متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1378/3/6
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي
ما در سال 77 بيشتر حرفمان درباره حقوق بود يکي از حقوق، حق اقليتهاست يهوديها، مجوسيها، صائبين، اصولا اينها در کشوراسلامي جايگاه وشرائطشان چيست؟ برخورد ما با مسيحيها، ارامنه به چه شکل باشد ممکن است بگويي اين بحث بدرد ما نميخوردچون در منطقه ما يهودي ومسيحي نيست اگر درمنطقه شماهم نيست همينکه بداني اسلام چقدر دين خوبي است دردين شناسي واسلام شناسي ارزش دارد که آدم بفهمد که اسلام چقدر دين عزيزي است.
بعداز اين بحث ببينيد اسلام ضامن حقوق بشر است يا سازمان ملل(سازمان ملل يك سوراخ دارد که هرچه آب به آن کنند ازآن خالي ميشود وآن حق وتواست، يعني)همه جمع شدهاند که حمايت کنند از حقوق مردم در نهايت يک نفر ميگويد نه، همه آريها کشک وبي خود است، حق وتو يعني هرچه بگوئيد کشک است، همه ميگويند آري آمريکا ميگويد نه، حق وتو سوراخ سازمان ملل است اين هم حق وتو يك وقت براي کسي است که هوس ندارد، عدالت دارد، تقوا دارد، ممکن است بگويي دو نفرکه دعوا ميکند حرف آخر را قاضي ميزند ولي ما ميگوييم قاضي بايد عادل ومجتهد وشرائطي ديگر اين که حق وتو به فردي داده شود که از مخ تا پايش هوس است سابقهاش خباثت، بله چاقو در همه خانهها هست ولي اين چاقو را دست آدم مست دادن مهم است به هرحال کجا داريم ميرويم واسلام چه ميگويد.
گفتند در جنگ جهاني اول چهارصد ميليارد دلار خرج شده اگر فرض کنيد دلاري 500 تومان تقريبا پول چهل ميليون خانه به تعداد خانههاي چند کشور آنچه فعلا در دنيا نيست، حق است البته دانشکده حقوق، حمايت از حقوق وسازمان ملل حرف همه ميزنند اما اسلام.
1- اصل اسلام اينکه دين اجباري نيست
در قرآن آيات زيادي هست که ميگويداي پيامبر تو حق نداري مردم را مجبور کني: «وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّارٍ» ق/45 تو حق اجباربر مردم نداري.
به زور نميتواني به مردم بگويي مسلمان بشوند. «أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ» يونس/99 آيا تو به مردم گفتهاي بازور مسلمان شوند.
«لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» غاشيه/22 تو حق سيطره وزور بر مردم نداري که يا مسلمان شويد يا کشته ميشويد. «ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ» مائده/99 فقط حق رساندن حرف حق به مردم راداري حرف حق را بزن. خواستند بپذيرند خواستند نپذيرند. «فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ» كهف/29 هرکس خواست باايمان يا کافر شود. «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» بقره/256 دين زوري نميشود.
(اگر اين چنين است پس چرا در جمهوري اسلامي يک جاهايي، ميگيرند، مي زنند، ميبندند، چرا با اين حجاب ولباس؟) در اعتقادات زور نيست ولي در عمل زور هست. اگر در عمل زور نباشد يک نفر داد ميزند ومزاحمت ايجاد ميکند بگو وقت خواب واستراحت وبيمارستان است، اگر بوق زدن او آسايش بيماران را گرفت(حق داريم بوقش را سوراخ(از کار بياندازيم) کنيم ويا ماشين او را پنچر کنيم) نميتواني بگويي «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» چون در عقيده هر چه وهرکه ميخواهي باش ولي در مردم آزاري حق نداري اگر بگويد من ميخواهم هر شکل به اجتماع بيايم ومن عمامهام را بگذارم توي پيشاني حداقل در يک روز 20 تصادف ميشود براي اين کار من. گاهي بعضي قيافهها حواسها را پرت کرده يا از نظر شهوت يا غير آن.
اصلا کاري که آرامش را بهم بزند يا قيافه ويا رانندگي ويا صدا حق ندارد پس در عقيده آزاديم ولي در عمل مراعات حال ديگران بايد بشود.
اما حقوق اقليتها
احترام به آنها وکتاب ومراسم وخدمات ونيازها ومردهها وهمسايهها، مهمانها وپول و ديون وگفتگوهاي آنها.
1- احترام به آنان
اميرالمومنين علي عليه السلام به استاندار ميفرمايد: «إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ»(نهجالبلاغه، نامه 53) يا برادر ديني تو ويا مثل توست د رخلقت وانسان.
«فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِِ»(نهجالبلاغه، نامه 53) طوري با بزرگواري با آنها برخورد کن که همانطور که خدا باتو با عفو وبزرگواري رفتار ميکند. خدا به تو لطف کرده تو هم لطف کن عيبهاي تو را پوشانده تو هم عيب آنها را بپوشان.
قرآن ميفرمايد: «لا يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ» ممتحنه/8
کساني که «لَمْ يُقاتِلُوكُمْ» شما را نميکشند ودست به اسلحه نميبرند «وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ» وشما را از خانهها آواره نميکنند «أَنْ تَبَرُّوهُمْ» با آنها نيکي و خوشرفتاري کنيد.
«وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ» با عدالت با آنها رفتار کنيد خداوند عدالت پيشگان را دوست ميدارد، «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ»
منافقين هم در ايران تا دست به ترور وبراندازي نزده بودند زندگي ميکردند جلسه وسخنراني داشتند ولي وقتي دست به انفجار حزب جمهوري ونخست وزيري وشهادت رجائي وباهنر زدند.
خلاصه تا کسي چاقو(اسلحه) دست نگرفته ولي هر عقيدهاي دارد بايد بتواند راحت در پناه اسلام زندگي کند ولي وقتي اسلحه دست گرفت هر کس باشد حسابش جدا ميشود حتي يک مسلمان اگر اسلحه کشيد چه اعمال بکند يا نه مفسد في الارض است.
قرآن ميگويد: کساني که مفسد في الارض هستند يا بايد اعدام ويا تبعيد ويا جريمه شود. مفسد في الارض وقتي اسلحه کشيد چه بزند يا نزند، چون ايجاد وحشت کرده اين ممنوع است.
2- احترام به کتاب آنها
آياتي در قرآن داريم که: «مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ» آل عمران/3 من تصديق ميکنم تورات وانجيل را تورات کتاب يهوديها وانجيل کتاب مسيحيها وزبور از حضرت داوود(عليه السلام)
قرآن ميفرمايد: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ» مائده/66 به يهوديها بگو کتاب آسماني خود را پاس بدارند. البته ما عقيده داريم که در قرآن ذکر شده که: «يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ» نساء/46 در آن دست برده وتحريف کردهاند.
باز هم اين کتاب از نظر ما مقدس است اکشال ندارد يک گوني نخود 10 تا شن هم داشته باشد ولي نخود است. کتاب، کتاب آسماني است.
3- احترام به خدمات
علي عليه السلام فقيري را ديد به حضرت گفتند او مسيحي يا ارمني است جوان که بود مثلا نجار خوبي بود. حضرت فرمود اين چه حکومت اسلامي است که افراد تا جوان هستند کار ميکنند ودر پيري بيمه نيستند بقول امروزيها تأمين اجتماعي ندارند.
جمله اين است: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع: «اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا كَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَيْهِ مِنْ بَيْتِ الْمَالِ»(تهذيبالأحكام، ج6، ص292)
او را به کار گرفتيد تا پير وعاجز واز کار بر کنارکرديد از بيت المال زندگي او را تأمين کنيد. در تأييد بيمه و تأمين اجتماعي اين حديث يکي از تاييدات است. يعني فرق نميکند هر کس باشد وقتي پير شد بايد زندگياش تأمين بشود.
4- توجه به نيازهاي آنها
امام صادق عليه السلام در سفري ديد فردي اشاره ميکند که تشنه است حضرت فرمود: او را سيراب کنيد رفتند و برگشتند، گفتند او يهودي است حضرت فرمود: انسان که هست من که نگفتم او را گزنش کنيد براي آب دادن. خدمات بايد عمومي باشد و انتخابي نيست حضرت ابراهيم وقتي مکه را ساخت از خداوند خواست:
«وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَليلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلى عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصيرُ» بقره/126 روزي بده اهل مکه را از ثمرات وميوهها آنها که ايمان آوردهاند. خداوند فرمود: «وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ» کافر هم باشد روزي ميدهم.
اگر کسي کافر است روزي ندهيم اين چه دعايي است استفاده از منافع و منابع مسلمان و غير مسلمان ندارد. البته براي لجبازي با منطق انبياء در قيامت به حسابش ميرسيم.
5- احترام به مرده آنها
جابربن عبد الله انصاري(او که شتر درب خانهاش خوابيد درورود پيامبر به مدينه احساساتي مردم مدينه نشان دادند از درخت و ديوار بالا رفتند و شعرهايي خواندند از قبيل: «طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَيْنَا مِنْ ثَنِيَّاتِ الْوَدَاعِ»(المناقب، ج1، ص227) با آهنگ خاص خودش
البته کساني که ميخواهند بگويند بعضي آهنگها حلال است سند آنها اين شعرهاست چون ريتم دارد يعني ماه دارد ميآيد وما منتظر هستيم. شعر خيلي جالب و مهيج است. هر کس بشنود احساسي دراو بوجود ميآيد.
وقتي پيامبر صل الله عليه واله وسلم وارد شد همه گفتند حضرت بيايد خانه ما، ورود اوليه را به خانه و قبيله خود مايه سرفرازي ميدانستند. بالاخره حضرت فرمود: بگذاريد هر کجا شتر بخوابد واين گوياي اين است که کساني که در اجتماع ميخواهند کار اعتقادي و فکري کنندبايد بي طرف باشند هرکجا برود ميگويند اين باند و حزب و خط و گروه و گرايش ميخواهد با مردم کارکند و حيف است که از روز اول رنگي بشود.
من گاهي دو نفر دعوت ميکنند من که شتر ندارم ميگويم هر کس استخاره کرد در شهر و منطقه وقتي شک داريم و عقلمان به جايي نميرسد با استخاره جلو فتنهها را ميگيريم يا قرعه ميکشيم در عوض گفته نميشود آنجا چربتربود يا باند بازي و يا گول زدند.
خلاصه شتر پيامبر(ص) درب خانهاي خوابيد که در مدينه کسي از او فقيرتر نبود همان جابربن عبدالله انصاري، البته ببخشيد من جابربن عبدالله انصاري را با ابو ايوب انصاري اشتباه گرفتهام دو شاخ برق را زدم توي تلفن و عکس قاطي کردم، البته اين قاطي کردن که عيب دارد، يك وقت من خيلي قاطي کردم گفتم شمر عليه السلام ديگه خيلي قاطي کردم.
روايت از جابر ين عبدالله انصاري است که: نقل ميکند با پيامبر(ص) نشسته بوديم جنازه غير مسلماني را عبور دادند حضرت ايستاد و بعد نشست گفتند يا رسول اين جنازه يهودي بود حضرت فرمود اگر مسلمان نبود انسان که بود. اقليتهاي مذهبي هم حق دارند.
اين روايت يک تحليل ديگر هم دارد که: پيامبر(ص) ايستاد که سايه يک غير مسلمان بر سرش نباشد چون پيامبر(ص) روي اين چيزها حساس بود.
در روايت ديگر هست که: يک وقت حضرت در طائف به دست مخالفين سنگ باران شد از شهر بيرون آمد راه نسبتا زيادي رفت خسته کنار ديوار باغي سايه نشست، فردي از باغ بيرون آمد حضرت فرمود اين باغ از کيست گفت از يک غير مسلمان حضرت با اينکه خسته بود کشان کشان آمد تا پاي يک درخت تکيه داد بعد فرمود: مسلمان به ديوار يک غير مسلمان هم نبايد تکيه بدهد حضرت روي اين چيزها حساس بود.
از حساسيت پيامبر(ص) بگويم: حضرت در مدينه مسجدي ساختند و بعد کنارآن مغازههايي به صورت يک بازارچه، بعد فرمود مسلمانها توليدات و اجناس را اينجا خريد و فروش کنند.
يعني مسلمانها بايد مستقل بوده و وابسته نباشند. البته معامله با غير مسلمان اشکال ندارد وابستگي بد است. غربزدگي و شرقزدگي بد است ولي استفاده از آنها اشکال ندارد مثال: يخ زدگي بد است. ولي از يخ استفاده ميکنيم اشکال ندارد. از گرما استفاده کنيم ولي گرما زده نشويم.
اگر کسي علم و تکنولوژي دارد استفاده ميکنيم. اما خودباختگي که اختيارم دست خودم نباشد بد است.
6- احترام به همسايگي آنها
اين عباس ميگويد گوسفندي را ذبح کرديم. حضرت فرمود به همسايه هم بدهيد عرض کرديم مسلمان بيست فرمود نباشد بعد آنقدر سفارش همسايه را کرد که ما گفتيم شايد همسايه از همسايه ارث ميبرد.
7- احترام به مهمانهاي آنها
يک روز عدهاي از مسيحيان بخران بر پيامبر(ص) مهمان بودند فرش کم آمد حضرت عباي خود را براي آنها پهن کرد.
ازامام هم نقل ميکنند که شايد در مجلس نقل شد سال، سال امام است بايد از او ياد شود من ممکن است همه را يادم نباشد کم وزياد بگويم و حرفهاي من برفک داشته باشد. اجمالش اين است که امام(خميني ره) وقتي مريض ميشود دکتر متخصصي بود ولي دکتر شاه بوده، پزشک مخصوص امام(خميني ره) گفت من ضمانت ميکنم بيايد. بعد که آمد و دستوراتي داد و رفت.
پزشک مخصوص به امام گفت من يك چيزي ميخواهم بگويم ولي شايد ناراحت شويد و آن اينکه اين آقاي دکتر که از خارج آمده دکتر شاه بوده امام فرمود: خوب حال شما خوب است، خيلي احوالپرسي از خود و خانواده او کرد بعد فرمود اين دفعه که به ايران آمدي خانواده را هم بياور، اين دکتر از تفقد زياد امام منقلب شده و گفت اينهمه من براي شاه طبابت کردم يک دفعه احوال خانواده و خانم مرا نپرسيد.
و اين هم اين مرد در اين سن و شرائط اين خيلي مهم است.
علامه طباطبائي مرحوم شد و او خيلي مهم بود که آمريکا از ايران تقاضا کرد که علامه به آنجا برود و استاد شود ولي خوب ايشان قبول نميکرد استاد شهيد علامه مطهري با يکي از شاگردان ايشان مصاحبه کردند که شما 30 سال شاگرد بودهاي درفقه و اصول و فلسفه خاطره و چيزي از ايشان بگوئيد ايشان از فقه و اصول علامه نگفت، ولي گفت: يک روز علامه نشسته بود من وارد شدم فرمود: بيائيد روي عباي من بنشيند من شرم کردم ايشان فرمود من دوست دارم لذت ميبرم.
اينها در مدرسه و کلاس نيست و در حوزه و دانشگاه بايد باشد روابط با علم تنها خشک است اصلا قانون خالي(تنها) خشک است.
قرآن ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» نحل/90 خداوند امر به عدالت و احسان ميکند
اين احسان و سط آيه چيست؟ عدل تنها کم رنگ است مثل قانون و تبصره آن يعني کنار عدل احسان هم بايد باشد.
مثلا بگويند مرد بايد به خانم خرجي بدهد بسم الله خانم اين خرجي من رفتم تا فردا اين که زندگي نشد يعني هم پول بده هم ابرويت را باز کن هم لبخند بزن. خرجي دادن قانون و لبخند احسان است، با محبت.
بعد ميفرمايد: «وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر»وقتي هم جلوگيري ميکني اول از(فحشاء) بعد از(منکر) بين(فحشاء) و(منکر) چيست؟
مثل: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ» عنكبوت/45 فحشا: گناهاني که خيلي ظاهر و رسوات را ميگويند. منکر: هر کار خلافي را ميگويند. اول گناهان رسوارا نهي کن بعد بقيه منکرات را.
بعد ميفرمايد: «يَعِظُكُمْ» خداوند شما را موعظه ميکند يعني درست است که خداوند امر ميکند بازهم ميفرمايد «يَعِظُكُمْ» يعني اين امرونهي بايد در قالب موعظه باشد. من گفتم بايد انجام بدهي چه خبر است ميگويد خداوند هم امرونهي ميکند بله امرونهي خدا هم در قالب موعظه است يعني بکن، نکن هم بايد همراه محبت باشد. يعني قانون همراه محبت وامرونهي همراه موعظه. بعد ميفرمايد: «لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» شايد متذکر شوند. اينطور نيست که امرونهي کردي حتما گوش بدهند.
پيا مبر(ص) عبايش را براي مسيحيان و علامه عبايش را براي شاگرد آن چيزي که در ذهنها ميماند همين محبتهاست ولي درسها فراموش ميشود.
8- احترام به ديون و قرض از آنها
دارد که پيامبر(ص) گاهي از يهوديها وام ميگرفت اينکه آيا ميشود يک مسلمان از يهودي وام بگيرد چطور پيامبر(ص) غرور و استقلال و عزتش اجازه ميداد از يهودي وام بگيرد ما در تاريخ داريم که حضرت وام ميگرفت ولي بايد نگاه کرد که آثاري هم داشت:
اول: آنها بدانند که رهبر مسلمانها هم گاهي بي پول ميشود.
(شما اگرديديد مثلا آقاي قرائتي کنار خيابان ايستاده منتظر تاکسي است شما ميگويي بارک الله زنده باد جمهوري اسلامي که شخصيتيش هم ماشين شخصي ندارد البته من دارم ولي ااگر با تاکسي رفت و آمد کنم شما محبت بيشتري به جمهوري اسلامي پيدا ميکني و هرچه سادهتر محبت زيادتر مردم دوست دارند سادگي را. خبر پخش ميشود که پيامبر(ص) وام گرفته معلوم ميشود که او هم بي پول ميشود.)
يکي از علمامي گفت من چه مطالبي براي طلبهها بگويم گفتم از خاطرات دوران طلبگي کتاب اخلاق دانشگاه بخشي از آن بايد حذف و استاد خاطرات خود را براي دانشجو بگويد اين بهترين را ه است چون اخلاق علم نيست تاريخ و گذشتهها و پندها و عبرتهاست. گفتم خاطرهاي داري گفت بله من در دوران طلبگي احتياج به غسل داشتم پول هم نداشتم ساعتم را نزد حمامي گذاشتم گفتم همين را بگو چون طلبه که ميبيند شما مرجع شدهاي فکر ميکند شما طعم فقر را نچشيدهاي. و يا استاد دانشگاه تعريف کند که من از يک خانواده فقير با چه رنج و زحمتي درس خواندهام تا به اين درجه رسيدهام اين خاطرات اثر ميگذارد. اين از کتاب اخلاق اثرش بيشتر است.
علت اينکه به ما ميگويند برويد روضه(مرثيه خواني) اين است که ببينم علي اکبر و علي اصغر چگونه بودند يعني به خون دين را نگه داشته و تن به ذلت بيعت با يزيد ندادند. پس به نظر من اشکال ندارد رهبر مسلمانها از يهوديها وام بگيرد تا آخر هم بدانند که گاهي رهبر مسلمانها بي پول ميشود.
نکته ديگر: آيةالله العظمي بروجردي ره که مرجع بسيار مهمي بود قبل امام(خميني ره) مريض شد.
شاه براي خودشيريني دکتري را از خارج براي ايشان آورد او باديدي که از غرب و رهبران خودشان داشت وقتي وارد قم و کوچهها و منزل و سادگي زندگي او را ديد خيلي تعجب کرد که زندگي اين مرجع و رهبر مثل مردم است وحال اينکه رهبران ما دسته تلفن آنها طلاست. اين اثر مثبت وام گرفتن از آنهاست.
دوم: ياد ميدهد که شما مسلمانها هم رابطه داشته باشيد.
سوم: روز وعده وام را پرداخت کرده و عملا وفاي به دين را درس ميدهد
پس با اين عمل:
الف: درس ميدهد که من اشرافي نيستم
ب: درس ميدهد که شما هم مثل من عمل کنيد با آنها
ج: درس ميدهد که به قول خود عمل کنيد
اينها همه عبرت است
9- گفتگوي باآنها
قرآن ميفرمايد: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ» عنكبوت/46 با اهل کتاب مودب حرف بزنيد.
امام باقر عليه السلام يک دوست 20 ساله داشت روزي به غلامش فحش مادر داد حضرت با خشم زياد اعتراضي کرد او گفت اين غلام من است و مادر او هم مسلمان نيست.
حضرت فرمود: اينکه او غلام است و مادرش غير مسلمان مگر ميتواني فحش وناسزا بگويي من 20 سال است تو را آدم خوبي ميدانستم بسيار حرف زشت و نابجايي زدي.
حديث داريم: «من اذي ذميا فاناحصمه» اگر کسي کافري را اذيت کند من يقه او را ميگيرم فرداي قيامت.
اودر کشور اسلامي زندگي ميکرد چرا اورا اذيت کردي؟
وباز ميفرمايد: «من أذى ذميا فقد آذانى»(الصراطالمستقيم، ج3، ص13) هر کس غير مسلماني را اذيت کند مرا اذيت کرده.
حديث ديگر: به علي عليه السلام خبر رسيد که لشگر به شهر انبار رسيد داخل خانه يهودي شده و زينت زن او را گرفتهاند وآن هم لشگر معاويه که به صورت ظاهر مسلمان بودند.
حضرت فرمود: اگر کسي اين خبر را بشنود و از غصه دق(بميرد) کند جا دارد در کشور مسلمانها چرا بايد به زن يهودي جسارت شود.
حديث ديگر: «من ظلم معاهدا او انتقصر حقه او کلفه فوق طاعة او اخذ منه شيئا بغير طيب نفسه فانا حجيجه يوم القيامة»
اگر کسي به پناهند ه(غير مسلماني) ظلم کند يا حقش را به او ندهد و کمش کگذارد يا کار سختي را به او واگذار کند که طاقتش را نداشته باشد يا چيزي را از او بگيرد که او راضي نباشد پس من فرداي قيامت يقه اورا ميگيرم.
خاطره: يك مسلماني دزدي کرد بعد ديد آبرويش ميريزد از ديوار خانه يهودي به داخل خانه او انداخت، از او سئوال کردند آن يهودي اظهار بي اطلاعي کرد،
پيامبر(ص) چکار کند.
آيه نازل شد که: اي پيامبر به نفع يهودي حکم کن و اينجا مسلمان دزد بوده.
حق که آمد شهروگروه و باند، حزب نميشناسد، انسان موحد بايد طرفدار حق باشد گرچه حق به ضرر او باشد.
قرآن ميفرمايد: «كُونُوا قَوَّامينَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَيْنِ» نساء/135
طرفدار حق باشيد و شهادت به حق و عدل بدهيد گرچه به ضرر شما باشد يا به ضرر پدر ومادرت گاهي بزرگ و بچهاي حرف ميزنند بايد گفت حق با بچه است.
حديث ديگر: پيامبر(ص) ليواني از آب خوردند مقداري از آن باقي ماند بچهاي گفت يا رسول الله آب را به عنوان تبرک به من بدهيد درهمان موقع چند پيرمرد هم همين تقاضا را کردند.
حضرت فرمود: اول اين بچه تقاضا کرده حق بااوست. اگر بچه اجازه داد به شما ميدهم از او اجازه گرفت بچه هم اجازه نداد، حضرت فرمود حق با شماست و به او داد.
موحد آن است که حق را کيلويي حساب نکند به بزرگي و سن و سواد وباند وشهر و حزب وزبان را ملاحظه نکند.
10- استفاده از امکانات
در تاريخ داريم اگر دولت اسلامي مثلا مدرسهاي ميساخته اقليتها هم از آن استفاده ميکردهاند
11- احترام به آداب ورسوم ومراسم و جشنها
درتاريخ داريم اگر مسلمانها منطقهاي را فتح ميکردند متعرض آداب ورسوم آنها نميشدند.
يک نکته:
اگر آنها ميتوانند زندگي کنند پس جزيه گرفتن از آنها چيست؟
جواب:
اولا جزيه را از کودک وزن نميگيرند فقط از آنهايي که توان جبهه رفتن دارند مثلا از 20 تا50 سال.
وچون آنها مسلمان نبوده وبه جهاد و جنگ اعتقاد نداشتند و حاضر به جبهه رفتن نبودند اسلام
براي تأمين امنيت آنها که امکانات و اشخاصي از مسلمانها بايد به جبهه بروند از آنها مقداري ميگرفتند.
مسلمانها امکانات و خمس وزکات و خون بدهن ولي آنها هيچ و زندگي با امنيت هم داشته باشند که نميشود کمک او در مقابل اين چيزهاست البته به قدر توان.
سئوال: پس چرا مرتد را ميکشيد؟
جواب: اگر کسي از اول مسلمان نباشد کسي با او کار ندارند از اول پاي منبر نيايد و يا لباس ارتش نپوشد ولي اگر آمد و مزاحمت ايجاد کرد جرم دارد.
مرتد کسي است که وسط مسلماني شانه خالي ميکند و باعث تزلزل بقيه ميشود واين ضربه به اسلام و مسلمين است که بايد جلوي آن گرفته شود.
ما که سال 77 و آغاز 78 درباره حقوق گفتيم جا داشت که يک بحث هم راجع به اقليتها بگوئيم جالب اين است که خود کليميها و اقليتها يک جزوهاي چاپ کردهاند که من ديشب ديدم از سخنان امام(خميني ره) درباره اقليتها.
منتهي من گفتم مسئله توطئه جداست، توطئه بخشودني نيست نه از مسلمان و نه از غير مسلمان وگرنه هيچ ديني مثل اسلام احترام اقليتها را نگرفته.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته