متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1372/3/6
بسم الله الرحمن الرحيم
در خدمت برادراني هستيم در دانشکدهي علوم قضايي
بحث ما در اين چهارده سال درسهايي از قرآن بوده. داشتم فکر ميکردم در اين هفته کدام آيه را تفسير کنم و در چه زمينهاي بحث کنم، ديدم آيه الکرسي را من تا به حال صحبت نکردم.
گفتيم که تفسير خيلي سادهاي داشته باشيم بر آيه الکرسي بعد هم اين را به عنوان يک بروشوري درآورده شود حالا برادراني که در علوم تربيتي هستند در انجمن اسلامي و اين را ميشود به صورت خوبي هم درآورد. حالا در حدي که همهي مردم ايران بتوانند استفاده کنند، اول اين که چرا ميگويند آيه الکرسي؟ چون يک کلمهي کسري در اين آيه هست به اين مناسبت اسمش آيه الکرسي هست.
رواياتي داريم از شيعه و سني که آيه الکرسي در قرآن مثل قلّه کوه است و حديثي داريم حضرت امير(ع) ميفرمايند: من هر شب در عمرم هر شب اين آيه الکرسي را ميخوانم. براي بعضي از دعاها بعضي از نمازها خلاصه يک جايگاهي خاص دارد آيه الکرسي در سوره بقره هست. جزء سوم آيهي حدود دويست و پنجاه و شش به بعد «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ» بقره/255. خداوند صفات زيادي دارد «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى» اعراف/180 أسماء حسني. چند دفعه در قرآن داريم خداوند اسماء حسني دارد منتها ما که ميگوييم اسم است اما خداوند که ميگويد اسماء حسني صفات خداست. روايتي داريم نه يکي و دو تا روايات زيادي داريم که أسماء حسني نود ونه تا اسم است در آن روايات داريم که اگر خداوند را آدم با اين اسماء دعا کند، دعايش مستجاب ميشود. نود ونه تا اسم است در دعاي جوشن کبير خدا را با هزار اسم ميخوانيم برادراني که تفسير نمونه دارند جلد هفتم صفحهي بيست و هفت اين نود و نه تا اسم آمده چون بينندهها شب شهادت گوش ميدهند چه اشکالي دارد من در يک دقيقه اين نود ونه اسم را بگويم. و همين الآن هر کسي پاي تلويزيون نشسته. با من بگويد. بعد هم يک دعا کنيم و وارد بحث شويم «اللَّهُ الْإِلَهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الْأَوَّلُ الْآخِرُ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ الْقَدِيرُ الْقَاهِرُ الْعَلِيُّ الْأَعْلَى الْبَاقِي الْبَدِيعُ الْبَارِئُ الْأَكْرَمُ الظَّاهِرُ الْبَاطِنُ الْحَيُّ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ الْحَلِيمُ الْحَفِيظُ الْحَقُّ الْحَسِيبُ الْحَمِيدُ الْحَفِيُّ الرَّبُّ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ الذَّارِئُ الرَّازِقُ الرَّقِيبُ الرَّءُوفُ الرَّائِي السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ السَّيِّدُ السُّبُّوحُ الشَّهِيدُ الصَّادِقُ الصَّانِعُ الطَّاهِرُ الْعَدْلُ الْعَفُوُّ الْغَفُورُ الْغَنِيُّ الْغِيَاثُ الْفَاطِرُ الْفَرْدُ الْفَتَّاحُ الْفَالِقُ الْقَدِيمُ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ الْقَوِيُّ الْقَرِيبُ الْقَيُّومُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ قَاضِي الْحَاجَاتِ الْمَجِيدُ الْمَوْلَى الْمَنَّانُ الْمُحِيطُ الْمُبِينُ الْمُقِيتُ الْمُصَوِّرُ الْكَرِيمُ الْكَبِيرُ الْكَافِي كَاشِفُ الضُّرِّ الْوَتْرُ النُّورُ الْوَهَّابُ النَّاصِرُ الْوَاسِعُ الْوَدُودُ الْهَادِي الْوَفِيُّ الْوَكِيلُ الْوَارِثُ الْبَرُّ الْبَاعِثُ التَّوَّابُ الْجَلِيلُ الْجَوَادُ الْخَبِيرُ الْخَالِقُ خَيْرُ النَّاصِرِينَ الدَّيَّانُ الشَّكُورُ الْعَظِيمُ اللَّطِيفُ الشَّافِي»(توحيد صدوق، ص194)
خدايا ترا به حق اسماء حسن هر مشکلي در هر جاي کرهي زمين براي هر مسلماني هست حل هر مشکلي در هر جاي کرهي زمين بر هر مستضعفي هست حل بفرما. الهي آمين
خداوند اسمهاي زيادي دارد و هر اسمي هم يک باري دارد و لذا دعا هم که ميکنيم آن کلمهاي را ميگوييم که همان بار را دارد. مثلا شما وقتي سؤالي داري ميگويي. استاد وقتي پول ميخواهي حاج آقا. وقتي ميخواهي بار بلند کني ميگويي پهلوان بيا کمک کن. هر کلمهاي را به يک مناسبتي ميگويم.
آن جا که ميخواهيم بگوييم خدا حاکم است ميگوييم «خَيْرُ الْحاكِمينَ» اعراف/87. آن جا که ميخواهيم بگوييم خداوند رازق است ميگوييم «خَيْرُ الرَّازِقِينَ» مائده/114. پس هر کلمهاي يک باري دارد اما کلمهي الله همهي معاني در اين کلمه است مثل کلمهي مايع. مايع يک کلمهي عام شامل همهي مايعات ميشود.
کلمهي انسان شامل هر بشري ميشود. هر نژادي هر اقليمي. بعضي کلمات عام است. کلمهي الله، کلمهاي است که شامل تمامي اسماء الهي ميشود. دو مرتبه در قرآن داريم براي خداوند است أسماء حسني(اعراف/180و اسراء/110). أسماء حسني نود ونه تا است.
حديث داريم: کسي که اين نود ونه تا اسم را بگويد به استجابت دعاء دعايش نزديک ميشود.
هر کلمهاي يک مفهومي دارد. الله شامل همهي مفاهيم ميشود. مثل کلمهي مايع که شامل همهي مايعات ميشود. بلا تشبيه. الله. ذات مقدس خداوند.
«لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ» آل عمران/18. اين کلمه شعار توحيد است. شعار توحيد زياد است مثلاً «لا إِلهَ إِلاَّ الله» دارم «لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ» داريم شعاري است که آدم ميتواند بگويد و لبش هم تکان نخورد. افرادي هستند ميخواهند ذکر بگويند معلوم هم نباشد که ايشان در حال ذکر است «لا إِلهَ إِلاَّ الله» و «لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ» از کلماتي است که آدم ميتواند بگويد لبش هم تکان نخورد. ذکر خفي است و شعار توحيد است و شعار آزادگي از هر گونه بندگي است اولين شعار اسلام است پيامبر که فرمود: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا». منتها. بار دارد فرمود: «قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا». بگوييد رستگار ميشويد.
رستن. يک دانه را اگر شما زير خاک کنيد و خاک بريزيد رويش اين دانه از يک طرف ريشه ميزند از يک طرف جوانه ميزند جوانه ميخواهد بيايد بالا مزاحم دارد خاک است. ريشه هايش را قوي ميکند و زياد ميکند زور پيدا ميکند عربها ميگويند فلح تُفلِحوا يعني راحت شد. دانه براي رستن و رهايي و رستگاري سه تا کار ميکند يک _ ريشه خودش را بند ميکند
دو_ دشمن را دفع ميکند مزاحم را سه _ مواد غذايي زمين را جذب ميکند و انسان اگر خواسته باشد فلح. به کشاورز ميگويند فلّاح چون کشاورز مقدمات رستن دانه را فراهم ميکند اگر انسان خواسته باشد برهد بايد عقايدش ريشهاي باشد بايد هميشه در حال مبارزه باشد. بايد از امکانات موجود استفاده کند. اگر اعتقاداتش عميق بود اهل ستيز با کفر بود و توانست از امکانات موجود استفاده کند، اين انسان هم فلح.
«قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا». «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ» بقره/255. خداوند. نيست الهي جز او فرق بين إله و ألله را هم بگويم. هر چيزي که شما را جذب کند، إله هست. «اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» فرقان/43 اگر جذب هوي و هوس شديم إله هست. هوي و هوس معنايش شهوت نيست. يکي از علما گفت بعضيها هم که مکه ميروند هم هوي و هوس است. چون به او ميگوييم اين کار از حج مهمتر است ميگويد نه من ميخواهم بروم مکه. هر چيزي که فرمان خدا باشد، توحيد است.
هر چيزي که فرمان خدا نباشد «دوست دارم» حالا «دوست دارم» گاهي آدم دوست دارد ترياک بکشد گاهي دوست دارد شنا کند حتي بعضي عبادتها اگر عبادت نمرهي شانزده ندارم من نمرهي ده را دوست دارم همين هم ديگر بوي خدا از آن نميآيد. «لا إِلهَ إِلاَّ الله» يعني نيست چيزي که مرا جذب کند جز او إله يعني معبود يعني کسي چيزي را که جذبت کند. شما در عمرت جذب چه چيزي ميشوي به هر چيز جذب شدي نرخت همان است. الآن هستند افرادي که به خاطر تورم و گراني کارهاي بسيار مقدس پهلوي آنها کم ميشود و کارهاي نامقدس پهلوي آنها جلوه ميکند براي اين که حقوقش بيشتر است ميگويد ميدانم اين کار مقدس است اما من به فکر زندگي خودم باشم بايد به فکر آيندهي بچه هايم باشم بايد به فکر پرستيژم باشم. إله نيست معبودي حالا «دُونِ اللَّهِ» دويست و نه مرتبه در قرآن آمده. «دُونِ اللَّهِ» شرک است و شرک لازم نيست خورشيد و ماه پرست باشد.
هر چيزي که جذب شود گاهي آدم لباسش بتش ميشود گاهي عنوان آدم بتش ميشود هيچي جذب نميکند مرا مگر او. ميخواهد برود نماز بخواند در محله ميگويد آخر اگر من بروم نماز بخوانم آخر من کسي هستم در محله. خوب حالا يک کسي باش مگر حالا مگر يک کسي هستي نبايد اذان بگويي. مگر يک کسي، کسي شد نبايد برود مسجد. خوب همين شخصيتش بتش است. هيچ چيزي بت من نيست هيچ چيز نميتواند جاذبه داشته باشد براي من هيچي نميتواند دل مرا ببرد. معبودي نيست جز او. خداوند. معبودي نيست جز او. «الْحَيُّ الْقَيُّومُ» يعني چه؟ و اگر آدم وارد توحيد شد «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي»(كشفالغمة، ج2، ص308). حصن خداوند يعني دژ. دژ توحيد است براي هر کس _ ببين آقا شما اگر چيزي را در قلعه گذاشتي حفاظت شده چون ديوار ضخيم بلند محکم در حسابي.
اگر وارد دژ، قلعه شد محکم است اما اگر تو قلعه نبود از بين ميرود. روايت داريم: اگر ميخواهيد چيزهايتان در قلعه محفوظ بماند، اگر ميخواهيد گوشت فاسد نشود بگذاريد در فريزر. اگر ميخواهيد اعمالتان ثابت باشد بند به خدا باشد صبغة الله رنگ خدايي داشته باشد اگر کلمهي «لا إِلهَ إِلاَّ الله» بود حصني(دژ) است. شما اگر دانشجو هستيد براي كه درس ميخوانيد ما ليسانس حقوق ميخواهيم بگيريم. خوب بعدش. بعد فوق ليسانس بعدش. دكترا خوب بعدش وضعمان خوب ميشود. كي وضعت خوب ميشود؟ سي سالگي تا كي عمر ميكنيم؟ ميانگين هفتاد سال. چند سال وضعت خوب است؟ چهل سال.
چهل سال چند تا دوازده ماه است؟ چهار صد و هشتاد ماه يك خورده اضافهتر ميگوييم پانصد ماه.
شما پانصد ماه وضعت خوب است وضعت خوب است يعني چه قدر پول جمع ميكني؟ ماهي بيست هزار تومان كه به حضرت عباس نميشود جمع كرد. (حالا ما همه را از دنياي اگر، صحبت كنيم.)
پانصد ماه بيست هزار تومان ميشود ده ميليون. يك ماژيك بايد پيدا كنيم روي پيشانيت بنويسيم. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ» عصر/2. ان معناي اين است كه اگر كسي براي پول كار كند باد ميبرد. اما اگر براي خدا كار كني، حصني در دژ است. يك كار الهي ذخيرهي قيامت ميشود. «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ» نحل/96 پزها ميپرد آن چه رنگ الهي دارد ميماند.
دانشجويهاي عزيز، سعي كنيم براي خدا درس بخوانيم، دنيا اين است. ده ميليون بيست ميليون سي ميليون تازه حالا بگو شاه كه اين همه كاخ داشت كو؟ وزير دربار كو؟ هويدا كو؟ كارتر كو؟ رئيس جمهور ديگر كو؟ توحيد، توحيد دژ است. مرحوم مطهري به من فرمود: آقاي قرائتي اين دعا را زياد بخوان گرچه ماه رجب است ولي ميگفت تو هر روز بخوان. دعا اين است:
«خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ»(صحيفه سجاديه، دعاى 46). باختند آنهايي كه به غير تو وارد شدند. اي خدا هر كه به غير تو وارد شد، باخت «وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَكَ». خسارت كردند آنهايي كه متعرض شدند مگر اين كه متعرض تو شوند. يعني هر كسي سراغ غير تو رفت، باخت. كسي كاري نميتواند بكند.
توحيد، دژ. منتها توحيد از امامت جدا نيست. اگر گفتند فلان چيز شرط فلان چيز است. شرط مثلاً ميگويند وضو شرط نماز است. يعني نماز بي وضو باطل است. توحيد شرطش امام زنده است. فرمود: «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»(روضةالواعظين، ج1، ص42). نگفت «و الإمام مِنْ شُرُوطِهَا». فرمود: «وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا». يعني من. يعني هرجا توحيد است بايد يك رهبر معصوم هم باشد. شرطش است. علت اين كه در مكه چهارصد شهيد عزيزان ما شهيد ميشوند علت اين كه در كشورهاي اسلامي اسلام آمريكايي حاكم است «لا إِلهَ إِلاَّ الله» كه ميگويند مسجدالحرام پر از «لا إِلهَ إِلاَّ الله» است.
اما دژ هستند؟ نه دژ چيست؟ قلعهي آمريكا است. پس شما كه گفتي هر كه بگويد «لا إِلهَ إِلاَّ الله» وارد قلعهي اله شده؟ براي اين كه بله نماز خواند، ولي وضو نداشته، عمري عبادت بدون ولايت، كش است معنايش اين است كه عمري در مسجدالحرام «لا إِلهَ إِلاَّ الله» ميگويند، به زنهاي بوسني هرزگوين هم انواع ظلمها و به پسرها و مردها و بچه هايشان انواع ظلمها و تجاوزها ميشود. آنها طواف ميكنند، آنها مظلوم هستند آب از آب تكان نميخورد. سازمان ملل هم خفه شده دكتراي حقوق هم انگار نيستند، قصه چيست؟ «لا إِلهَ إِلاَّ الله» كه هست پس چرا بخار ندارد.
وأن من شروطها. رهبري درست نيست. به همين خاطر توحيد يا رهبري معصوم جالب اين كه امام رضا عليه السّلام نفرمود: كلمه الا اله الا الله و لإماما من شروطها فرمود: و أن فرق بين آن اين است كه يعني هميشه بايد امام زنده باشد. ابوحنيفه امام مالك و احمد جميل امام هستند ولي امام از دنيا رفته نميتواند در مقابل بوسني و هرزگوين
ولايت فقيه. امام معصوم يا امام عادل، حيّ، يعني كفر ستيز. ما براي نجات مسلمين از شر استكبار چارهاي جز امام معصوم يا كسي كه پايش را بگذارد جاي امام معصوم نداريم و گرنه مسلمانها دائماً در حال ذلت هستند. هيچ استدلال نميكنيم كه حق با چه فرقهاي است سلمان رشدي از چه كسي بيشتر ميترسيد هر كس سلمان رشدي از او ترسيد، او اسلامش اسلام ناب است آمريكا از چه كسي راضي است؟ هر كس آمريكا از او راضي است، او اسلامش، اسلام آمريكايي است، اصلاً شك نميشود كرد.
توحيد دژ است به اين شرط كه يك ولايت معصوم يا عادلي باشد. «الله» «خدا» الله يعني چه؟
اسمي است كه همهي كمالات الهي در آن است. نيست خدايي جز او. اگر بگوييد «لا إِلهَ إِلاَّ الله تُفْلِحَوا». رستگار به شرط اين كه مثل دانه آن سه تا كار را بكنيد. اگر توحيد شد، دژ ميشود و گرنه رنگ خدايي نداشته باشد، ميپرد. ألحيّ يعني چه؟ در دعاي جوشن كبير بند هفتم آن ميگوييم خدايا تو زنده هستي اما فرق زنده بودن خداوند و زنده بودن ما چيست؟ ما هم زندهايم. خدا هم زنده. ميگفت: كريم شيرهاي كريم بود. كريم خان زند هم كريم بود خداوند هم كريم است. ولي فرق است بين كريم شيرهاي و كريم خان زند و خداوند. ما حيّ هستيم خدا هم حيّ هست اما خدا حيّ ميگويد «يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ يَا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ يَا حَيُّ الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ حَيٌّ يَا حَيُّ الَّذِي لَا يُشَارِكُهُ حَيٌّ يَا حَيُّ الَّذِي لَا يَحْتَاجُ إِلَى حَيٍّ يَا حَيُّ الَّذِي يُمِيتُ كُلَّ حَيٍّ يَا حَيُّ الَّذِي يَرْزُقُ كُلَّ حَيٍّ يَا حَيّاً لَمْ يَرِثِ الْحَيَاةَ مِنْ حَيٍّ يَا حَيُّ الَّذِي يُحْيِي الْمَوْتَى يَا حَيُّ يَا قَيُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لَا نَوْمٌ»(المصباحكفعمي، ص256).
«يَا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ» خدايا زنده هستي قبل از هر زندهاي.
«يَا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ». بعد از همهي زندهها باز تو زندهاي.
«يَا حَيُّ الَّذِي لَيْسَ كَمِثْلِهِ حَيٌّ». زندهاي هستي كه باقي زندهها مثل تو نيست.
«يَا حَيُّ الَّذِي لَا يُشَارِكُهُ حَيٌّ». زندهاي هستي كه هيچ كس با تو شريك نيست.
«يَا حَيُّ الَّذِي لَا يَحْتَاجُ إِلَى حَيٍّ». تو زندهاي هستي كه به هيچ زندهاي احتياج نداري.
«يَا حَيُّ الَّذِي يُمِيتُ كُلَّ حَيٍّ». زندهاي هستي كه هر زندهاي را ميميراني.
«يَا حَيُّ الَّذِي يَرْزُقُ كُلَّ حَيٍّ». زندهاي هستي كه روزي ميدهي به همهي زندهها.
خداوند حيّ است اما حيات خداوند با ديگران فرق دارد. «الْحَيُّ الْقَيُّومُ». قيّوم يعني چه؟
قيوم به كس ميگويند قيوم كه همه به او بند هستند اما او به كسي بند نيست.
الآن ما قيوم نيستيم ما به همه چيز بند هستيم به اكسيژن بند هستيم به آب بند هستيم به زمين بنديم به گياه بنديم ما موجودي هستيم به همه چيز بنديم. وجودي هستيم بسيار آبكي.
يك كسي خانه ساخته بود دعا ميكرد ميگفت: خدايا سايهي گچهاي خانه را از سر من كم نكن.
من گفتم: چرا در خانه به گچها دعا ميكني؟ گفت چون آجرهاي اين خانه را هر كدامش را از كسي نسيه كردهام اين گچها اين آجرها را نگه داشته. اگر گچها نباشد هر آجري ميپرد پهلوي صاحبش.
حالا ما يك موجود گچي هستيم از زمين و زمان و اكسيژن و هوا و نور و دريا يك معجوني شديم. شديم انسان و خيلي هم گردن كلفتي ميكنيم. گويا هيچ احتياجي به هيچ كس نداريم.
محتاج ترين افراد و الي آخر. «الْحَيُّ الْقَيُّومُ» يعني كسي كه وابسته به كسي نيست ولي ديگران وابسته به او هستند. يك حسابي است كه سه مرتبه كلمهي قيّوم را در قرآن آورده شده سه مرتبه هم در كنار حيّ است يعني كلمهي «الْحَيُّ الْقَيُّومُ» هميشه با هم هستند اينها از هم جدا نميشوند. «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ» بقره/255. نه چرت ميگيردش نه خواب. مثل اين كه ميگويند فلاني را نه تيپ حريفش است نه لشكر. فلاني را نه با پا ميشود گرفت نه با موتور. نه چرت ميگيردش او را نه خواب. اين خودش يك امتيازي است. همهي موجودات چون هر كسي را گفتيم حيّ تا گفتيم حيّ پس خوابش ما نداريم موجودي كه ميباشد و نياز به خواب نداشته باشد. تنها زندهاي كه «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ».
يك وقت يك كسي دادستان بود حالا يكي از اين آقاياني كه دادستان شدند. دادستان كل بود به او گفتيم: تو كه دادستان هستي. گفت: دست بسته است.
گفتم: اجازه ميدهي يك آيه قرآن برايت بخوانم. گفت: بخوان(در تلفن)
گفتم: قرآن ميگويد كه: «بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ» ملك/1 يعني ملك دست او هست بعد ميگويد: «وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ». خدا ملك دارد بر هر كاري هم قادر هست. شما ملك داري اما بر هيچ كاري قادر نيستي. فرق همين هست ما حيّ هستيم ولي زندهاي هستيم كه خوابمان ميبرد ولي او «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ». نه چرت ميگيردش نه خواب البته يك معنايش سنه(چرت) است. نگوييد فلاني سنه چندم است. يعني چرت چندم است. آخر ميگويد سنه هزارو سيصد وشصت و پنج نه يعني چرت هزارو سيصد وشصت و پنج اين(سنه) چند تا معني دارد قاطي نشود. گاهي كلمات معاني زيادي دارند.
من يك وقت گفتم: «مَهين» يعني پست در قرآن داريم: «مَهين»(پست) بعد يك مرتبه گفته چرا اسم دخترها را مهين ميگذارند؟ خوب مهين يعني اهانت، پست.
گفتم: آقا آن «مَهين» معنايش پست است، «مَهين» عربي است. ولي الآن مهيني كه ما روي دخترها ميگذاريم مهين فارسي از ماه است. اينها فازشان با هم فرق ميكند.
خداوندي كه همهي كمالات را دارد معبودي نيست جز او.
حديث داريم: هر كه ميخواهد بفهمد نرخش چه قدر است ببيند كجا گول ميخورد. اگر با شير موز و شيرهويجي يك تاكسي، حمامي، يك دسته گلي اگر با يك سكه و نيم سكه گولت زدند نرخ شما نيم سكه است.
چون شما با نيم سكه گول خوردي. اگر نه با يك سكه و دو سكه من امضا نميكنم خلاف هم نميگويم.
رضاشاه رفت بازديد از يك پادگاني رفت دم آشپزخانه به سرباز گفت: پسر غذا چيست؟
سرباز گفت: قربان آبگوشت. رفت و رضاشاه رفت تو در قابلمه را بلند كرد ديد پلو است. گفت: پسر اين كه پلو است. گفت: قربان چه بهتر. حالا اگر شما قاضي شديد كه شديد اگر قاضي نشديد كه نشديد اگر شديد كه چه بهتر. ولي من ميخواهم بفهمد نرخش چه قدر است ببيند به چند خودش را ميفروشد.
نرخ علي را برايتان بگويم چون علي عليه السلام هم قاضي بود. اميرالمؤمنين قاضي بود اما نرخ او را بگويم. اول سفارش ميكنم نميدانم اين جزء برنامه هايتان هست يا نه. قضاوتهاي حضرت علي عليه السلام را حتماً در برنامه هايتان قرار دهيد. جزء برنامه هايتان هست؟ نه پس خيلي ضرر كرديد يك فوت و فنهايي در قضاوتها است قضاوتهاي حضرت امير. خواندني است و هنرمندان ما و هنرپيشههاي ما اگر به هنر توجه داشته باشند، از اين هر قضاوتي ميتوانند يك سناريو بنويسند پول هم بابت آن نميخواهند. چون اخيراً براي سناريو بايد پول بدهند و كلي پول بدهند و فكر كنند. تازه يك چيز خيالي. اين يك چيز واقعي است خيلي هم شيرين است خيلي هم فوت و فن است. حالا يكي از آنها را برايتان بگويم.
دو نفر يقه همديگر را گرفتند او گفت: تو نوكر من هستي و آن يكي گفت: تو نوكر من هستي.
شاخ به شاخ شدند و رفتند پهلوي حضرت امير(ع) حضرت امير گفت: خوب راستش را بگوييد كدام برده هستيد كدام ارباب، هيچ كدام راستش را نگفتند.
حضرت امير فرمود: ديوار را سوراخ كنيد. سوراخ كردن ديوار مثل يك لولهي بخاري. آن طرف ديوار هم گفت: كلّهتان را بكنيد داخل اين. آنها هم كلهشان را كردند در آن سوراخ. يكي در يك سوراخ ديگر و ديگري در سوراخ ديگر. به بردهاش گفت: بزن گردن برده را.
تا گفت بزن گردن برده را. آن كه برده بود فوري كلهاش را كشيد بيرون تا كشيد بيرون گفت: تو برده هستي. تقريباً پانصد تا خاطرهي اين طوري هست. حيف نيست يك قاضي اينها را نخواند. خدا ميداند قضاوتهاي عجيبي داريم. حالا بعضي هايشان را من نميتوانم در تلويزيون بگويم چون همه رقم آدمي نشسته. قضاوتهايي كه مثلاً سر بچه دعوا ميكردند سر زن و سر شوهر. . . گرههاي كوري بود كه در فرمولهاي درسي نيست هنر حضرت امير بود كه ميتوانست اين را كشف كند.
حتماً قضاوتهاي اميرالمؤمنين را بخوانيد در كتابهاي زيادي نوشته شده. يكي از اين كتابها را علامهي تستري نوشته. علامه تستري از علمايي است كه هنوز الحمدلله زنده هست ولي متأسّفانه به شدت مريض است در شوشتر است. از ذخائر جمهوري اسلامي علامه تستري است. ما هر موقع كسي را از دست داديم ميزنيم در سرمان كه چه تحفهاي بود. از ذخائر ايشان هست در شوشتر زندگي ميكند.
حدود بيست سال پيش من اهواز بودم علامه مطهري آمده بود اهواز. گفت: چه عجب!
گفتند: ميخواهم بروم شوشتر براي ديدن علامه تستري. كتابي دارد قضاوتهاي حضرت امير. من چون شما دانشجوي رشتهي قضايي هستيد ميخواستم بخوانيد هم خنده در آن است هم تحقيق در آن است هم روانكاوي در آن هست براي فيلم سازي يك سناريويي است كه صدا و سيما اگر دو ميليون بدهد نميتواند يك همچين چيزي خلق كند. دو ميليون چيست بيست ميليون «بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ». «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» بقره/255.
آن چه در آسما نها و زمين هست مال خدا. آن وقت نه كه وقت مال خداست. ممكن است شما بگوييد همه چيز انبار مال من است. اما هيچ خبري هم از آن نداريد. آقا اين انبار سيب زميني مال من است. اما هيچ خبري از سيب زمينيها ندارد كه چندتايش ريز است چندتايش درشت است چندتايش كرم خورده چندتاي آن سبز شده. خدا «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض». همهي چيزهايي كه در آسمانها و زمين هست مال اوست. اما همه را هم رزق ميدهد. الله اكبر. الله اكبر. نهنگ حيوانهاي دريا را ميخورد آشغال هايش ميرود لاي دندان هايش. نهنگ خلال و مسواك ميخواهد. چه جوري نهنگ مسواك كند. ميآيد دهانش را باز ميكند پرنده ايي است شبيه كبوتر دوتا شاخ دارد مثل كلنگ دوسره. يك شاخ ميرود بالا يك شاخ ميآيد زير چانهاش. اين هم در هوا گرسنهاش است ميآيد در دهان نهنگي كه روي آب است ميآيد مينشيند شروع ميكند آشغالهاي لاي دندان اين نهنگ را ميخورد. نهنگ هم وقتي ميخواهد ببلعد آن را. شاخكها به دهانش فرو ميرود مجبور است دهانش را باز بگذارد. رزق پرنده را در هوا به لاي دندان نهنگ.
آخر خدايي كه به سوسكهاي ولگرد روزي ميدهد. زشت نيست آدم دروغ بگويد براي روزي.
خدايي كه به سوسكها و مورچهها روزي ميدهد زشت نيست كه آن وقت هم چه طور تنظيم ميكند. بچه ماه اول يك رقم شير مادر ميخواهد ما دوم ماه سوم و لذا تركيبات شير مادر به مناسبت سن بچه عوض ميشود. خوب بنده هم در كتاب خانه خيلي كتاب دارم «لَهُ» همهي كتابها ولي به حضرت عباس سال ميآيد و ميرود لايش را باز نميكنم. فقط ميهمان كه ميآيد ميبرم آن جا كه ببيند من چه قدر كتاب دارم. و چه قدر باسواد هستم. من كتابخانهام براي پزم هست. خدا خيلي چيز دارد «لَهُ» اما فرق است بين اين «لَهُ» و آن «لَهُ». خيليها له و چه له. «لَهُ» علم دارد همه چيز را ميداند «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض». نه او ميداند اوليائش ميدانند. امام ميداند.
يك آدم مقدّسي تسليم نبود با امام مثلاً نسبت به امام صادق به امام باقر نسبت به ائمه يك خورده هي كمال نماز شب ميخواند. يك برادر ديگر حزب الهيتر و انقلابي گاهي خدمت امام ميرسيد. يك روز امام پرسيد كه داداشت چه كار ميكند. گفت: مشغول عبادت است. فرمود: نميآيد ما ببينيمش. گفت: احتياط ميكند. ديدي بعضيها احتياط ميكنند مثلاً در انتخابات در مسائل اصل نظام حالا مثلاً يكجايي يك وقتي كسي دسته گلي آب داده، رشوه گرفته، يك خانهاي را بيخود خراب كردند يا كسي را بيخود گرفتهاند يا بيخود مصادره كردند. . . يك كارهاي بيخودي در كل نظام شده منتها اين به خاطر آن مسائل جزئي اصل نظام برايش با نظام شاهنشاهي فرقي نميكند. اين شاه و امام پهلويش يك جور است. چه خبره؟ نميدانم به خاطر اين كه دو تا خشت يكجايي بيخودي خراب شد. به نظر ايشان حالا شايد هم واقعاً بيخود خراب شد. . . امام پرسيدند فلاني چرا گوشه گير است؟ فرمود: احتياط ميكند.
امام براي اين كه مچش را باز كند، فرمود: به او بگو اگر ميخواهي احتياط كني، بايد پشت در خانهي فلاني فلان روز فلان ساعت احتياط كني. رفتي در خانه را زدي يك كنيز خوشگل آمد در را باز كرد تا در را باز كرد ديدي شكل او خوب است دست كردي تا نيشگونش بگيري آن جا چرا احتياط نكردي؟ حالا ملاقات امام محمد باقر احتياط شده؟ برو نامرد.
امام باقر همچنين مچ او را باز كرد گفت: اين مقدسيات را بگذار كنار براي من جانماز آب نكشيد. قديم ميگفتند تهران جيب بر است يكي از كاشان آمد يك خورده پول ريخت در جيبش آمد در تهران گشت و برگشت كاشان گفت: ما كه رفتيم جيبمان را نزدند جيب بر در گوشش گفت: خدا ميداند سه بار برداشتم ديدم حلبي است سر جايش گذاشتم.
پهلوي قاضي ملق بازي نميشود.
«لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» براي خداست آن چه در آسمانها و زمين است.
حالا آن چه در آسمان هاست چيست؟ ما ميگوييم آن چه در زمين است آن چه در زمين است چيست؟
شما ميدانيد بيش از دو هزار رقم سوسك داريم. ميدانيد بيش از پنج هزار رقم انگور داريم. ميدانيد بيش از بيست هزار رقم سنگ داريم كه من با چشم هايم در يكي از موزههاي غرب شمردم. بعد تازه رئيس موزه ميگفت سنگهاي ديگر هم داريم. ما فقط ميگوييم سنگ پاي قزوين و سنگ سياه و سنگ سفيد و مثلاً ده تا بيست تا ميشماريم. «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» خيلي چيز است رنگ هايش مزه هايش ارتباطش.
دانشمندي در ايران مريض شد چند ماه پيش بردند خارج. بعد از ايشان بنده رفتم آن جا براي تبليغ. پرسيدم وضع آقا چه شد؟ دكتر گفت: شما را ما بايد تست كنيم چون دو هزار رقم دردسر است بايد ببينيم اين كدامش است. ما كه در ايران براي همه چيز همه دردسر آسپرين ميخوريم. دو هزار رقم درسر است!
«لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض». عكس گرفتند از صحنهي آسمان با دستگاههايي كه هست بعد از مدتي عكس گرفتند دو تا عكس را كنار هم گذاشتند. ديدند در عكس دوم چيزي است كه در عكس اول نيست. تحليل آنها اين بوده، گفتند: معلوم ميشود تا تاريخ عكس اول نور آن كرهاي كه خلق شده هنوز نورش به دستگاه ما نرسيده نور چيست؟ در چند ثانيه نور خورشيد به زمين ميرسد. از زماني كه خداوند اين كره را در آن كهكشان خلق كرده تا زمان فيلمبرداري اول نور «لَهُ ما فِي السَّماواتِ» معنايش همين است. آن چه در آسمان هاست. فرشتهها ستارهها ارتباطاتش «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض». بعد ميگويد: «مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» بقره/255 كيست كه شفاعت كند نزد خدا مگر به اذن خداوند كيست كه بردن اذن خدا آخر گاهي وقتها يك كسي رئيس يك جايي هست. اما همه كارها از دستش در ميرود. امضايش را جلع ميكنند. عكس هايش را جلع ميكنند از او در راه پلهها امضاء ميگيرند منتها او دقيق است. مچ ميگيرد حسابي.
يكي از مراجع تقليد. الحسن اصفهاني بود قبل از امام و آقاي بروجردي او مرجع تقليد بود. ايشان روزهاي عيد صد تومان ميداد به هر كه زنش زاييده. ببخشيد هميشه هر كه زنش بچه دار ميشد، صد تومان به او ميداد. بين دو سه نفر بحث شد كه ايشان ديگر خيلي پير شده ديگر مشائرش قوي نيست گفتند امتحان ميكنيم مرجع تقليد را. منتها در سال چند تا عيد داريم. عيد فطر و قربان و بعثت و نيمه شعبان تولد امام حسين در نجف هم اين عيدهاي مذهبي شلوغ دم ظهر هم هوا داغ شلوغ ميريختند دست آقا را بوس كنند اين در شلوغي ميرفت ميگفت: آقا خدا يك بچه به ما داده. ايشان ميگفت: به مبارك است و صد تومان به او ميداد پنج دينار. دو مرتبه خوب در سال چند تا عيد است. هي ميرفت در شلوغي هم ميرفت كه آقا خسته شده باشد. گيج شده باشد خانه شلوغ باشد هي صد تومان صد تومان.
يك مرتبه آقا گفت: صد توماني هشتمين بار را داد گفت كه: برو قدر خانمت را داشته باش يكسال نشده هشت بار برايت زاييده.
آخر گاهي وقتها ميگوييم فلان رئيس فلان جا است. اما همهي كارها را ميكنند بنده خدا خبر ندارد. ميآيد در آسانسور دكمه را ميزند ميرود طبقهي چندم. بعد هم ميآيد پايين اصلاً نميداند چي؟
اما خدا «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» و كيست كه بدون او جيك بزند.
«مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ» كيست كه بدون او بتواند اعمال نفوذي بكند.
«يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ» بقره/255.
يك بار ديگر آن چه خواندهام معنا كنم. خداوند نيست جاذبهاي كه مرا جذب كند. نيست معبودي كه مرا دنبال خودش بكشد جزء ذات مقدس او. من بايد خودم و كارهايم رنگ خدايي داشته باشد. خودم را نميفروشم به كسي خداوند حي است و همه بند به او هستند ولي او بند به كسي نيست قيوم است هر زنده ايي خواب و چرت دارد ولي خداوند چرت و خوابي ندارد همه چيز مال اوست مالكيت عميق و واقعي مالكيت ما نسبي است. اعتباري است موقت است ما زنده هستيم ولي ممكن است پنج دقيقه ديگر زنده نباشيم. او سر مالكيت هميشگي دارد نه موقت. واقعي نه اعتباري. «لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض». كيست كه بدون او بتواند جيك بكشد. بتواند شفاعت كند. امام و پيامبر شفاعت ميكند اما با إذن خداوند. كسي ميگفت: شما كه ميگوييد پيامبر و امام حسين شفاعت ميكند يعني رحم اينها از خداوند بيشتر است. يعني خداوند ميخواهد ما را ببرد جهنم و امام حسين ميگويد نه نه نبرش.
گفتم: نه، رحم امام حسين هم از رحم خداوند است مثل همهي بانكها كه پول دارند از بانك مركزي است. ميخواستيم آيه الكرسي را در يك جلسه بگويم اما نشد بگويم.
شهادت شهداي خونين مكه را سالگردش را به امت اسلامي و خانواده هايشان تسليت عرض ميكنيم. نماز جعمه را فراموش نكنيم.
خدايا ترا به حق محمد و آل محمد مملكت ما، رهبر ما، كشور ما، نسل و ناموس ما، عقايد و افكار ما، مرز و بوم ما را حفظ بفرما. الهي آمين
والسّلام عليكم و رحمه الله و بركاته