متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1373/12/8
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
اين جلسات آخر در شهرستان قزوين و در مسجد النبي خدمت برادران عزيز و خواهران محترم هستيم. قزوين شهري تاريخي و مذهبي و انقلابي است که افرادي مثل سر لشکر خلبان بابايي را تحويل اين انقلاب داد. من تقاضا ميکنم كه تمام مردم ايران کتاب خاطرات شهيد بابايي را که نيروي هوايي آن را چاپ کرده است، بخوانند. حتي روحانيون، اساتيد دانشگاه و هنرمندان هم اين کتاب را بخوانند. اين كتاب، کتابي است که وقتي آدم ميخواند منقلب ميشود. شهيد بابايي جواني بود كه به اوج خود رسيده بود. خاطرات اين شهيد از بچگي، جواني، دانشجويي، ايام جنگ، اخلاص و ايمانش، شجاعتش، تخصصش، علمش، فداکاريش، و کمالاتش است. امروز در بحثمان ميخواهيم دربارهي رکعت سوم و چهارم تسبيحات اربعه بگوييم. «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ» دقايقي راجع به اين صحبت ميکنيم. بعد از تسبيحات وارد سلام و تعقيبات ميشويم. اين بحث را خيلي فشرده ميگوييم. «سُبْحَانَ اللَّهِ» يعني خدا منزه است. خدا عيب ندارد. هرچه عيب هست از ما است. در قرآن يک آيه داريم كه ميفرمايد: «وَ ما بِكُمْ مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»(نحل/53) نعمتها از اوست. آيهي ديگري داريم كه: «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»(نساء/79)، خوبيها از خدا است. هر چه بدي هست از ما است. حالا ما چطور ثابت کنيم که هرچه خوبي است از خدا است و هرچه بدي هست از ما است؟ من در يک جلسهاي اين طور مثال زدم. مثال من از يکي از امام جمعههاي محترم بود. ايشان ميگفت: وقتي کره زمين دارد دور خودش ميگردد، دور خورشيد هم ميگردد. هميشه يک قسمت کره زمين روشن است و يک قسمت آن هم تاريک است. آن قسمت که روشن است روشني از خودش نيست، از خورشيد است. پس ميتوانيم بگوييم: اي زمين هر قسمت که روشن است، از خودت نيست بلكه از خورشيد است. پس هر جاي تو که روشن است از خورشيد است و هر جاي تو که تاريک است، از خودت است. هرچه خوبي است از خداست و هرچه بدي هست از خودمان است. «سُبْحَانَ اللَّهِ» يعني خدا منزه است. از همسرم کتک خوردم. «سُبْحَانَ اللَّهِ» خدا منزه است. بايد در انتخاب همسر، حواست را جمع ميکردي. تنگي سينه دارم. «سُبْحَانَ اللَّهِ» خدا منزه است. نبايد سيگار بکشي. تصادف کردم «سُبْحَانَ اللَّهِ» خدا منزه است. بايد قوانين راهنمايي و رانندگي را رعايت ميکردي. بچهام در حوض افتاد و خفه شد «سُبْحَانَ اللَّهِ» خدا منزه است. بايد از بچهات مراقبت ميكردي. رفوزه شدم «سُبْحَانَ اللَّهِ» بايد درست را بخواني. «سُبْحَانَ اللَّهِ» يعني بديهاي خودت را به گردن خدا نينداز. خدا خوب خدايي هست. هرچه بدي است از ما است.
«وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ ايديكُمْ»(شورى/30) حديث داريم که حتي اگر انگشت شست تو جايي خورد و از آن خون آمد، ببين صبح آن روز چه گناهي کرده بودي؟ حديث داريم اگر سيل آمد و مزرعهي تو را خراب كرد، ببين چه وقت زکات ندادهاي. چطور از اين ميوهها استفاده کردي در حالي كه دهان فقيري پر از آب شد و تو چيزي به او ندادي؟ نگوييد: خدا امسال به ما چيزي نداد. قرآن ميگويد: بعضيها همين که به آنها نميدهيم، ميگويند: خدا امسال به ما نداد. خدا امسال براي ما کم گذاشت. «فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ»(فجر/15)، «فَيَقُولُ رَبِّي أَهانَنِ»(فجر/16)، «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ»(فجر/17) اين طور تحليل نکن. دو سال پيش که به تو دادم دو کاميون انار داشتي ولي يک جعبه از انار را در خانه فقير نبردي. هر روز روي تلويزيونت دست کشيدي اما از دو سال پيش تا به حال يک دست روي بچه يتيم نکشيدي. «كَلاَّ بَلْ لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ»(فجر/18-17) براي همهي بچه هايت لباس نو خريدي، اما براي بچههاي فقير هيچ كاري نكردي. خدا مال تو را آتش ميزند. تا خدا به تو ميدهد، ميگويي: قربان خدا بروم. امسال به من رو كرده است. خدا هميشه رو به تو است. اگر يک جا ديدي كه براي تو کم گذاشته است، معلوم ميشود كه تو در جايي کم گذاشتي. «لا تُكْرِمُونَ الْيَتيمَ»، به يتيم اکرام نکردي «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى طَعامِ الْمِسْكينِ»(فجر/18) به مسکين طعام نداديد.
خدا منزه است. ذکر «سُبْحَانَ اللَّهِ» در قرآن از همه چيز بيشتر است. اين ذكر چهار حلقه است. حلقه تنزيح «سُبْحَانَ اللَّهِ»، حلقه تمحيد «الْحَمْدُ لِلَّهِ»، حلقه توحيد «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»، حلقه تکبير «اللَّهُ أَكْبَرُ» در قرآن ده آيه داريم که ميفرمايد: «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً»(كهف/46) مال و بچه زينت دنيا هستند. بعد ميگويد «وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً» شيعه و سني در روايتي نقل کردهاند که مراد از باقيات و صالحات همين «سُبْحَانَ اللَّهِ» و «الْحَمْدُ لِلَّهِ» است. مال و بچه خوب هستند اما ياد خدا باقيات و صالحات است.
يک نفر يهودي نزد پيغمبر آمد و گفت: آن کلماتي که خدا به ابراهيم ياد داد، چه کلماتي بوده است؟ گفت: همين کلمات بوده است. خداوند به ابراهيم هم ياد داد كه همين کلمه را بگويد. يعني همين که ميگويي، قبل از پيغمبر اسلام حضرت عيسي بوده است. قبل از عيسي، موسي بوده است. قبل از موسي ابراهيم بوده است. حضرت ابراهيم هم همين کلمات را ميگفته است. اين کلمات سابقه تاريخي دارند. عدهي از فقرا آمدند و گفتند: يا رسول الله! پول دارها پول زيادي دارند و افطاري ميدهند. پول دارند، زکات ميدهند. پول دارند به مکه ميروند. پول دارند به به فقرا كمك ميکنند. ما بي ولها از خيلي از ثوابها محروم شدهايم. ما چه كار کنيم؟ پيغمبر فرمود: شما که چيزي نداريد، ذکر خدا را بگوييد. خدا به شما همان ثوابي را ميدهد كه به آنها هم داده است. گفتند: چه ذكري بگوييم؟ فرمود: مثلا ذكر «سبحان الله» را بگوييد. شروع به ذكر گفتن کردند. پولدارها گفتنند: ما هم ذکر خدا را ميگوييم. پيغمبر فرمود: نخير! شما بايد اسکناس بدهيد. اين براي آنهاست، براي آنها اين چنين قبول است و گرنه کسي که پول دارد نميتواند بگويد: من پول دار هستم. به جاي پول خرج کردن در مسجد بيايد و دعا بخواند. شما پول هايت را خرج کن، نميخواهد دعا كني. «سُبْحَانَ اللَّهِ» ريشهي همه عقايد است. عقايد ما چيست؟ عقايد ما توحيد، نبوت و معاد است. ريشهي همهي اينها «سُبْحَانَ اللَّهِ» است. توحيد بر اساس«سُبْحَانَ اللَّهِ» است. منزه است خدا از اينکه شرک يا شريکي داشته باشد. داريم «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ»(طور/43) يعني خدا منزه است از اينکه شريکي داشته باشد. چون شريک داشتن براي آدمهاي عاجز است. ميبيند يک نفري باري را نميتواند بلند کند، ميگويد: بياييد سه نفري بلند کنيم. چون عاجز است. وقتي شما با کسي شريک ميشويد که آن شخص به تنهايي نتواند آنجا را اداره کند. «سُبْحَانَ اللَّهِ» خدا از شريک منزه است. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ» نبوت و عدل هم براساس «سُبْحَانَ اللَّهِ» است. چون ميگويد: «قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمينَ»(قلم/29)، يعني خدا منزه است و مشكل در خود ما است. اگر خدا يک سيلي به تو زد، نگو: اي خدا مگر تو عادل نيستي. چرا به من سيلي زدي؟ خدا عادل است. «سُبْحَانَ اللَّهِ» خدا منزه است. خدا ظلم نميکند. «إِنَّا كُنَّا ظالِمينَ»، ظلم از تو است. تو کاري کردي که بايد سيلي ميخوردي. نبوت چگونه است؟ نبوت هم همينطور است. قرآن ميفرمايد: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ»(انعام/91) به حق، قدر خدا را نشناختند. يعني خدا را آنطور که بايد بشناسند، نشناختند. «إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ»، چون گفتند: خدا پيغمبر و امام نميفرستد. همه مردم يکي هستند. اگر کسي بگويد: خداوند انسان را آفريد و همينطور رها کرد، پس پيداست كه خدا كاري کرده است كه يک چوپان نميکند. يعني چوپان گوسفندهايش را رها نميکند. با اين حرف معلوم ميشود که اينها براي خدا به اندازهي يك چوپان ارزش قائل نيستند. قرآن ميگويد: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ»، کسي که بگويد: هيچ بشري به عنوان رهبر از طرف خدا نيامده است، خداوند رهبري براي مردم تعيين نکرده است، اين در حقيقت خدا را نشناخته است و خدا را به اندازه يک چوپان حساب نکرده است. پس ريشهي نبوت و امامت هم که رهبري آسماني است «سُبْحَانَ اللَّهِ» است. خدا منزه است از اينکه مردم را بي قانون و بي رهبر رها کند. اگر مدير کارخانهي قند پنجاه کارگر داشته باشد، آنها را رها نميکند. شما چطور ميگويي که پيغمبر رفت و کسي را به عنوان جانشين براي خودش انتخاب نکرد؟ يعني نعوذ بالله پيغمبر به اندازهي مدير کارخانهي قند هم نميفهمد؟ چرا اينقدر پيغمبر را سبک ميکنيد؟ کسي که بگويد: مردم رها هستند و رهبر آسماني ندارند، خدا را نشناخته است. کسي که بگويد: پيغمبر از دنيا رفت و براي خود جانشيني قرار نداد معلوم است كه او پيامبر را آنطور که بايد بشناسد، نشناخته است. ريشهي معاد هم «سُبْحَانَ اللَّهِ» است. «سبحان الله» يعني خدا از رها کردن مردم بي رهبر منزه است. معاد هم همينطور است. منزه است خدا که کار عبث بکند. «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً»(مومنون/115)، شما خيال ميکنيد كه خدا همينطور شما را رها کرد؟ ريشهها مواد غذايي را از خاك جذب ميکنند و به ساقه ميدهند و گندم درست ميشود. نطفه داخل رحم قرار ميگيرد و به بچه تبديل ميشود. حرف ميزند، راه ميرود، كم كم بزرگ ميشود و به يک انسان کامل تبديل ميشود. اين انسان کامل همان طفل بود. طفل همان نطفه بود، نطفه همان ميوه بود. ميوه همان مواد غذايي است. مواد غذايي همان خاک بود. حالا همهي اينها به يک انسان کامل تبديل شده است. موهايش سفيد ميشود. چشم هايش ضعيف ميشود. کمرش خم ميشود. اعصابش خُرد ميشود. حافظهاش کم ميشود. کم کم مريض ميشود و از دنيا ميرود. بعد هم زير خاک ميرود. زير خاک کفن ميپوسد. ذره ذره گوشت و استخوان از بين ميرود. تراکتور ميآيد آن را زيرو رو ميکند. بعد هم شهرداري ميآيد و فضاي سبز درست ميکند. پس خاک بوديم. از خاک گندم درست شد. گندم به نطفه تبديل شد. نطفه به طفل تبديل شد. طفل به انسان تبديل شد و دوباره انسان به خاک برگشت. از خاک هستيم و به خاك برمي گرديم. نگوييد: اين كار بي خودي است. نگوييد: خدايا اگر ميخواستي مرا مرگ بدهي و خاک کني، مگر من از همان اول خاک نبودم. اگر ميخواستي از گوشت من خاک درست کني، چرا مرا خلق كردي؟ نگوييد: از اين معلوم ميشود كه كارهاي خدا عبث است. «سُبْحَانَ اللَّهِ» خدا منزه است از اينکه کار عبث انجام بدهد. ريشهي توحيد «سُبْحَانَ اللَّهِ» است. «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ»، منزه است خدا از اينکه احتياج به شريک داشته باشد. «سُبْحَانَ اللَّهِ» منزه است خدا از اينکه ظلم بکند. «قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمينَ» منزه است خدا از اينکه انسان را بي رهبر رها کند. منزه است خدا از اينکه کار عبث بکند. ريشهي عقايد ما «سُبْحَانَ اللَّهِ» است. در تسبيحات اربعه اين ذكر را ميگوييم. جالب اين است که در قرآن «سُبْحَانَ اللَّهِ» از همه بيشتر آمده است. مثلاً «استغفرالله» هشت بار آمده است. «عبد» پنج بار آمده است. اما دستور گفتن «سُبْحَانَ اللَّهِ» شانزده بار آمده است. از اين معلوم ميشود كه نياز انسان به «سُبْحَانَ اللَّهِ» از بقيهي ذکرها بيشتر است. دائم ميگوييم: خدايا چرا چنين کردي؟ خدا منزه است. مديريت تو ضعيف است. چرا خدا در جنگ چنين کرد؟ خدا كاري نکرد. آموزش نظامي تو ضعيف بود. مديريت ضعيف است. خدا را مقصر ندانيد. خداوند فرمولي قرار داده است. راهنما فرستاده است که هر کسي از اين راه برود به نتيجه ميرسد. «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را بايد درست بگوييم. (ح) را بايد محكم بگوييم. زشت است كه آدم تحصيل کرده، نمازش را غلط بخواند. بعد از تسبيحات اربعه وارد سلام ميشويم. «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» سلام بر تواي پيغمبر! اين سلام رابطهي نمازگزار با پيغمبر است. چون نماز يک معراج بود و حالا دارد تمام ميشود. هواپيما پرواز کرده و حال ميخواهد بنشيند. وقتي از معراج برگشتيم اولين کار اين است كه به مردم زمين سلام کنيم. بهترين سلام ما اين است که به پيغمبر سلام کنيم. «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» بعد از آن «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» است. يعني پوزها را بريزد و نگويد: «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى ترکها»، «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عربها»، «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عجم ها» شرقي و غربي، سفيد و سياه را كنار بگذاريد. ما در نماز روزي پنج مرتبه ميگوييم: «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ»، درود بر بندگان صالح! چه فرقي ميکند كه حالا ما اين مدرسه درس بخوانيم يا آن مدرسه درس بخوانيم؟ در اين استان زنگي كنيم يا به استان ديگري برويم؟ چه فرقي ميکند آن چه که مهم است: «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» آنچه که براي من مهم است، اين است که بندهي صالح خدا باشم. چه فرقي ميکند؟
