متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1372/9/25
بسم الله الرحمن الرحيم
الهي انطقني بالهدي والهمني التقوي
بحث راجع به امام هادي امام دهم است من ديروز پروندههاي بحثهاي تلويزيون را تو اين، چهارده سال مطالعه كردم ديدم با كمال تأسف و شرمندگي به پيشگاه امام هادي عليه السلام يك بحث تا حالا راجع به امام دهم نداشتهام و شايد عذر من را حضرت بپذيرد. به خاطر اين كه به شب جمعهاي نرسيدهايم كه مناسبت پيش بيايد اما اين شب جمعه يعني فرداي روزي كه بحث را ميبينيد راجع به امام دهم است گفتم كي راجع به امام دهم صحبت كنم.
آشنايي با امام دهم:
اصولاً، چند تا جمله را بگويم، امامان ما همه ايشان يكي هستند اين طور نيست كه يك امام از امام ديگر بهتر باشد. شرايط ايشان فرق ميكند ممكن است حركت هايشان فرق بكند اما هدف همه يكي است. من يك وقت مثالي زدم. مثال، مثال خوبي بود. گفتم گاهي انسان يك پارچهاي را تو آب فرو ميكند بعد وقتي از آب آورد بيرون وقتي ميخواهد فشار بدهد پارچه را با يكي از دستها پارچه را از يك طرف تاب ميدهد با دست ديگر به طرف ديگر ميتابد يعني دو تا دست نحوه حركتشان فرق ميكند اما هدف يكي است گاهي ممكن است حركتها فرق كند هدف يكي باد يعني امام دهم كربلا بود عين امام حسين(ع) بود و امام حسين در سامرا بود عين امام دهم بود فرق نميكند. اين يكي. بنابراين گاهي وقتها تقسيمات هم كه ما ميكنيم «والشجاعه الحسينيه والحلم الحسنيه» اين طور تو ذهن ميآيد كه شجاعت براي امام حسين است. حلم براي امام حسن نه اين طور نيست همه امامها كاظم هستند همه امامان راضي هستند به رضاي خدا. همه امامها حلم دارند فرق نميكند منتهي گاهي به يك دليلي يك امام را بيشتر به او عنايت دارند و آن دليل سياسي است. لابد خبر داريد كه بني عباس، بني اميه زيد را شيهد كرد زيد پسر امام و رهبر انقلاب بود پسر زيد هم يحيي او هم رهبر انقلاب بود شهيد شد. آن وقت مردم خراسان تصميم گرفتند حال كه نباشد كه دودمان اهل بيت را بني اميه نابود كند زنها همه اعتصاب كردند هر كدام پسر زائيدند اسمش را بگذارند يحيي و اين به خاطر كوري چشم بني اميه بود گاهي يك بار يجيي اوج ميگيرد نه اين كه يحيي از عيسي بهتر است. به خاطر اين كه دارند ذريه پيغمبر را نابود ميكنند اينها به كوري چشم دشمن. مثل سه تا صلواتي كه ما براي امام ميفرستاديم به كوري چشم شاه. و الآن بكوري چشم آمريكا خط امام زنده است. گاهي به خاطر كوري چشم مخالف سه تا صلوات ميفرستيم و الا كسي نميخواهد بگويد العياذبالله امام امتياز دارد بر امامان ديگر و با آنها فرق دارد اين مسئله نيست. پس جمله را داشته باشيد همه امامان در كمال و در انجام وظيفه يكي هستند. اين اصل اول.
اصل دوم: يك شناخت شناسنامهاي است كه آن ساده است اين خيلي مهم نيست. نام: علي النقي لقب: ابوالحسن ثالث، اين اب كنيه است مثل جناب كه در فارسي ميگوييم. در عرب غير از اسم كنيه هم ميگذارند. مثلاً اسمش حسين است ما ميگوييم اباعبدالله الحسين احترام ميگذارند. مادر: خانمي است بنام سمانه كه خوشبختانه بعد از انقلاب خيلي از خانمها اسم سمانه هم روي دخترها گذاشتند سمانه كنيزي بود از اهل مغرب ولي موفق شد كه زن امام باشد. يك جمله جالب.
شش نفر از امامان ما مادرشان كنيز بوده است. ما دوازده تا امام داريم شش نفر از ايشان مادرشان كنيز بوده است و اين نشان دهنده اين است كه زنان برده ميتوانند از نظر رشد معنوي مادر امام بشوند. اين طور نيست كه اگر يك زني از يك خانواده گمنامي بود اين حتماً بچه هايش رشد نكنند. ممكن است آدم دختر بگيرد از فاميلهايي بسيار گمنام اما بچه هايش بسيار رشيد باشند كما اين كه مراجع تقليد ما بسياري از ايشان بچههاي روستا هستند.
كما اين كه موسس حوزه علميه قم يعني استاد امام و استاد آيت الله العظمي گلپايگاني و استاد آيت الله اراكي و استاد مراجع حاج شيخ عبدالكريم حائزي است و پدر حاج شيخ عبدالكريم گوسفند فروش بوده است. مادر گمنام پدر گمنام بچه روستا. اما خداوند اراده كرد كه اين موفق بشود. البته ارادهها هم يك مقدماتي ميخواهد كه مقدماتش جالب است. حاج شيخ عبدالكريم يتيم ميشود شوهرخاله ميآيد خانه خواهر زن، ميبيند كه اين پسر هوشش خوب است ميگويد حيف است ايشان تو دهات يزد استعدادش حرام بشود دستش را ميگيرد ميبرد مكتب خانه بعد از مكتب خانه او را كمك ميكند و ميشود حاج شيخ عبدالكريم حائري موسس حوزه علميه قم. كه اين حاج شيخ عبدالكريم خيلي قدر آن شوهر خاله را ميدانست. شوهرخاله كه مرحوم شد دختري داشت پيرزني بود در مشهد حاج شيخ عبدالكريم ميگفت من حاضرم هر خدمتي به اين خانم پيرزن بكنم حتي يك جملهاي گفته بود كه نميدانم در تلويزيون گفتني است يا نه! بگذاريد بگويم گفته بود من حاضرم قبل از اين كه ايشان برود دستشويي آفتابه را براي ايشان آب كنم. چرا كه پدر اين مرا از بيسوادي نجات داد دستم را گرفت از ده آورد تو مكتب خانه و از آن جا من را هل داد.
گاهي يك پولدارهايي هستند كه يا بچه ندارند يا بچه هايشان هوش ندارند يا اگر هوش دارند رشد كردند و رفتند. يعني وارد زندگي شدهاند ولي آدم پولداري است و ميداند كه در روستاهاي ما يا در فاميلهاي خودش بچههايي خوش استعداد و بي پول هست كه اگر ماهي پنج هزار تومان نه، نصف پول يك پيكان خرجش بشود ميشود يك دكتر ميشود يك فوق ليسانس و متخصص ميگويد حالا خيلي خوب انگار من ماشين داشتم افتاد تو دره من يك ميليون خرج اين جوان ميكنم اين را از بي سوادي رشدش بدهم حالا كه هوشش خوب است بگذار به او پر و بال بدهم و ما بسياري از اين كارها را ميتوانيم سرمايه گذاري كنيم. اين شوهرخاله حاج شيخ عبدالكريم در تمام تبليغات حوزه علميه قم شريك است و تبليغات حوزه علميه قم را شما ساده نگيريد كه الآن از طريق پسرها و دخترهايي كه در قم درس خواندهاند خير و بركت ميرسد.
خيلي مهم است كه آدم بلد باشد كجا پول خرج كند. اين قدر آدم داريم پول ميدهد مدل خانه و ماشينش را عوض ميكند. اين قدر آدم داريم كه با دو سه ميليون دكتر و مهندس و آيت الله اضافه ميكند. يعني سه تا دانشمند تحويل ميدهد. او هم پيكانش را بنز كرده است. پول خرج كردن عقل ميخواهد و لذا حضرت زين العابدين ميگويد خدايا كمكم كن كه چه جوري پول خرج كنم. دعايش اين است «وَ أَصِبْ بِي سَبِيلَ الْهِدَايَةِ لِلْبِرِّ فِيمَا أُنْفِقُ مِنْهُ»(صحيفه سجاديه، دعاى 20) يعني خدا هدايت كن من را كه چي؟ هدايتم كن كجا پول خرج كنم. دعا كردن هنر ميخواهد پول خرج كردن هنر ميخواهد.
به شخصي گفتند چون تو از اولياء خدا هستي فلان كار را كردي سه تا دعاي مستجاب داري. با خودش گفت چه كنم؟ ! يك زنم خوشگل ترين زنهاي روي زمين شود. دعايش مستجاب شد شكلش زنش برگشت چه شكلي! ديد مردم از بالاي پشت بام از توي روزنه همه ميخواهند خانم آقا را ببينند ديد زندگي برايش تلخ شد. عصباني شد گفت دعاي دوم: گفت شكل زنم برگردد ديگر كسي نگاهش نكند برگشت شكل زنش ديگر خودش هم رغبت نداشت به او نگاه كند. گفت دعاي سوم: مثل اولش بشود. سه تا دعا داشت منتهي مخ نداشت اين سه تا دعا را كجا بكار بگيرد. اين قدر جوان داريم حاليش نيست كه عمرش را كجا خرج كند. ميآيد مسجدالحرام حاجي ريش سفيد پايهها را ميشمارد. بعد ميگويد آقا مسجدالحرام صد و سي بلندگو داشت. خوب تو اگر انباردار كارخانه بلندگوسازي ميشدي بهتر بود. آخر اين شد كار تو رفتي مكه بلندگو بشماري.
يك آدمهايي هستند صبح به صبح خودشان را وزن ميكنند ميگويد في الان هشتاد و سه كيلو هستم. ديروز هشتاد و دو كيلو و نهصد گرم بودم. باباجان يعني چه مدام خودت را وزن ميكني. ببين چند تا كلمه ياد گرفتهاي. ببين چند تا قدم خير برداشتي آدمهايي هستند حرام ميشوند پولشان، فكرشان، كلامشان و عمرشان تباه ميشود و لذا به قول قرآن ميگويد َ «أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ» زمر/53 يعني اسراف كردند اما چه چيز را؟ جانشان را حرام كردند. باختند. ماه رجب در پيش است از دعاهاي ماه رجبي اين است «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِك»(مصباحالمتهجد، ص369) باختند آنهايي كه كار غيرالهي كردند.
خدا رحمت كند مطهري را به من ميگفت: اين دعا مال رجب است ولي تو زياد بخوان. سفارش شهيد مطهري بود به من ميگفت باختند آنهايي كه براي غير خدا كار كردند. كارهايمان اگر رنگ خدايي داشته باشد، «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» نحل/96 اگر كارها رنگ خدايي داشته باشد باقي است اگر رنگ الهي نداشته باشد ميپرد گر چه در سطح اعلا حتي در سطح وزارت. اسدالله اعلم وزير دربار بود ميخواست هويدا را راضي كند نخست وزير ميخواست شاه را راضي كند شاه ميخواست كارتر را راضي كند كجا هستند اعلم، هويدا، شاه و كارتر، اين معناي آيه است. باختند، (خَابَ) يعني باختند آنهايي كه در خانه غير از تو رفتند(ان شاءالله) خدا رژيم بعث را نابود كند راه كربلا باز شود برويم وارد حرم امام دهم بشويم يكي از جملاتي كه در زيارت است اين است ميگوييماي امام دهم پاشدم از راه دور آمدم من را با دست خالي برنگردان(خيبه) يعني(خَابَ) يعني من را محروم برنگردان.
سي و سه سال حضرت امامت داشتند ولي عمر مباركشان چهل و يك سال بود هشت تا طاغوت آقا را اذيت كردند و امام هادي از نظر علم از نظر اخلاق، . . . كتابهايي در اين زمينه نوشته شده است. خوشبختانه يكي از مراجع تقليد براي امام هادي عليه السلام كتاب نوشته است و شايد بشود گفت تنها مرجع تقليدي كه، تا آن جايي كه ما ميشناسيم، تنها مرجع تقليدي كه راجع به امام هادي عليه السلام كتاب نوشته است آيت الله العظمي ميلاني بود كه در مشهد مقيم بودند ايشان هفت جلد كتاب نوشته است به نام(قدتنا كيفاً عرفهم) بخشي راجع به هر امام نوشته است در هفت جلد من به صورت فهرست براي شما ميخوانم.
امام علم غيب دارد همه امامان علم غيب داشتند. يك كسي آمد گفت خانم من تازه حامله شده به امام دهم گفت دعا كنيد پسر به دنيا بياورد. امام يك لحظه توجه كرد گفت دختر بهتر است و دختردار ميشوي. بعد هم دختردار شد. كسي آمد گفت دعا كنيد بچه من پسر شود فرمود بچه شما پسر است اسمش را هم بگذاريد محمد.
از اين علم غيبها زياد است يك نگين قيمتي بود داده بودند به يك زرگر خليفه وقت گفته بود از اين نگين براي من يك انگشتر درست كن اين رفته بود نگين را بتراشد، نگين دو قعطه شده بود آمد پيش آقا كه من يك نگين سلطنتي را آمدم تراش بدهم دو تا شده است حالا من را ميگيرند و پدرم را درمي آورند دستم به دامان شما، امام دهم، يك توجهي كرد. رواياتي داريم امامان معصوم عمودي از نور دارند يعني يك رابطه دارند با توجه به آن رابطه از غيب خبردار ميشوند. چند تا كانال دارند. يكي از كانالها عمود نور است كه با يك توجه از غيب خبر ميگرفتند.
يكي داريم كتاب فاطمه(س) مصحف فاطمه كه حضرت امام دهم در وصيت نامهاش از آن اسم برده است. حضرت زهرا سلام الله عليها كتابي داشت بنام كتاب فاطمه، اخبار آينده در آن ضبط بود گاهي اوقات از امام صادق عليه السلام ميپرسيدند ميگفت بگذاريد من كتاب زهرا را ببينم و از كتاب زهرا ميگفت در آينده اين خبرها ميشود. آمد گفت آقا نگين دو تا شده است زرگري هستم نگين قيمتي است. و مال شاه است دستم به دامان شما يك فكري بكن. امام لحظهاي توجه كردند و فرمودند كه دو تا شده است؟ خوب شده است. يك مرتبه ديد از دربار آمدند كه دربار گفته است من دو تا خانم دارم دو تا خانم دارند دعوا ميكنند. از زرگر تقاضا ميكنيم كه اگر ميشود اين را دو تا كند. از اين نمونهها زياد است.
امامان ما به تمام زبانها صحبت ميكردند يك وقت ميگفت خدمت امام دهم رسيدم به خوبي فارسي صحبت كرد. ديگر خدمت امام رسيد هندي صحبت كرد. عربي هم كه زبان خودشان بود و كس ديگر رسيد تركي صحبت كرد. به امام گفت آقا شما با هر كسي يك جور صحبت ميكني فرمود ما مال خودمان مال خداوند متعال هستيم و خداوند به ما اين زبانها را داده است. علم غيب داشتند. از آينده خبر داشتند كمالات زيادي داشتند كه قابل مقايسه با ما نيست.
متوكل عباسي، هر چه بني اميه كوتاه آمدند متوكل عباسي جبران كرد. وقتي ديد روي قبر امام حسين گنبد و بارگاهي ساختهاند و دور حرم امام حسن دارند خانه ميسازند دستور داد همه را خراب كردند و كشاورزي كنند كه اصلاً قبر امام حسين محو بشود و اگر زائري ميرفت براي قبر امام حسين دستش را قطع ميكرد. البته يك مسجد ميساخت به متوكل ميگفتند ما نميفهميم هم مسجد ميسازي هم قبر امام حسين را خراب ميكني. آن كارت چيست اين كارت چيست؟ به قول امام فرمود يكي از آنها اسلام ناب است يكي اسلام آمريكايي است. مردم كه ميآيند سر قبر امام حسين انقلابي ميشوند ميگويند امام حسين قطعه قطعه شد زير بار طاغوت نرفت بياييد ما هم بيعت كنيم. زير بار ظلم نرويم. سر قبر امام حسين از شهادت و خون الهام ميگيرند تو مسجد ذكر ميگويند و چرت ميزنند من هر جا مردم ايمان داشته باشند با حماسه و حركت مخالفم بنابراين مسجد اينها را خراب ميكند.
امام حسين اينها را بيدار ميكند البته آن مسجدي كه آنها ساختند لذا در يك كتابي است بنام سامرا كه تاريخ سامرا را نوشته است عكس مسجدي كه متوكل عباسي ساخته در آن است. يعني مسجد جامع ميساخت. اما قبر امام حسين را هفده بار خراب كرد. خيلي جسارت ميخواهد كه قبر امام حسين را هفده بار خراب كند. بعد از متوكل هم وهابيها اين كار را كردند مرحوم ميرزا خليل كمرهاي از علماي تاريخ دان قوي ايشان كتابي نوشته ميگويد وهابي همينها كه الآن دمبشان در صعودي هست. آمدند قبر امام حسين را خراب كردند ضريح را شكستند و تو حرم از چوب ضريح قهوه دم كردند خوردند. اينهايي هستند كه قبر امام حسن مجتبي و امام زين العابدين عليهما السلام را خراب كردند. هر كه رفته است مكه ميداند. قبرستان بقيع چهار تا امام است مثل خرابه، خاك است و قبر امام حسين عليه السلام هم به يك چنين سرنوشتي مبدل شد.
متوكل عباسي آن مرد نانجيب نذر كرده بود كه اگر خوب شد مقدار زيادي پول در راه خدا بدهد خوب شد حالا بحث اين بود كه مقدار زياد چه قدر است. چون گفته بود دينارهاي كثيره يعني مقدار زياد. هر كسي يك چيزي گفت. گفتند برويم پيش امام هادي آمدند خدمت امام گفتند خليفه نذر كرده است كه پول زياد بدهد پول زياد چه قدر است امام فرمود پول زياد حداقل آن هشتاد و سه تا است گفتند از كجا ميگويي هشتاد و سه تا فرمود: در قرآن يك آيه داريم: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ في مَواطِنَ كَثيرَةٍ» توبه/25 خدا شما را كمك كرده است در جاهاي زياد. آن وقت جاهايي كه خدا كمك كرده است اين مسئله مربوط به جنگ است و پيغمبر در عمرش هشتاد و سه جنگ داشت و چون جنگهايي را كه پيغمبر داشته است و مورد لطف قرار گرفته و هشتاد و سه تا بوده است و به هشتاد و سه تا خدا گفته است كثيره پس اين جا ميشود كثيره را هشتاد و سه تا گفت.
گفتند اگر آدم كافر باشد ميتواند كنيهاش را بگوييم كنيه براي احترام است به آدم كافر هم ميتوانيم كنيهاش را بگوييم فرمود بله خداوند وقتي ميخواهد لعنت كند به ابولهب كافر اسمش را ميبرد ابولهب و ابولهب كنيه است اسم نيست. پس به آدم كافر هم ميشود كنيه گفت. كنيه يك حساب خاصي دارد.
امام هادي علم غيب داشت مثل باقي امامان سؤال چگونه امامان ما علم غيب داشتند؟ يك تماس با نور دو تماس با كتاب فاطمه زهراسلام الله عليها منبع علم غيب اين دو تاست. البته امامان شرايطشان هم فرق ميكند وقتي ميگوييم علم غيب دارند روايت داريم گاهي علم غيب دارند گاهي ندارند. يعني گاهي چراغ روشن ميشود ميبينند گاهي چراغ روشن نميسوزد نميبينيديعني علم غيبشان از خودشان نيست. از طرف خداوند است. خداوند علمش از خودش است گاهي بانك خودش پول چاپ ميكند گاهي پول چاپ شده را نگه ميدارد فرق ميكند زميني كه خودش نفت داشته باشد يا زميني كه نفت را با لوله برايش بفرستند. خداوند، بلاتشبيه، خداوند علم غيبش از خودش هست ولي غير خدا علم غيبش از خودش نيست «لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ» نمل/65 قرآن ميگويد غير از خدا كسي علم غيب نميداند بله جز خدا كسي علم غيب نميداند يعني از خودش اما خداوند علم غيب را به ديگران ميدهد «ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إِلَيْك» آل عمران/44 خداوند علم غيب دارد منتقل ميكند. امام دهم عليه السلام اين طوري كه آيت الله ميلاني در اين كتاب نوشته است و هم چنين دانشمند محترم آقاي عطاردي كتابي نوشته بنام(مسند امام هادي) يعني حديثهايي كه از امام دهم هست توي اين است.
كتاب مفصل است و شاگردان امام دهم را هم نوشته اند. امام دهم، صد و هشتاد نفر شاگرد داشته است و يكي از اين شاگردها خانم بوده است. منتهي زندگي ايشان تحت محاصره بوده است. فرماندار مدينه نامه نوشت به دربار بني عباس. نوشتاي حكومت اگر ميخواهيد حكومت دست شما باشد امام دهم نبايد مدينه باشد چون اينها علم و اخلاق ايشان چنان براي مردم جاذبه دارد كه مردم گردشان جمع ميشوند و اگر دور امام دهم جمع شوند كودتا ميكنند رژيم تو را سرنگون ميكنند و متوكل به خاطر اين كه امام را تحت نظر داشته باشد از مدينه آورد سامرا تحت نظر كه تمام كارهاي امام زير نظر باشد.
همه امامان ما زير نظر بودند با يك مشكلاتي، امامان ما، خيلي زجر كشيدند. اما آدم وقتي تاريخ امامان را ميخواند ميبيند بايد براي همه ايشان گريه كند. حيف است كه فقط براي امام حسين گريه كند اينها خيلي مظلوم بودند. گاهي با يك حركتهايي اينها اسلام را نگه ميداشتند. يك روز امام صادق عليه السلام پيغام داد به پسر زراره گفت به پدرت سلام من را برسان بگو يك جلسه علني است من از تو ميخواهم انتقاد كنم ناراحت نشوي، چون حكومت زير نظر دارد اگر از تو انتقاد كردم ميگويند خيلي خوب ايشان شيعه نيست طرفدار امام صادق نيست. ديگر دست از سرت برمي دارند از سرت كه دست برداشتند آن وقت تو كارهايت را بكن. يعني گاهي امام مجبور ميشد از عزيزترين اصحابش انتقاد كند كه حكومت حساس نشود.
خيلي شيعه شناسي و شيعه كشي با يك فرمول عجيبي تحت تعقيب بود. امام هفتم در كاظمين در زندان شهيد شد. ميخواستند ببينند شيعه كيست؟ ! گفتند براي شيعه شناسي از جنازه امام كاظم استفاده كنيم گفتند ميگذاريم روي پل بغداد سه روز روي حسر باشد هر كسي آمد فرياد زد ميفهميم اين شيعه است. اصلاً براي شيعه شناسي سه روز بدن امام را روي پل گذاشتند ببينند چه كسي حساسيت نشان ميدهد هر كس حساسيت نشان ميدهد معلوم است او شيعه است و او را تحت تعقيب قرار ميدهند.
اين رقم مكتب با خون حفظ شده است. ما داشتيم افرادي را براي اين كه وقتي متوكل گفته است بروند براي زيارت قبر امام دستشان را قطع ميكنيم دستش را قطع كرده است براي اين كه به زيارت قبر امام حسين برود. يعني قبر امام حسين زائر داشته باشد و آن جا كشت و كار نشود يعني بالاخره با خون امام حسين را نگهداشتند دين با زحمت بدست ما رسيده است.
همان زماني كه ممنوع بودند زيارت امام حسين امام دهم ديد چه كند متوكل حكومت را در دست دارد و قبر امام حسين را محل كشاورزي كردهاند. يك نماينده فرستاد گفت من مريض شدهام تو برو سر قبر امام حسين براي من دعا كن گفت آقا شما خودت امام هستي گفت من امام هستم ولي الآن كه دارند قبر امام حسين را خراب ميكنند تو بايد بروي آن جا دعا كني كه خط امام حسين محو نشود. اين زيارت جامعه از امام هادي عليه السلام است. خودش امام است ولي اصرار دارد كه نماينده بفرستد آن جا دعا كند. امام دهم هجده نفر شاگرد داشت با اين كه اكثر ايشان در مدينه بودند. يعني زماني كه ايشان آمدند در سامرا و تحت كنترل بودند و سامرا پايتخت بود و آن جا ديگر نتوانستند حوزه علميه داشته بشند ولي در مدينه كه بودند در مسجد مدينه در مسجد پيغمبر درس داشتند از ايشان استفاده ميكردند و محبوبيت عجيبي داشتند.
امام دهم مثل علي بن ابيطالب بيل دست ميگرفت و كشاورزي ميكرد يك روز يك نفر رسيد گفت شما امام هادي هستيد اهل بيت پيغمبريد فرمود ميخواهم نان حلال پيدا كنم و از من بهتر علي بود و او بيل دست ميگرفت از من بهتر بود پيغمبر هم از من بهتر بود بيل دست ميگرفت، كار كردن عيب نيست همين مشكل تو مملكت ما هم هست كه خيال ميكنيم اگر كسي مدرك ديپلم گرفت و ليسانس گرفت ديگر نبايد كار بكند من يك جمله خدمت شما بگويم، بعضي، كشور ما با بعضي از كشورهاي ديگر شريكند يعني مثلاً فرض كنيد ميبينم در. آخر اسم بعضي از كشورها را هم نميشود برد بايد وزارت امور خارجه تشخيص بدهد كه صلاح هست يا نه! بهرحال يك كشوري. كشورهايي هم بودند آنها هم مثل ما تحت حكومت شاه و حكومت آمريكا بودهاند و آنها استقلال پيدا كردهاند مستعمره فرانسه بودند، مستعمره انگلستان بودند. كشورهاي تحت استعمار داشتهايم كه آنها مثل ما بودند و مردمش آزاد شدند. مردمش خوب كار كردند و مشكلاتشان را حل كردند. كار كردن عيب نيست. الآن اگر خواسته باشي به يك كسي فحش بدهي ميگويي شما قالي بافي بلدي؟ بنده خدا شخصي به شخصي گفته است شما نماز جمعه برويد گفته شما به من ميگويي نماز جمعه برو.
اين كار شما خلاف اخلاق است. انگار به اسب شاه گفتند يابو! چه خبر است؟ ! لعنت به علمي كه آدم را اين قدر متكبر كند مرگ بر علمي كه به آدم نخوت بدهد. زنده باد علمي كه تكبر را از انسان دور كند. افرادي هستند كه وقتي ميگويي اين كار شما غلط است انگار كودتا شد وقتي به خدا ميگويي كار، انگار بزرگترين جسارت شد.
عبادت عيب نيست. كار عيب نيست. تحصيل عيب نيست. امام هادي يك جمله زيبايي دارد، فرمود: هر كس يك ساعت عار شاگردي را تحمل نكند تا آخر عمر ننگ بي سوادي را بايد تحمل كند. آدم بايد بنشيند نمازش را درست كند. يكي از دوستان ما ميگفت تازه رفته بودم قم درس بخوانم از بغل مغازههاي سوهان فروشي دهانم آب ميافتد هوس سوهان ميكردم. يك بار نيم كيلو سوهان گرفتم كنار خيابان يك جا خوردم گفتم تمام شد ديگر.
بابا جان آدم وقتي نمازش غلط است يك جا مينشيند يك ربع نمازش را درست ميكند. ده جلسه هم مينشيند قرآنش را ياد ميگيرد. سي جلسه هم ميرود رانندگياش را درست ميكند. چند جلسه هم ميرود تايپ ياد ميگيرد بيست و پنج جلسه هم ميرود خطش را اصلاح ميكند. يك بار ميرود پيراهن دوزي ياد ميگيرد. هنر كه عيب نيست ما مردمي هستيم كه همين كه دو سه كلمه درس خوانديم خجالت ميكشيم امام دهم فرمود بيل دست ميگيرم و افتخار ميكنم كه بيل دست ميگيرم.
ما الآن اگر مشغول كار باشيم خجالت ميكشيم كسي ما را نشان بدهد مثلاً تو خانه اگر خود بنده تصادفاً اگر يك بار ظرفي بشويم اگر بگويند آقاي قرائتي ميخواهم فيلم بگيرم ميگويم صبر كن من عمامه به سر بگذارم حالا بگير. يعني خجالت ميكشم من را در حال استكان شستن ببينند. در حالي كه بچه بغل من است.
حال آن كه اميرالمومنين تو خانه عدس پاك ميكرد و ميفرمود اين عبادت است. يك بار ميخواستند گوشت بخورند حضرت علي گرفته بود با حضرت زهرا داشتند با هم درست ميكردند پيغمبر وارد شد لذت برد كه زن و شوهر با هم غذا درست ميكنند. آن عدس پاك ميكند آن يكي هم پاي ديگ است و آن بچه داري ميكند. افتخار است. چند بار خانه امام دهم ريختند گفتند اسلحه دارد از سر ديوار ريختند. از اين كه ميگويند امامان ما اسلحه دارند پيداست بالاخره امامان ما چه آن كه رفت جبهه مثل امام حسين، چه آن كه نرفت جبهه بالاخره اينها تيغي بودند تو گلوي طاغوت امام صادق كه لشكركشي نكرد اما يك روز منصور دوانيقي آمد پايش را زد به زمين گفت اين جعفر صادق مثل استخوان تو گلوي من است.
شيعه واقعي كسي است كه استخوان تو گلوي طاغوت باشد ما وقتي مسلمان واقعي هستيم كه آمريكا نه بتواند ما را قورت بدهد نه بتواند بيرون بياورد. همين طور بگويد چه خاكي بر سرم بكنم با ايرانيها چه كنم. ما عرب و عجم را تسليم كرديم با ايرانيها چه كنيم. هر وقت استخوان تو گلوي طاغوت شديم پيداست شيعه درست هستيم. چون تمام امامان ما همه شهيد شدند و اين دليل اين است كه يك امام به مرگ خدايي از دنيا نرفت. اين كه ما دوازده امام دارم يازده نفر از ايشان شهيد شد اين دليل بر اين است كه هيچ امامي سازشكار نبوده است.
چندوقت يك جايي بوديم بحثي بود كه چه كسي بايد مرجع تقليد باشد. خوب بايد اعلم باشد اتقي باشد اينها كه تو رساله هست من هم كه سوادي ندارم طلبه هستم مرجع شناس نيستم ما به مقداري كه خداوند لطف كرده با دو سه تا آيه قران كمي آشنا شدم گفتم من مرجع تقليدم را از قرآن ميتوانم دربياورم. اعلمو اتقي كه خودتان ميدانيد كيست؟ آخر غير از اعلم و اتقي دو سه تا خط كش هم تو قرآن داريم قرآن ميگويد شما مسلمانها بايد(ترهبون به عدوالله) دشمن خدا را بترساند اگر اين آقا مرجع بشود خدا از مرجعيت اين آقا نميترسد.
بنابراين مرجعيت ايشان اين آيه عمل نميكند برويم اين آقارا مرجع كنيم اين آيه قرآن زمين ميماند «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ» انفال/60 با مرجعيت ايشان كفار مخالفتي ندارند. آيه ديگر ميفرمايد «لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ» فتح/29 كفار را عصباني كنيد. با مرجعيت ايشان كفار عصباني نميشوند. باز اين آيه ميافتد پايين.
آيه ديگر ميفرمايد: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» فتح/29 نسبت به كفار شديد باشيد با مرجعيت ايشان، . . . يعني با مرجعيت ايشان دو و سه تا از آيات قرآن ميافتد تو چاه و اگر امر دائر شد بين بلند كردن كسي و بلند كردن قرآن بايد قرآن را نگهداريم. اعلم درست، اتقي درست اما بايد يك كسي مرجع تقليد بشود. كه يك وقت به ايران حمله شد هنر فرمان جهاد دادن را داشته باشد. بچهاش را هم بفرستد جبهه خودش هم لباس رزم بپوشد برود جبهه داراي يك چنين رگي باشد. خلاصه بايد كسي مرجع باشد كه خون امام حسين تو رگ هايش باشد. حرف اين كه ايشان چند سال نجف يا قم بوده است آنها يك خط كش است ما يك خط كش لازم نداريم دو سه تا خط كش لازم داريم ما بايد كليدمان چند تا قفل را باز كنيم. هم بايد مرجع تقليدمان درست باشد هم بايد تمام آيات و احكام و استقلال و نظام ما، جمهوري اسلامي كه مفت پيدا نشده است.
يكي از علماي بزرگوار ميرزاي شيرازي مرجع تقليد بود در حوزه علميه كنار قبر امام هادي(ع) در سامرا، يكي از طلبهها خيلي بي پول شد. ديد واقعاً ديگر دارد منفجر ميشود گفت خيلي خوب من ميروم تو صحن مينشينم به امام هادي ميگويماي امام هادي اين جا خانه توست. چون امام هادي را تو خانهاش دفن كردهاند. گفت ببين اين جا خانه توست و قبر توست. اين بي پولي من را اذيت ميكند اين جا خانه توست مينشينم تا يك كسي بيايد به من پول بدهد اين را گفت و رفت كنار صحن نشست، هواي داغ يك مرتبه حضرت آيت الله العظمي شيرازي كه مرجع تقليد بود در آن زمان حدود صد سال پيش رفت تو حرم از تو حرم آمد. خوب در حرم بود بايد بيايد برود بيرون راهش را كج كرد آمد به سمتي آمد كه من نشسته بودم يك پولي كف دست من گذاشت گفت دفعه اول است مهمان امام هادي شدهاي اين قدر من زماني كه طلبه بودم گرسنه بودم و آمدم اين جا مهمان شدم. در حالي كه ميگويد من قصه مهمان بودنم را به احدي نگفتم. از اين جا معلوم ميشود يك ارتباط معنوي است. يك كسي ناله ميكند امام نالهاش را ميشنود و ضمناً امام هادي رابطهاش با شيرازي چه قدر قوي است.
كه فوري امام دهم به ايشان گزارش ميدهد يك مهمان براي من آمده كنار صحن امروز از بي پولي نشسته برو به او بگو كه تازه نيست. اگر دفعه اول توست ما خيلي از اين مهمانها را ميشناسيم. اين يكي چون مشابهش را من از استادم شنيدم عين اين كار براي خود من پيش آمد راجع به امام رضا عليه السلام اول زندگي بود رفته بوديم مشهد پول تمام شد هر چه فكر كردم يك تسبيح چوبي جيبم بود گفتم ميفروشم تسبيح را درآوردم با لباس آخوندي رفتم گفتم آقا اين را ميخريد به يكي از زائرها گفت من اين را دو ريال ميخرم گفتم دو ريال، دو ريال بيست سال پيش گفتم پنج تومان دو تومان گفتم ميرويم تو حرم براي زائرها زيارت نامه ميخوانيم يك پولي ميگيرم رفتيم به يكي از زائرها گفتم آقا برايت زيارت نامه بخوانم گفت خير. هر كاري كرديم يك كسي به ما بگويد زيارت نامه بخوان پنج ريال به ما بدهد نشد.
بعد آورديم دكان نانوايي نسيه بگيريم. آن روز كه تلويزيون نبود مثل الآن مردم بشناسند رفتيم خانه حالا تازه اول زندگي ما بود ماه عسل بود زنم خواهد گفت زن عجب گدايي شديم نميخواستم معلوم بشود كه بي پول شدهايم خيلي گيج شدم. بالاخره رفتم تو حرم امام رضا گفتم يا امام رضا مگر تو امام نيستي اين هم خانه توست من اين جا وايستادهام يكي به من پول بدهد تقليد كردم از آن طلبه سامرا در كنار قبر امام هادي(ع) ديدم كسي نيامد گفتم يا امام رضا نانواييها را ميبندند اگر ميخواهي يك خرده زودتر ميبندند. باز ايستاديم يك سيدي كه الآن امام جمعه يكي از شهرهاست و از علماست آمد گفت آقاي قرائتي من نيم ساعت است دنبال تو ميگردم گفت من فردا مسافر تهران هستم پول زياد دارم ميخواهم هر موقع رسيدي به ما بده گفتم دست شما درد نكند. و من چون اين را خودم مشابهش را امتحان كردم خيلي به دلم چسبيد يعني آن قصد را براي امام هادي شنيد فتوكپي آن را براي خودم برداشتم.
امامان ما خيلي لطف دارند. حيف كه ما با امامانمان آشنا نيستيم. از نظر علمي از نظر كمال، اخلاق. اي كاش راه كربلا باز ميشد و يك اتوبان تهران كربلا درست ميشد اين بسيجيهاي ما چنان جاده درست كنند هفت ساعته برود كربلا. يازده ساعته ميشود رفت سامرا. و حيف كه ما امامانمان را نميشناسيم. خدايا تو را به حق تك تك امامان معرفت ما را به خودت و به پيغمبرت و به اهل بيت پيغمبرت و به دينت و به قرآن روز به روز بيشتر و مزه معرفت به اينها را به ما بچشان. خدايا راه كربلا و مكه را به روي علاقمندان باز بگردان. همين طور كه طاغوت ايران را شكستي طاغوتها را بشكن. همين طور كه آمريكا در ايران تحقير شد آمريكا در ايران تحقير كن همين طور كه رژيم ماركسيستي را فروپاشاندي باقي مكتبهاي پوچ را هم فرو بريز.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته