متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی؛ تاريخ پخش :: 1363/6/8
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
اسراف مسألهاي است كه همه ما به آن مبتلا هستيم و قناعت هم كم است. اين صفهايي كه ميبينيد، بسياري كاذب هستند و مقداري هم واقعي! چون هر كس ميگويد: چون نوبتمان است، اسم بنويسيم و بگيريم. چندي پيش يك ماشين ريش تراشي به يك پيرزن افتاده بود، يا موتور به كسي ميافتد كه استفادهاي ندارد ولي ميگويد حقمان است. سيگاري نيست ولي اسم مينويسد، با اينكه نياز ندارد ميگويد: چون سهممان است بگيريم.
در جمهوري اسلامي كوپني، بدين صورت در حال شكل گيري است كه ميگويند چون سهممان است بگيريم و اين بداست. عوامل اسراف، چگونگي اسراف كار شدن، وضع اسراف كار، و اينكه اسراف چيست؟ و سيماي اسراف كار، امااسراف كاري چيست؟
«مَنْ أَعْطَى فِي غَيْرِ حَقٍّ فَقَدْ أَسْرَفَ»(بحارالأنوار، ج66، ص261) كسي كه در غير حق پول خرج كند اسراف كرده است. پس هر كسي كه در راه حق نباشد و باطل باشد اسراف است. مثلاً براي كراوات پول بدهد يا يراي چيزهاي تزئيني، مد، دكور، هوس، باطل پول بدهد.
«إِنَّمَا السَّرَفُ أَنْ تَجْعَلَ ثَوْبَ صَوْنِكَ ثَوْبَ بِذْلَتِكَ»(كافى، ج6، ص441) اگر لباس مهماني را در خانه بپوشيد، اسراف است. البته خان مها به اين حديث عمل ميكنند و لباسهاي خوبشان را براي ميهماني ميگذارند و براي شوهرشان نميپوشند. اگر با لباس نو روي خاك بنشينيد اسراف است. «إِنَّمَا السَّرَفُ أَنْ تَجْعَلَ ثَوْبَ صَوْنِكَ ثَوْبَ بِذْلَتِكَ» يعني لباس ميهماني را لباس كار و خانه قرار بدهي. اگر كسي در خانه با كفش شبرو راه برود اسراف است. و يا با كفش روي قالي راه برود.
از موارد حماقت اين است كه انسان اسراف كند و گمان كند شخصيت ميآورد و بگويد با كفش روي فلان فرش راه رفتيم. حتي روي موكت هم نبايد با كفش رفت. حتي سخاوت زياد هم اسراف است.
قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيُّ(ع): «إِنَّ لِلسَّخَاءِ مِقْدَاراً فَإِنْ زَادَ عَلَيْهِ فَهُوَ سَرَفٌ»(أعلامالدين، ص313) يعني سخاوت مقداري دارد و بيش از آن مقدار اسراف است.
حديث داريم شخصي هر چه داشت صدقه داد و سخاوت كرد و بخشيد و براي فرزندانش هم ارثي نگذاشت. پيامبر فرمود: اگر ميدانستم، اجازه نميدادم در قبرستان مسلمانها دفن شود و كسي حق ندارد وقتي فرزند دارد اموالش را ببخشد و بعد از خود، گدا راه بيندازد. و بايد اينقدر بگذارد تا فرزندانش به گدايي نيفتادند.
«أَدْنَى الْإِسْرَافِ هِرَاقَةُ فَضْلِ الْإِنَاءِ وَ ابْتِذَالُ ثَوْبِ الصَّوْنِ وَ إِلْقَاءُ النَّوَى»(كافى، ج6، ص460) اگر كسي آب بخورد و باقي مانده آبش را بيرون بريزد، اسراف است يا خرما بخورد و هسته آن را دور بريزد. «إن من السرف أن تأكل كلما اشتهيت»(مجموعةورام، ج2، ص229) اينكه انسان به هر چيزي رسيد بخورد و چيزي هم ميخورد كه ديگري راخنثي نمايد. مثلاً خرما و هندوانه، سپس چايي نبات و كاهو سكنجبين، كه در گرمي و سردي متضاد هم هستند تا گرمي وسردياش نكند. اگر انسان هر چيزي خورد اسراف است.
«لكن السرف» حديثي داريم كه: «وَ لَكِنَّ السَّرَفَ أَنْ تَلْبَسَ ثَوْبَ صَوْنِكَ فِي الْمَكَانِ الْقَذِرِ»(مكارمالأخلاق، ص98) اگر كسي درجايي بنشيند كه جارو نشده است اسراف كرده است.
مثلاً در سربازي يا جبهه پتوي نو را روي زمين مياندازند و ميگويند: براي همين كار است در صورتي كه اين طور نيست و اسراف است چون پتو براي پهن كردن روي خاك و زمين نيست، بلكه گوني براي انداختن روي زمين است و بعد روي گوني ميتوان پتو انداخت.
اگر چيزي به درد بدن ميخورد اسراف نيست: «لَيْسَ فِيمَا أَصْلَحَ الْبَدَنَ إِسْرَافٌ»(كافى، ج4، ص53) مثلاً پول كيسه و صابون حمام زياد شده است، اسراف نيست ولي آب ريختن زياد در حمام اسراف است. زنها به خاطر ريختن آب زياد در حمام مرتكب گناه زيادي ميشوند. محكم نبستن شير آب يا زياد دم كردن چاي يا نيمه خورد كردن غذا و ميوه همه اسراف است. و همين طور پوشيدن لباس مهماني در خانه و يا دورانداختن هسته خرما و نشستن روي خاك و هر چيزي كه به بدن ضرر بزند و در راه باطل باشد.
عوامل اسراف؛
انسان چگونه اسراف كار ميشود. البته اين عوامل انحصاري نيستند و ممكن است عوامل ديگري هم باشد. اينهاعواملي هستند كه به ذهن من رسيده و جمع آوري كردهام.
1- ديد كج: يعني گمان ميكند كه ريختن و پاشيدن(بريز و بپاش) جزيي از شخصيت است. قرآن ميفرمايد: «كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ»(يونس/12) يعني اسراف كاران گمان ميكنند كارهايشان درست است و فكر ميكنند بريز و بپاش شخصيت ميآورد.
2- چشم و هم چشمي: عامل اسراف است، چون نميخواهد به اصطلاح از ديگري كمتر باشد. (توجه: در اينجا روايتي از پيامبر خطاب به ابوذر نقل شده بود كه آن را نيافتم، لكن روايت مذكور با همان مضمون از امام صادق(ع) نقل شده بود كه ذكر شد) امام صادق(ع) خطاب به حمران بن اعين گفت: «يَا حُمْرَانُ انْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ دُونَكَ فِي الْمَقْدُرَةِ وَ لَا تَنْظُرْ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقَكَ فِي الْمَقْدُرَةِ»(كافى، ج8، ص244) در زندگي به پايينتر از خودت نگاه كن، كسي كه زندگياش از تو سادهتر است. قرآن به پيامبر ميفرمايد: «لا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلى ما مَتَّعْنا بِهِ»(حجر/88) به آنهايي كه ولخرجي ميكنند، نگاه نكن بلكه به آنهايي نگاه كن كه ساده زندگي ميكنند.
برخي گمان ميكنند اگر پاشنه كش يا لامپ لوستر يا دسته خودكارش فلان باشد، شخصيت ميآورد و اينها همه از ديدكج است.
3- نبودن الگو؛
اگر در جامعه كساني نباشند كه ساده زندگي كنند، جامعه به سوي اسراف ميرود.
حديثي داريم كه امام باقر(ع) ميفرمايد: «إِنْ دَخَلَكَ مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ فَاذْكُرْ عَيْشَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّمَا كَانَ قُوتُهُ الشَّعِيرَ وَ حَلْوَاهُ التَّمْرَ وَ وَقُودُهُ السَّعَفَ إِذَا وَجَدَهُ»(كافى، ج2، ص137) به ياد زندگي پيامبر بيفتيد كه غذا و شيرينياش چه بود! جو و خرما بود.
ما ميرفتيم پاي درس يكي از علماي قم، ايشان درسش را پشت پاكتهاي نامهاي كه برايش ميآمد مينوشت در حالي كه درس خارج ميگفت و 200، 300 طلبه داشت. امير المؤمنين(ع) ميفرمايد: نوك قلم خود را تيز كن و سطرها را نزديك هم بنويس تا كاغذ زيادي مصرف نكني.
سؤال شده كه اگر بخشش زياد، اسراف است پس چرا امام حسن(ع) اين همه بخشش ميكرد؟ جواب اينكه) ما يك قانون كلي داريم، براي كلي مردم آن قانون عدالت است و يك قانون هم داريم كه ايثار است و براي برخي افراد است.
ما براي مردم قانون كلي را ميگوييم مثلاً مردم بايد نماز ظهر بخوانند ولي اگر كسي نماز شب هم خواند چه بهتر. اما مابه مردم نميگوييم كه بايد نماز شب بخوانند. عدهاي ايثار ميكنند و ايثار ارزش و كمال است ولي قانون عمومي و كلي نيست. چون ما ظرفيت نداريم قانون كلي اين است كه سخاوت به اندازه باشد. مثلاً ميرويم بستني ميخوريم با دوستان و پولش را حساب ميكنيم، با كلي تعارف ولي بعد ميگوييم چه غلطي كرديم، پولمان تمام شد، چون ظرفيت نداريم ولي اگر ظرفيت داشته باشيم ايثار خيلي خوب است.
خاطره؛ در جنگ بني نظير ميدانيد كه ما مهاجر و انصار داريم، كه انصار خود مردم مدينه بودند و مهاجرين كساني كه از مكه به مدينه هجرت كردند. در ابتدا براي مهاجرين جايي نبود و همه سر يك سفره مينشستند ولي به مرور انصار آنها را به خانه هايشان بردند و هر كس كه اتاقي اضافي داشت به مهاجرين داد تا بالاخره كار اسلام بالا گرفت و در يكي از جنگهاپيروز شدند و غنائم جنگي به دست آوردند و آن جنگ بني نظير بود.
پيامبربه مسلمانان گفت: ميتوانيم غنائم را به مهاجرين بدهيم تا با آن خانه بسازند و از خانه انصار بروند يا اينكه غنائم را تقسيم كنيم و در خانه انصار بمانند. انصار گفتند: هم غنائم را به مهاجرين بده و هم در خانه ما بمانند. و اين ايثار بود وآيه نازل شد «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ»(حشر/9) و در مجمع البيان هم اين قصه هست.
نبودن الگو: اگر شاگردي ديد كفش آموزگارش ساده است، براي نداشتن كفش شبرو گريه نميكند. اگر آموزگار دستمال بازكرد و كتاب و يادداشتش را از داخل دستمال بيرون آورد شاگردش بخاطر نداشتن كيف گريه نميكند. استاد ما كتابهايش را از داخل دستمال بيرون ميآورد ما هم اگر حتي كيف هم نداشتيم، ناراحت نميشديم ولي اگرآموزگار كيف سامسونت آمريكايي داشته باشد و شاگرد كيف نداشته باشد، گريه ميكند و كيف ميخواهد.
فراموش كردن قيامت:
يعني قيامت را فراموش كردهاند. اگر بدانند كه حضرت علي(ع) فرموده: «الدُّنْيَا حَلَالُهَا حِسَابٌ وَ حَرَامُهَا عِقَابٌ»(كافى، ج2، ص459) كه دنيا حلالش حساب دارد و حرامش عقاب دارد. ديگر اينطور نميكنند. رسول خدا(ص) روزي يك درهم به ابوذر و يك درهم به سلمان داد و گفت: برويد اين پول را خرج نماييد و فردا بياييد. فردا آمدند. پيامبر اجاقي درست كرد و پايه كوچكي كه حدوداً نيم متر بالا برد و يك پايه ديگر هم كمي پستتر بالا برد و بين اين دو پايه سنگي گذاشت و آن راداغ نمود بعد به ابوذر گفت برو بالا ببينم يك درهم را چه كردي؟ و سلمان هم همينطور. بعد فرمود همينطور كه اينجاجواب داديد در آن دنيا هم بايد پاسخگو باشيد.
ممكن است هر كس درآمد حلال داشته باشد ولي هر طور كه خواست نميتواند خرج نمايد، حتي وقتي پولش حلال باشد و اين طور نيست كه چون مال خودش است هر كاري خواست انجام دهد.
حديث داريم روز قيامت از چند چيز ميپرسند: «في ما انفقت» ابتدا ميپرسند از كجا آوردي؟ و اگر جواب دادي ميپرسند: چرا و چطور خرج كردي؟
مسألة ديگر دولت است.
يعني عدم اعمال قدرت توسط دولت و ترك نهي از منكر از جانب مردم. يعني دولت بايد جلوي اين مسايل را بگيرد. الان خانه استاد دانشگاه در ژاپن 50 متر است حالا ما نميگوييم، در ايران اينقدر ولي ديگر 200، 300 متر نباشد. اينطور نباشد كه اجازه بدهد فردي 1000 متر را براي خود خانه و ويلا بسازد. اگر كسي 1000 متر خانه ساخت ديگري، بايد در حلبي آباد زندگي كند.
يا بايد بگوييم دولت و جمهوري اسلامي سقوط كند و مردم ناراضي باشند و مشكل مسكن تا ابد حل نشود يا اينكه مثل مهاجرين و انصار هر كس اضافي دارد به ديگران بدهد. ولي طوري باشد كه مالكيت افراد از بين نرود، چون كساني هستند كه يك طبقه اضافي دارند ولي ميگويند اگر بدهيم ديگر بلند نميشوند. و حق هم دارد و راست ميگويد، چون برخي فقيرهاي جهنمي اين طور هستند.
همينطور كه پولدار جهنمي داريم، فقير جهنمي هم داريم. چون پولدار جهنمي نميدهد، فقير جهنمي هم آنچه كه به او دادهاي، پس نميدهد. قدرتي بايد باشد كه اگر آدم گدا لوس شد، بااردنگي به زندان انداخته شود. در جمهوري اسلامي هم گدا و هم سرمايه دار بايد شلاق بخورد. چون ما ميگوييم در جمهوري اسلامي با سرمايه داري مخالفيم، گدا نبايد پررو شود.
از طرفي خانه كسي نبايد خالي شود، ولي اگر هم كسي نشست، بايد تأميني باشد كه سر سال بلند شود. عادلانه نيست كه فردي بعد از عمري زحمت خانهاش را چون مستضعف نشسته نتواند پس بگيرد.
مي گويند: كرم را نبايد كه چندان كني كه صاحب كرم را پشيمان كني
پس نتيجه ميگيريم كه بايستي اعمال قدرت شود. شهرداري و مسؤولين ببينند در اين شهر چه مقدار آب رساني و برق رساني داريم، زمين، مسكن و. . . چه مقدار است؟ و چقدر ميتوان شهر و منطقهاي را توسعه داد. ما در اين شهر خانهاي داريم كه زن و شوهر و بچه زندگي ميكنند، ولي قنات آب در آن ميگردد و 5000 متر است وكلي اتاق خالي دارد و اين را نميتوان تحمل كرد. ولي در مقابل مالكيت مالك را هم نميتوان سلب نمود، چون انگيزه كار از بين ميرود و كسي كه بداند نميتواند بيش از سه اتاق داشته باشد دليلي ندارد بيش از اين تلاش نمايد. و علت اينكه ايران در كشاورزي ضعيف است همين است، پس بايد مالكيت مالك محفوظ باشد ولي نظارت هم باشد، هم برپولدار و هم بر فقير با حفظ امنيت و مالكيت افراد.
مسأله ديگر اين است كه مردم حداقل با چشم و ابرويشان نهي از منكر نمايند. اگر كسي اسراف كار را ديد و به جاي تحسين خانهاي كه ساخته يا انگشتر گرانبهايي كه خريده او را مذمت كند، او كه براي پزدادن به ديگران اين كار را كرده، اين كار را نخواهد كرد و سادگي در پيش خواهد گرفت. پس مردم بايد در مقابل اين افراد كمي عبوسي كنند و دولت هم اعمال قدرت نمايد.
تلويزيون هم ميتواند سهم بزرگي داشته باشد و هنرمندان بهتر ميدانند كه چطور ميتوان زندگي ساده و ازدواج ساده را به مردم ياد داد و ترويج نمود. مثلاً كسي را نشان بدهند كه پارچه ميخرد و لباس ميدوزد ومي پوشد و بعد از كهنه شدن آن را وارونه ميكند و سپس پاره ميكند و براي دخترش ميدوزد و بعد از آن كهنه بچه از آن ميسازد و بعد كه خوب پاره شد از آن تخته گيوه ميسازد. و بعد از طرف ديگر كسي را نشان بدهد كه 100 جفت كفش دارد و عواطف مردم را با مقايسه اين دو تحريك نمايد.
اين واقعيت است كه مصرف گوشت ما در جمهوري اسلامي از زمان شاه بيشتر شده است و بيشتر ميخوريم و از وقتي كوپني شده حرص ما بيشتر شده است و سيگاري نيست، ميگويد: سهمش است و سيگار ميگيرد. يا پيرزن ماشين ريش تراش ميگيرد در حالي كه ريش ندارد براي تراشيدن. يا فرش ماشيني ميگيرد، ميگويد: سهمش است در حالي كه فرش ماشيني براي كسي است كه ميخواهد جهيزيه بدهد. والله چيزي كه مصرف ميكنيم نيمش زيادي است و اگر آرام خرج نماييم هيچ كس گرسنه نميماند. درست گفت اميرالمؤمنين كه گرسنگي برخي به خاطر پرخوري ديگري است. اين فيلم را هم تهيه نماييد.
سيماي اسراف كار
1- اسراف كار مقاوم نيست.
آدمي كه هر چه خواست خورد و انجام داد، تا كمبودي پيشايد از ايران فرار ميكند. چون مقاومت ندارد. تنور شكم دم به دم تافتن مصيبت بود روز نايافتن
انسان اسراف كار زود خودش را ميبازد و دينش را ميفروشد.
آدم اسراف كار وابستهتر است. «الْحُرُّ عَبْدٌ مَا طَمِعَ وَ الْعَبْدُ حُرٌّ إِذَا قَنِعَ»(غررالحكم، ص391) انسانهاي آزاد هم وقتي طمع نمايند عبد هستند. انسان آزاد كسي است كه طمع به چيزي نداشته باشد وانسان عبد تا زماني كه قانع باشد آزاد است. برخي حكما فرمودهاند: «استغناعك عن اشي ء خير من استقتناعك به » يعني اگر ميخواهي غني باشي با نداشتن غني باش.
كسي گفت انگشترت را به من بده تا هر وقت به آن نگاه كردم ياد تو بيفتم. گفت نميدهم، هر وقت ديدي نيست ياد من بيفت. تو اگر ميخواهي ياد من باشي هر وقت ديدي نيست ياد من باش. اگر ميخواهي غني باشي بگو نميخواهم يعني بي نيازي از چيز بهتر از بي نيازي به چيز است. و ما خيال ميكنيم عزت به اسراف است.
اسراف كار، كفران نعمت ميكند. چون اگر براي نعمتهاي خدا ارزش قائل بود و شكر ميكرد اينهمه ولخرجي نميكرد. ولخرج بي توجه به نعمتهاي خداست. «إِنَّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشَّياطينِ وَ كانَ الشَّيْطانُ لِرَبِّهِ كَفُوراً»(اسراء/27) يعني اسراف كار برادر شيطان است و شيطان هم كافر به نعمتهاي خدا بود و شاكر نعمتهاي خدا نبود. يعني از امكانات و قربش استفاده نكرد.
شيطان بزرگ آمريكاست، پس اسراف كاران برادر آمريكا هستند. چون آمريكا ميخواهد جمهوري اسلامي راسرنگون كند. اسراف كاري هم جمهوري اسلامي را سرنگون ميكند. انسان اسراف كار تعهد انساني ندارد، چون ميليونها انسان گرسنه وجود دارد و او كنارههاي نان را نميخورد و خدامي داند كه ما چقدر گندمهايي را كه از خارج وارد ميكنيم در پادگان و تربيت معلم و جبهه و امور تربيتي و عزاداري هاولخرجي ميكنيم و كاميون كاميون، براي گاو ميبريم و حال آنكه گندم كيلويي چقدر وارد ميشود. اسراف كار تعهد مكتبي هم ندارد، چون كسي كه ميخواهد ولخرجي نمايد بايد از جايي گير بياورد و آدمي هم كه ميخواهد خيلي دربياورد به فكر حلال و حرام نيست.
كسي گفت در روز قيامت خواهم گفتاي خدا اگر دزدي كردم، غرضي نداشتم و براي خرجي زن و بچه بود. اسراف كار آرامش جامعه را برهم ميزند. چون هر كسي خانه او را ميبيند، با خود ميگويد: اگر اين خانه است پس خانه ما چيست؟
رضايت جامعه را از خدا از بين ميبرد. حديث داريم در كنار پولدار ننشينيد، چون وقتي بلند ميشويد ميگويي: خدا چرا به اين داده و به من نداده است؟ يعني با عشق به خدا وارد خانه ميشوي، و با بغض خدا از خانه او ميرود. پس باعث ميشود رضايت مردم عادي از خدا كم شود و آرامششان بر هم ريزد.
اسراف كار بخيل است؛ چون اينقدر ولخرجي دارد كه اضافه نميآورد تا خمس و زكات بدهد و يا دردي را دوا نمايد و همه چيز را خرج هوي و هوس خويش مينمايد. اگر شما ساده زندگي كني، ممكن است پولي براي اين چيزها چون خمس و زكات برايت باقي بماند و گرنه چيزي باقي نميماند.
اسراف كار ناراضي تراش است؛ فردي كه زندگي عادي دارد ولي وقتي ميبيند اسراف كار چه كرده است و خدا چقدر به او داه از خدا ناراضي ميشود و اسراف كار مردم را از خدا جدا مينمايد.
اسراف كار حق ندارد رهبر بشود اگر همه كشورها به اين آيه عمل كنند، نجات مييابند. قرآن ميفرمايد: «وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ»(شعراء/151) به اسراف كار رأي ندهيد و او را امام جمعه و وزير و وكيل و رئيس جمهور ننماييد. اسراف كار هدايت پذيرنيست. «إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»(غافر/28) «يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ»(غافر/34) البته اينجا منظور اسراف علي انفس است.
اسراف كار مبغوض خداست «إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ»(انعام/141) خدا اسراف كاران را دوست ندارد و «وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفينَ»(انبياء/9) يعني اسراف كاران را هلاك ميكنيم. اسراف كار همكار فرعون است چون قرآن درباره فرعون ميفرمايد: «وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفينَ»(يونس/83)
آينده اسراف كار؛ قرآن ميفرمايد: «وَ أَنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أَصْحابُ النَّارِ»(غافر/43) اسراف كار اهل جهنم است. نميتواند رهبر باشد و هم دوش فرعون است.
آقاياني كه تازه تلويزيون را روشن كردند: اصلاً براي چه دير روشن كردند؟ كساني كه به موقع روشن كردند كلي آيه وحديث شنيدند و چندين بار هم خنديدند. پس ان شاء الله از هفته آينده به موقع تلويزيون را روشن نماييد.
قصهاي در مورد چشم و هم چشمي.
قبيلهاي شتري را كشت و آبگوشتي درست كرد و به همه فاميل داد و يك قابلمه هم به در خانه فاميلي فرستاد و به اوبرخورد و گفت: ميخواهد كه فخر بفروشد و لگدي به زير ظرف زد و آنرا ريخت و گفت: من هم يك شتر ميكشم. ديگري تا كشت و بعد 3 شتر و رسيد به جايي كه در يك روز 100 شتر كشتند و اميرالمؤمنين(ع) فرمود كسي از گوشت اين شترها استفاده نكند چون شتري كه براي فخر فروشي كشته شود، گوشتش خوردني نيست. پس روي چشم و هم چشمي اسراف ميكنند.
اميدوارم برادران و خواهران با بحثمان باعث شود كه آب كمتر بريزيد و در حين وضو گرفتن شير آب را ببنديد و دوباره باز كنيد و شير را يك سره باز نگذاريد و نشود كه براي يك وضو گرفتن چند ليتر آب هدر برود. گاهي هم نماز شب ميخواند و به خاطر نماز شب مستحب، آب زياد ميريزد و كار حرام انجام ميدهد. اگر بخوابد ثوابش بيشتر است.
خدايا عبادتهاي ما را بيامرز. گناهانمان كه ديگر جاي خود دارد.
مي گويند: امام وقتي از اتاقي به اتاق ديگر ميرود چراغ را خاموش مينمايد، شما هم چراغ اضافي را خاموش نماييد. و شهرداري هم اسراف ميكند چون چراغ برخي مناطق شهر تا 9 صبح روشن است. و وقتي هوا كمي روشن شد بايدچراغها را خاموش كنند آن وقت از ما ميخواهد كه برقمان را خاموش كنيم. مثل اينكه ترياكي به سيگاري بگويد سيگارنكش، اين درست نيست. پس يك مقداري شهرداري و يك مقدار مردم لامپها را خاموش كنند. و اصولاً در مصرف آب و برق و ماشين صرفه جويي نماييد.
آقاي مدير كل از فلان شهر ميخواهد بيايد تهران، ماشين را با راننده اين همه راه ميآورد، خوب دو تا بليط بخر و با اتوبوس بيا و نبايد فكر كند كه كسرشان است. اگر مدير كل با اتوبوس رفت، رئيس زير دستش هم با اتوبوس ميرود. حال اگر كار امنيتي بود يا اضطراري بود، يا شب بود يا حتي پير بود يا پول همراه داشت و. . . اشكالي ندارد و هر كس را ديديديك ماشين برداشته، نگوييد: اسراف كار است و همان است كه قرائتي گفته! ولي اگر خودتان ديديد كارتان با اتوبوس حل ميشود، ماشين را از300 فرسخي بلند نكنيد و بياوريد فلان جا و باعث استهلاك و. . . لوازم يدكي بشويد، تا مملكت وابستهتر بشود.
مثلاً اگر جهاد سازندگي ميخواهد كود شيميايي براي فلان روستا ببرد و نهضت هم ميخواهد موكت ببرد، جهادسازندگي به نهضت زنگ بزند و بگويد اگر كاري و چيزي داري به ما بده تا ببريم هر كدام يك ماشين راه نخواهند انداخت. پس در نهادها هم از اين ارزانتر ميتوان با يك تلفن امور را انجام داد و زندگي كرد. پس شهرداري و دولت و ملت و همه سعي كنيم مصرف را كمتر كنيم تا دولت را اين همه وابسته نكنيم.
الان سپاه يك ويدئو دارد، نهضت هم همينطور و غيره هم همينطور. حال در صورتي كه هر كس ماهي يك كلاس دارد اگر با هم استفاده كنند، مجبور نميشويم مثل الان كشتي كشتي ويدئو وارد كنيم در حالي كه سوزن خياطي نداريم ونبايد ارز مملكت براي چيزهاي دكوري و بيهوده برود. و اگر پول سيگار و ويدئو و. . . براي مسكن خرج شود مشكل مسكن هم حل خواهد شد.
بچه مدرسهاي كتابهايشان را درست جلد كنند، هر سال آموزش و پرورش ميليونها جلد كتاب بايد چاپ نمايد و اگرهر سال درست نگه دارند و به سال قبليها بدهند در اين ميليون كتاب صرفه جويي خواهد شد و پول شهرخواهد شد كه بسازند و همه خانه دار خواهند شد. شاگردها كتابها را پاره ميكنند و معلمها هم خانه ندارند. شاگردها هم از خواندن كتاب كهنه ننگ نداشته باشند، چون علماي ما كتاب كهنه ميخواندند و شما هم كتاب كهنه بخوانيد تا همه معلمان خانه دار شوند.
خدايا رشد ايماني و عملي ما را افزون بفرما! اميدوارم بحث امروز ما مفيد بوده باشد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»