متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1369/1/19
بسم الله الرحمن الرحيم
ادامه پيام اميرالمؤمنين(عليه السلام) درباره برخورد با مردم، حکومت داري، مردم داري، بحثهاي سياسي اجتماعي. گفتيم بزرگترين نامههاي نهج البلاغه نامه سياسي است. نامه 53 که به مالک اشتر نوشته اگر ميخواهيد استاندار باشيد برخورد با مردم، حکومت داري مردمداري بايد چگونه باشد. يك وقت نگوئيد اين نامه به استاندار است به ما ربطى ندارد. درسها مربوط به همه است. (أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْدٍ) مستدركالوسائل ج13ص162(أَطْلِقْ) يعنى آزاد كن. مثلاً مىگويند فلان خانم طلاق گرفت يعنى آزاد شد. چون يكوقت مىگوئيم(ذهب) يعنى رفت. يكوقت هم مىگوئيم: سفر يعنى رفت البته اين يعنى از شهر رفت بيرون. يك وقت يك كسى گير است مىپرد بيرون مىگويند(طلق) كه يعنى رفت اما رفتنى كه قبلاً گير كرده بود. آزاد كن از مردم گرههاى هر كينه را تو اگر مىخواهى مردمدارى كنى بايد كينه زدايى كنى. در جامعه كينه پيدا مىشود كه تو بايد مثل پدر كينهها را رفع كنى. بايد آتش مهربانى تو يخهاى كينه را آب كند. در مردم دارى نبايد كينهها را تشديد كنى. گاهى خودم آدم باعث كينه مىشود. مثلاً يك بچه را مىبوسد يك بچه را نمىبوسد كينه شد، براى اين سوغاتى مىآورد بر او نمىاورد كينه شد. خانم بزرگ دو تا عروس دارد يكى را مىگويد فاطمه خانم يكى را مىگويد فاطمه بين دو تا فاطمه كينه شد. هر دو عروس تو هستند آنها را يك جور صدا كن به يكى محبت كردن يا يكى را بيشتر و كمتر محبت كردن در ارث فرق گذاشتى. يكى را راه مىدهند يكى را راه نمىدهند دعوت يكى را قبول مىكنى. دعوت يكى را قبول نمىكنى اينها همه كينه مىآورد. اگر تو مىخواهى مردمدارى كنى بايد همه مردم مثل برادر نزد تو يكسان باشند و اگر بين خودشان هم كينه هست تو بايد كينهها را باز كنى با انگشت عقلت گره را باز كن ولى گره روى گره نزن. همين كه به يك گروه اجازه ملاقات مىدهى به يك گروه اجازه ملاقات نمىدهى, اين كينه را تشديد مىكند. (اللَّهُمَّ َ لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا) تهذيبالأحكام ج3ص191 خدا در دل ما كينه هيچ مسلمانى را راه نده همه را خوشبين باشيم مثل آينه نورانى باشند.
قلب سليم كه قرآن مىفرمايد: همه مردم روز قامت گيرند جد كسى كه روح پاك داشته باشد، روح پاك روحى است كه كينه نداشته باشد و مواظب باشيم كينه هيچ مسلمانى را در دلمان راه ندهيم و همه را نورانى ببينيم. باز كن از مردم كينه را يعنى كارى كن كه مردم به تو كينه نداشته باشند. يك، در خودشان كينه دارنند كينه آنها را رفع كن. دو، گاهى مهمانى بده افراد مختلفى كه يك جا جمع نمىشوند اين جا جمع كن سر يك سفره غذا بخورند. همديگر را ببينند. اگر رئيس بانك يا رئيس شهربانى يا رئيس. . . مىبيند كه بين كارمندهايش يك گرد و خاكهايى است يك افطارى دعوت كند همه با هم بنشينند گپ بزنند، تمام شود.
(واقْطَعْ)قيچى كن از خودت(سَبَبَ كُلِّ وَتْر) وِتر يعنى دشمنى(الْوِتْرُ الْمَوْتُور) مستدركالوسائل ج10ص412 وَتر يعنى يكتايى(وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ)الفجر(3) سبب دشمنى را قيچى كن. حضرت رسول(ص) روز اولى كه آمد مدينه همه گفتند بيا خانه ما خوب افتخارى بود اولين روز هجرت پيامبر از مكه به مدينه افتخار مىكردند كه پيغمبر خانه ما وارد شد. آن زمان قبيلهها مثل خطهاى سياسى و باندبازى امروز اما آن زمان قبيله، قبيله بود. پيامبر ديد خانه هركس برود روز اول تشكيل حكومت اسلامى در مدينه ديگرى ناراحت مىشود فرمود: هيچ جايى نمىروم. گفتند آقا اين طور كه نمىشود فرمود هر كجا شتر خوابيد. گاهى مىبينيم مىخواهد كينه شود قرعه بيندازيم كه نگويند ايشان با فلانى از اول خورده حساب داشت. (تَغَابَ)زير سبيلى رد كن شتر ديدى، نديدى.
(عَنْ كُلِّ مَا لَا يَصِحُّ لَك) مستدركالوسائل ج 13ص162 چيزى كه برايت روشن نشده تو هم خيلى وسوسه به خرج نده و تازه اين كه واضح نشده براى(تو لَا يَصِحُّ لَك) جرمى هركسى يك گزارش تأييد نشدهاى داد فورى در برخورد هايت عكس العمل نشان نده.
افرادى بودند با امامان ما خوب نبودند مىآمد به امام جسارت مىكرد. امام مىفرمود: گرسنهاى، تشنهاى، قرض دارى اينقدر به او محبت مىكرد مىگفت: ببخشيد شرمندهام تمام مىشد و مىرفت. يك كسى به امام كاظم(ع) جسارتهاى تندى كرد حتى مردم خواستند او را بزنند امام فرمود: با او كارى نداشته باشيد حل مىشود. اين شخص فحشها و ناسزاهايش را گفت و رفت سراغ مزرعهاش. امام كاظم(ع) سوار بر حيوانى شد و رفت توى مزرعهاش آمد فرمود آقا شما چند ساعت پيش به ما جرفهايى زدى خوب مشكلت چيست؟ يك برخوردى كرد و طرف هم شرمنده شد. به امام باقر(ع) يك شخصى گفت من خيلى از تو بدم مىآيد اما از بس حرفهايت خوب است پاى حرفهايت مىنشينم و درسهاى سخنرانى تو مىآيم اما تو را دوست ندارم فرمود خوب دوست نداشته باش. شما بيا حرفهاى مرا گوش كن اما مرا قبول نداشته باش.
در اينجا دستورى كه به ما دادهاند قرآن مىفرمايد(مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْها) بحارالأنوارج72ص384 اگر ديديد دو نفر با هم كدورت دارند فورى دلالى كنيد(مَنْ يَشْفَعْ شَفاعَةً حَسَنَةً)يعنى شفاعت حسنه بكنيد مثل قرض الحسنه و اگر اين كار را بكنيد(يَكُنْ لَهُ نَصِيبٌ مِنْها)خداوند اجر زيادى به شما مىدهد(فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَيْنِكُمْ)انفال(1)
حديث داريم: اگر كسى دو مسلمان را با هم آشتى بدهد ثوابش از همه اعمال مستحبى بيشتر است. اإِنَّمَا(الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة)الحجرات(10) مومنين همه با هم برادرند بعد مىفرمايد(فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ) الحجرات(10)بين برادرها كدورت پيش مىآيد بر طرف كنيد. (وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ أَنْ تَبَرُّوا وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاس)بقره(224) يك عروس و داماد با هم دعوا كرده بودند آمدند پهلوى فلانى بيا آنها را آشتى بده گفت من قسم خوردهام از اين كارها نكنم. آيه نازل شد كه اينجا قسم ارزش ندارد مثل اينكه بگويى من قسم خوردهام عوض چكش با مشت ميخ بكوبم اين كه نمىشود اين قسم ارزش ندارد. اگر كسى قسم خورد كار بى ارزشى انجام دهد اين قسم ارزش ندارد. مثل اين تيمسارهاى زمان شاه كه قسم خورده بودند به شاه وفادار باشند اين قسم اصلاً قسمش ارزش ندارد آيه نازل شد. (وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ)خدا را در معرض قسمهاى الكى قرار ندهيد(وَ تَتَّقُوا وَ تُصْلِحُوا بَيْنَ النَّاس)پاشو اين عروس و دامادى كه قهر هستند آنها را آشتى بده نگو من قسم خوردهام.
-پيدايش كينهها: گاهى طرف توجيح نيست من سخنرانى مىكنم مىبينم شما پايت را دراز كرده اى خيال مىكنم به من توهين كردهاى با آنكه توجه ندارم پاى شما توى گچ است، درد دارد، من توجيح نيستم حمل بر بى ادبى تلقى مىكنم. توجيح نيست كه اين آقا مشكلى دارد و الان نمىتواند كار شما را انجام دهد پس گاهى وقتها لازم است آدم طرف را توجيح كند.
حضرت رسول(ص) در كنار كوچه با يك خانمى حرف مىزد يكى آمد و گفت آقا اين خانم من است. فرمود خواهش مىكنم مگر ما چيزى گفته بوديم. گفت نه، حالا شايد رفتى گفتى اين زن كى بود پيغمبر با اين خانم صحبت مىكرد اين زنه كه بود؟ اين خانم من است گاهى طرف توجيح نيست. چون توجيح نيست براى خودش تجليل مىكند. مسأله تبعيض عامل كينه است البته تبعيض گناه است تفاوت حلال است ما بايد تفاوت قائل بشويم چون يك وقت كسى ارزشش بيشتر است تبعيض يعنى در يك شرايط دو تا دختر دو تا پسر مساويند، نبايد تبعيض قائل شد. اما اگر يك پسر نمازش را زودتر مىخواند خوب ادم پيشانى او را هم مىبوسد. يك دختر نمازش را زودتر درست كرده است آدم براى او زودتر گوشواره بخرد. حضرت در جنگ تبوك پرچم را از كسى گرفت داد به ديگرى آقا چرا دارى به او فرمود او بيشتر از تو قرآن حفظ بود. در شهداى احد فرمود آنكس كه بيشتر قرآن را حفظ است من قبل از ديگران به او نماز مىخوانم. گاهى كسى كمال دارد احترام سيد از غير سيد بيشتر است چونكه اولاد پيغمبر است. عالم از جاهل احترامش بيشتر است. كارگر از بيكار احترامش بيشتر است. تفاوت ما در اسلام داريم اما تبعيض نه. نجوا عامل كينه است قرآن مىفرمايد در يك مجلسى كه نشستهايد دو نفر دم گوشى صحبت نكند چونكه سومى مىگويد لابد اينها پشت سر من حرف مىزنند, در گوشى صحبت كردن كار شيطان است و عامل اينست كه طرف نسبت به ديگرى كينه به دل گيرد. دو گروه مىخواستند ورزش كنند از حضرت خواستند در و رزششان شركت كند حضرت آمد ديد حالا كجا بنشينم فرمود توجه من پنج دقيقه جزء شما مى نشينم و پنج دقيقه جزء گروه ديگر، چونكه اگر همهاش اينطرف بيشينم آن طرفىها مىگويند حضرت همهاش آن طرف نشست. شما اگرروحيهتان قوى شد برنده شديد. حتى سفارش شده در نهج البلاغه كه وقتى قاضى مىخواهد نگاه كند دو طرف را يك جور نگاه كند. گاهى كمبودها عامل كينه است اين همه سفارش شده است به يتيمها محبت كنيد بخاطر اينكه يتيم پدر ندارد ,نداشتن پدر يك كمبود مهمى است و اين كمبود باعث مىشود كه بچه عقدهاى بشود و لذا به قدرى به يتيم كمك كنيد كه آن كمبود پدر جبران شود. انتقاد كوبنده عامل كينه است طرف اشكال دارد خوب مىتوانستى اين را به من بگويى يك چيزى گذشته خوب بابا به خودم مىگفتى دليلى نداشت توى روزنامه بنويسى. بنده حرفى را زدهام شما تلفن مىزدى كه آقا غرض شما چيست؟ از حرف من چيز ديگرى مىفهمد من هدفم چيز ديگرى بوده ,بعد هم توى روزنامه عليه من مقاله مىنويسد.
يك شخصى مىگفت پشه كه پيدا كردى چشم راستش را باز كن يك سنجاق از كتت بكش بيرون اين سنجاق را سه مرتبه بزن توى چشم راستش اين پشه مىميرد. شخص ديگرى گفت كشتن پشه اين همه درد سر ندارد پشه را همچين له كنى مىميرد. اين بازىها چيه كه در آوردى شما، طومار نمىخواست. از قديم قديمىها گفتهاند گرهى كه با دست باز مىشود با دهان باز نكن.
امام باقر(ع) مهماندار شد امام باقر دو اتاق داشت يكى مال خانمش بود و يكى مال خود ايشان مهمان را برد خانه خانمش، مهمان نگاه كرد و هى سوت كشيد به قول ما يا تعجب كرد. امام باقر(ع) فهميد كه اين دارد حالش به هم مىخورد فرمود فردا هم شما تشريف بياوريد فرد آمد اين بار امام او را برد اتاق كارگرى خودش گفت آن اتاق ديروزى چى بود؟ فرمود: آقا من يك خانمى گرفتهام خانم به من گفت مهريهام را مىخواهم مهريه را از من گرفته رفته براى اتاق پرده و قرش و. . و اتاقش را قشنگ كرده. اين تمام اموال مال خانمم بود و آن هم جزو مهريهاش بود و فردا كه آمديد اين اتاق خودم است.
اگر گاهى وقتها بچه را تشويق مىكنيم بگوئيم به اين دليل چونكه گاهى وقتها توجيه نيستند مىگويند بله ايشان به اين دليل تشويق شد.
(تَغَابَ عَنْ كُلِّ مَا لَا يَصِحُّ لَك) چيزهايى كه برايت واضح نشده فعلاً اين را پيگيرى نكن چونكه يك مدير گاهى بايستى تقافل كند. برادران يوسف مىگفتند ما يك داداشى(و نمىدانستند اين همان يوسفى است كه چند سال پيش او را در چاه انداختند از چاه نجات پيدا كرده به عنوان برده فروختند و بعد زندانى شده و تعبير خواب بلد بوده چه ماجراهايى و حالا شده حاكم منطقه) داشتيم قبلاً دزد بود جناب يوسف. قرآن مىفرمايد(فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْل)يوسف(77)يك داداشى هم داشت اينكهليوان توى خورجينش بود و اين يك داداش ديگر هم داشته. قرآن مىفرمايد(فَأَسَرَّها)يعنى به عنوان سرى نگه داشت(يُوسُفُ في نَفْسِهِ)يعنى يوسف در دل خودش اين را قورت داد(وَ لَمْ يُبْدِها لَهُم)و اظهار نكرده بعد از سالها كه يوسف و يعقوب به هم رسيدند, يعقوب گفت خوب پسرم بگو ببينم داداش هايت چه بلايى سرت آوردند، گفت: نپرس داداشها من را چكار كردند بپرس خدا چقدر به من لطف كرد؟ شما ديگر آن تلخىها را مطرح نكن.
(وَ لَا تَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِيقِ سَاع) مستدركالوسائل ج13ص146
عجله نكن در خبرى كه به تو مىدهند و تصديق كنى آن كسى را كه خبر مىدهد. چون در حكومت گاهى مىآيند و مىگويند فلانى همچين كرده، گزارش هايى كه روى «سعايت» يعنى كار شكنى به تو مىدهند عجله نكن صبر كن شايد اينچنين نباشد. حضرت رسول(ص) شخصى را فرستاد و فرمود برو از فلان قريه زكات بگير اين داشت مىرفت ديد كه مردم هم فهميده بودند كه نماينده پيغمبر براى زكاكت مىآيد يك عده آمدند استقبال اين شخص همين كه ديد دارند مىآيند استقبال ترسيد گفت اينها لابد مىآيند مرا بزنند فرار كرد و رفت گفت: يا رسول الله من داشتم مىرفتم قريه ديدم با چوب و چماق دارند مىايند مرا كتك بزنند و بگويند كه ما زكات نم يدهيم پيغمبر فرمود عجب اينها از زير بار زكات، فورى آيه نازل شد(إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا)الحجرات(6)اگر فاسق خبر آورد تحقيق كنيد، اين آقايى كه رفته زكات بگيرد فاسق است و خبرش صحت ندارد. يك وقت الكى يك چيزى را مىگويند عجله نكن. قصه ماه باختران يادتان نرود، گفتند فردا عيد فطر است گفتند چه كسى ماه را ديده، همه ايران گفتند: باختران. باختران چه كسى ماه را ديده، محله فلان، محله فلان چه كسى ماه را ديده، مسجد چه كسى ماه را ديده، مش عباس خادم، رفتند و ديدند مش عباس خادم كور است. اصلاً چشم ندارد چيزى را ببيند. گاهى همه ايران مىگويند ماه را ديدهاند سندش به مش عباس خادم مىرسد. (وَ لَا تَعْجَلَنَّ)عجله نكن در تصديق سعايت كنندهها(فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاش)كسانى كه با سعايت ريشه همديگر را مىزنند اينها حيله مىكنند(وَ إِنْ قَالَ قَوْلَ النَّصِيحِ)اگر چه قيافه وژست ناصحين را به خودش گرفته يعنى در غالب نصيحت م يگويد آقا اينها به صلاح نيست اينها باند هستند در فلان اداره جمع شدهاند همچين مىگويد ما دلمان براى شما مىسوزد ما روى خون شهداء داريم زندگى مىكنيم خدا مىداند ما چقدر شهيد داديم خانوادههاى اينها شايد ناراحتند ,همچين بى روغن سرخ مىكند كه آدم فكر مىكند در جمهورى اسلامى يك نفر انقلابى وجود دارد كه همين آقاست. حضرت فرمود:
(يَا عَلِيُّ كَفَرَ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَشَرَةٌ) منلايحضرهالفقيه ج4ص356از اين امت ده گروه ايمان ندارند يكى از اينها كسانى هستند كه «اياب» براى همديگر مىزنند.
(شَرُّ النَّاس) بحارالأنوارج72ص266 و كسى كه سخن چينى مىكند سه نفر را هلاك مىكند: 1 –(يُهْلِكُ أَخَاه) 2 –(فَيُهْلِكُ نَفْسَهُ) 3-(وَ يُهْلِكُ السُّلْطَانَ)
كسى كه براى كسى مىزند:
1 – هلاك خودش است چون با اين سخن چينى و نمامى گناه مىكند همين گناهى كه مىكند خود و قيامتش را خراب مىكند.
2 – هلاك دوست، دوست خودش را هلاك مىكند چونكه او را كوچك مىكند.
3 – مسئولين را هم هلاك مىكند چون با سعايتش ديد مسئولين را نسبت به او عوض مىكند. (مَنْ نَمَّ إِلَيْكَ نَمَّ عَلَيْكَ) بحارالأنوارج72ص270 اين هم جمله زيباست كه سعدى به شعرش آورده، كسى كه نمامى مىكند. به سوى تو حتماً براى تو هم پهلوى ديگران نمامى مىكند. كسى كه عيب ديگران را پيش تو آورد و شمرد بى گمان عيب تورا پيش ديگران خواهد برد. حالا مادر شوهر يك حرفى را براى يكى از اين عروسها زد(البته نبايد بزند) اين عروس فورى مىگويد فهميدى چى گفت مادر شوهرت چنين گفت ,خوب اين تلفن چه تلفنى است كه مىكنى بين دو مسلمان فتنه بپا مىكنى(وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ)المسد(4)زن ابولهب هيزم كش جنگ فتنه بود مگر تو زن ابولهبى كه هيزم كشى مىكنى براى چه مىگويى، نگو. از جاهايى كه دروغ گفتن حلال است آنجاييست كه اگر راستش را بگويى فتنه بپا مىشود. هر كس هر حرفى را پشت سر كسى زد نرويد به او بگوئيد مىآيند مىگويند آقاى قرائتى پشت سرت غيبتت را كردند. بگو حلال، حلال. نگو چى گفتى خوب رويش نمىشود راستش را بگويد آن وقت مجبور مىشود راستش را بگويد دروغ مىگويد ,براى حلاليت گرفتن يك دروغ هم مىگويد. بر خورد مابايد اينگونه باشدکه تا آمد پشت سر فلانى چيزى بگويد مىگوئيم آقا خواهش مىكنم چيزى نگوييد.
يك روز حضرت امام(ره) متوجه شد كه يك كسى در خانهاش براى يكى از مراجع حرفى را زده ,همين كه امام شنيد از بس ناراحت شد نتوانست آن روز درس بدهد ,درس آنروز را تعطيل كرد گفت در خانه من گناه شده است.
مگر نه اينست كه قران مىفرمايد: لب تكان مىدهى فرشتهها ضبط مىكند(ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ)ق(18) قرآن مىفرمايد: (وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ)زخرف(80)فرشتهها كار شما را مىنويسند، مگر نه اينست كه قرآن مىفرمايد(وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ)تكوير(10)روز قيامت پروندهها باز مىشود و مجرم نگاه مىكند مىگويند(اقْرَأْ كِتابَكَ)الاسراء(14)خودت نامه خودت را بخوان(كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسيباً)الاسراء(14) نامه خودت را بخوان خودت بگو چكارت كنيم. مگر نه اينست كه قران مىفرمايد روز قيامت وقتى صفحه باز مىشود انسان نگاه مىكند و مىگويد: (ما لِهذَا الْكِتابِ)كهف(49)عجب پروندى است. (لا يُغادِرُ صَغيرَةً وَ لا كَبيرَةً إِلاَّ أَحْصاها)كهف(49)تمام گناهان صغيره و كبيره را نوشته.
قيامت هست براى همديگر نزنيم چه خيرى مىبينيم. من اهل شعر نيستم اما آقاىحسام چونكه يازده آيه قرآن را در اين 4 شعر آورده من اين شعر را حفظ كردهام.
اين زمان در آن زمان پر بلا ناگهان چون زلزلت زلزالها
از درونش اخرجت اثقالها با تو از قال الانسان مالها
مردگان خيزند برپا كلهم تا همه مردم يرو اعمالها
هر كه آرد ذرة خيراً يره يا كه آرد ذرة شراً يره
آن زمان خورشيد تابان كورت كوههاى سخت و سنگين سيرت
آبها در كام دريا سجرت آتش دوزخ به شدت سئرت
چون در آن هنگام جنت از لفت خود بداند هر كسى ما احورت
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
اين پايگاه متعلق به مرکز فرهنگي درسهايي از قرآن مي باشد