متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1378/9/29
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
«اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) امسال سر سفره امام سجاد عليه السلام نشستهايم و يكي از دعاهاي آن حضرت به نام دعاي مكارم الاخلاق را معنا ميكنيم. در جلسات قبل چند جملهاي را گفتيم در اين جلسه هم چند جمله ديگر را: «اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) گاهي انسان يك باوري دارد و فكر ميكند كارش درست است، امام ميفرمايد: خدايا نكند در فهم دو شاخ تلفن را بگذارم در برق و خيال كنم به تلفن وصل شده، انسان فطري رو به كمال و مايل به آن است، منتهي در انتخاب كمال دچار اشتباه ميشود. مثل بچه فطرتاً ميخواهد از سينه مادر استفاده كند ولي به جاي آن از سر شيشهاي استفاده ميكند. حقيقت شناسي: بت پرستها که شک نداشتند، بت پرستها با عشق سر بچهاش را بريده و خونش را به بت ميماليدند، بلکه در حقيقت شناسي دچار اشتباه شدند ولي فكر ميكردند راه صحيح را ميروند. در يكي از كشورها رفتم بتخانه گفتم: ميخواهم بت را ببينم، گفتند: خواب است، گفتم: در حال خواب ميخواهم او را ببينم. گفتند: بايد كفشهايت را بكني، رفتيم آهسته، آهسته، ديديم مجسمه گاوي را پرده كشيدهاند، ميگويند خواب است. گفتم چقدر ميخوابد؟ گفتند: 6 ساعت. اينها واقعاً معتقد هستند. يقين دارد ولي كج است.
خداوند قسمت شما كند برويد كاظمين، بعد از زيارت امام جواد عليه السلام جملهاي است كه ميفرمايد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَرِنِي الْحَقَّ حَقّاً فَأَتَّبِعَهُ وَ الْبَاطِلَ بَاطِلًا فَأَجْتَنِبَهُ وَ لَا تَجْعَلْهُ عَلَيَّ مُتَشَابِهاً فَأَتَّبِعَ»(مصباحالمتهجد، ص110) خدايا چنان حق را به من نشان بده تا تبعيت و پيروي كنم و باطل را باطل ببينم پس دوري كنم و حق و باطل را بر من مشتبه قرار نده. حق را كج ميفهمد، عينك سرخ گذاشته همه شلغمها را لبو ميبيند و عينك سبز گذاشته همه كاهها را علف ميبيند. امام(خميني ره) درس اخلاق ميگفت آخر درس دعا ميكرد كه: اللهم ارني الاشياء كما هي خدايا همه چيز را همان طور كه هست و واقعيت دارد به من نشان بده. بعضي وقتها بزرگ بيني يا به عكس كوچك بيني مشكل ساز ميشود، هيچ كدام درست نيست بلكه حق بيني درست است. قرآن ميفرمايد: روز قيامت دوزخيان ميگويند خدايا ما را برگردان به دنيا: «رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ» فاطر/37 كار خوب انجام دهيم. بعد ميفرمايد: «غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ» غير از كارهايي كه قبلا انجام داده ًبوديم و انجام ميداديم.
علامه طباطبايي ميفرمايد: اين جمله «غَيْرَ الَّذي كُنَّا نَعْمَلُ» چه معنايي دارد؟ با اينكه جمله قبل كه«ما را ببر در دنيا كار خوب انجام ميدهيم» معنا را ميرساند. مفهومش اين است كه آنها ميخواهند بگويند قبلاً هم كه ما در دنيا كاري انجام ميداديم به خيال خودمان خوب بوده الان ميبينيم كه فايدهاي ندارد و ما به اشتباه چنين فكر كردهايم. ادامه دعا: «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي» در قرآن كلمه «حسب» زياد داريم، براي حقيقت شناسي اين واژه خيلي مناسب است، برادران دانشجو و طلبه ميتوانند از معجم استفاده كنند. ميفرمايد: «وَ هُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً» كهف/104. فكر ميكنند كه كار نيكو ميكنند. در دنياي خيال است.
در آيه ديگر داريم كه: «زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ» توبه/37 زينت داده ميشود بدي اعمالشان. بدي اعمالشان را نميبيند حتي به خوبي آنها اعتقاد دارد. (بنده كه در تلويزيون هستم ممكن است روز قيامت از من بپرسند: چه كردي؟ من در تلويزيون قرآن و حديث تفسير ميكردم، غلط كردي شما لازم بود زبان اردو ياد گرفته بروي هندوستان، چرا قم ماندني؟ اين همه عالم در قم داريم مگر ما روستا و شهر بي عالم نداريم؟ من ميخواستم عالم شوم. «بسمه تعالي »اشتباه كردي، لااقل با برنامه ريزي و به صورت نوبتي براي تبليغ ميرفتيد، يك روستايي كه طلبه دارد هر طلبه 20 روز برود روستاي خودش. ممكن است خدا بگويد: تو اشتباه كردي بايد زبان چيني ياد ميگرفتي، ميرفتي چين. غلط كردي كه در ايران مانده بودي. ما كه نميدانيم خدا از ما چه ميخواهد، ما داريم طبل خود را ميزنيم، کار نداريم او چه ميخواهد. گاهي خود من هم در تلويزيون حرفهاي خودم را ميزنم نه نياز مردم را. سيب زميني گران است اين در فرش است من از عرش برايش ميگويم. خيلي از دكترها نسخه اشتباه ميدهند، ولي فكر ميكنند درست است. زماني كه حزب بعث درست شد اگر همه روحانيها مثل آية الله شهيد مدني حركت كرده بودند و مثل علامه عسگري بودند و همه علما اهل هجرت بودند و به بغداد رفت و آمد كرده و تلاش ميکردند، شايد حزب بعث اين همه قدرت پيدا نميكرد. او حزب درست كرد و ما ملا شديم. يک مرتبه او با طنابش همه ما را خفه كرد و آية الله صدر را شهيد كرد. چرا ازدواج نكردي؟ من ميخواستم ليسانس بگيرم بعد ازدواج كنم. اما تا رفتي مدرك بگيري به گناه آلوده شدي، پدر ومادرت که پول داشت و تو خواستگار داشتي چرا ازدواج نکردي؟ ميخواستم بگويند: عروس ليسانس است. به اين ميگويند: يقين چپ، خدايا کمکم کن من كج فكر نكنم، من حاضرم گناه كنم كه ليسانس بگيرم. خيليها ميآيند ميگويند: آقاي قرائتي تهران چنين و چنان است و حرفها را كه ميزنند، من آخرش ميگويم: من که پول ندارم. ميگويد: كاش از اول نگفته بودم. يكي به يكي رسيد گفت: سگ شما خيلي اذيت ميكند، دندان ميگيرد و زمان خواب وق وق ميكند. گفت: اول اينكه دندانهاي سگ را كشيدهام دندان نميگيرد دوم اينكه تربيت كردهام وق وق نميكند سوم اين كه من سگ ندارم. يكي به يك بازاري گفت: صد هزار تومان پول بده قرض با شش ماه مدت. گفت پول ندارم ولي مدت هر چه ميخواهي ميدهم. منتها من يك دوا و نسخه براي همه دارم كه: ميپرسم آمدهاي تهران چه كار كني؟ كار سياسي داشتي؟ اجتماعي داشتي؟ خلبان بودي؟ تو که ميخواهي راننده باشي، در همه شهرها رانندگي هست آمدهاي تهران چه كار كني. شما با ماهي70 هزار تومان ميتواني شهرهاي ديگر زندگي كني، در تهران با 200 هزار تومان به گدايي افتادهاي، همه روي ميخ مينشينند ميگويند: آخ. بلند شو آن طرف بنشين. خدايا درست فكر كنم. «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً » بعد ميفرمايد: «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي» يعني چه؟ يعني از كمك غيبي ميتوانم يقين را درست كنم خودم به تنهايي نميتوانم، اگر خداوند كمك نكند نه حوزه انسان را نجات ميدهد نه دانشگاه. چون آدم منحرف هم در حوزه هست و هم در دانشگاه. لذا قرآن ميفرمايد: به علم غرور نداشته باش چون افرادي منحرف شدند، «مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ» آل عمران/19 اين آيه چند بار هم تكرار شده، يعني با اينكه علم دارد بدبخت شد، خدايا تو بايد يقين مرا تصحيح كني و فكر و باور مرا اصلاح كن تا درست بفهمم، و اين بايد از امدادهاي غيبي باشد، خودم قدرت ندارم.
يك زن بهائي مسلمان شد، آوردند خدمت يكي از علما و مراجع مشهد، آية الله ميلاني، ايشان از زن پرسيد: چطور شد كه مسلمان شدي از راه مباحثه و يا مطالعه و. . . آن زن گفت: يك لحظه لطف خدا. تا اين را گفت آية الله ميلاني نسبت به اين بيان چنان زار زار گريه كرد و بدنش لرزيد، فرمود: درست است يک لحظه خدا لطف کند بهائي، مسلمان ميشود و به عكس، يك لحظه لطفش را قطع كند مسلمان چپه ميشود. وجود ما مثل لامپ و برق است يك لحظه سيم قطع شود و جريان برق نرسد، لامپ از خودش وجودي ندارد و خاموش ميشود. چنانچه گفته شد: اگر آني كند نازي فرو ريزد قالبها
«وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) ممكن است «اسْتَصْلِحْ » باشد يعني: خدايا اصلاح كن. يا «اسْتَصْلِحُ» باشد يعني: من اصلاح كنم به قدرت تو آنچه از من فاسد شده است. در يك جمله ميفرمايد: «عِنْدَكَ» و در يك جمله «لُطْفِكَ » و در اين جمله: «قُدْرَتِكَ». يك وقت انسان ميخواهد باري را از زمين بلند كند ميگويد: پهلوان بيا، و يك وقت وام ميخواهد ميگويد: حاج آقا سلام عليکم. و براي سؤال پرسيدن ميگويد: استاد. هر جايي يك كد دارد. در جايي كه ميفرمايد: «وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقينَ» مائده/114، ميگويد: «وَ ارْزُقْنا» بعد ميفرمايد: «وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقينَ». در جايي كه ميفرمايد: «فَاصْبِرُوا حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ» اعراف/87. اول ميگويد: «حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَنا» بعد ميفرمايد: «وَ هُوَ خَيْرُ الْحاكِمينَ». و اينجا ميفرمايد: اگر در همه كارها ميخواهي نيت خير داشته باشي بايد خداوند «لطف» كند. اگر ميخواهي كج نفهمي «امداد غيبي» لازم است، اگر ميخواهي اصلاح كني «قدرت» ميخواهد. چون واقعاً بدون قدرت نميشود اصلاح كرد، ما در اسلام زور ميخواهيم. پس «زور» بله، ولي «ظلم» نه. ظلم بد است، و اين كه ميگويند: فلاني زور ميگويد، چون خيلي از آنها كه زور داشتهاند «ظلم» كردهاند، زور بد شده است. و الا زور خوب است و حساب اين دو(ظلم و زور) از هم جداست، زور خوب است، مسلمان شل كه خوب نيست ما دو رقم مسلمان داريم مسلمان وارسته ومسلمان وارفته. امام سجاد عليه السلام هر شب ماه رمضان در دعاي ابو حمزه ميگويد: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَسَلِ وَ الْفَشَلِ وَ…»(مصباحالمتهجد، ص597) خدايا من از كسالت و وارفتگي به تو پناه ميبرم. زور خوب است كه بايد با زور مقابل زور ايستاد، زور براي ظلم بد است. (مثلا ميگويند: «صدا و سيما» و هميشه اين دو اسم در كنار هم است، شما از سيما برنامهاي ديدهاي و ناراحتي ميگويي: اين هم از صدا و سيما. هر دو را كنار هم ميگذاري، سيما بد بود ولي شما فحش را حواله هر دو ميكني.) ظلم بد است ولي از بس ظلم بد است ما فكر ميكنيم زور هم بد است، نه زور خوب است.
حضرت ابراهيم عليه السلام اگر زور نداشت كه نميتوانست بتها را بشكند، و جمهوري اسلامي اگر زور نداشت 8 سال در جبهه نميتوانست دوام بياورد. ما قدرت را براي اصلاح ميخواهيم چون اصلاح قدرت ميخواهد و اين دو به هم وصل است و لذا داريم كه ياران حضرت مهدي عليه السلام هر كدام زور 40 نفر را دارند. خداوند هم كه وعده فرموده: «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ» انبياء/105 حكومت زمين به بندگان صالح به ارث ميرسد. ميفرمايد: «مَا فَسَدَ مِنِّي» نميفرمايد: «مَا فَسَدْتُ». يعني نميخواستم فساد كنم از من فساد سر زد. فسادهايي كه بدون توجه از من سر زده، قدرتي عنايت فرما كه بتوانم جبران كنم. حال چگونه جبران كنيم؟ الف) تغيير دوست: دوست مرا آلوده كرده از او جدا شوم، نماز نخواندهام، قضا كنم. لقمه حرام را بر ميگردانم. (اگر نميشناسد از طريق مجتهد بدهد به فقير، و يا ميدانم از كيست؟ ولي نميتوانم به او بگويم پول شما را دزديدهام. يا بينداز توي كيسهاش يا به حساب بانكياش بريز) ماه رمضان ماه اين كارهاست، اگر غيبت كسي را كردهاي لازم نيست به خودش بگويي که غيبتش را کردهاي، (كه در جامعه ما هم اين چنين رسم است که به طرف ميگويند غيبتت را کردم) مخفيانه به خدا بگو: من غيبت فلاني را كردهام او را ببخش، چون آية الله العظمي گلپايگاني ميفرمود: اگر غيبت كردهاي و به او بگويي دوباره او را زجر داده و ناراحت كردهاي، يك بار با غيبت كردن و يكبار با گفتن اين که غيبتت را کردم. ظاهر من هم اسلامي نبود اصلاح صورتم و حلقه طلا، و حجاب و جوراب و زبان، نام گذاري بچه و تجارت، شركت و. . . همه راتغيير بده. اگر كمك نكني خدايا من ضعيف و بي اراده هستم نميشود. لازم نيست هميشه در جبهه بسيجي خط شكن باشد، گاهي هم بايد انسان خط خودش را بشكند. خود را شکستن مهم است. بلد نيستم قرآن بخوانم، بسم الله ماه رمضان است شروع کن و ياد بگير(در خوابگاه يا همسايهها جمع شوند و ياد بگيرند. بد است اصلاح كن از حالا شروع كن) جوانهاي حزب اللهي محله جمع شوند به جوانهاي هرزه بگويند ما 27 نفر هستيم و شماها هم چند نفر، بياييد با هم باشيم و ما نميخواهيم فساد باشد، اگر ميخواهيد محله را به لجن بكشيد ما نمردهايم. قدرت ميخواهد و الا نميتوان جوان فاسد را اصلاح كني. حضرت ابراهيم فرمود: «وَ تَاللَّهِ لَأَكيدَنَّ أَصْنامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرينَ» انبياء/57. به خدا قسم يك زمان كه شما در شهر نباشيد ميروم و بتها را ميشكنم. امام(خميني ره خطاب به دولت طاغوتي زمان شاه) فرمود: من توي دهن اين دولت ميزنم. مسلمان وا رفته كه به دولت شاپور بختيار نميتواند بگويد من به دهن اين دولت ميزنم، بايد زوري باشد كه وقتي گفت او فرار كند. گاهي انسان بايد خود را بشكند.
من اين مثال را شايد چند سال قبل گفته باشم كه: يكي با اسبي آمد از نهر آبي بگذرد هر كاري كرد اسب از آب نرفت با اينكه عمق آب زياد نبود، به هر چيزي متوسل شد اسب نرفت، حكيمي آمد بگذرد قضيه را متوجه شد پيشنهاد كرد: چوبي بردار آب را گل آلود كن اسب ميرود. گفت: من هر كاري كردهام نرفته اين كار را هم ميكنم. آب را گل آلود کرد اسب راحت از آب گذشت. علت را از حكيم پرسيد گفت آب تميز و زلال بود اسب عكس خود را در آب ميديد نميرفت. چون كسي كه خود را ببيند هيچ زماني پا و قدم روي خود نميگذارد و وقتي پا روي خود نگذارد حركت هم نميكند. يكي داستان يوسف تعريف ميکرد، گفت: يوسف رفت در چاه(دستش را به طرف آسمان اشاره كرد) و پيامبر رفت به معراج(با دستش به طرف پايين اشاره کرد) بايد حركات مربي و سخنران با جملاتي که ادا ميکند متناسب باشد. صوت قرآن هم همين طور است، بايد با مفهوم آيه تن صدا را عوض كرد، آن مصري داشت قرآن ميخواند، ميخواست بگويد: « دختران شعيب گفتند ما پدر پيري داريم كه خانه نشين است و ما مجبوريم آب تهيه كنيم. » آيه: «وَ أَبُونا شَيْخٌ كَبيرٌ» قصص/23 چنان ميخواند و ناله ميكرد. تن صدا با حركات و مفهوم بايد با هم هماهنگ باشد. (علت اينكه بعضي از منبريها كلاس و منبرشان خلوت است چون صاف صحبت ميكنند، انسان يخ ميكند، معلم و منبري بايد حركتي هم داشته باشد) و لذا در ماه رجب تا در دعا ميخواهد بگويد: ريش ما را به آتش گرفتار نكن. تا بحث ريش ميشود امام صادق «عليه السلام» ريشش را ميگيرد. يكي ميخواست دعا بكند ريش نداشت ريش كناري را گرفت و دستش را تكان داد. پس خودبيني عامل ركود است. فساد من چيست؟ غرور، تصميم بگيريد سلام كنيد، از كار فرارمي كند؟ تصميم بگيريد كار كنيد. حديث: «ويل، ويل، ويل » واي، واي، واي بر جواني كه سفره پهن ميشود ميخورد ولي از زير كار در ميرود. اصلاً گاهي تربيت طلبه و دانشجو و تربيت معلم اين است كه امروز تصميم بگيريم كمك آشپز خانه كنيم ما امروز ظرفها را بشوييم، آشپز بگويد چه دوره خوبي است ماهي يك بار دانشجوها بسيج ميشوند ظرفهاي ما را ميشويند. دو تا جارو برقي بر ميداريم مسجد را جارو كنيم، فوق ليسانس هنوز يك نعلبكي كمك آشپز نكرده. اينها جاذبه ندارد. سپور داشت كوچه را جارو ميكرد، يك آقاي محترمي ميرفت مسجد، ديد خاكها ميرود در حلق سپور، يك دستمال از كيسهاش در آورد و بست به دهان او، سپور نگاهي به آقا كرد و جارو را كنار گذاشت و دنبال آقا رفت به مسجد. لذا گاهي 2000 فوق ليسانس هستند ولي يك ذره در آشپز تاثير نميگذارند وگاهي 500 طلبه در يك مدرسهاند ولي با خادم علاقهاي ندارند. انس خادم پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بود، حضرت روزه دار به مسجد رفت و براي برگشت دير كرد. ميگويد: فكر كردم كه حضرت را براي افطاري بردهاند، غذايش را خوردم. و زماني كه به خانه آمد و ديد كه غذا نيست گرسنه خوابيد و ده سال من در خانه او بودم، هيچ زماني از آن ماجرا حرفي نزد. قهركردن فساد است بريم آشتي كنيم، تلفن كن كه مقصر من هستم.
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: اگر دو نفر مسلمان تا سه روز با هم قهر كرده باشند، روز چهارم آنها را به عنوان مسلمان خوب نميپذيرم. بي سوادي فساد است، بسم الله وقت ثبت نام است. در همين زنجاني كه فيلم پر ميكنيم من رفتم بيمارستان، پزشكي را ديدم كه از نهضت سواد آموزي به آن مقام رسيده بود. زياد افرادي داريم كه از طريق نهضت دوره دانشگاهي را طي كرده، و جالب اين است هر كجا دو كارخانه افتتاح شود همه تشويق ميكنند، اما آن بچه خوش استعدادي كه كشف ميكنيم و سر كلاس نهضت درس خوانده بعد ادامه ميدهد تا به مدارجي دست مييابد، اين مهمتر از افتتاح يك كارخانه و معدن است، و كشف مغز ارزشش از كشف جماد كمتر نيست. رابطه با دانشمندان: يكي از فسادها اين است كه ما تلفن اسلام شناس را نداريم. انساني كه دستش به طناب نباشد موج زود او را ميبرد، همه جوانهاي ايران شماره تلفن يك اسلام شناس را داشته باشند. يك شماره تلفني كه دندان نميگيرد، صدها تلفن در دفتر داريم اين هم يكي از آنها باشد، تا شبههاي شد با تلفن جواب بگيريم. شبهه مثل تيغ است كه ميرود به پا، گاهي هم تيغ ميرود در فكر، اشكالي مطرح و انسان بدبين ميشود حتماً يك شماره تلفن بايد داشته باشيم. تغيير شغل: گاهي بعضي شغلها حرام است. و اگر فرزندانمان را دوست داريم لقمه حرام ندهيم. البته تغيير شغل مشكل است ولي قدرت ميخواهد و اراده و جگر، تصميم بگيريم بر تحول و مرد انقلاب كسي است كه بتواند در خود انقلاب كند، كسي كه گير ميكند نميتواند مرد انقلاب باشد. افرادي را داريم براي اينكه وضوي خود را داشته باشد ادرار خود را نگه داشته دستشويي نميرود، اين قدر ضعيف است كه شهامت بلند شدن براي خواندن نماز را ندارد، آقا با اجازه بنده نماز نخواندهام. ميگويد: زشت است اينجا عروسي است. اين جا عزاست. اين جا نميشود. چرا نميشود؟ اصلاح قدرت ميخواهد. من اشتباه کردم، حلال كن مقصر من هستم، اين جگرمي خواهد و خود شكني. من بلد نيستم قرآن بخوانم اسم نويسي كرده معلم بگيريم. يکسري كارها زور و يکسري کارها اراده ميخواهد.
امام سجاد(ع) ميفرمايد: خدايا قدرتي به من عطا کن که بتوانم عيوبم را اصلاح کنم. ارزش ما هم به همين اصلاح است هر چه كار كنيم ارزشمند ميشود روي پشم كار كرده قالي ميشود روي آجر کار کني، سراميك ميشود روي پارچه لباس. هرچه بيشتر روي انسان کار شود ارزشش بيشتر ميشود و الا اصول دين خوراك پوشاك، مسكن ميشد. کار کنيم که بتوانيم بخوريم و بخوريم که جان براي كار کردن داشته باشيم. اين مثل دايرهاي است که 70 سال برنامه ماست و در آن ميچرخيم. ارزش آن است كه يك قدم برويم جلو. خدايا به آبروي امام سجاد(ع) به ما توفيق بده عيبها را شناسايي و با يك قدرت الهي آنها را اصلاح كرده و هر روز به تو نزديكتر شويم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته