اگر او براي من سوغاتي نياورد من براي او ببرم و الا در مسائل اخلاقي، اجتماعي مقابله به مثل كه هنر نيست.
خدايا سفرهاي باز كردي بنام رمضان و شبهايي بنام شبهاي قدر، چشمهاتر شده و دعاها خوانده شده، ما را با اهل بيت عليهم السلام آشنا كرده و نعمتها را استثنايي به ما دادي، ما را شاكر نعمتهاي خود قرار بده. معرفت ما را نسبت به خودت زياد بفرما. قيامت را روز حسرت و خسارت ما قرار نده. هرچه به خوبان ميدهي به خاطر لياقتشان از فضل و كرمت به ما هم عطا بفرما. روح انبياء و اولياء و صلحا و مراجع و حضرت امام(خميني ره) و شهدا، پدران و مادران و اساتيد و تمام كساني كه درطول تاريخ در مسلماني ما اثر داشتهاند روح آنها را از ما راضي و ما را پاسدار خونها و خدمات آنها قرار بده. ما را مشمول دعاهاي خاصه آقا حضرت مهدي عليه السلام و ما را زمينه سازان حكومتش قرار بده. مزه و معرفت عبادت را به ما بچشان. هرچه كوتاهي كردهايم از ما درگذر.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته