متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1376/12/14
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقي بالهدي و الهمني التقوي»
در محضر مبارك برادراني هستيم كه در جهاد سازندگي هستند. موضوع بحثمان راجع به كشاورزي و درختكاري است. به مناسبت هفته درختكاري من يادداشتهايي قبلا داشتم. ديشب هم توانستم چهار ساعتي مطالعه كنم. يك چيزهايي را هم درآوردم. عموميتر صحبت كنيم. بگوييم: كشاورزي و درختكاري! اصولا ما چيزهايي كه خودمان داريم قدرش را نميدانيم. حالا ممكن است من بگويم و يك افرادي نپسندند. حالا توجه كنيد. يك مقايسه كنيم. سبزي قديم با سبزي جديد، قديميها در باغچه هايشان يونجه ميكاشتند. امروزيها چمن ميكارند. كدام امل هستند؟ قديميها بزغاله داشتند. امروزيها سگ دارند. از نظر علمي اگر ادرار سگ و مدفوع بزغاله را به آزمايشگاه بدهيد، ببينيد كدام يك آلودگي هايش بيشتر است؟ چطور شهرداري سگ نگه داشتن را اشكال نميگيرد. اما بزغاله نگه داشتن را خلاف بهداشت ميداند؟ حالا نه شهرداري ما شهرداري كل جهان اينطوري است. ما بحث تهران و وضع موجود را نميكنيم. اما تفكر من، بحث من بحث فكري است. اصلاً فكري كه ميگويد: نگه داشتن بزغاله املي است و نگه داشتن سگ روشنفكري است، اين فكر فكر مردهاي است. از نظر علمي اكسيژن سازي يونجه بيشتر است يا چمن؟ هرچه برگ ساقه بزگتر باشد اكسيژن سازيش بيشتر است. چمن گل ندارد. يونجه گل هم دارد. چمن بو ندارد. يونجه بو هم دارد. چمن لوس است دو بار آب ندهي از بين ميرود. يونجه دوامش بيشتر است. حالا يك كسي باغچهي دو متري دارد نميتواند يونجه بكارد. خوب گل بكار. اما اين فكر به جاي بزرگ هم ميرسد. كسي كه يك وجب پارچه دارد، دستمالش كند. اما كسي كه پارچه زياد دارد چرا آن را قيچي ميكند. خرابش ميكند. يك سري چيزها هست كه قديميها داشتند، اما تحقير شده است. بايد برگردد. اميرالمومنين(ع) در نامه 25 فرمود: من مزرعه را بعد از فوت به امام حسن ميدهم. بعد از من حسن متولي مزرعه باشد. اگر امام حسن از دنيا رفت، امام حسين متولي باشد. اگر امام حسين شهيد شد به هركس كه متولي ميشود بگوييد: درختهاي خرما را قطع نكند. اگر ميخواهد به فقرا بدهد از ميوه هاش بدهد. شاخهها و نخيل را بفروشد. كنار هر شاخهاي يك درخت بكاريد تا تمام منطقه نخلستان شود. كسي كه باغي را بفروشد مثل اين است كه مالش را خاكستر كرده است و روي كوه گذاشته است. حديث ميگويد: فروش باغ آتش زدن به مال است. كشوري كه آب دارد، خاك هم دارد، خودش توليد كند. پادگاني كه نيروي انساني دارد، در بيابان هم هست. چاه آب هم هست. سربازها ميگويند: جمهوري اسلامي دلار بدهد گندم از آن طرف دنيا بياورد. پول گندم، پول حمل و نقل، پول كشتي، پول تخليه، پول كاميون، پول سيلو بايد بدهد تا گندم وارد شود. اين گندم هم در پادگان پخته ميشود و دور ريخته ميشود. آن وقت اين سرباز بيكار، هشتاد و پنج كيلو حيف نيست كه بيكار بگردد؟ خوب خودتان توليد كنيد. حضرت فرمود: اگر آب داريد، خاك هم داريد. اين امت از لطف خدا آب دارد. خاك هم دارد. خوردني ندارد. بزرگترين نفرين را به اين امت كردند. الحمد الله اين طور كه وزير كشاورزي ميگفت: الآن شانزده درصد وابسته هستيم و زمان قبل وابستگي ما خيلي بيشتر بود. چرا شانزده درصد وابسته هستيم؟ ما گفتيم: نميشود درخت پاركها، درختهاي پادگانها درخت ميوه باشد؟ خنديدند. چرا ميخنديد؟ من بايد به شما بخندم. يك مقداري هويت خودمان را كشف كنيم. ما هنوز هم خودمان را كشف نكرديم. خدا امام را رحمت كند. يك سفيري به من ميگفت: من سفير جمهوري اسلامي شدم. در تشكيلات يونسكو پيش امام رفتم و گفتم: من ميخواهم بروم. شما فرمايشي نداريد؟ گفت: من نميدانم اينها چه كساني هستند و ميخواهند چه بگويند؟ اما چيزي نيستند. هويت معنوي خودتان را فراموش نكنيد. من يك بار گفتم: سيد جمال الدين اسد آبادي با دست غذا ميخورد. به او ميخنديدند. ميگفتند: تو امل هستي كه با دست غذا ميخوري. گفت: نه خير! من روشنفكر هستم چون فهيميدم دستم را چطور شستم. ولي نميدانم قاشق شما چطور شسته شده است؟ من به خاطر ايمان به كارم با دست ميخورم و به خاطر سوء ظن به شما با قاشق نميخورم. يك مقدار برگرديم ببينيم اگر ما كار بكنيم چه اشكالي دارد؟ البته در آينده به ما فشار خواهد آمد. چون حكومت جمهوري اسلامي ادارهها را تعديل ميكند. ما خودمان در نهضت سوادآموزي با پنج شش هزار نفر خداحافظي كرديم و صد هزار تا، صد هزار تا ليسانس درست ميكند. الحمد الله ميزي كه آقايان پشت آن بنشينند نيست. اميدواريم به سمتي برود كه احساس نكنيم هركس با سواد شد بايد كار را كنار بگذارد. كار به معني ميز نيست. كار به معناي كار است. رواياتي داريم كه خوشا به حال كسي كه شغلش در بازويش است. خوشا به حال كسي كه بچهاش بازويش باشد. بچههاي ما بازو نيستند. بچههاي ما شكم هستند. تا ميگويند: فلاني 8 تا بچه دارد، ميگويند: هشت تا شكم دارد. بد بخت است. اگر ميگفتند: هشت تا بچه دارد، خوش به حالش پس 16 بازودارد. يعني الآن بچه به معناي شكم است. به معناي بازو نيست. ولي در روايت ميگويد: بايد بچهها را طوري تربيت كنيم كه بچه بازو شود. يعني هركسي 6 بچه دارد، 12 بازو دارد. الآن هركس 6 بچه دارد 6 شكم دارد. در زمان ما بچه شكم است. بچه به معناي بازو در فرهنگ اسلام است.
امام صادق فرمود: «خلق للانسان من الشجر» درخت براي شما آفريده شده است. «فكلف» ما تكليف شديم. «غرسها فسقيها والقيام عليها» ما موظف به درختكاري هستيم. حديث داريم اگر كسي درختي را آب بدهد، انگار مومن تشنهاي را آب داده است. آب دادن به درخت مثل آب دادن به مومن است. روايت داريم «انكم مسئولون» شما مسئوليت داريد. «حتي ان البقا و البنون» نسبت به زمينها مسئول هستيد. اين زمين چرا همينطور افتاده است؟ ركود در اسلام ممنوع است. ركود مال حرام است. گنج يعني مال راكد است. ركود طبيعت، ممنوع است. همينكه آب و خاك دارد ولي چيزي ندارد بخورد. ركود نيرو ممنوع است. حديث داريم كسي كه كار نكند دعايش مستجاب نميشود. ركود فكر، ممنوع است. «من استبد برأي» حديث داريم كسي كه به فكر خودش باشد يعني حاضر نيست از نظر ديگران استفاده كند، مشورت نميكند. ركود ممنوع است. وقتي هستي در جريان است. «كل في فلك يسبحون» وقتي هستي در حركت است چرا ما حركت نكنيم؟ وقتي پرنده هجرت ميكند، چرا ما هجرت نكنيم؟ وقتي يك دانه به زمين ميدهي يك خوشه ميدهد، چرا ما در مقابل توليدي نداشته باشيم. ما مسئول هستيم. باغبان نبايد براي درآمدش فكر كند. گاهي وقتها ميگوييم: چرا كشاورزي ميكني؟ پولت را در بانك بگذار. ماه به ماه سود به تو ميدهد. غصه هم ندارد. حديث داريم كه امام سجاد فرمود: «ما عز زرع طلب الفضل» من كه كشاورزي ميكنم براي سودش نيست. «وما عز الا يتناوله الفقير و ذو الحاجه» من كه كشاورزي ميكنم ميخواهم چهار چانه بجنبد. ميخواهم چهار شكم سير شود. وگرنه مسئلهي سود كه نيست. فقط محاسبه نكنيم كه به جاي اين كار يك كار ديگر بكن. ما الآن پزشك داريم كه شب تا صبح كشيك ميدهد. درآمدش هم به اندازهي بعضي از دلالهاي بازار نيست. اين دلال نقشي ندارد. اما اين شب تا صبح نخوابيد و 5 نفر را از مرگ نجات داد. امام ميفرمايد: كشاورز نبايد به فكر سودش باشد. كار ارزش دارد. حديث داريم «اذا قامت الساعه» حديث عجيبي است. زماني كه ديديد قيامت ميخواهد درست شود، وقتي هم كه قيامت ميخواهد درست شود همه چيز به هم ميخورد. «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ(تكوير/1)» نور خورشيد گرفته ميشود. «وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ(تكوير/2)» ستارهها تيره ميشود. «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ(تكوير/6)» درياها به جوش ميآيد. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها(زلزال/1)» وقتي همهي نظام هستي دارد از هم ميپاشد، اگر در چنين لحظهاي شما يك نهال در دستت هست، ميتواني بكاري همان لحظه بكار. مثل اينكه ميگويند: اگر هفت دقيقه ديگر ميميري، ولي ميتواني يك كلمه ياد بگيري، ياد بگير و بمير. باز بهتر از اين است كه ندانيم و بميريم. يكي از رجال علمي ايران در حال سكرات بود. دقيقههاي آخر عمرش به ديدن او رفتند. بلند شد يك سوال كرد. گفتند: شما داري ميميري. گفت: بدانم و بميرم بهتر است. «اذا قامت الساعه» اگر قيامت به پا ميشود و در دست يكي از شما نهال است، اگر ميتواند تا قبل از اين حوادث درخت را بكارد، بكارد. تمام انبيا ما كشاورز بودند، فقط ادريس خياط بود. روايت داريم كه شخصي از امام صادق(ع) پرسيد: شنيدم كه شما ميگوييد: كشاورزي مكروه است. امام فرمود: مكروه است! كشاورزي كنيد. درختكاري كنيد. به خدا قسم كاري بهتر و پاكيزهتر از كشاورزي نيست. حديث داريم يك چيزي را كه بكاريد، هرموجودي از اين استفاده كند براي شما ثواب است. شما يك درخت توت ميكاري. هرموجودي از اين درخت استفاده كرد مصرفش براي شما اجر است. روايت داريم «من نسب الشجرة» اگر كسي درختي را بنشاند، «وصبر علي حفظها» صبر كند. در اينكه اين را حفظ كند، مقاومت كند. «والقيام عليها» يعني نظارت و مديريت كند. اگر كسي درختي را بكارد، و روي آن حفاظت كند، هر كسي و هر موجودي از اين درخت استفاده كند، انگار اين آقاي درختكار صدقه داده است. روايت داريم امام صادق فرمود: انسان كه ميميرد، 6 چيز يادگاري اوست. كه بعد از مرگش هم براي او صدقه است. يكي اولاد خوب است. يكي قرآن است. حفر چاه، يك سنت حسنهاي را در جامعه به وجود بياورد. مثلاً طرح شهيد رجايي كه يك پولي را به روستاييان ميدهند. سنتي بگذارد. مثل سنت مرگ برآمريكايي كه امام گذاشت. يك خطي را ايجاد كند. «وغرس يغرس» درختي كه بكارد و بعد هم از دنيا برود. از پيغمبر پرسيدند: «اين مال خير» چه مالي بهتر است؟ فرمود: «زرع زرعه صاحبه» كشاورزي «واصلحه» اصلاح «و اعطا حقه يوم حساب» كشاورز حق او را بدهد. زكاتش را بدهد. اگر كسي باغ و درختي دارد در اختيار ديگران هم قرار بدهد. كشاورز هيچ موقع از باران بدش نميآيد. «لعلا يكره شيئا من قطر سما» افرادي كه كشاورزي ميكنند از باران خوششان ميآيد. اين خودش يك ارزشي است. يكي از دوستان ما ماشين داشت. فروخت و پياده رفت. گفتيم: شما ماشين داشتي. ماشينت چطور شد؟ گفت: راستش را ميخواهي، من زماني كه ماشين نداشتم وجدان داشتم. كنار خيابان كه ميايستادم هركس ماشين داشت ميگفتم: بي وجدان من را هم سوار كن. ميگفت: ماشين كه خريدم روزهاي اول افرادي را سوار كردم. بعد ديدم به كارم نميرسم. ديگر سوار نكردم. ديدم حالا خودم بي وجدان شدم. دوباره ماشين را فروختم كه وجدانم را زنده نگه دارم. چون ديدم اگر بي ماشين باشم و وجدان داشته باشم بهتر از اين است كه ماشين داشته باشم و وجدان نداشته باشم. روايت داريم وقتي درختها بار ميداد امام ميفرمود: ديوار باغ را سوراخ كنيد، اگر مردم ميخواهند در باغ بيايند بخورند و بروند. البته مردم هم بايد فرهنگ داشته باشند. ما بايد به آنجا برسيم. شخصي نزد ما آمد و گفت: همه مومن و متقي و حزب اللهي، خوب از مردم تعريف كرد. گفتم: مردم به آنجايي رسيدند كه در جيب هم دست كنند و كسي نگويي: چه كسي بود؟ گفت: نه! گفتم: پس هنوز جا داريد. جامعهاي رشد كرده كه واقعاً «بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ» از همديگر باشيم. آيت الله مشكيني ميگفت: ما چند طلبه بوديم و در يك اتاق درس ميخوانديم. گفتيم: اگر كسي پول گيرش آمد زير فرش بگذارد. هركس هم نياز دارد از زير فرش بردارد و خرج كند. نپرسيم از چه كسي بود؟ چقدر بود؟ البته ما هم كه طلبه بوديم دو ماه تقليد كرديم ولي بعد بريديم. اينكه انسان بتواند همه را از خودش بداند خيلي خوب است. روايت داريم «الزارعون هم يوم القيامه احسن مقاماً و اقربهم منزلتاً» روز قيامت كشاورز و زارع مقام خاصي نزد خدا دارند. به اميرالمومنين گفتند: اينها چيست؟ فرمود: صد هزار درخت خرما انشالله! اين صد هزار درخت خرما آينده نگري است. يعني نگاه نكن كه الآن هسته است. فردا درخت ميشود. صد هزار درخت خرما يعني برنامهي دراز مدت است. صدهزار در خت خرما از صد هزار هستهي خرما يعني استفادهي بهينه كردن. ما يك چيزهايي داريم كه از كنارش ساده ميگذريم. در داننشگاه تيترها را برمي دارند و رساله مينويسند. بنده دوشنبهها 8 سال است كه تفسير ميگويم. بعداً ديدم كه از حرفهاي من رساله مديريت از حرفهاي قرائتي ساختند. من وقتي ديدم، ديدم بله من اين حرفها را زدم ولي خودم نفهميدم كه چه گفتم؟ يعني واقعاً از كنار يك چيزهايي ميگذريم و توجه نميكنيم. الآن پزشكان به اين نتيجه رسيدند كه سدر و گل ختمي بهترين چيز براي پوست است. آنهايي كه شامپو ميزنند ميگويند: بگذار بگويند ما دو روز ديگر به ريششان ميخنديم. وقتي روايت ميگويد: سدر خوب است. روايت از پيغمبر است و پيغمبر از علم الهي است. خدا ميداند كه چه چيزي به درد اين پوست ميخورد. آنكسي كه ساخته است ميداند چه ساخته است. دكتر داروساز ميداند چه ساخته است. ولذا ميگويد: چه كسي با چه قاشقي چقدر بخورد. سازندهي يك چيز هميشه بصيرتش از ديگران بيشتر است. خدا ما را ساخته است. دستور ما را هم او بايد بدهد. آن كسي كه اين پوست را ساخته است، گفته سدر خوب است. حالا هرچه ميخواهي بخند. ما بايد به سراغ اسلام برگرديم. چند سال است كه كنگرهي شير مادر ميگذارند. به حديثها گوش نداديم. بعد ديديم كه عوارض شير خشك در پوست و در رنگ و در هضم و در اعصاب و رفتن دلار و وابستگي واينها است. حالا دوباره ميگويند: شير مادر بدهيد. روايت داريم كه وقتي اميرالمومنين «لما يفرق من الجهاد» وقتي از جهاد فارق ميشد، ايامي كه جنگ نبود همين عزيزاني كه در جبهه بودند، اين امتي كه در جبهه رفتند يكسال در بيابان بروند مشكل كشاورزي حل ميشود. وقتي از جنگ فارق ميشد، « ويتفرق لتعليم الناس» اول مسئلهي جهاد، امام فرمود: جنگ مسئلهي اصلي ما است. اول هويت و استقلال خودتان را حفظ كنيد، خودتان را ضد ضربه كنيد، بعد «ليتفرق لتعليم الناس» مسائل فرهنگي. «فاذا فرق من ذلك اشتغل فيها يعمل بيده» وقتي از آن فارق ميشد، يعني بعد از مسئلهي امنيت و مسئلهي فرهنگ، سومين كار علي بن ابي طالب، كشاورزي و درختكاري بود. اما «فهو مع ذلك ذاكر لله» ذكر خدا را هم ميگفت. ضمن اينكه بيل دست ميگرفت ذكر خدا هم ميگفت. امام صادق فرمود: من گاهي در باغ بيل دست ميگيرم. كساني هستند كه بيل را به آنها بدهم، اما دوست دارم در راه درختكاري و كشاورزي و در راه تامين رزق دوست دارم عرق بريزم. يعني آنچه ما از آن فرار ميكنيم. خواستگار براي دخترمان ميآيد. ميگوييم: داماد چه كاره است؟ بدبخت است! چرا؟ كارگر است. كشاورز است. امام صادق ميفرمايد: من ميتوان كشاورزي نكنم. اما بيل دست ميگيرم تا بگويم خوش بخت هستم. يعني آن چيزي را كه در ديد ما بدبخت است، در ديد امام صادق خوشبخت است. من ميخواهم خوشبخت باشم و در راه رزق حلال عرق بريزم. اين رمز سعادت من است. حالا يك وظيفههايي هم دولت دارد. جملهاي را ديشب در نهج البلاغه ديدم كه وظيفهي دولت چيست؟ اول اينكه ماليات كشاورزها را نگيرد يا تخفيف بدهد. حتماً اين كار هست. اميرالمومنين دربارهي اينكه از كشاورز ماليات نگيريد ميگويد: «فان شتعوا سقلاً» اگر كشاورزها راهپيمايي كردند و گفتند: ماليات سنگين است. از ما نگير. «او الا» يا آزاد گرفته است. «او انقطاع شرب» امسال آب نيست. «او اهانت ارض احتملها غرس» مزرعه زير آب رفته است. ماهي گير هستيم قايق ما از بين رفت. خلاصه اگر كشاورزها و دامدارها آمدند گفتند: شما ديگر از ما ماليات نگير، گوش بده. اميرالمومنين به استاندار ميگويد: تخفيف بده. «ولا يتقلن عليك شيئا خفف» اگر نگرفتي نگو: ديدي ما از چه پولي گذشتيم؟ اين چند خوبي دارد. اول اينكه اگر از كشاورزها ماليات نگيريم، نشاط پيدا كنند هر وقت صدايشان كني لبيك ميگويند. «فرد ما حدث من الامور» شايد در مملكت يك حادثهاي پيش آمد و به مردم گفتي: بياييد. وقتي آنجا بخشيدي، اينها هم آنجا ميبخشند. اينها بازتاب دارد. ما يك زماني 25 سال پيش، فكر كرديم كه ما پزشك اطفال داريم چرا آخوند اطفال نداشته باشيم؟ گفتيم: ما آخوند اطفال ميشويم. يك نفر گفت: انگشترت را به من بده تا هروقت ديدم يادتو بيفتم. گفتم: نميدهم تا هر وقت ديدي نيست ياد من بيفتي. اگر قرار است يادگاري باشد، چرا من عقب تو بيايم تو دنبال من بيا. گفتم: من خودم الگو و امام اين حركت ميشوم. 5 بچه جمع كرديم و كم كم توسعه پيدا كرد، حالا آن جوانهايي كه آن روزها به كلاس ما ميآمدند، خيلي از آنها به جاهايي رسيدند و ميگويند: آقاي قرائتي اگر راجع به نماز كاري داري ما در خدمت هستيم. يكي از آنها چند وقت قبل آمد و يك تكه زمين داد، كه الآن آن زمين بالاي صد ميليون تومان است. گفت: شما من را ميشناسي؟ گفتم: نه! گفت: من زمان شاه سر كلاسهاي شما بودم. الآن هم اين زمين را براي نماز ميدهم. براي مصرف شخصي نداد. براي مصرف در نهضت و نماز داد. چون من دو پست دارم. هم در نهضت سواد آموزي هستم. هم در ستاد نماز هستم. هم رئيس بي سوادها هستم. هم رئيس بي نمازها هستم. اميرالمومنين به حكومت ميگويد: اگر كشاورزها آمدند، گفتند: ما مشكل داريم. گوش بده و ماليات نگير. اگر هم حادثهاي رخ داد، «اذا اولت فيه عليهم من بعد احتملوه طيبتاً بانفسهم» اگر حادثهاي پيش آمد گفتيد بياييد كمك كنيد، آنها هم براي كمك ميآيند. قديم بين روحانيون و مردم خيلي رابطهي خوبي بود. آقا مردم را دوست داشت. نجار هم كه ميخواست در بسازد يك در خوب براي روحاني ميساخت. ميگفت: من دينم را از اين دارم. اگر من گفتم: آقا تا اين پول را به من ندهي من به منبر نميروم، شما هم چون مجبور هستي پول را به من ميدهي اما ميگويي: يك انتقامي از تو بكشم. ميگويد: به مردم تخفيف بده سر وقت به تو كمك خواهند كرد. اين مقداري كه اينجا كم گرفتي جاي ديگر جبران ميشود. الآن جمهوري اسلامي ميگويد: ما جنس شما را اين مقدار ميخريم. يعني دغدغه نداشته باشيد. تامين دادن مهم است. كود شيميايي در اختيار گذاشتن، وام دادن، خدمات، سم پاشي، سد سازي، يعني هرچه به كشاورز برسيم، اين زحمت هدر نرفته است. پيغمبر به اميرالمومنين فرمود: مواظب باش كشاورزها نزد تو مورد ستم قرار نگيرند. فكر نكن كه چقدر سود گيرت ميآيد. ببين چرخ اقتصاد چقدر ميگردد. «ولتكن نظرك في العماره» آخر گاهي وقتها ميمي گوييم: اين ميخواهد بخورد. نگذاريد بخورد. ميرويم جلوي او را بگيريم، جلوي ده نفر نان خور گرفته ميشود. مثلاض ميگويد: اين تاجر قالي دارد پولدار ميشود جلويش را بگيريد. ميآييم جلوي 5000 آدم را كه دارند پولدار ميشوند ميگيريم. آن وقت نميدانيم اين 5000 نفر دست از كار كه كشيدند، يا پولشان را بيرون آوردند يا ذوقشان كور شد، يك موقع ميبيني صدها هزار خانواده كه قالي ميبافند ضرر ميكنند. وقتي شما يك مهندس را زندان ميكني 50 نفر بنا و كارگر بيكار ميشوند. يعني محاسبه كن اگر اينجا ماليات بگيري، چقدر خزينه پر ميشود و چه عوارضي دارد؟ اينجا تخفيف بدهي چه ميشود؟ بايد مسائل را روي هم بررسي كرد. «تحفظوا من الارض» يعني زمين را حفاظت كنيد. محيط زيست را حفظ كنيد. از قانونهاي خوبي كه اخيراً تصويب شد همين بود كه در مجامع عمومي سيگار نكشيد. هواي اينجا براي همه هست. 16 نفر سيگار ميكشند. اين تجاوز به حريم هوايي است. يك موقع تجاوز هوايي با اف 16 و اف 14 است. يك موقع هم با سيگار است. «فانها امكم» زمين مادر شما است. حديث داريم در نهج الفصاحه كه پيغمبر فرمود: «ليس من احد آمن عليها خير او شر. . . و له مخبرة به» روز قيامت زمين شهادت ميدهد كه اين آمد و چه كرد؟ در سورهي زلزال هم داريم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالهََا(1) وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا(2) وَ قَالَ الْانسَانُ مَا لهََا(3) يَوْمَئذٍ تحَُدِّثُ أَخْبَارَهَا(4)»(زلزال) يعني روز قيامت زمين شهادت ميدهد كه تو چه كردي؟ گاهي وقتها زمين ميگويد: من از تو بهتر بودم. چون تو يك دانه به من دادي و من يك خوشه به تو دادم. آب زبالهات را به من دادي و من آب زلال به تو دادم. اما تو اين همه نعمت خدا را خوردي، يك سجده نكردي. من يك دانه گرفتم و يك خوشه دادم، تو اين همه نعمت گرفتي و سجده نكردي. قرآن ميگويد: «وَ يَقُولُ الْكافِرُ يا لَيْتَني كُنْتُ تُراباً(نبا/40)» كافر ميگويد: كاش خاك بودم. خاك دانه گرفت و يك خوشه داد. حديث داريم «تحفظوا» زمين را حفظ كنيد. هركاري كه روي زمين ميكنيد روز قيامت شهادت ميدهد. براي تشويق گفتند: هركس زمين را آباد كرد براي خودش است. يك قاعدهي فقهي است. اين تشويق حكومتي است. تخفيف ماليات، خريد اجناس، يكي از تشويقها اين است كه خود آقايان بزرگ، اهل باغ باشند. اميرالمومنين چقدر مزرعه تهيه كرد؟ چقدر باغ درست كرد. خدا مكه را قسمت شما كند. هنوز چاههايي را كه حضرت علي كنده است، آبش را در شيشههايي ميكنند و در ظرفهاي يكبار مصرف، ميريزند. رويش هم نوشتهاند «بعر علي بن ابي طالب» يعني بعد از 1400 سال لب تشنهي حاجيها با آن آب چاهي كه اميرالمومنين درست كرد، تر ميشود. نبايد دنبال سود برويم. ممكن است اگر آدم با پولش سكه بخرد يا قالي بخردسودش بيشتر باشد، اما خود سبزي، نگاه كردن به سبزي، غم را برطرف ميكند. حديث داريم سه چيز غم را برطرف ميكند. نگاه به سبزي يكي از اينها است. بيل را كنار گذاشتيم. بدنمان چربي آورد، بعد ميگوييم: سونا برويم. سونا را ببند. بيل دست بگير. مشكل حل ميشود. دوچرخه را كنار گذاشتيم و سوار ماشين شديم. هواي تهران آلوده شد. ترافيك شد. بعد هم كميسيون سمينار هوا درست ميكنيم. هركس ميتواند سوار دوچرخه شود. هم ماشين ارزان ميشود. هم ترافيك حل ميشود. هم هوا تميز ميشود. سمينار هم لازم ندارد. ما گير كرديم دائم هم خرج ميكنيم. بعضي از افراد صبح بلند ميشوند و ميگويند: هوا گرم است. دو تا خيار ميخورد. باز ميگويد: سردم شد. چاي و نبات ميخورد. باز ميگويد: مثل اينكه گرمم شد يك خرده كاهو ميخورد. اينقدر گرمي و سردي ميخورد تا كلافه ميشود. نخور خوب ميشوي!
الآن يكي از مشكلات دانشگاه خوابگاه است. نميدانيد كه دانشجوها با چه مصيبتي خانه ميگيرند؟ اين دانشجو 80 كيلو است، حاضر نيست 20 روز عملگي كند. وگرنه زمين هست كه اگر بيست روز هر دانشجو عملگي كند ميتواند خوابگاه خودش را بسازد. حاضر نيست 20روز عملگي كند. ولي حاضر است 5 سال پدر و مادرش را در فقر بسوزاند. خودش هم زجر بكشد. ما خودمان مشكل داريم. «وَ ما يَسْتَوِي الْبَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ»(فاطر/12) دو دريا يكسان نيست. يك دريا شور است. يك دريا شيرين است. مشكل در خودت است. اگر تو صياد باشي در هردو ماهي هست. اگر تو غواص باشي در هر دو دريا لولو و مرجان هست. تو اگر ناخداي خوبي باشد ميتواني در هردو كشتي راني كني. مهم نيست كه دريا شور و شيرين باشد. مهم اين است كه تو صياد هستي يا نه؟ غواص هستي يا نه؟ ناخدا هستي يا نه؟ گير در خودمان است. ما صياد و غواص و ناخدا نيستيم. دائم هم سمينار درست ميكنيم كه اين دريا شور است. اين دريا شيرين است. خيلي از كارها كه پيچش ميدهيم حل ميشود. يك نفر ميگفت: اگر خواستيد پشه را از بين ببريد چشم راستش را باز كن. از بيست سانتي يك سنجاق دربياور و هفت بار در چشم راست پشه بزن. چشم راست پشه از بين ميرود كم كم روي چشم چپش اثر ميكند، دو چشمش كه از بين رفت به مرور زمان از بين ميرود. گفت: بابا اينقدر دردسر ندارد. پشه را با يك حركت ميشود كشت. همين برنامهاي كه بنده 18 سال در تلويزيون دارم تنهايي با لطف خدا 18 سال است اداره ميكنيم هر سالي هم آمار گرفتم پربيننده ترين برنامهي مذهبي برنامهي من است. اما اگر اين برنامه را به گروه يا سازماني بدهند، برنامه ريز، نويسنده، تايپيست، مجري، تلفن چي، يعني 30 نفر مفت خور نان ميخورند آخر هم برنامه خوب نميشود. از ديروز غروب مطالعه كردم امروز هم برايتان گفتم. اگر خودمان جوهر داشته باشيم، مشكل حل ميشود. پادگانهايي كه گندم ميخرند سربازهايشان بي جوهر هستند. وگرنه به سرباز نبايد نان داد بخورد، بايد خودش كار كند. چون بايد تمرين كند كه خودش نان دربياورد. پادگانهاي ما، دانشجوهاي ما، همهي ما ميتوانيم اين كار را انجام بدهيم.
خدايا يك راه ميانبري نشان ما بده كه منهاي اين تشريفات بتواند مشكلات اين نظام را خودمان حل كنيم. خدايا به ما آن راه ميانبري را كه دلمان بخواهد كار كنيم را نشان بده. به كسي ميگوييم: چقدر ميدوي؟ ميگويد: دو كيلومتر! ميگوييم: اگر گرگ دنبالت كند سي كيلومتر ميدوي. پس پيداست كه 28 كيلومتر ديگر قدرت دويدن داري. منتها خودت به اين قدرت توجه نداري. آيا ايران نميتواند مشكل هوا را حل كند؟ آيا ايران نميتواند مشكل كشاورزي را حل كند؟ ايراني كه شاه را بيرون كرد. ايراني كه 8 سال بمباران جنگيد، ايراني كه در انتخابات، در نويسنده هايش، در حزب قرآنش، در كتابخانه هايش، ايراني كه اين همه كار كرد، مشكل كشاورزي چيزي نيست. بچههاي كشاورز به كشاورزي افتخار كنند. خدا آيت الله طالقاني را رحمت كند. حرف كه ميزد ميگفت: اين به عقل ناقص ما آمده است. ببينيم به عقل ناقص شما چه ميآيد؟ يكي از جلساتي كه بنده دعوت شدم فاجعهاي بود كه بچههاي روستايي همين كه ديپلم ميگيرند ديگر بيل دست نميگيرند. اين فاجعه است. نميتوانيم كه دبيرستان را هم تعطيل كنيم. چون اين بايد رشد كند. چطور بچهي شهري ديپلم بگيرد؟ اگر هم ديپلم ميگيرد بيل را كنار نگذارد. اين چه فكري است كه ميگويد: هركس سواد دارد دنبال كشاورزي نرود. هم كشاورزي كند و هم ديپلم داشته باشد. اين فكر غلطي است كه ميگويد: خانم كه ديپلم ميگيرد نبايد قالي ببافد. مگر فاطمهي زهرا كار نميكرد؟ مگر علي بن ابي طالب تحصيل نكرده بود. هزار باب علم روي حضرت باز بود. اما بيل دست ميگرفت. اين فكر فكر غلطي است. كه حالا كه سواد دارم بيل دست نگيرم. انشالله اين فكر غلط ازبين برود و مشكل ما حل شود.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»