خدا اموات همه شما را بيامرزد. بچه بودم. يک بار به پدرم گفتم: خانهي ما بهتر است يا خانهي عمو؟ گفت: هر کدام از خانهها که در آن نماز با توجه(نماز شب) خوانده شود، بهتر است. اين مغازه بهتر است يا آن مغازه؟ هر مغازهاي که دروغ و كلاهبرداري در آن کم باشد، بهتر است. اين اداره بهتر است يا آن اداره؟ هر ادارهاي که در آن رشوه کمتر باشد، بهتر است. سلام ارزش است. يک نفر سلام ميکرد. يک وهابي به او گفت: شما مشرک هستي. گفت: چرا؟ گفت: شما ميگوييد: «السَّلَامُ عَلَيْكَ» به پيغمبر سلام ميکنيد. گفت: اگر سلام کردن به پيغمبر شرک است، اول مشرک خود خدا است. چون خود خدا سلام کرده است. خدا ميگويد: «سَلامٌ عَلى إِبْراهيمَ»(صافات/109) سلام کردن به اولياء خدا شرک نيست. خود خدا سلام کرده است. «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِي الْعالَمينَ»(صافات/79)، «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ»(صافات/120)، آيهي قرآن است. کجاي سلام شرک است؟ ما ميگوييم: «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ»، سلام بر پيغمبر! ميگويد: پيغمبر مرد. بله او مرده است اما هرکس اين حيات را ندارد، حيات ديگري دارد. حيات برزخي دارد. «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»(آل عمران/169) حيات انسان فرق ميکند، رزق دارد. حرفها را ميشنوند. پيغمبر سر چاه بدر آمد و به کفار گفت: حالتان چطور است؟ داشت با کفار حرف ميزد. يکي نفر گفت: يا رسول الله! داريد با مرده حرف ميزنيد؟ فرمود: اينها گوششان از شما شنواتر است. «السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا النَّبِيُّ» اولياء خدا ميفهمند. «السَّلَامُ عَلَيْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» درود بر بندگان صالح خدا «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ» نماز تمام ميشود. بعد از نماز اين سلام تهيت است. داريم با هرکسي که حرف ميزنيد، سلام کنيد. بهشتيها به همديگر سلام ميکنند. «تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ»(ابراهيم/23)، فرشتهها به مومنين سلام ميکنند. «سَلامٌ عَلَيْكُمْ» خدا به مردم سلام ميکند. «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ»(يس/58) خدا به مردم سلام ميکند. به پيغمبر ميگويد: نگو من پيغمبر هستم. تو که پيغمبر هستي هم به مردم سلام کن. «فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ»(انعام/54) خدا به پيغمبر ميگويد: سلام کن. خود خدا به مردم سلام ميکند. فرشتگان به اهل بهشت سلام ميکنند. اهل بهشت به اهل بهشت سلام ميکنند. شش آيه راجع به سلام داريم. اي کاش نيروهاي انتظامي ما غير از ادب سلام هم ميکردند. چون اين ادب در همه دنيا هست. سلام چهل و شش آيه دارد. سلام ارزش است. بعد از نماز هم دعا ميخوانيم. دعاي تعقيب چيست؟ در قرآن يک آيه داريم. «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»(انشراح/7) وقتي فارغ شدي يک کار نوع شروع کن. امام ميگويد: يکي از مصاديق اين است كه وقتي از نماز فارغ شدي تازه بنشين و نماز بخوان. بهترين دعا بعد از نماز، دعاي نماز صبح است. گفتهاند چقدر ارزش دارد که کسي بنشيند و تا طلوع آفتاب دعا بخواند. البته معمولاً دو دقيقه مانده به آفتاب نماز ميخوانيم و ديگر وقتي براي دعا خواندن نداريم. حديث داريم که آنقدر دعا بخوان تا آفتاب بزند.
به کسي گفتند: حق نداري فلاني را بزني. اگر خيلي اذيت کرد او را با چوب مسواک بزن. يک کسي با دسته بيل مسواك ميکرد. گفت: حالا که به من گفتند با چوب مسواک او را بزن، من چوب مسواک خود را بزرگ ميکنم. آن چيز که مهم است اين است که گفتند: نماز صبح را با تعقيب بخوانيد. روايت داريم كه نماز با تعقيب خواندن، ثواب حج مستحبي را دارد و نجات از آتش است. اگر کسي بعد از نماز صبح بنشيند و دعا بخواند، خدا رزق او را زودتر از اينكه دنبال نان برود، ميرساند. دعا خواندن بعد از نماز صبح و عصر رزق را زياد ميکند. اگر کسي نماز واجب خود را بخواند يک دعاي مستجاب دارد. از اين فرصت استفاده کنيم. دعاي بعد از نماز واجب مستجاب ميشود. هنگام باران آمدن دعا مستجاب ميشود. ساعات آخر روز جمعه، دعا مستجاب ميشود. سني و شيعه گفتند و در روايت هم هست. «فَاسْأَلُوا اللَّهَ حَوَائِجَكُمْ عَقِيبَ فَرَائِضِكُمْ»(عدةالداعي، ص67) روايت داريم دعا از نماز مستحبي بهتر است. وقتي آدم نمازش را ميخواند يا دعا کند يا نماز مستحبي بخواند. امام باقر(ع) فرمود: «الدُّعَاءُ بَعْدَ الْفَرِيضَةِ أَفْضَلُ مِنَ الصَّلَاةِ تَنَفُّلًا»(كافي، ج3، ص342) ارزش دعا بعد از نماز واجب از نماز مستحبي بيشتر است. بهترين دعاها تسبيحات حضرت زهرا(س) ميباشد. اين تسبيحات چيست؟ فاطمه زهرا نزد پدرش آمد و گفت: من چهار مشكل دارم. بچه هايم کوچك هستند. شوهرم اکثر وقتها در جبهه هست. زنها نزد من ميآيند تا درس بخوانند و دين را ياد بگيرند. خودم هم عبادت دارم. اگر ميشود يک خانمي در خانه بيايد و گاهي به من کمک کند. پيغمبر فرمود: سي چهار بار «اللَّهُ أَكْبَرُ» سي و سه بار «الْحَمْدُ لِلَّه» سي و سه بار «سُبْحَانَ اللَّهِ» بگو. من فکر ميکنم پيغمبر ميخواهد از اين جواب بگويد: فاطمه جان از اين حرفها با من نزن. حضرت زهرا(س) فهميد كه بايد چه کار کند. ايشان يک نخ از پشم داشت. به اين نخ سي و چهار گره زد. همين طور گرهها را از دستش رد ميکرد و «اللَّهُ أَكْبَرُ» ميگفت. اين تسبيح حضرت زهرا(س) شد. جنگ احد پيش آمد. حضرت حمزه عموي پيغمبر شهيد شد. فاطمه زهرا هفتهاي دوبار به احد كه در يک فرسخي مدينه قرار داشت ميآمد. الآن احد به مدينه چسبيده است. يک روز يک خوردهاي خاک از قبر حضرت حمزه برداشت. حضرت حمزه سيد الشهدا بود. يعني حمزه يكي از بزرگ شهيدان احد بود. يک خورده خاک برداشت و آن را گل کرد و تسبيح خاکي درست کرد تا با آن ذکر بگويد. تسبيح گلي از خاک قبر حضرت حمزه درست شده بود. وقتي حادثهي کربلا رخ داد و امام حسين شهيد شد، خاک سيد الشهداي احد به خاک سيد الشهداي کربلا تبديل شد. نماز ما در كربلا حتي بدون حضور قلب هم پذيرفته ميشود. اما در خاك خودمان نماز بدون حضور قلب قبول نيست. فقط در صورتي نماز ما قبول است كه بر مهر كربلا سجده كنيم و اين هم به خاطر عظمت امام حسين است. بنابراين اين تأثير تربت است و ثواب هزار رکعت نماز مستحبي را دارد. بهترين تعقيب بعد از نماز تسبيحات حضرت زهرا(س) است. اگر بهتر از اين بود پيغمبر به حضرت زهرا ياد ميداد. اميرالمومنين فرمود: من تا آخر عمرم اين تسبيحات را فراموش نکردم. از اين معلوم ميشود که هر مسلماني بعد از نماز بايد با حضرت زهرا رابطه داشته باشد. يعني فاطمه را فراموش نکينم. همانطور که تشنه هستيم و آب ميخوريم، ميگوييم: سلام بر حسين! در هر نمازي هم ياد حضرت زهرا باشيم. حضرت علي فرمود: من تا آخر عمرم اين تسبيحات را فراموش نکردم. حتي در جنگ صفين که مهمترين خطرات براي من بود، باز هم اين تسبيحات را گفتم. نه تنها در نماز، بلکه گفته شده كه در هنگام خواب هم اين ذکر ارزش دارد.
«والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته»